شهیدی که از سربازی معاف شد
خوشا آنان که از عشق حسینی، شراب عشق نوشیدند و رفتند و خوشا آنان که بر این عرصه خاک، چو خورشیدی درخشیدند و رفتند
گروه تفحص با اطلاع از تاریخ و مکان «عملیات بدر» که در شب نوزدهم اسفند سال 63 آغاز شده بود محل را تجسس میکرد. پیکری در زیر خاک با پلاکی در گردن که 12 سال مهمان باتلاق بوده است. نگاهی به پروندهها و یافتن نام و نشانی او. «سید رضا سیدی» فرزند «آقا کوچک» متولد روستای «سر کوبه» خمین. شغل: معلم.
اطلاعات این پرونده حاکی از شهادت او در روز 24 اسفند 1363 بود. پس از پنج روز از آغاز عملیات.
یکی از همرزمانش به گروه تفحص میگفت اسمش را خوش خط در لیست بنویسید آخه سید خوش خط بود. خوشا به حالت سید.
پدر و مادر فراقش را باور تحمل نداشتند و میگفتند «سید رضا» زنده است. میگفتم بله همه شهیدها زندهاند. مرده ماییم که اسیر این دنیای فانی و ناچیز گشتهایم.
چون برادر نداشت از سربازی معاف بود اما غیرتش اجازه نمیداد به جبهه نرود. سفارش میکرد: «آخرت را فدای این چند گونی گندم برای شکم و ظاهر نکنید. اینها گذری هستند و باقی، اوست.»
گروه تفحص با اطلاع از تاریخ و مکان «عملیات بدر» که در شب نوزدهم اسفند سال 63 آغاز شده بود محل را تجسس میکرد. پیکری در زیر خاک با پلاکی در گردن که 12 سال مهمان باتلاق بوده است. نگاهی به پروندهها و یافتن نام و نشانی او. «سید رضا سیدی» ...
رضا با دیپلم برق در سال 1361 به استخدام رسمی آموزش و پرورش درآمده بود و هرجا لازم میدید به دیگران از هنر ذوق خود یاد میداد و آموزش و تعلیم از روی صدق و صفا وجودش را آرامش میداد.
پیکرش پس از 12 سال با «هور» وداع میکند. این روزها غروب «هور» چه پر معنا و پر سکوت است. خلوت عصر است و زمزمه «کجایید ای شهیدان خدایی» سینه زنی و نوحه خوانی.
مناجات بچهها انسان را با تسلا به عالمی دیگر میبرد که وصف شدنی نیست. انسان از هر چه مادیت و تجمل است دور میشود و فقط و فقط معنویات است و خلوص.
منبع : جام جم