تبیان، دستیار زندگی
همیشه اعمال و كردار انسان، نتائج و ثمرات و بازتاب خاصى دارد، از جمله اینكه اگر عمل نیك باشد، نتیجه آن، روشن‏بینى و توفیق و هدایت بیشتر به سوى خدا و انجام اعمال بهتر است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا در قرآن از پشه مثال زده شده است ؟


هنگامى كه انسان از كنار یك پرتگاه یا یك رودخانه خطرناك مى‏گذرد هر چه خود را به آن نزدیكتر سازد جاى پاى او لغزنده‏تر و احتمال سقوطش بیشتر و احتمال نجات كمتر مى‏شود و هر قدر خود را از آن دور مى‏سازد جاى پاى او محكم تر و مطمئن‏تر مى‏گردد و احتمال سقوطش كمتر مى‏شود، این یكى هدایت و آن دیگرى ضلالت نام دارد.


قرآن

اهمیت مثال در بیان حقایق‏

إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ كَفَرُوا فَیَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ كَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ كَثِیراً وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقِینَ (بقره 26)

همانا خداوند از اینكه به پشه‏اى (یا فروتر) یا بالاتر از آن مثال بزند شرم ندارد، پس آنهایى كه ایمان دارند مى‏دانند كه آن (مثال) از طرف پروردگارشان به حقّ است، ولى كسانى كه كفر ورزیدند گویند: خداوند از این مثل چه منظورى داشته است؟ (آرى،) خداوند بسیارى را بدان (مثال) گمراه و بسیارى را بدان هدایت مى‏فرماید. (امّا آگاه باشید كه) خداوند جز افراد فاسق را بدان گمراه نمى‏كند.

در مقاله قبل كه این آیه را مورد بررسی قرار دادیم در مورد مثال های قرآنی مطالبی گفته شد كه در این مقاله به تكمیل آن می پردازیم..

مثال هاى مناسب، نقش فوق العاده حساس و غیر قابل انكارى براى روشن‏ ساختن حقایق و دلنشین كردن مطالب مختلف دارد:

گاه مى‏شود ذكر یك مثال مناسب آن چنان راه را نزدیك و "میان بر" مى‏كند كه زحمت استدلالات فلسفى زیادى را از دوش گوینده و شنونده بر مى‏دارد.

و مهم تر اینكه: براى تعمیم و گسترش مطالب پیچیده علمى در سطح عموم راهى جز استفاده از مثال هاى مناسب نیست. نقش مثال را در خاموش كردن افراد لجوج و بهانه‏گیر نیز نمى‏توان انكار كرد. و به هر حال تشبیه"معقول" به"محسوس" یكى از طرق مؤثر تفهیم مسائل عقلى است. (البته همانگونه كه گفتیم مثال باید مناسب باشد و گرنه گمراه كننده و به همان اندازه خطرناك و دور كننده از مقصد خواهد بود.) روى همین جهات در قرآن به مثال هاى زیادى برخورد مى‏كنیم كه هر یك از دیگرى جالب تر و شیرین تر و مؤثرتر است، چرا كه قرآن كتابى است براى همه انسان ها در هر سطح و هر پایه‏اى از تفكر و معلومات، كتابى است در نهایت فصاحت و بلاغت .

همیشه اعمال و كردار انسان، نتائج و ثمرات و بازتاب خاصى دارد، از جمله اینكه اگر عمل نیك باشد، نتیجه آن، روشن‏بینى و توفیق و هدایت بیشتر به سوى خدا و انجام اعمال بهتر است

چرا مثال به پشه؟

گر چه بهانه‏جویان، خردى و كوچكى پشه یا مگس را وسیله استهزاء و ایراد به آیات قرآن قرار داده بودند، اما اگر آنها كمى انصاف و درك و شعور مى‏داشتند و در ساختمان این حیوان بسیار كوچك مى‏اندیشیدند مى‏فهمیدند كه یك دنیا دقت و ظرافت در ساختمان آن به كار رفته كه عقل در آن حیران مى‏ماند.

امام صادق علیه السلام در باره آفرینش این حیوان كوچك مى‏فرماید: "خداوند به پشه مثال زده است با اینكه از نظر جسم بسیار كوچك است، ولى از نظر ساختمان همان دستگاه‏هایى را دارد كه بزرگ ترین حیوانات (خشكى) یعنى فیل دارا است و علاوه بر آن دو عضو دیگر (شاخك ها و بال ها) در پشه است كه فیل فاقد آن است" خداوند مى‏خواهد با این مثال ظرافت آفرینش را براى مؤمنان بیان كند، تفكر در باره این موجود ظاهرا ضعیف كه خدا آن را شبیه فیل آفریده است انسان را متوجه عظمت آفریدگار مى‏سازد.

مخصوصا خرطومش همانند خرطوم فیل، تو خالى است و با نیروى مخصوصى خون را به خود جذب مى‏كند، این لوله ظریف ترین سرنگ هاى دنیا است و سوراخ درون آن فوق العاده باریك است.

خدا نیروى جذب و دفع و هضم و همچنین دست و پا و گوش مناسب به او داده بال هایى به او مرحمت كرده تا در طلب غذا پرواز كند، این بال ها آن چنان به سرعت بالا و پائین مى‏شود كه حركت آن با چشم قابل رؤیت نیست، این حشره به قدرى حساس است كه به مجرد تكان خوردن چیزى احساس خطر مى‏كند و به سرعت خود را از منطقه خطر دور مى‏سازد و عجب این است كه در عین ناتوانى بزرگترین حیوانات را عاجز مى‏كند.

پشه

امیر مؤمنان على علیه السلام در نهج البلاغه بیان عجیبى در این زمینه دارد:

"اگر همه موجودات زنده جهان جمع شوند و دست به دست هم بدهند هرگز توانایى بر ایجاد پشه‏اى ندارند، بلكه عقول آنها در راه یافتن به اسرار آفرینش این حیوان متحیر مى‏ماند، و نیروى‏هاشان ناتوان و خسته مى‏شود و پایان مى‏گیرد، و سرانجام پس از تلاش، شكست‏خورده، اعتراف مى‏نمایند كه در برابر آفرینش پشه‏اى درمانده‏اند و به عجز خود اقرار مى‏نمایند و حتى به ناتوانیشان از نابود ساختن آن" (نهج البلاغه خطبه 186)

هدایت و اضلال الهى‏

ظاهر تعبیر آیه 26 سوره مباركه بقره، ممكن است این توهم را بوجود آورد كه هدایت و گمراهى جنبه اجبارى دارد و تنها منوط به خواست خدا است، در حالى كه آخرین جمله این آیه حقیقت را آشكار كرده و سرچشمه هدایت و ضلالت را اعمال خود انسان مى‏شمارد.

توضیح اینكه: همیشه اعمال و كردار انسان، نتایج و ثمرات و بازتاب خاصى دارد، از جمله اینكه اگر عمل نیك باشد، نتیجه آن، روشن‏بینى و توفیق و هدایت بیشتر به سوى خدا و انجام اعمال بهتر است.

شاهد این سخن آیه 29 سوره انفال است كه مى‏فرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً:  ... اگر پرهیزگارى پیشه كنید خداوند حس تشخیص حق از باطل را در شما زنده مى‏كند و به شما روشن‏بینى عطا مى‏فرماید"

و اگر دنبال زشتی ها برود، تاریكى و تیرگى قلبش افزون مى‏گردد، و به سوى گناه بیشترى سوق داده مى‏شود و گاه تا سر حد انكار خداوند مى‏رسند، شاهد این گفته، آیه 10 سوره روم مى‏باشد كه مى‏فرماید:

ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ كَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ:" عاقبت افرادى كه اعمال بد انجام مى‏دهند به اینجا منتهى شد كه آیات خدا را تكذیب كردند و مورد استهزاء قرار دادند"! و در آیه دیگر مى‏خوانیم: فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ:  هنگامى كه از حق برگشتند خداوند دلهاى آنها را برگردانید" (سوره صف آیه 5)

در آیه مورد بحث نیز شاهد این گفته آمده است آنجا كه مى‏فرماید: وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ" خداوند گمراه نمى‏كند جز افراد فاسق و بد كردار را".

منظور از"فاسقین" كسانى هستند كه از راه و رسم عبودیت و بندگى پا بیرون نهاده‏اند زیرا "فسق" از نظر ریشه لغت به معنى خارج شدن هسته از درون خرما است سپس در این معنى توسعه داده شده و به كسانى كه از جاده بندگى خداوند بیرون مى‏روند اطلاق شده است

بنابراین انتخاب راه خوب یا بد از اول در اختیار خود ما است، این حقیقت را وجدان هر انسانى قبول دارد، سپس باید در انتظار نتیجه‏هاى قهرى آن باشیم.

خلاصه:

هدایت و ضلالت در قرآن به معنى اجبار بر انتخاب راه درست یا غلط نیست، بلكه به شهادت آیات متعددى از خود قرآن "هدایت" به معنى فراهم آوردن وسائل سعادت و "اضلال" به معنى از بین بردن زمینه‏هاى مساعد است، بدون اینكه جنبه اجبارى به خود بگیرد.

و این فراهم ساختن اسباب (كه نام آن را توفیق مى‏گذاریم) یا بر هم زدن اسباب (كه نام آن را سلب توفیق مى‏گذاریم) نتیجه اعمال خود انسان ها است كه این امور را در پى دارد، پس اگر خدا به كسانى توفیق هدایت مى‏دهد و یا از كسانى توفیق را سلب مى‏كند نتیجه مستقیم اعمال خود آنها است.

این حقیقت را در ضمن یك مثال ساده مى‏توان مشخص ساخت هنگامى كه انسان از كنار یك پرتگاه یا یك رودخانه خطرناك مى‏گذرد هر چه خود را به آن نزدیكتر سازد جاى پاى او لغزنده‏تر و احتمال سقوطش بیشتر و احتمال نجات كمتر مى‏شود و هر قدر خود را از آن دور مى‏سازد جاى پاى او محكم تر و مطمئن‏تر مى‏گردد و احتمال سقوطش كمتر مى‏شود، این یكى هدایت و آن دیگرى ضلالت نام دارد.

از مجموع این سخن پاسخ گفته كسانى كه به آیات هدایت و ضلالت خرده گرفته‏اند به خوبى روشن مى‏شود.

نكته نهایی:

منظور از"فاسقین" كسانى هستند كه از راه و رسم عبودیت و بندگى پا بیرون نهاده‏اند زیرا "فسق" از نظر ریشه لغت به معنى خارج شدن هسته از درون خرما است سپس در این معنى توسعه داده شده و به كسانى كه از جاده بندگى خداوند بیرون مى‏روند اطلاق شده است.

آمنه اسفندیاری

بخش قرآن تبیان


منابع:

1-  تفسیر نمونه ج1

2-  نهج البلاغه خطبه 186

3-  سوره صف آیه 5

4-  سوره انفال آیه 29

5-  سوره روم آیه 10