سلیقه اروپایی در هالیوود
نگاهی به تازهترین ساخته كریستوفر نولان
كریستوفر نولان كارگردان انگلیسی ـ آمریكایی، یكی از كشفهای سینمای هالیوود در سالهای اخیر است.او پس از ساختن فیلمهای مستقل و خلاقانهای چون تعقیب (1998) و یادآوری (2000) كه دارای ساختاری هوشمندانه با شخصیتهای خاص و عجیب بودند با سومین ساختهاش بیخوابی(2002) به شهرت رسید.
بیخوابی، درامی هیجانانگیز بود كه براساس فیلمی به همین نام از سینمای نروژ ساخته شد. فیلم كه با حمایت استودیو برادران وارنر تولید شد، نشانگر تبحر نولان در سادهكردن ذهنیات پیچیدهاش و توان او در قرار گرفتن در چارچوب ساختار متوسط هالیوود بود.
اگر نكته بارز 2 فیلم قبلی نولان خلق داستانهایی با روایتهای پیچیده بود كه از مخاطب برای حل آنها هوش بالایی میخواست، بیخوابی نمونه خوبی از قهرمانپروری هالیوودی در پهنه داستانی سرراست برای تماشاگر عام بود. نولان پس از موفقیت بیخوابی در سال 2005 با فیلم «بتمن آغاز میكند» نهتنها خود را در هالیوود تثبیت كرد بلكه با پسزمینه روشنفكرانه خود، قهرمان خفته سینما را با وجههای جدید بیدار كرد. این كارگردان ضمن نجات شخصیت نخنمای بتمن، او را امروزیتر كرد و از قالبهای ساده شخصیتپردازانه سری فیلمهای قبلی بتمن بیرون آورد.
نولان سپس پرستیژ را ساخت كه با رنگ و بوی شخصیتر در مرز باریكی بین فیلمهای اولیهاش و فیلمهای تجاری هالیوود قرار داشت، گویی نولان با تجربه «بیخوابی» و «بتمن آغاز میكند» آموخته بود كه چگونه با وفاداری به استانداردهای داستانپردازی در هالیوود فیلمی شخصی بسازد. او با «شوالیه تاریكی» دوباره به بتمن بازگشت و یكی از پروژههای بزرگ تاریخ سینما را به ثمر رساند كه این بار با پرداختی تحسینبرانگیز شخصیت منفی مقابل بتمن را به اندازه او جذاب و باهوش نمایش داد و وجوه تازه و پیچیدهای به آن بخشید.
منحصر به فرد یا مبهم
اما پس از «شوالیه تاریكی»، نولان دیگر تبدیل به یك كارگردان مولف در هالیوود شده بود و درست در همان زمان بود كه فیلم تلقین (inception) با داستانی سخت، عجیب و بینظیر را كلید زد. اثری كه قطعا به اندازه پروژههای بزرگ هالیوود جذاب است، اما هوش به كار رفته در آن و میزان نخبهگراییاش در تاریخ سینمای آمریكا كم نظیر است. راجر ایبرت، منتقد شهیر آمریكایی درباره تلقین میگوید: «این روزها به نظر میرسد كه فیلمها بیشتر از سطل بازیافت بیرون میآیند... اما تلقین كار سختی انجام میدهد،این فیلم كاملا اصل است و از پارچه نو بریده شده...».
بیخوابی، درامی هیجانانگیز بود كه براساس فیلمی به همین نام از سینمای نروژ ساخته شد. فیلم كه با حمایت استودیو برادران وارنر تولید شد، نشانگر تبحر نولان در سادهكردن ذهنیات پیچیدهاش و توان او در قرار گرفتن در چارچوب ساختار متوسط هالیوود بود.
تلقین در ایده و پرداختش متاثر از افراد بسیاری است؛ از «خورخه لوییس بورخس» نویسنده بزرگ آرژانتینی گرفته تا فیلمهای علمی ـ تخیلی همچون «ماتریكس» و «شهر تاریك». فیلم از یك سو به دلیل فضاسازیها و ساختارهای داستانی از سلیقهای اروپایی برخوردار است و از سویی دیگر به سبب ریتم و نوع ارائه كاملا هالیوودی است. تلقین داستان پیچیدهای دارد، آنقدر كه گاهی مخاطب برای حدس و فهم داستانش حسرت میخورد.این میزان از پیچیدگی در تلقین یكی اساسیترین نقدها و نقاط اختلاف منتقدان درباره آن است. دیوید دنبی ـ كه یكی از مهمترین منتقدان فیلم است ـ با كنایه میگوید: «تلقین یك شگفتی است، یك شاهكار فنی و در نهایت یك بداهت.» دنبی تلاش نولان برای چند لایهكردن داستان و طرح سطوح مختلف و رفت و برگشتهای مدام بین لایههای ذهن را تنها «وسیلهای برای دوبرابر و دوباره دوبرابر كردن سكانسهای اكشن» میداند.
به نظر میرسد مهمترین نكته در فیلم نولان همین است، درست است كه داستان نولان پر پیچ و خم است و تماشاگر توان رهاكردنش را ندارد، اما به دلیل سختبودن بیش از اندازه و معماگونگی وسواسیاش مخاطب را در سطحی عمیق درگیر نمیكند به شیوهای كه آنقدر ظواهر داستان زیاد و پرطمطراق است كه برای راه یافتن به درونش فرصتی نمیماند.
این عدم گره شخصی مخاطب با فیلم و عظمت مرعوبكنندهاش در سطح داستان و ساختار اجرا سبب شده كه فیلم به لحاظ شخصی و درونی آن طور كه پیشتر از مولفش انتظار میرفت مخاطب را درگیر نكند.
نظر ریچارد كورلیس هم به نوعی مؤید همین موضوع است: «تلقین مثل سختترین و حسابیترین امتحان پایان ترم است... یا مثل یك كابوس كه ناگهان در آن میبینید كه در كلاس هستید و میفهمید كه برای امتحان مهمتان آماده نشدید. این فیلمی است كه ترجیح میدهید برایش درس خوانده باشید...».
بیدار كردن هوش خفته
اما آنچه مسلم است «تلقین» در حد فیلمهای پیشرویی چون «بزرگراه گمشده» اما نه به اندازه آنها متفكرانه و عمیق، عادات سینمایی مخاطب را كمی زیر سوال میبرد و 150 دقیقه ذهنی بیدار را كه مدام دچار غافلگیری و گاهی گیجی میشود جایگزین تنبلی ناشی از داستانهای قابل حدس و الگو شده مرسوم میكند.
نولان برای ساختن هر طبقه از ساختمانش پایهای میگذارد كه همان داستانها و روایتهای آشنا باشد، اما شگفت آن است كه هنوز پا به طبقه جدید نگذاشته آن پایه را مجهولالهویه میكند به طریقی كه مدام مخاطب را به خود اثر ارجاع میدهد تا ذهنش را بازسازی كند.شاید به همین دلیل است كه بسیاری مجبور به دیدن چندباره فیلم در سینما شدند.
شاید بخشی از فروش موفق تلقین به همین بازگردد همچنین به حجم ظرایف بصریاش كه خارج از پرده سینما آن لطف و جذابیت را ندارد.
علیرضا نراقی / جامجم
تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی