تبیان، دستیار زندگی
پیامبر خدا نه تنها با مساله زیارت و بنای بر قبور مخالفتی نداشته بلکه ایشان در مواردی به ساخت و بنای قبور، از جمله قبر مطهر مادر گرامیشان همت گمارده و پس از ایشان صحابه و مسلمانان به تأسی از رسول خدا ،اتاقک، وگنبد سبز رنگی را بر فراز مزار آن حضرت و شیخین ب
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : حامد حسینی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دلایل وهابیان در تحریم بنا بر قبور

زیارت قبور و بهانه های واهی وهابیت (4)

وهابیت


قرن ها بر مسلمانان گذشت و بناهاى تاریخى و معمولى فراوانى بر قبور بزرگان اسلام بنا كردند و به زیارت این قبور مى آمدند و تبرّك مى جستند و هیچ كس ایرادى نداشت، و در واقع یك اجماع و سیره عملى بر این كار بود و مخالفتى دیده نمى شد. تاریخ نویسانى همچون مسعودى در مروج الذهب، كه در قرن چهارم هجرى مى زیست و جهانگردانى مانند ابن جبیر و ابن بطوطه كه در قرون هفتم و هشتم مى زیستند، همگى از وجود این بناهاى باشكوه و پرعظمت در سفرنامه هاى خود خبر داده اند.


تا این كه ابن تیمیّه در قرن هفتم و شاگرد او محمّد بن عبدالوهّاب در قرن دوازدهم پیدا شدند و بناى بر قبور را بدعت و حرام و شرك پنداشتند. وهّابیان بر اثر عدم قدرت كافى علمى بر تحلیل مسائل اسلامى به خصوص مسأله توحید و شرك، گرفتار وسواس عجیبى در این مسأله شده و هر جا دستاویزى پیدا كردند به مخالفت برخاستند، در مسأله زیارت، در موضوع شفاعت، در باب بناى برقبور و امور دیگرى از این قبیل، همه را به نحوى مخالف شرع دانسته و با مسأله «شرك» و «بدعت» پیوند زدند و با آن مخالفت نمودند و از مهم ترین آنها بناى بر قبور بزرگان دین بود. تا اینکه در حدود 80 سال پیش (سال 1344ه ق) هنگامى كه در حجاز به قدرت رسیدند، در یك حركت هماهنگ ناپخته، تمام بناهاى تاریخى اسلامى را به بهانه شرك یا بدعت ویران كرده، و با خاك یكسان نمودند.بارها در طول تاریخ به کربلا و نجف لشکر کشیده و هدایای امت اسلامی برای بقاع متبرکه را به یغما بردند و در این راه از هیچ جنایتی مضایقه ننمودند. چند سالی بیش نمی گذرد که این گروه تندرو با اجیر نمودن مزدورانشان بقعه مبارکه امامان عسکریین را ویران ساخته و به این عمل مباهات ورزیدند.

با این همه جرأت نكردند به سراغ قبر مطهّر پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله) بروند، مبادا عموم مسلمین بر ضدّ آنها قیام كنند و به اصطلاح این «مخالفان تقیّه» از دیگر مسلمانان «تقیّه» كردند!. بر این اساس در این گفتار برآنیم تا یکی از اشکالات این گروه تحت عنوان  بازسازی و بنای قبور را مورد بررسی و نقد قرار داده و با استدلال و بهره گیری از آیات و روایات بدان پاسخ دهیم.

پیامبر خدا نه تنها با مساله زیارت و بنای بر قبور مخالفتی نداشته بلکه ایشان در مواردی به ساخت و بنای قبور، از جمله قبر مطهر مادر گرامیشان همت گمارده و پس از ایشان صحابه و مسلمانان به تأسی از رسول خدا ،اتاقک، وگنبد سبز رنگی را بر فراز مزار آن حضرت و شیخین بنا نهادند

شرح اشکالات و دلایل وهابیان در تحریم بنا بر قبور

مسلمانان در موضوع بازسازى و عمارت بر قبور انبیاء و اولیاء، و طواف پیرامون آنها، و مسجد و عبادتگاه قرار دادن این قبور، با یکدیگر،اختلاف کرده اند.معتقدان به تحریم به روایاتى استدلال مى کنند که مهمترین آنهااینهایند:

الف) از امام على علیه السلام روایت کرده اند که فرموده:

كان رسول الله صلّى الله علیه وآله فى جنازه فقال: ایكم .....و لا قبرا الا سویته، و لا صوره الالطختها.

على علیه السلام فرموده: رسول خدا صلّى الله علیه وآله در تشییع جنازه اى بود كه فرمود: كدام یك از شما به سوى مدینه مى رود تا همه بتهاى آنجا را شكسته وهمه قبرهاى آن را صاف و همه صورتها (= مجسمه هاى) آن را در دگرگون كند؟مردى گفت: من اى رسول خدا! او رفت و از مردم مدینه ترسید و بازگشت. على علیه السلام گفت: اى رسول خدا صلّى الله علیه وآله من بروم فرمود: برو. او رفت. سپس بازگشت و گفت: اى رسول خدا صلّى الله علیه وآله! همه بتها را شكستم، همه قبرها را صاف كردم و همه صورت ها را واژگون نمودم..(1)

پاسخ به مدعای روایی و اشکال وهابیت

بر اثر برداشت كاملا نادرستى كه بعضى، از این حدیث داشتند، كلنگ به دست گرفته و تمام قبور بزرگان اسلام را ویران كردند، به استثناى قبر مطهّر پیامبر(صلى الله علیه وآله) و قبر خلیفه اوّل و دوّم كه در كنار قبر پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود به حال خود رها ساختند، استثناهایى كه هیچ دلیلى براى آن نمى توان یافت.با این همه گذشته از تمام تناقضاتی که در فعل و عقیده وهابیان وجود دارد، این شبهه را پاسخ می گوئیم:

مساله نخست: بررسی اوضاع مدینه پیش از هجرت

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله پس از آنکه برخى از مردم مدینه اسلام آوردند، پیش از هر کار، ابتدا مصعب بن عمیر را براى یاد دادن احکام آنروزین اسلام به تازه مسلمانان، به سوى آنان گسیل داشت، زیرا تنها بخشى از مردم مدینه در سفرى که به حج رفته، در عقبه حاضر شده و با رسول خدا صلى الله علیه و آله مخفیانه بیعت کرده بودند، و اسلام در میان آنان گسترش نیافت مگر آنگاه که رسول خدا صلى الله علیه و آله به سوى ایشان هجرت کرد، و آنان به تدریج به اسلام گرویدند .از سویی دیگر حضرت امام على علیه السلام نیز، پس از سه روز یا بیش تر، در پى آن حضرت روان شد . داستان ورود پیامبر صلى الله علیه و آله به مدینه نیز، معروف و مشهور است ، که بسیاری از تاریخ نویسان و سیره نویسان به نقل آن پرداخته اند. از طرفی می دانیم که رسول خدا صلى الله علیه و آله پس از آنکه با یهود بنى قریظه و بنى النضیر و بنى قینقاع پیمان نامه  صلح منعقد کرد، حکومت خود بر مدینه را به تدریج بسط و گسترش د اد. حال، با چنین روندى که تاریخ  از شروع و توسعه و گسترش اسلام در مدینه حکایت می کند، سۆال این است که : رسول خدا صلى الله علیه و آله در کجا و چه وقت، در حالى که در تشییع جنازه بوده، چه زمانی امام على علیه السلام را به مدینه فرستاده تا بتها را نابود، قبرها را صاف و پیکره ها را واژگون نماید؟

آن هم از موضع قدرت و بمانند فرمانروایى که سرپیچى از فرمانش ممکن نیست؟ اضافه بر آنکه ایشان و اصحاب در شرایطی قرار دارند که  فرستاده نخستین ایشان مصعب ابن عمیر  مى رود و ترسان بازمى گردد، در حالیکه پیامبر و دیگران همچنان در تشییع جنازه بوده اند!؟ سپس پیامبر صلى الله علیه و آله امام على علیه السلام را بعد از او فرستاده و آنان همچنان در تشییع جنازه بوده اند! به زعم وهابیت چه تشییع جنازه ای که ساعتها به طول می کشد!؟

مساله دوم در روایت: زمان و مكان ماموریت

در دنباله روایت فوق آمده است كه امام على - علیه السلام - به ابوالهیاج اسدى فرمود:

«ابعثك فیما بعثنى رسول الله صلى الله علیه و آله: امرنى ان اسوىكل قبر و اطمس كل صنم. » (2)

من تو را به كارى مامور می كنم كه رسول خدا صلى الله علیه و آله مرا مامور آن كرد:فرمانم داد تا همه قبرها را صاف و همه بتها را نابود كنم.

مسلم است كه امام - علیه السلام - ابوالهیاج اسدى را تنها در دوران حكومت و خلافت خویش ماموریت داده است. بنابر این، باز هم این سوال پیش می آید كه: ماموریت امام – علیه السلام - به ابوالهیاج در كجا و چه وقت بوده است؟

در عصر خلافت امام على - علیه السلام - و پس از فتوحات اسلامی و پس از دوران خلفاىسه گانه یا پیش از آن؟ امام - علیه السلام - ابوالهیاج را به كدام یك از سرزمینها فرستاده تا قبرها را ویران وصاف و بتها را محو و نابود كند؟!

نهایت اینکه ، در هر دو روایت، فرمان صادره ازرسول خدا صلى الله علیه و آله و امام على - علیه السلام – آن هم به فرض صحت اخبار - فرمان نابودى و ویرانى قبور مشركین در سرزمین شرك است. گسترش این حكم به قبور مسلمانان و وجوب ویرانى آنها از كجای روایت به دست می آید؟!

حضرت محمد

مساله سوم : خدشه دار بودن اسنادی و مفهومی حدیث

اوّلا: در سند این حدیث افراد متعدّدى هستند كه از نظر رجال اهل سنّت نیز مورد تأیید نمى باشند و بعضى از آنها از ارباب تدلیس بوده اند، به خصوص «سفیان ثورى» و «ابن ابى ثابت».

ثانیاً: به فرض این كه این حدیث صحیح بوده باشد مفهومش این است كه روى قبر صاف باشد (و به صورت پشت ماهى كه رسم كفّار بود، نباشد) و بسیارى از فقهاى اهل سنّت نیز فتوا داده اند كه باید روى قبر صاف و مسطّح باشد، كه این امر ارتباطى با بحث ما ندارد. چون  عبارت وَ لا قَبراً الاّ سوّیته در حدیث به معنای تخریب بنای قبور نیست ، بلکه به معنای مسطح کردن آن در مقابل تسنیم است.

چنانکه قسطلانی می گوید :

السنة فی القبر تسطیحه ، و انَّه لا یجوز ترک هذه السنّة لمجرّد انّها صارت شعاراً للروافض ، وانّه لا منافات بین التسطیح و حدیث ابی هیاج ، : لأنّه لم یُرَد تسویته بالأرض و انّما أراد تسطیحه جمعاً بین الأخبار ... (3)

ثالثاً: فرض مى كنیم كه مفهوم حدیث این است كه باید قبر هم سطح زمین باشد واصلا برآمدگى نداشته باشد، این موضوع ربطى به مسأله بناى بر قبور ندارد; فرض كنیم روى قبر پیامبر(صلى الله علیه وآله) سنگى هم سطح زمین باشد در عین حال این گنبد و بارگاه را كه امروز روى آن مى بینیم منافاتى با حكم مزبور ندارد.

همان گونه كه در قرآن مجید نیز مى خوانیم، وقتى راز اصحاب كهف فاش شد، مردم گفتند بنایى بر قبور آنها بسازیم، سپس مى فرماید: «(قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَّسْجِداً); كسانى كه از وضع آنها آگاه بودند گفتند: مسجدى بر جایگاه آنها مى سازیم(4)  قرآن مجید با لحن موافق این داستان را نقل مى كند وایرادى بر آن نمى گیرد، یعنى ساختن مسجد در كنار قبور بزرگان مانعى ندارد.

از طرفی چگونه است که آیات قرآن جای پای حضرت ابراهیم (مقام ابراهیم) را «وَ اتَّخِذُوا مِن مَقامِ إِبراهِیمَ مُصَلَّی» (5)محل نماز و عبادت، و از شعائر الهی  می داند، در حالیکه این مقام صرفا سنگی است که بر آن  جای پای حضرت  ابراهیم مشخص است، آیا این دلیل بر این مطلب نمی باشد که آثار انبیاء و صلحا به عنوان شعائر الهی ارزشمند بوده و می توان از آن به عنوان محل نیایش پروردگار و دعا در پیشگاه وی بهره جست؟

مساله چهارم: بنای بر قبور سیره رسول خدا و صحابه

تاریخ گواهی می دهد که پیامبر خدا نه تنها با مساله زیارت و بنای بر قبور مخالفتی نداشته بلکه ایشان در مواردی به ساخت و بنای قبور، از جمله قبر مطهر مادر گرامیشان همت گمارده و پس از ایشان صحابه و مسلمانان به تأسی از رسول خدا ،اتاقک، وگنبد سبز رنگی را بر فراز مزار آن حضرت و شیخین بنا نهادند.

