تبیان، دستیار زندگی
در این مقاله به نقد نقاشی مشهور آسمان پرستاره ون گوک و جیغ ادوار مونک پرداخته شده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آسمان بر بوم نقاشی


در این مقاله به نقد نقاشی مشهور آسمان پرستاره ون گوک و جیغ ادوار مونک پرداخته شده است.


آسمان بر بوم نقاشی

وَن گوگ در دوره ای از زندگی کوتاهش به گونه ای از آسمان، آن هم آسمان شب، علاقه مند بوده است.

آن طور که هلن گاردنر در کتاب تاریخ هنر توصیف می کند نقاشی های ونسان ون گوگ، با حملات دلاورانه اش به بوم نقاشی، سرشار از حساسیت و درک درست رنگ و قدرت بصری است.

تابلو شب پر ستاره باور نکردنی است! اثری است که از شور رمانتیست ها لبریز است. ون گوگ چگونگی آن را، در نامه ای به برادرش تئو چنین می نویسد: «من به جای شبیه سازی مو به مو از آنچه در برابر چشمانم می بینم، رنگ را آزادانه تر به کار می برم تا منظورم را با قدرت هرچه تمام تر بیان کنم».

ون گوگ آسمان را آسان نمی بیند، او آسمان بی کرنه را سرشار از ستارگان پیچان با شوری وصف ناپذیر و اشکال کهکشان مانند در حال انفجار می بیند که در زیر آن زمین به انتظار فاجعه ای کیهانی نشسته است. هنرمند در اینجا به دنبال هماهنگی طبیعت نمی گردد یا آن را تجزیه نمی کند، بلکه با افکندن منظره ای صد در دصد شخصی بر عرصه طبیعت، آن را دگرگون می کند.

در عین حال این اثر ون گوگ، متأسفانه برای بررسی با محاسبات نجومی مناسب نیست زیرا آن را تماماً زمانی که در سن رمی زندگی می کرده، از تخیل بهره برداری کرده است و این ویژگی به علت روح گریزان و فرار و شور انگیز اثر نسبت به آثار دیگر او است.

شب پرستاره در فهرست نشانه ها و نمادهای فرهنگ مدرن به خوبی می گنجد و شهرت دنیای مدرن چنان گریبان گیرش می شود که دان مک لین از خوانندگان راک دهه 1960، قطعه starry starry night را با ترانه ای مربوط به زندگی ونسان ون گوگ می سازد و آن را به زندگی سراسر رنج و فقر ون گوگ تقدیم می کند. زندگی ای که شکست های مکرر مادی و عاطفی اش جسم او را فرسود و تا پای یأس کشانید.

عده ای از منتقدان معتقدند که 11 ستاره پرده نقاشی و ماه اشاره به اعتقادات مذهبی ون گوگ در دوران جوانی دارد. در قطعه ای از تورات (ابتدای داستان حضرت یوسف) داریم: «...و او رویایی دیگر دید و برای برادرانش نقل کرد و گفت بنگرید که من باز رویایی دیدم و آنگاه خورشید و ماه و یازده ستاره به من سجده کردند».

عده ای از منتقدان معتقدند که 11 ستاره پرده نقاشی و ماه اشاره به اعتقادات مذهبی ون گوگ در دوران جوانی دارد. در قطعه ای از تورات (ابتدای داستان حضرت یوسف) داریم: «...و او رویایی دیگر دید و برای برادرانش نقل کرد و گفت بنگرید که من باز رویایی دیدم و آنگاه خورشید و ماه و یازده ستاره به من سجده کردند».

در گروه نقاشی های آسمانی ون گوگ، آسمان پر ستاره بر فراز رن مشهورترین اثر او به بعد از شب پرستاره است. آسمان پر ستاره بر فراز رن از این بابت برای اخترشناسان مشهور است که صورت فلکی دب اکبر را بر فرار رودخانه رن به تصویر کشده است. ترکیب بندی فوق العاده ای اثر که چشم بیننده را به بازی می گیرد و آن را روی بوم نقاشی می چرخاند، از ویژگی های متمایز این تابلو است. به گونه ای که ستاره های دب اکبر بر فراز چراغ های آن سوی رودخانه رن و بازتاب کشیده آن ها بر سطح رودخانه و به ویژه دو آدمی که در ساحل به سمت تماشاگر قدم می زنند، اثر را از اوج گرفتن به سوی آسمان باز می دارد و به آن جلوه ای زمینی و خاکی می بخشد.

آسمان بر بوم نقاشی

ترکیب دو رنگ زرد، رنگ مورد علاقه ون گوگ، و آبی تیره آسمان و رودخانه تقریباً به گونه شب پرستاره رعایت شده است. زرد رنگی است که اگر تصوری از غم داشته باشد، احساس بیننده را نسبت به اثر به شدت متلاطم می کند و برای او یادآور گازها سمی می شود، در آثار ون گوگ چراغ ها و ستاره ها همه به همین حالت مه آلود، با هاله ای به دور خود ترسیم شده اند.

سومین اثر آسمانی ون گوگ کافه تراس در شب است که هم زمان با آسمان پر ستاره بر فرار رن کشیده شده. این اثر که دارای مشخصه های پرسپکتیو و تناسب اشیا و رنگ هاست، کوچه نسبتاً طولانی اش را نشان می دهد که در سمت چپ آن فضایی دیده می شود که به طرز اغراق آمیزی روشن و نورانی است، طوری که پس از مدت کوتاهی به نظر آزار دهنده می رسد. در سمت راست کوچه خانه های تیره رنگ و آسمان پر ستاره ای است که در بالای سر آنها نمایش داده شده است. بدیهی است که این پرده از اغراق امپرسیونیستی بهره برده چرا که با وجود چنین نوری، درست در پیش چشم، آسمان نمی تواند چنین شفاف باشد. از نظر من این اغراق بیشتر در نور زرد کافه است تا شفاف کردن آسمان. احتمال دارد که ون گوگ با کشیدن این آسمان می خواسته همین تضاد را به رخ ما بکشد و به گونه ای فضای کافه را برای ما نشانه گذاری کند.

سه سال پس از مرگ ونسان ون گوگ، ادوارد مونک، نقاش منتقد اخلاقی انسان نوین، شاه مروارید اقیانوس هنر مدرن را آفرید. جیغ مونک، فریاد خفه شده انسان وحشت زده معاصر را زیر آسمان و نوری نمایش می دهد که به طرز ظالمانه ای خونین است. خطوط صاف پرسپکتیوی دنیای واقعی در کنار پیچش آسمان و بدن انسان بیمار است که توهم گونه ظاهر می شود.

«به همراه دو نفر از دوستانم پیاده روی می کردم، خورشید شروع به غروب کرد، ناگهان سمان به رنگ قرمز خونی در مد، در حالی که به شدت احساس خستگی و ناتوانی می کردم. ایستادم و به نرده تکیه دادم، خون و شراره های تش بر فراز بی سیاه دریای شمال و شهر شناور بود. دوستانم از من دور می شدند، در حالی که من نجا ایستاده بودم و از شدت اضطراب می لرزیدم، احساس کردم جیغی بی پایان از طبیعت عبور کند».

جالب این است که اثر به تمامی از واقعه ای حقیقی سرچشمه گرفته تا سال ها منبع اصلی الهام تابلوهای مونک بوده است خود او، بارها در واریاسیون (شکل) های مختلف از آن یاد کرده: «به همراه دو نفر از دوستانم پیاده روی می کردم، خورشید شروع به غروب کرد، ناگهان آسمان به رنگ قرمز خونی در آمد، در حالی که به شدت احساس خستگی و ناتوانی می کردم. ایستادم و به نرده تکیه دادم، خون و شراره های آتش بر فراز آبی سیاه دریای شمال و شهر شناور بود. دوستانم از من دور می شدند، در حالی که من آنجا ایستاده بودم و از شدت اضطراب می لرزیدم، احساس کردم جیغی بی پایان از طبیعت عبور کند».

