تبیان، دستیار زندگی
کتاب «نام تو زخم من است» کتاب یک دستی نیست؛ گوشه کناری سطرها و شعرهای خوب خود را به ما نشان می دهند طوری که این امید را زنده می دارند که دست های شاعری در کار است و می توان به این دست ها دست داد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهره سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نام تو زخم من است


کتاب «نام تو زخم من است» کتاب یک دستی نیست؛ گوشه کناری سطرها و شعرهای خوب خود را به ما نشان می دهند طوری که این امید را زنده می دارند که دست های شاعری در کار است و می توان به این دست ها دست داد.


نام تو زخم من است

نام تو زخم من است (شعر فارسی-قرن 14). آزاده طاهایی. تهران: انتشارات مروارید. چاپ نخست: 1390. 1100 نسخه. 112 صفحه 2800 تومان.

«جمله کلمه کم می آورد

برای یافتن کلمات

کتاب ها لال اند

جمله های ژنده

فقیر،

مثل فقر که زیر پل ها پرسه می زند

یا فقر که دلقک می شود

و در چهارراه ماژنتا

روزی صد بار

در انتظار سبز شدن صد چراغ

کلاه کهنه اش را

پیش روی ماشین های عنق

از سر برمی دارد

تا شاید

کلمه ای بلند شود1»

در اولین نگاه به شعرها می توان دریافت که کتاب نام تو زخم من است کتاب یک دستی نیست؛ گوشه کناری سطرها و شعرهای خوب خود را به ما نشان می دهند طوری که این امید را زنده می دارند که دست های شاعری در کار است و می توان به این دست ها دست داد، ولی در همه ی این صد و دوازده صفحه که تقریبا شصت شعر را دربر می گیرد این اتفاق نمی افتد. گاهی با دلنوشته هایی رو به رو هستیم که بعید به نظر می رسد بتوانند پیشنهادی حرفه ای برای خواندن شعر باشند، گاهی زبان آوری ها و تصویر سازی های تکراری و از شکل افتاده در مواجهه با دیدار ما از شعر قرار می گیرند، گاهی خستگی های کلامی به چشم می خورند ولی گاهی هم شاعر ما را غافلگیر می کند و این امید را زنده میدارد که از خواندن این دفتر شعر ناامید نشویم.

آزاده طاهایی پیش از این هم در سال 1387 مجموعه ای به نام «روی پل آلما چه می‌کنید خانم؟» را توسط نشر آهنگ دیگر به حافظه ی شعری زبان فارسی سپرد.

خارج از فضای شعری و ساختار نحوی موجود در کلیت کتاب، گاهی موتیف ها و زاویه ی دید شاعر حکایت از دیدی خود بسنده و قائل به فضای ذهنی شخصی خود دارد. برای نمونه در شعر «انتقام» پرتاب می شویم به فضایی کاملا امروزی و ملموس که در محیط شعر رسمی، با صراحت کمتری به آن پرداخته شده است.

آزاده طاهایی پیش از این هم در سال 1387 مجموعه ای به نام روی پل آلما چه می‌کنید خانم؟ را توسط نشر آهنگ دیگر به حافظه ی شعری زبان فارسی سپرد.

شاید نتوان گفت که شعرهای این کتاب از استاندارد بالایی برخوردارند گرچه در رفتار نزدیک با  بعضی از شعرها چیزهای دندان گیری هم هست، ولی این را می توان گفت که گاهی در میان سطرها شاعری خودش را و نوع نگاه دیگرش را نشان می دهد. شاعری که ضرباهنگ کلامش از نظم خاصی پیروی نمی کند و از قله ی بلاغت تا سراشیب بیهوده گویی مدام در حرکت است.

می توان این مجموعه را برای در دست گرفتن در خیل عظیمی از کتاب هایی که هر روزه در حوزه ی شعر منتشر می شوند پیشنهاد داد. کتابی که دست کم می توان آن را ورق زد  گاهی هم طعم شعر زیر زبان حس می شود.

«...

با هم

دتا یادم است،

در جیب ما

چند کلید،

سحر درهای بسته را

باطل می کرد

روزهایی بود

که سکوتت مرا می کشت.

من پشت دهان بسته ات می نشستم

و با کلیدهای اشتباه

می خواستم،

ذهنت را بگشایم

آن روزها برایم

کلمه ها می شدند کلید،

زمان قفل می شد»2

پی نوشت ها:

[1] صفحه ی 23 کتاب – شعر کلمه در چهارراه

2 صفحه ی 17 و 18 کتاب – شعر کلید آخر

فاطمه شفیعی

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان