تبیان، دستیار زندگی
هیچ چیز جز به بهاى فداكارى پیشرفت نمى كند و بدون گذشت، عظمت روحى بدست نمى آید. گذشت از هستى و شهرت و زندگى، به خاطر عشق به همنوع و وطن و یا یك ایده آل بزرگ فداكارى سربازى است كه با اراده خود در میان میدانهاى دهشتناك نبردهاى امروزى قدم مى گذارد،
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اثر خساست بر عاطفه


فداکارى سربازى است که با اراده خود در میان میدان هاى دهشتناک نبردهاى امروزى قدم مى گذارد .

خسیس

از اعماق روح انسان احساسات لطیفى مى جوشد که نتایج و ثمرات آن فوق العاده گران بهاست عواطفى که منشأ «تعاون» و کمک به ابناى نوع قرار مى گیرد احساسات پاکى که به صورت مساعدت ها تجلى مى کند، از عالیترین مزایاى روحى و خواسته هاى انسانى است، احساسات است که انسان را از مشاهده بدبختی ها و رنج ها متأثر ساخته و براى هر گونه فداکارى و از خود گذشتگى آماده مى سازد و سبب مى شود که انسان بدون انتظار کمترین پاداشى از منافع شخصى خود به خاطر کاستن رنجهاى دیگران چشم بپوشد.

دکتر «کارل» مى گوید: «هیچ چیز جز به بهاى فداکارى پیشرفت نمى کند و بدون گذشت، عظمت روحى بدست نمى آید. گذشت از هستى و شهرت و زندگى، به خاطر عشق به همنوع و وطن و یا یک ایده آل بزرگ فداکارى سربازى است که با اراده خود در میان میدان هاى دهشتناک نبردهاى امروزى قدم مى گذارد، «نوکوشى» است که به تنهایى، مریض و ناتوان لابراتور خود را در انستیتو روکفلر نیویورک ترک مى کند تا در آفریقا از تب زرد بمیرد، روش آنها است که با جمال و حقیقت آشنا شده اند و با تمام نیروى خود به سوى خداوند مى گروند و به خاطر حکومت عدل و عشق در جهان جان خود را فدا مى کنند، آنچه آدمى را به اوج سرنوشتش مى رساند احساسات است نه عقل، روان بوسیله رنج و شوق، بیشتر تعالى مى پذیرد تا به کمک عقل و در این سیر جایى عقل را که بار گرانى شده است به پشت سر مى گذارد و به جوهره روان که عشق است منحصر مى گردد همه کس مى تواند در این راه قدم بگذارد که در ماوراى تیرگى ابرها به روشنایى قلل بلند مى رسد».

گاهى در ضمیر آدمى صفتى جایگیر مى شود که ریشه عواطف و وجدان را مى سوزاند و طبع را براى از دست دادن همه گونه فضایل آماده مى سازد «بخل» صفت نکوهیده اى است که ملازم با پشت پا زدن به تعهدات وجدانى و اخلاقى و بى اعتنایى به اصول انسانى است و علاوه بر اینکه به محدودیت و تنگى افق فکر مى انجامد، شخص را در معرض تحقیر و نکوهش قرار مى دهد و نوعى حس تنفر در افکار عمومى پدید مى آورد.

اندیشه بخیل به مقتضاى بخل و لئامتى که در اعماق روحش نفوذ کرده است، پیوسته پیرامون مادیات دور مى زند و روى نقطه ثروت متمرکز مى گردد و به همین علت «بخیل» از داشتن فکر آزاد و درک حقایق و واقعیت هاى زندگى و ارزشهاى معنوى و اخلاقى بى بهره و محروم است. ثروت هدف و اصل نیست، بلکه براى تأمین احتیاجات است و به خودى خود جنبه وسیله اى دارد و پس از تأمین نیازمندیهاى اساسى و اصلى در آسایش و رفاه اشخاص نقش مؤثرى ندارد و هرگز نمى تواند ناآرامی ها و رنج هاى درونى را درمان بخشد. «وحشت بینوایى و فقر موهوم» آفتى است که گریبانگیر «بخیل» مى شود و از اندوه و غم تلخى که از این راه بر جانش سایه مى گسترد، خلاصى ندارد و لذا بر روى دارایى و توده ذخایر خود از آسایش و فراغت محروم، و جز رنج و محنت ثمرى نمى برد.

