اشتغال بدون فرسودگی
به طور قطع همه ما می دانیم که علاقه به شغل یکی از عوامل پیشرفت فردی و اجتماعی است.
اگر فردی شغلش را دوست نداشته باشد،قطعا بهرهوری وی نیز کاهش مییابد. این امر باعث میشود تا فرد به جای تفکر درباره ارتقاء سطح کیفی مرتب به فکر فرار از کار باشد و یا در برخی از افراد در اثر بی علاقگی به شغل شاهد فرسودگی شغلی در وی خواهیم بود.
بر اساس نظر مازلاك فرسودگی شغلی سندرمی است كه در پاسخ به فشار روانی مزمن به وجود میآید و شامل سه جزء خستگی یا تحلیل عاطفی؛ از خود بیگانگی یا مسخ شخصیت؛ فقدان موفقیت فردی یا پیشرفت شخص است و بیشتر در میان انواع مشاغل مددرسان و یاری دهنده نظیر مشاوران، معلمان، مددكاران اجتماعی، پزشكان، پلیس، پرستاران و مواردی از قبیل این مشاغل بیشتر مشاهده میشود و این امر احتمالا معلول نوع وظایف و مسوولیتهای اینگونه مشاغل میباشد.
عملكرد شغلی حاصل از فرسودگی شغلی به شیوههای گوناگونی از قبیل كنارهگیری از كار،غیبت، تصمیم به كنارهگیری از كار و تغییر عملی كار مشاهده میشود.همچنین شواهدی وجود دارد كه نشان میدهد فرسودگی شغلی تأثیر منفی روی زندگی خانوادگی افراد دارد.
در مورد ارتباط فرسودگی شغلی و بهداشت روانی فرض متداول این است كه فرسودگی شغلی باعث برخی عملكردهای نامناسب روانی میشود بدین معنا كه اثرات منفی عواملی از قبیل اضطراب، افسردگی و كاهش عزت نفس را تشدید مینماید و به طور غیرمستقیم بر بهداشت روانی تاثیر میگذارد.
عوامل زمینهساز و مرتبط با فرسودگی شغلی
فرسودگی شغلی، یك تجربه فردی و در عین حال خاص زمینههای كاری است. بنابراین، تحقیقات انجام شده در طول 25 سال گذشته تمركز خود را معطوف دو عامل مرتبط با فرسودگی شغلی نمودهاند یعنی عوامل موقعیتی و ویژگیهای فردی، كه هر دو عامل ارتباط تنگاتنگی با پدیده فرسودگی شغلی دارند.
تعارض نقش: شخصی كه مسوولیتهای متعارضی دارد، این احساس را خواهد داشت كه به چند جهت كشیده میشود. چنین شخصی مجبور خواهد بود چندین كار را همزمان به انجام برساند و در نتیجه، به خستگی از كار و نهایتاً فرسودگی شغلی مبتلا خواهد شد.
ابهام نقش: بعضی از افراد، از انتظاری كه از آنها میرود آگاه نیستد. نتیجه این عدم آگاهی نسبت به وظیفه محوله، این خواهد بود كه فرد شاغل هرگز این احساس را تجربه نخواهد نمود كه میتواند در انجام كار خود، ارزشمند و موفق باشد.
ازدیاد نقش: بعض افراد نمیتوانند به پیشنهاد كاری و مسوولیتهای فراوان و بیش از حدی كه به آنها میشود نه بگویند و در نتیجه، مسوولیتها و وظایف زیادی را به خود تحمیل مینمایند.
لذا در ادامه مطلب زیر به ارائه راهکارهایی در این زمینه میپردازیم
** بهجای فکرکردن به راههای فرار، به این فکر کنید که واقعاً دنبال چه هستید. وقتی سرگرم مرور و یادآوری آخرین خاطره تلخ خود از محیط کارتان هستید، یک لحظه صبر کنید و با خود بگویید : درواقع آنچه میخواهم...
** بهجای بیهوده وقت تلفکردن، به فکر بهبود مهارتهایتان باشید. سعی کنید در هر کلاسی که لازم است شرکت کرده و بهویژه بر کسب تواناییهایی که برای شغل فعلی یا آیندهتان مفید است متمرکز شوید.
** به جای دستیابی به عملکردی ممتاز، به رضایت از خود بسنده کنید. از زمانی که برای ساختن زندگی جدید دارید، استفاده کنید. مردم اغلب میگویند: «من 10 ساعت در روز کار میکنم. دیگر وقتی برای کاری دیگر باقی نمیماند». اگر تصمیم دارید دست از کارتان بکشید یا قرار است اخراجتان کنند، معنیاش این است که بهدنبال شغل دیگری هستید. اما کمی صادق باشید، حداقل بهاندازه حقوقی که میگیرید به شرکتی که در آن کار میکنید، مدیون هستید. تعجب نکنید. اگر اینطور فکر کنید، هم بیش از گذشته در شغل خود پیشرفت میکنید، هم احساس رضایت خواهید کرد.
**
هر روز جایزهای به خودتان بدهید. یک استراحت طولانی، کتابخواندن یا گفتوگو با یک دوست؛ حتی میتوانید غذایی را که بیشتر دوست دارید، نوشجان کنید. پول و وقت خود را در مراکز خرید هدر ندهید.** در زندگیتان حداقل یک مورد کوچک برای قدردانی و ستایش پیدا کنید: تزئینات منزل، آسمان، زمستان، مهمانیهای خانوادگی و همینطور میتوانید به نکات مثبت پیرامون شغلتان بیندیشید، یک کامپیوتر نو، یا گپی دوستانه با همکار طبقه پایین. امتحان کنید، به زحمتش میارزد. توجه و قدردانی، عاملی است که ارزشهای مثبت را وارد زندگی میکند.
** قبل از تصمیمگیری برای رفتن از یک موقعیت به موقعیتی دیگر، به احساس خود رجوع کنید. بیندیشید و به دوروبرتان نگاه کنید. با عجله و عصبانیت کاری از پیش نمیرود. اگر در آرامش به اهداف و خواستههایتان فکر نکنید، تصمیمهایی خواهید گرفت که فقط کارتان را مشکلتر خواهد کرد و فراموش نکنید که همیشه «دوستانی» هستند که باید مواظب نصیحتهای متفاوتشان باشید.
*** این جمله را به خاطر بسارید. به یاد داشته باشید که تمام این پیشآمدها، بهسرعت یک چشم بر هم زدن میگذرد. با سپریشدن زمان، شاید بهزحمت، چیزهایی را که روزی آزارتان داده است، به یاد آورید. هنوز روزهای خوب زیادی پیشرو دارید. یکی میگوید، «حواست باشد که با ترک یک کار، بهسرعت کار دیگری پیدا نمیکنی» و یکی دیگر که در گوشتان میگوید: «نترس، کارت را رها کن، چه فراوان است کار؛ از گرسنگی که نمیمیری!» و گاه یکی از همین «دوستان» به فاصله 5دقیقه، هر دوی این اندرزها را با شما مطرح میکند، درحالیکه یک مربی یا مشاور خوب، بهجای تحمیل نقطهنظر خودش، میکوشد با توجه به درونیات شما، اعتمادبهنفستان را بالا ببرد.
فرآوری: مریم عطاریان
بخش خانواده ایرانی تبیان
منابع: پایگاه پلیس ایران، همشهری آنلاین همراه با تغییرات و اضافات
مطالب مرتبط :