تبیان، دستیار زندگی
هشام فرمود: خداوند حکیمى که براى بدن یک انسان با داشتن چند عضو مختصر، امامى قرار داده که شبهات را براى آنها رفع نماید آیا مى توان گفت براى کاروان بشریت،با این همه اختلافات و سلیقه‏هاى متفاوت، امامى و راهنمائى معیّن ننموده است؟ عمرو بن عبید مات و مبهوت مان
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نکاتی جالب از اسماء و القاب متفاوت امام زمان (عج)

امام زمان

گاهى مشاهده مى‏شود که به وجود مبارک حضرت بقیة اللَّه اعظم- عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف- «قلب عالم امکان» گفته مى‏شود و گاهى هم اطلاق قطب مى‏کنند گر چه در این خصوص روایتى ظاهراً نقل نشده امّا در این خصوص مناظره‏اى از هشام بن حکم شاگرد برومند امام صادق علیه السلام با عالم بزرگ بصره عمرو بن عبید نقل شده است.

مناظره هشام بن حکم‏

هشام آن شاگرد زبر دست امام صادق علیه السلام با دلایل ساده اما مستحکم، عمرو بن عبید را که منکر وجود حجت خدا بود. قانع کرد که جهان بدون حجت خدا همچون بدن انسان است بدون قلب. خلاصه حکایت از این قرار است که هشام به عالم بصرى گفت:

آیا تو چشم دارى؟ جواب داد: بلى. هشام پرسید: چه فایده‏اى دارد؟ او فواید چشم را بیان کرد و به همین منوال سۆال از دست و پا و زبان و گوش و فواید آنها کرد و او جواب داد. در آخر پرسید: تو قلب هم دارى؟ « مراد از قلب نیروى عقل و فکر انسان است » جواب داد: بلى، هشام فرمود: قلب، چه فایده‏اى دارد؟ او گفت: اگر خطائى براى اعضا رخ دهد مثلًا شبحى را از دور مى‏نگریم و نمى‏دانیم که جماد است یا نبات یا حیوان و یا انسان، به قلب مراجعه مى‏کنیم و آن رفع شبهه مى‏کند مثلًا مى‏گوید: چون آن شبح حرکت مى‏کند جماد نیست و چون روى دو پا حرکت مى‏کند حیوان نیست و انسان است و نیز گوش صدائى را از پشت دیوار مى‏شنود و نمى‏فهمد که صاحب صدا کیست؟ نیروى عقل بلا فاصله مى‏گوید: این صداى فلان شخص مى‏باشد.

هشام فرمود: خداوند حکیمى که براى بدن یک انسان با داشتن چند عضو مختصر، امامى قرار داده که شبهات را براى آنها رفع نماید آیا مى توان گفت براى کاروان بشریت،با این همه اختلافات و سلیقه‏هاى متفاوت، امامى و راهنمائى معیّن ننموده است؟ عمرو بن عبید مات و مبهوت ماند و نتوانست چیزى بگوید.

امام صادق علیه السلام از این مناظره با خبر شد. روزى که عدّه‏اى از اصحاب در محضر حضرت بودند، فرمودند: اى هشام! مناظره خود را با عمرو بن عبید براى ما نقل کن. هشام براى رعایت ادب و حیاء ساکت شد (اشاره به این‏که در مجلسى که شما هستید، صحیح نیست من سخن بگویم) حضرت فرمود: وقتى چیزى را از شما مى‏خواهیم، انجام دهید.

هشام واقعه را نقل نمود « اصول كافى كتاب الحجة: ج 1، ص 170» امام فرمود: این استدلال را چه کسى به تو آموخته بود؟ عرض کرد: از شما یاد گرفتم. حضرت فرمود: به‏خدا قسم این دلیل، در صحف ابراهیم و موسى مذکور است.( دوازده گفتار درباره حضرت مهدى عج، ص: 35)

بنا بر این حکایت مى‏توان امام عصر را قلب و قطب، براى خلقت انسانها دانست و بلکه مى‏توان بر اساس بعضى از ادلّه لزوم حجّت- که در گفتار اوّل مورد بحث قرار گرفت- امام زمان را قلب و قطب عالم امکان دانست. در دعاى عدیله هنگام ذکر نام مقدس حضرت مهدى سلام اللَّه علیه مى‏فرماید: الّذی بِبَقائِهِ بَقِیَتِ الدُّنیا وَبِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى‏ وَبِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْارْضُ وَالسّماء آن مهدى منتظرى که با ماندگارى او جهان مانده است و از برکت وجود او تمامى آفریدگان، روزى دریافت مى‏کنند و به‏وجود او زمین و آسمان استوار مانده

بنا بر این حکایت مى‏توان امام عصر را قلب و قطب، براى خلقت انسانها دانست و بلکه مى‏توان بر اساس بعضى از ادلّه لزوم حجّت- که در گفتار اوّل مورد بحث قرار گرفت- امام زمان را قلب و قطب عالم امکان دانست. در دعاى عدیله هنگام ذکر نام مقدس حضرت مهدى سلام اللَّه علیه مى‏فرماید: الّذی بِبَقائِهِ بَقِیَتِ الدُّنیا وَبِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى‏ وَبِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْارْضُ وَالسّماء آن مهدى منتظرى که با ماندگارى او جهان مانده است و از برکت وجود او تمامى آفریدگان، روزى دریافت مى‏کنند و به‏وجود او زمین و آسمان استوار مانده.

ملاحظه مى‏کنید که این جملات و معانى، با کلمه قلب و قطب کاملًا سازگار است.

محدّث نورى در رابطه با کلمه (قطب)- که معمولًا عرفا از این اسم زیاد استفاده مى‏کنند- جمله‏اى را از عالم بزرگوار کفعمى نقل مى‏کند و مى‏فرماید: ایشان در ضمن دعاى ام داود که آمده: اللَّهمَ صَلِّ عَلَى الْابْدالِ والْاوتادِ مى‏فرماید: دنیا خالى نیست از یک قطب و چهار اوتاد و چهل ابدال و هفتاد نجیب و سیصد و شصت صالح که قطب حضرت مهدى علیه السلام‏ است. « نجم‏الثاقب، ص 46» . ملاحظه مى‏کنید که طبق این نقل، شخصیتى همچون کفعمى با آن عظمت و کمالات به حضرت مهدى اطلاق «قطب» نموده، بنابراین اگر حضرت را با نام (قلب و قطب) بنامیم و یا در اشعار خود بیاوریم، مانعى در کار نیست.

امام زمان

ابا صالح‏

ابا صالح یکى از کنیه‏هاى مشهور حضرت مهدى علیه السلام است، محدّث نورى رحمه الله نقل مى‏کند که در میان عرب از واژه ابا صالح زیاد استفاده مى‏شود، مخصوصاً در مقام‏ استغاثه جستن به صاحب الامر و روایتى را از امام صادق علیه السلام نقل مى‏کند که هر گاه در راه گم شدى، ندا کن‏ (یا صالِحُ یا أبا صالِح ارْشُدُونا إلى‏ الطَّریقِ رَحِمَکمُ اللَّه).

شعراء این کنیه را در اشعار خود زیاد مى‏آورند و ما نیز در خاتمه این بحث با چند بیت شعر دست توسّل به ذیل عنایت حضرت بقیة اللَّه اعظم دراز مى‏کنیم، و در این ظلمات دنیا از او طلب ارشاد مى‏کنیم و ایشان را با کنیه ابا صالح صدا مى‏زنیم، امید است، مشمول عنایات ایشان قرار گیریم.(همان)

