تبیان، دستیار زندگی
فکر می‌کنم دلیل جهانی نشدن شعر زن ایرانی زبان نیست، بل تلاش کمتر شاعران زن است. شاعران زن ایرانی مطالعه کمی دارند. معمولا در شعرشان تنها به گزارش لحظه‌ای چیزی که می‌خواسته‌اند بگویند اکتفا می‌کنند. خیلی سرعتی می‌نویسند و به سرعت هم تحت عنوان شعر اس ام اس
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : فاطمه شفیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جای شاعران زن کجاست؟

مصاحبه ی اختصاصی تبیان با حسین عباسی


فکر می‌کنم دلیل جهانی نشدن شعر زن ایرانی زبان نیست، بل تلاش کمتر شاعران زن است. شاعران زن ایرانی مطالعه کمی دارند. معمولا در شعرشان تنها به گزارش لحظه‌ای چیزی که می‌خواسته‌اند بگویند اکتفا می‌کنند. خیلی سرعتی می‌نویسند و به سرعت هم تحت عنوان شعر اس ام اس می‌کنند. نمی‌گذارند شعر در ذهنشان پخته شود.


گفتگو با حسین عباسی پژوهشگر ادبیات عرب و مترجم درباره مقایسه شعر زنان عرب و ایران.

آقای عباسی چه وجه اشتراکی بین شاعران زن عرب و ایرانی می‌بیند؟

مشکل عمده شعر زنان ایرانی و عربی این است که هیچ گاه در تاریخ ادبیات کهن به درستی از آنها یاد نشده و نامشان در تاریخ ادبیات نیامده است و ما احساس نمی‌کنیم این زن شاعر پیشینه‌ای داشته باشد. امروز باید در کتاب‌های تاریخ از آنها صحبت شود. در حضور کم رنگی که مردها برای آنها رقم زده‌اند نوشتن را برای همه آنها سخت تر کرده است. چرا که تاریخ ادبیات را مردها نگاشته‌اند و در دهه‌های اخیرهم که نام زن‌ها آورده شده و وارد تاریخ ادبیات شده‌اند باز سایه تایید مردانه روی نوشته‌هایشان دیده می‌شود. اما به هر حال با وجود تفاوت مطالبات زن ایرانی و عربی متاسفانه زنان شاعر ایرانی به یک زبان مردانه شعر می‌سرایند و همیشه احساس می‌شود سایه یک مرد بالای سر آنها است. چیزی که تا حدودی زن عرب کنار زده است. جز اندک زنانی که به یک زبان مستقل رسیده‌اند باقی همه تحت تاثیر شعر مردان هستند.

ولی وجه اشتراکاتی چون، دین و فرهنگ و جغرافیا می‌تواند شاعران ایرانی و عربی را به هم نزدیک کند و دردهای مشترکی به وجود بیاورد. چنانچه اگر به هم نزدیک شوند بتوانند به زبانی مستقل برای زن امروزی دست پیدا کنند. 

بین شاعر زن عرب و شاعر زن ایرانی مشترکات زیادی است اما مطالبات و آرزوها و چشم اندازهای آنها یکی نیست. یک زن شاعر سعی می‌کند نماینده تمام مطالبات موجود باشد و آنها را نمایندگی کند. مثلا هم بنیادگرا باشد هم اصلاح طلب، هم فمینیست و هم چیز‌های دیگر، اما کم تر پیش می‌آید که نماینده خودش باشد. شعرش برایندی از تغییرات و تحولات اجتماعی و سیاسی است و به فراخور این تغییرات رویکرد او نیز به جامعه و خودش عوض می‌شود. یک زن فمینیست افراطی تبدیل می‌شود به یک زن اسلام گرای افراطی. حتی در ظاهر و زندگی‌اش هم این تغییرات نمودار می‌شود. این نشان می‌دهد که یک زن شاعر هنوز به ثبوت نرسیده است و استقرار ذهنی به لحاظ رفتارهای اجتماعی ندارد.

جای شاعران زن کجاست؟

در یک نگاه کلی مشخصه‌های شعر زن ایرانی را چگونه می‌بینید؟

عمدتا شاعران زن را به سه گروه تقسیم می‌کنم. دسته اول شاعرانی که با بدن خودشان به شعر سرودن پرداخته‌اند و دسته دوم کسانی که به زبان مردانه شعر می‌سرایند و دسته سوم شاعرانی که به یک زبان مسقل رسیده‌اند و به زبان زنانه مستقلی شعر می‌سرایند و این سه گروه مطالبات و خواسته‌هایشان با هم یکی و هم راستا نیست. وقتی ما پروین اعتصامی می‌خوانیم، حتی بی آن که از او نامی ببریم، هیچ کس فکر نمی‌کند او یک مرد است. همین حالت در شعر فروغ هم دیده می‌شود. اما زنان امروز به ویژه در ایران سعی می‌کنند مثل مردان شعر بگویند. ویژگی‌های یک زن هم به لحاظ جنسی است و هم جنسیتی. چه فکر و چه جنس باید به کار بیفتد تا من احساس کنم با گونه‌ای متفاوت از انسان سر و کار دارم وگرنه این هنر نیست که من مثل یک مرد شعر بگویم. رابعه می‌گوید: دعوت من بر تو این شد که ایزدت عاشق کناد. یعنی دلش می‌خواهد کسی را که عاشق اوست خدا عاشق کند تا رنج عشق را چون او دریابد. این نکته از زبان یک مرد تراوش نمی‌کند. زبان مرد زبان زمخت‌تری است. زبانی است که بسیار خودخواهانه‌تراست. انحصار طلب است. همه چیز را برای خودش می‌خواهد. ما زنان بزرگ شاعری داریم که محتاج مطالعه بیشتری هستند. خیلی از زنان شاعر یکباره به شعر سپید روی آورده‌اند بدون این که به پشتوانه‌های شعر کهن فارسی تسلطی داشته باشند. اصلا با وزن و قافیه هیچ سر و کاری ندارند. فقط آمده‌اند از یک الهامی که به ادعای خودشان بر آنها شده است، تصویر گذرایی داده‌اند. و این شعر را به مردانی عرضه کرده‌اند که با نگرش‌های خودشان در مورد آن به قضاوت نشسته‌اند. ملاک برای آنها این است که به شعر فلان شاعر مرد نزدیک شده‌اند و یا خیر. ملاک شاعر شدن نزدیک شدن به شعر یک مرد است. این چهار چوب را فروغ شکست اما زن شاعر ایرانی امروزی به پیش از فروغ بازگشت کرده است. در دل سودای این را می‌پزد که به یک شاعر مرد نزدیک شود. به همین دلیل از وجود و احساس زنانه‌اش می‌گذرد. به جز شاعران فمینیست که با بدن خودشان این سرکشی را نشان می‌دهند تا بگویند شاعر زن هستند.

به نظر شما وارد کردن بدن زن در شعر می‌تواند راه کار مناسبی برای رسیدن به زبان زنانه باشد؟

این شیوه عمر کوتاهی خواهد داشت. این طغیان‌گری است تا خیال پردازی. /بی‌این که زبانی نو ساخته باشم به تمام زبان‌های جهان خواب می‌بینم/ این شعر از شبنم آذر است. هم نگاه زنانه دارد و هم جهانی است. هیچ تلاشی هم نکرده است به زور بگوید زن یا مادر هستم. چنین زبانی وقتی می‌خواهد همزاد پنداری کند زن بودنش را به نمایش می‌گذارد.

جای شاعران زن کجاست؟

واگذار کردن حوزه عاطفی، احساسی و لطیف به زن تربیت و فرهنگی است که از دیر باز زن را در قالب آن پرورش داده‌اند و این نکته همان است که زن امروزی می‌خواهد در برابرش طغیان کند و دیگر حاضر نیست این بر چسب‌ها را بپذیرد.