چنانکه ابن سعد در طبقات پس از آوردن مشروح این خبر سخنى دارد که فشرده آن چنین است:

«رسول خدا صلى الله علیه و آله هنگامى که در راه عمره حدیبیه به ابواء رسید نزد قبر مادرش آمنه آمد، آن را اصلاح کرد و در کنار آن گریست. مسلمانان هم به خاطر گریه رسول خدا گریستند». (6)علاوه بر نقل ابن سعد در طبقات ،مساله خبر گریستن رسول خدا بر سر قبر مادرش و گریستن صحابه در سایر کتابهاى حدیثى نیز آمده است. (7)

آیات قرآن جای پای حضرت ابراهیم (مقام ابراهیم) را «وَ اتَّخِذُوا مِن مَقامِ إِبراهِیمَ مُصَلَّی»محل نماز و عبادت، و از شعائر الهی می داند، در حالیکه این مقام صرفا سنگی است که بر آن جای پای حضرت ابراهیم مشخص است، آیا این دلیل بر این مطلب نمی باشد که آثار انبیاء و صلحا به عنوان شعائر الهی ارزشمند بوده و می توان از آن به عنوان محل نیایش پروردگار و دعا در پیشگاه وی بهره جست؟

همچنین  در طبقات ابن سعد و سیره ابن هشام روایتى است که دلالت بر این دارد که بر فراز  توسط مسلمانانی که از نظر تاریخی بسیاری از آنان از صحابه، تابعین و معاصرین آنها بودند، مزار پیامبر گرامی اسلام و شیخین،  معمور و  تجدید بنا شد چنانکه سیره نویسان می نویسند:

«رسول خدا صلى الله علیه و آله در خانه خود، در همان اطاقى که جان به جان آفرین تسلیم کرد، دفن گردید . پس از آن هر یک از دو خلیفه، ابوبکر و عمر نیز، در آنجا دفن شدند . سپس این گنبد سبز رنگ را بر فراز آن بناکردند» (8)

بنابر این می توان دریافت که روش مسلمین این بوده که روی قبرها بنا می ساخته و در عمران آنها می کوشیدند،که نمونه هایی دیگر از این دست را می توان در  مواردی مانند:  ایجاد بنا بر قبرابراهیم فرزند پیامبر درخانه محمدبن زیدبن علی ، بنای قبر سعد بن معاذ . این قبر در منزل ابن افلح بود و در زمان عمربن عبدالعزیز بر روی آن گنبد ساختند.(9) بنا بر روی قبر باهلی (سال 275 هـ .) در بصره.(10)بنا بر روی قبر امیر مۆمنان حضرت علی بن ابی طالب(ع) درقرن دوم، ایجاد بنا بر روی قبر بخاری در سمرقند،مشاهده نمودو از سویی دیگر نیز اگر هم دستور ی درباره تخریب بنای قبور بوده ،در مبارزه با یکی از سنت های جاهلی شکل گرفته که صورت خاصی را که نشانگر منزلت قبیلگی و ارزشهای جاهلی بوده ، بر قبرها قرار می دادند. در غیر این صورت هیچ دلیلی برای مسطح نمودن قبور وجود خارجی نداشته است.

خلاصه سخن

وهّابیان بر اثر عدم قدرت كافى علمى بر تحلیل مسائل اسلامى به خصوص مسأله توحید و شرك، گرفتار وسواس عجیبى در این مسأله شده و هر جا دستاویزى پیدا كردند به مخالفت برخاستند، در مسأله زیارت، در موضوع شفاعت، در باب بناى برقبور و امور دیگرى از این قبیل، همه را به نحوى مخالف شرع دانسته و با مسأله «شرك» و «بدعت» پیوند زدند و با آن مخالفت نمودند و از مهم ترین آنها بناى بر قبور بزرگان دین بود.

پی نوشتها:

1-      . مسنداحمد، ج 1، ص 87-89 -  صحیح مسلم، جلد 3، صفحه 61

2-      مسند احمد ،ج 1 ،ص 89 و 96

3-      ارشاد الساری، ج2، ص468

4-      سوره كهف، آیه 21

5-      سوره بقره آیه 125

6-      طبقات ابن سعد، ج 1، ص 116

7-      سنن نسائى، كتاب جنائز،ج 1، ص 267- سنن ابى داود، حدیث 3234- سنن ابن ماجه، حدیث 1572

8-      سیره ابن هشام، ج 4، ص 343 - طبقات ابن سعد، ج 2، ص 292 – 294

9-      وفاء الوفا، ج2، ص545

10-  سیر اعلام النبلاء، ج13، ص285

سیدحامدحسینی        

بخش اعتقادات شیعه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.