ابا صالح دلم سامان ندارد

مگر هجران تو پایان ندارد؟

ابا صالح بیا دردم دوا کن‏

مرا از دیدنت حاجت روا کن‏

ابا صالح مرا با رو سیاهى‏

به خود راهم بده با یک نگاهى‏

ابا صالح فقیرم من، فقیرم‏

بده دستى که دامانت بگیرم‏

ابا صالح تو خوبى من بدم، بد

مرا از درگهت ردّم مکن ردّ

ابا صالح چه خوش زیبنده باشد

که تو لعل لبت پر خنده باشد

ابا صالح عزیز آل یاسین‏

بیا در جمع ما امشب تو بنشین‏

قائم

شیخ صدوق در كتاب «علل الشرائع» از ابو حمزه ثمالى‏  روایت میكند كه گفت: از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام پرسیدم یا ابن رسول اللَّه! مگر شما ائمه همه قائم بحق نیستید؟ فرمود: بلى. عرضكردم: پس چرا فقط امام زمان «قائم» نامیده شده؟ فرمود: چون جدم امام حسین علیه السّلام شهید شد، فرشتگان بدرگاه الهى نالیدند و گفتند: پروردگارا! آیا قاتلین بهترین بندگانت، و زاده اشرف برگزیدگانت را بحال خود وامیگذارى؟

هشام فرمود: خداوند حکیمى که براى بدن یک انسان با داشتن چند عضو مختصر، امامى قرار داده که شبهات را براى آنها رفع نماید آیا مى توان گفت براى کاروان بشریت،با این همه اختلافات و سلیقه‏هاى متفاوت، امامى و راهنمائى معیّن ننموده است؟ عمرو بن عبید مات و مبهوت ماند و نتوانست چیزى بگوید

خداوند به آنها وحى فرستاد كه اى فرشتگان من آرام گیرید. به عزت و جلالم سوگند، از آنها انتقام خواهم گرفت هر چند بعد از گذشت زمان ها باشد. آنگاه پروردگار عالم امامان اولاد امام حسین علیه السّلام را به آنها نشان داد و فرشتگان مسرور گشتند. یكى از آنها ایستاده بود و نماز میگذارد. خداوند فرمود: بِذلِكَ الْقائِمُ انْتَقِمُ مِنْهُم‏ ؛ باین قائم از آنها انتقام میگیرم. (مهدى موعود ( ترجمه بحار الأنوار)، متن، ص: 229)

مهدی

از امام محمد باقر نقل شده که فرمود : او را «مهدى» گویند، زیرا خداوند بامر پوشیده، هدایتش نموده. او تورات (حقیقى) و سایر كتب آسمانى را از غارى واقع در انطاكیه بیرون مى‏آورد، آنگاه با پیروان تورات طبق تورات و با اهل انجیل طبق انجیل و با اهل زبور طبق زبور و با مسلمانان مطابق قرآن حكومت میكند.(همان)

نهی از بکار بردن نام حضرت

صدوق در كتاب «توحید» از حضرت عبد العظیم حسنى از امام على النقى علیه السّلام نقل میكند كه فرمود: جایز نیست نام امام زمان برده شود تا گاهى كه ظهور كند و جهان را پر از عدل و داد نماید بعد از آنكه پر از ظلم و ستم شده باشد در كمال الدین از صفوان بن مهران  از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت نموده كه فرمود: مهدى از فرزندان من و فرزند پنجم امام هفتم است. او از نظرها غائب شود و جایز نیست كه او را بنام یاد كنید.

در آن كتاب از عبد اللَّه ابن ابى یعفور نیز این حدیث از امام ششم منقول است. هم در آن كتاب است كه چون در محضر امام موسى بن جعفر علیهما السّلام از امام زمان سخن به میان آمد فرمود: ولادت او بر مردم پوشیده میماند و جایز نیست او را بنام یاد كنند. تا موقعى كه خداوند او را ظاهر گرداند و بوسیله او زمین را از عدل و داد پر كند از آن پس كه پر از ظلم و ستم شده باشد.( مهدى موعود ( ترجمه بحار الأنوار)، متن، ص: 235)

فرآوری : فاطمه محمدی بیده

بخش مهدویت تبیان       


منابع : کتاب دوازده گفتار درباره حضرت مهدى عج

کتاب مهدی موعود(ترجه بحار الانوار)

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.