عرض من این نیست که زن را درخانه محبوس کنیم  و او را از فضاهای اجتماعی دور نگه داریم. برای من زن نقش تلطیف کننده برای جامعه و فضای انسانی دارد. منظور این نیست که نباید با خشونت و مسائل سیاسی آشنا شود. این نقش تلطیف کننده را تا حالا به زیبایی ایفا کرده است. اما بعضی‌ها می‌خواهند از این صحبت‌ها استفاده ابزاری ببرند برای خانه نشین کردن زن. من می‌گویم ضمن این که زن می‌تواند با خشونت‌های اجتماعی آشنا شود و رجال سیاسی شود، اگر آرامشی سراغ دارید زن به وجود آورده است. نه این که پرورش زن منوط به کارهای خانه و مادری و بچه بزرگ کردن باشد. زن علاوه بر نقش جنسی رفتارهای اجتماعی نیز دارد. بخش رفتارهای اجتماعی‌اش زیباتر کردن فضای جامعه است. ضمن اینکه زبان زمخت مردانه قرار نیست چیز تازه‌ای به جامعه و شعر ببخشد. بخشی از این نگاه تازه برای یک زن شاعر مادرانگی اوست. فاطمه راکعه‌ای شعری دارد که می‌گوید: رشک نبردم بر حکیمان/ رشک نبردم بر فیلسوفان/ تنها رشک بردم بر پیامبران پیش از آنکه مادر شوم. او کاری می‌کند که حکیمان و فیلسوفان و پیامبران بر مادر بودن رشک ببرند. وقتی زن از رنج‌هایش حرف می‌زند، حال این زن فرانسوی، فلسطینی ،عرب یا ایرانی باشد، باید احساس کنیم این زن رنج را فهمیده است و در شعرش درج کرده است. رنج هزار ساله‌ای است که یک زن عرب در دوران جاهلیت کشیده و الان با خودش به قرن ما آورده است. زن میراث دار این رنج‌ها است و حافظه تاریخی او بیشتر از مردان است و آن را حفظ کرده و ارائه داده است. اما شاعر مرد می‌گوید: بسترم صدف خالی یک تنهاییست و تو چون مروارید گردن آویز کسان دگری. شعر از هوشنگ ابتهاج است. او خودش را محق می‌داند و بزرگ می‌بیند و زن را گردن آویز خود می‌شمارد.

نظرتان در مورد سیاسی شدن شعر زنانه چیست؟  

شاعران زن چون شاعران نوپایی هستند ناچارند هر دوره خودشان را تازه کنند و بگویند چیزهای جدید دارند. شعرهایی که در میتینگ‌ها می‌خوانند باعث تشویق و دست زدن‌ها می‌شود. زن‌ها هم می‌خواهند درمورد جهان پیرامونشان و مسائل سیاسی عکس العمل نشان دهند و در شعرشان منعکس کنند. ممکن است آن شعر زیبا باشد اما جاودانه نمی‌شود. می‌شود میرزاده عشقی. اما وقتی یک زبان درست به کار گرفته شود تبدیل می‌شود به ایرج میرزا یا دهخدا. مثل تمام معترضانی که در شعرهایشان به وضع جامعه اعتراض کرده‌اند و جاودانه شده‌اند. برای نو بودن ضرورت ندارد که حتما به مسائل سیاسی پرداخته شود. کتاب نان پنیر و صداقت سیمین بهبهانی شعر سیاسی است. در سطح رویی آن همه متوجه آن می‌شوند و دوستش دارند اما در سطح زیرین این طور نیست و این شعر ماندگاری خود را از دست می‌دهد. شاعری که برای خوشایند و بد آیند گروه و دسته‌ای شعر بگوید و بلافاصله هم بلوتوث شود از ماندگاری اثر می‌کاهد. ممکن است مردم استقبال کنند اما دلیل بر این نیست که شعر ماندگاری داشته باشد.

یکی از دلایلی که شعر زنان عمر کوتاهی دارد این است که خود زن در کار شاعری‌اش عمیق نبوده است. سعی می‌کنند شعرشان را به شعر جهانی نزدیک کنند اما این جهانی شدن را با حذف المانهای قومی و مذهبی و جایگزینی المانهای غربی و مسیحی انجام می‌دهند و این دیگر جهانی شدن نیست جهانی کردن است. ما باید فراورده‌های خودمان را به جهان بشناسانیم.

زن شاعر ایرانی چطور می‌تواند به شعر جهانی نزدیک شود؟

یکی از دلایلی که شعر زنان عمر کوتاهی دارد این است که خود زن در کار شاعری‌اش عمیق نبوده است. سعی می‌کنند شعرشان را به شعر جهانی نزدیک کنند اما این جهانی شدن را با حذف المانهای قومی و مذهبی و جایگزینی المانهای غربی و مسیحی انجام می‌دهند و این دیگر جهانی شدن نیست جهانی کردن است. ما باید فراورده‌های خودمان را به جهان بشناسانیم. چیزی که داریم پرورش و گسترش بدهیم. امروزه بُعد گمشده شعر امروز جغرافیا است که در ذهنیت افراد و پرورش دین نقش به سزایی دارد. از طرف دیگر رابطه زن‌ها با هنرهای دیگر رابطه عمیقی نیست. اغلب دست آوردهای همدیگر را نمی‌خوانند. چندین گروه هستند که هر کدام از اینها را یک مرد شاعر حمایت فکری می‌کند و زیر نفوذ خود قرار داده است. شاعران زن تنها به افرادی نزدیک می‌شوند که گرایش شعری همسانی دارند. شعرهای مریم حسین‌زاده را دوست دارم چون او نقاش است و دانش خودش را در زمینه نقاشی در شعر به خوبی بکار می‌برد. اما اگر رابطه با هنرهای دیگر محدود و کم رنگ باشد شاعر نیز دید وسیعی نخواهد داشت. تنها می‌شود شاعری که در چند جلسه شعر دعوت می‌شود و شعر خوانی می‌کند و مورد تشویق عده‌ای هم قرار می‌گیرد. برای این نوع شاعران عمر طولانی‌ای نمی‌توان در نظر گرفت.