این جسارت مونک در پردازش تجربه های شخصی زندگی اش، او را خواسته یا ناخواسته تبدیل به یک نقاش علمی کرد. همان گونه که پل گوگن در وصف مونک می گوید: «او لازم نیست که به آفریقا سفر کند تا بدویت را در طبیعت انسانی ببیند. او آفریقای خود را در خود می آفریند!» او از هر لحظه تجربی اش پدیده ای می آفریند که هنر آن نمایان کردن کامل و دقیق احساس شخص هنرمند و انتقال این حس به تماشاگر در آن لحظه خاص است. بر این اساس و بر پایه تحقیقات علمی ای که در پی جیغ انجام شد، محققان علت غروب های خونین در نروژ و اکثر کشورهای دیگر را در آن برهه زمانی یافتند. در واقع مسبّب این واقعه، فوران مرگ بار آتشفشان کراکاتوا در اندونزی در 27 اوت 1883 بود، که گاز و خاک حاصل را تا مرز یون کره بالا برد. طلوع و غروب های آتشین نخستین بار در عرض های جنوبی و سپس میانی مشاهده شد و دست آخر در کشورهای شمالی به پایان رسید، گزارشی که از انجمن سلطنتی نجوم انگلستان در لندن در دست است، حاکی از 300 صفحه گزارش «رصد پدیده اپتیکی غیر عادی جوی» در همان سال است.

مونک بعدها از صحنه غروب خورشید بر فراز دریای شمال پرده های متعددی کشید و همه را در آلبوم «در حاشیه زندگی» قرار داد. از معروف ترین آثار نسخه برداری مونک یأس و تشویش را می توان نام برد.

آسمان بر بوم نقاشی

در ادامه سبکی که مونک در وجود خود به آن دست یافت، نمادهای مخصوصی در آثار او به وجود آمدند که از مشهورترین و پرکاربردترین آنها ماه است. قرص کامل ماه، که مونک آن را از «ظریف ترین جلوه های روح» می داند، و بازتاب کشیده نور آن بر سطح دریا (به شکل حرف T) نشانه «مالیخولیا» در تابلوهای مونک شد که بارزترین اشکال آن در رویای نیمه شب تابستان، رقص زندگی، و پری دریایی نمایان شد.

در حین بررسی ترسیمات تجربی به تابلوی دختران روی لنگرگاه اثر مونک بر می خوریم که دست محققان را برای بررسی علمی- تاریخی پدیده باز گذاشته است. این تصویر چند دختر را روی لنگرگاه نشان می دهد که به تماشای منظره ای از خورشید یا ماه در آن سوی اسکله، ایستاده اند. پس از چند محاسبه مشخص می شود که شیء نامعلوم ماه است، اما نکته هیجان انگیز اینجاست که هیچ نشانه ای از بازتاب قرص ماه روی سطح رودخانه دیده نمی شود. این در حالی است که تصویر تمام اجسام آن سوی رودخانه در آب کشیده شده! این مسئله عده ای را هم فکر کرده که اثر، زاییده تخیلات مونک است و واقعاً اتفاق نیفتاده. با وجود این، اهل علم به سرعت متوجه داستان شدند. نبود تصویر ماه در آب به سبب یک اتفاق ساده اپتیکی است و آن هم سطح نبودن چشم نقاش با سطح آب است! به علت این زاویه و این که نور ماه از بی نهایت فیزیکی به ما می رسد، تصویر ماه از سقف خانه در آب قرار می گیرد و خانه روی آن را می پوشاند.

بخش هنری تبیان


منبع: نجوم، بهار نوری زاده شماره 203.