توانگران بخیل که پیوسته مورد عناد و کینه بینوایان قرار مى گیرند، خود سبب پاره اى از مفاسد اجتماعى هستند زیرا عقده هاى فشرده محرومین و ناراحتى و رنجى که بر خاطرشان سنگینى مى کند، یکى از عوامل گسترش فساد و پیدایش انحرافات گوناگون است و کسى نیست که تأثیر این سرکوفتگى و نارضایتى را در تکثیر جرایم و انواع انحرافات منکر باشد

گویا میان «ثروت» و «بخل» یک نوع رابطه و همبستگى برقرار است! چه، مى بینیم بسیارى از متمکنین، بخیل از کار در مى آیند، اندک مطالعه در امور اجتماعى این حقیقت را بر ما روشن مى سازد که تأمین هزینه بینوایان و رسیدگى به وضع زندگى طبقات محروم، غالباً از ناحیه طبقه متوسط صورت مى گیرد.

توانگران بخیل که پیوسته مورد عناد و کینه بینوایان قرار مى گیرند، خود سبب پاره اى از مفاسد اجتماعى هستند زیرا عقده هاى فشرده محرومین و ناراحتى و رنجى که بر خاطرشان سنگینى مى کند، یکى از عوامل گسترش فساد و پیدایش انحرافات گوناگون است و کسى نیست که تأثیر این سرکوفتگى و نارضایتى را در تکثیر جرایم و انواع انحرافات منکر باشد .

چه بسیار از متمکنین که در اثر علاقه مفرط به مال و ثروت از مدار انسانیت و اخلاق منحرف گردیده و با پایمال ساختن حقوق افراد جامعه هرچه بیشتر بر بى عدالتى و ستمگرى خود مى افزایند، گویى شعله عواطف در کانون وجود آنها رو به خاموشى گذاشته و از بین رفته است!

«جود و سخاوت» هم از عوامل تعالى و ترقى انسان و حاکى از عاطفه عمیق و ریشه دار است و هم نشانه ثبات فکر و بلندى روح و بهترین معرف یک انسان واقعى و آزاده و در میان صفات پسندیده قیافه ممتازترى دارد. هنوز از ماوراى قرنها و در دل ظلمتکده تاریخ چهره «حاتم» تابان است و مردم به پاس انسانیت و همت بلندش او را تجلیل مى کنند.

«بذل و بخشش» وقتى قابل ستایش و گرانبهاست که «تقرب به خدا» و تسکین آلام رنجدیدگان، یگانه «هدف» شخص قرار گیرد و از تظاهر و ریا کمترین اثرى در آن هویدا نباشد.

بخیل

بخل از نظر رهبران دین(علیهم السلام)

اسلام به اندازه کافى به شؤون اجتماع توجه کرده و براى تحکیم مبانى الفت و مهر میان طبقات غنى و مستمند، بر «بذل و بخشش» تأکید زیادى کرده و «بخل و لئامت» را به شدت مورد نکوهش قرار داده است.

اسلام با پرورش دادن عواطف انسانى و تقویت روح همکارى و معاونت در جامعه مسلمین اصل «محبت» و «وداد» را عمیق و پایدار مى سازد و هرگز اجازه نمى دهد که یک مسلمان متمکن و ثروتمند، از حال مستمندان غفلت ورزد و طبع او به جانب خسّت و لئامت متمایل شود، چه بخل و لئامت سبب مى شود که متمکنین از زیربار وظایف مذهبى و حقوقى که اسلام در ثروت آنها براى طبقات محروم سهمى اختصاص داده است، شانه خالى کنند.

قرآن مجید این حقیقت را صریحاً بیان مى کند: «آنانکه بخل نمودند و حقوق مستمندان را از ثروتى که خداوند به فضل خویش به آنها داده نمى پردازند تصور نکنند که این خسّت طبع و بخل به نفع آنها خواهد بود، بلکه به زیان آنها تمام مى شود زیرا آن مالى که در آن بخل ورزیده اند، در روز رستاخیز زنجیر گردن آنها شود (و در آن روز) تنها خداوند وارث آسمانها و زمین خواهد بود» .(1)

مسلمین باید به اصول مهر و مودت و همدردى کاملاً پاى بند بوده و زندگى آنها براساس کمک و مساعدت یکدیگر استوار باشد و کانون قلبشان از عواطف و احساسات موج زند، از آنجایى که «بخل» و «لئامت» کوبنده عواطف است، لذا با روح اسلام به هیچ وجه سازگارى ندارد. رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: «ما مَحِقَ الإِسْلامَ مَحْقَ الشُّحِ شَىْءٌ (2)؛ هیچ چیز اسلام را چون «بخل» پایمال نمى کند».

وحشت بینوایى و فقر موهوم آفتى است که گریبانگیر «بخیل» مى شود و از اندوه و غم تلخى که از این راه بر جانش سایه مى گسترد، خلاصى ندارد و لذا بر روى دارایى و توده ذخایر خود از آسایش و فراغت محروم، و جز رنج و محنت ثمرى نمى برد

بخل صفتى است که آسایش و راحتى را از انسان مى گیرد و روح را در عذاب و شکنجه قرار مى دهد. نبى اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «اَقَلُّ النّاسِ راحَةً الْبَخیلُ (3)؛ شخص بخیل کمتر از هر کسى از آسایش خاطر و راحتى برخوردار است».

«آدم مهر طلب غالباً خود را ملامت و سرزنش مى کند و از اعمال خود ناراضى است و از این رو است که در بین ما اغلب اشخاص حسرت زندگى دیگران را مى خورند و نسبت به یکدیگر به شدت بخل مى ورزند و این مربوط به چگونگى ثروت و مقام نیست، هر کس در هر وضعى باشد باز از مشاهده زندگانى دیگران موضوع و مستمسکى پیدا مى کند که شعله بخلش را تیزتر نماید مثلاً اگر کسى خانه و زندگى و مقام خوب و زن و بچه عزیز دارد باز نسبت به دوست خود که هیچ یک از اینها را به قدر او ندارد بخل مى ورزد که چرا بهتر از او لباس مى پوشد یا جوان تر است یا اگر هیچ یک از این ها نبود باز بخل مى ورزد و مى گوید خوشا به حالش که این همه موجبات گرفتارى مرا ندارد خوشا به حالش که بچه ندارد یا ملک و ده ندارد یا از مقام و تمام دردسرهایش بى خبر است. به این طریق شخص مهر طلب غالباً مستمسک و دلیلى براى خود مى تراشد تا خود را حقیر و قابل ملامت بخواند و از حقارت خود رنج ببرد و نسبت به دیگرى بخل بورزد».

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) رحمت و عنایت خداوند را براى کسى مسألت مى کند که پاى بند به عشق مال نباشد و مازاد بر احتیاجات خود را به نیازمندان بذل نماید: «رَحِمَ اللهُ امرَءاً أَمْسَک الْفَضْلَ مِنْ قَولِهِ وَأَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مالِهِ (4)؛ رحمت و لطف پروردگار شامل حال کسى باد که مازاد گفتار خود را نگه دارد و زیادتى اموال و دارایى خود را ببخشد و انفاق نماید».

همچنین آن حضرت مى فرماید: «اِتَّقُوا الشُّحَّ فَاِنَ الشُّحَّ اَهْلَک مَنْ کانَ قَبْلَکمْ وَحَمَلَهُمْ عَلى اَنْ سَفَکوا دِمائَهُمْ وَاسْتَحَلُّوا مَحارِمَهُمْ (5)؛ از بخل بپرهیزید زیرا که بخل پیشینیان را هلاک کرد و آنها را وادار ساخت که به خون یکدیگر دست بیالایند و محرمات را حلال شمارند».

حضرت على(علیه السلام) فرمود: «عَجِبْتُ لِلشَّقِىِّ الْبَخیلِ یَتَعَجَّلُ الْفَقْرَ الَّذى مِنْهُ هَرَبَ وَیفُوتُهُ الْغِنَى الَّذى اِیّاهُ طَلَبَ فَیَعیشُ فِى الدُّنْیا عَیْشَ الْفُقَراءِ وَیُحاسَبُ فِى الاْخِرَةَ حِسابَ الاَْغْنِیاءِ (143)؛ جاى شگفت است از آن بخیل بدبختى که با سرعت به دنبال فقرى مى دود که از آن گریزان است و امّا ثروت و دارایى که دایم در جستجوى آن است، از دست مى دهد و عاقبت وامى گذارد، پس زندگى او در دنیا، زندگى مستمندان و فقرا و حسابش در آخرت، حساب اغنیا و توانگران است».

پی نوشت ها :

(1) - آل عمران / 181 .

(2) - نهج الفصاحه، ص 549 .

(3) - همان، ص 81 .

(4) - نهج الفصاحه، ص 81 .

(5) - همان، ص 8 .

فرآوری : محمدی

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع : کتاب بررسی مشخصات اخلاقی روانی ؛ سید مجتبی موسوی لاری

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.