دلیل این که شعر زن ایرانی به اندازه شعر زن عرب نتوانسته جهانی شود چیست؟

زبان فارسی و عربی دو مجموعه کاملا مجزاست و تلاش برای هم ریشه پنداشتن آنها تلاشی بیهوده است. دوم این که عرب ها 22 کشور هم زبان دارند که مشترکات زیادی با هم دارند و پوشش خبری وسیعی پیدا می‌کنند. اما زبان فارسی نهایت با تاجیکستان و افغانستان مشترکات دارد و نمی‌تواند شنونده و مخاطب وسیعی پیدا کند. زبان عربی زاینده‌تر است و از واژگان بیشتری بهره می‌برد. اما از طرف دیگر زبان فارسی تصویری‌تر است. با این همه من فکر می‌کنم دلیل موفق نبودن زن ایرانی زبان نیست، بل تلاش کمتر شاعران زن است. شاعران زن ایرانی مطالعه کمی دارند. معمولا در شعرشان تنها به گزارش لحظه‌ای چیزی که می‌خواسته‌اند بگویند اکتفا می‌کنند. خیلی سرعتی می‌نویسند و به سرعت هم تحت عنوان شعر اس ام اس می‌کنند. نمی‌گذارند شعر در ذهنشان پخته شود.

جای شاعران زن کجاست؟

فکر می کنم یکی از نمونه‌های موفق شاعران زن عرب غادة السمان است لطفا کمی در مورد خصوصیات شعر او بفرمایید.

البته غادة السمان شاعرکهن تری است. از شاعران مطرح در زمینه‌ی ادبیات زنانه‌ی عرب  امیرزاده‌ای کویتیست به نام سعاد الصباح. او زن تحصیلکرده‌ایست که در مسائل اجتماعی، مانند خشونت و حقوق بشر و زنان و دفاع از حقوق آنان و مسائل کشورهای عربی و آزادی بیان و اندیشه، صاحب فکر و علاقه و دغدغه‌ی خاطر است. سعاد عضو چندین سازمان و اتحادیه جهانی و عربی نیز هست. اشعار او ریشه‌هایی اجتماعی و فرهنگی دارد. او با اشعار خود زندگی جامعه‌ی عربی و به نوع خاص دغدغه‌های عاطفی و اجتماعی زنان عرب را روایت کرده است. او از یک شاعر افراطی بی‌حجاب به یک شاعر اسلام گرا تبدیل شده است. هر چند مشهور به طغیان در برابر مردها است اما در پژوهشی که آقای قاسم نژاد روی شعرهای او انجام داده است حضور مردان در شعر او به فراوانی دیده می‌شود. به اندازه‌ای که وقتی خودش این مقاله را خواند خوشحال شد و گفت: ‌یعنی من این همه از مردان سخن گفته‌ام؟ از برادرش، شوهرش، مبارزانی که دور و بر او بوده‌اند و غیره بسیار سخن گفته است. از جمله کتاب‌های او "درآغاز زن بود" و" رازهای یک زن"است. او زنی بوده است که از روی آگاهی از یک فضای فمینیستی به یک فضای اسلامی رفته و حتی در حال حاضر شعرهای وزن دار نیز می‌سراید. کاری که او انجام داده است از روی ایمان بوده و نه از روی مد روز. و توانسته است شعر مستقل خود را پیدا کند و زبانش را به حدی از تعادل برساند.

و کتاب سه جلدی تجربه دمکراسی شما برای انتشار آماده شده است؟

کتاب سه جلدی تجربه دمکراسی قرار بود از طرف نشر یادآوران به چاپ برسد اما هنوز تکلیف این کتاب مشخص نشده است و زیر چاپ نرفته است. کتاب واکاوی رمان ایرانی نوشته دکتر موسویان هم با همکاری حسین طرفی به زبان عربی ترجمه کرده‌ایم و در موسسه البلاغ لبنان به چاپ رسیده  که برای نمایشگاه کتاب حاضر خواهد شد.

فاطمه شفیعی

بخش ادبیات تبیان