تبیان، دستیار زندگی
بسیاری از جوانان تحصیل کرده می پرسند با آنکه انسان خود دارای عقل و قدرت فهم و تشخیص است و خصوصاً در این زمانه که بشر با عقل و توانایی های علمی خود به پیشرفت های فراوان رسیده است و توانسته همراه با علم و پیشرفت قوافین بسیاری وضع کرده و زندگی خود را سامان ب
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آیا عقل و دین با هم در تعارضند؟

دین و عقل

بسیاری از جوانان تحصیل کرده می پرسند با آنکه انسان خود دارای عقل و قدرت فهم و تشخیص است و خصوصاً در این زمانه که بشر با عقل و توانایی های علمی خود به پیشرفت های فراوان رسیده است و توانسته همراه با علم و پیشرفت قوانین بسیاری وضع کرده و زندگی خود را سامان ببخشد دیگر چرا باید از دین پیروی کند. آیا تبعیت عقل برای ما کافی نیست؟ آیا برای رسیدن به سعادت، تجربه های بشری و وضع قوانین پیشرفته کفایت نمی کند؟

در جواب باید گفت، عقل در پاره ای مواردی دارای گره ها و بن بست هایی است که ناگزیر دین باید آن گره ها را باز کند و بشر برای رهایی از این بن بست ها نیازمند دین است:

الف- اعتقاد به خدا و باور به وجود او بدون راه استدلال امکان پذیر نیست و پذیرفتن آن اعتقاد از راه خود دین دور است و باطل، زیرا تا هنگامی که عقل ما را به اثبات وجود خدا و قبول فرستادگان او و پذیرش دستورات و فرامین او رهنمون نسازد، پذیرش و اطاعت از دین معنا پیدا نمی کند، اما این نکته را نیز باید در نظر داشت که بعد از اثبات وجود خدا و پذیرش انبیاء و دستورات الهی که توسط عقل و براهین او صورت می گیرد، در مرحله شناخت خداوند و آشنایی بیشتر اسماء و صفات او و آشنایی با راه های نزدیک شدن با او انسان نیازمند دین است و عقل به تنهایی راه آسانی برای رسیدن به آن حقایق ندارد و این رابطه دو گانه ای است که عقل اصل ضرورت وجود خدا و دین و شریعت را اثبات می کند و ادیان الهی و شرایع موجبات شناخت بیشتر با مبدأ هستی و نحوه ارتباط با او را برای عقل هموار می کنند.

ب- درست است که عقل حجت باطنی الهی است که امام کاظم علیه السلام به هشام فرمود: «یا هشام ان الله علی الناس حجتین: حجة ظاهرة و حجة باطنة فاما الظاهرة فالرسول و الانبیاء و الائمة و اما الباطنة فالعقول». 2 ؛ ای هشام خداوند بر مردم دو حجت دارد حجت ظاهر و حجت باطن که حجت ظاهر پیامبران و رسولان و امامان هستند و حجت پنهان عقل است .

اما اولا این حجت پنهان راه گشای همگان برای رسیدن به هدایت و سعادت نیست. بعضی از افراد در درک و فهم دستورات این حجت باطنی دچار اشکال هستند و عده بیشتری در پایبندی و التزام عملی به فرامین او دچار تردید و کاهلی می گردند.

عقل و دین نه دارای تضاد با هم و نه برای نفی یکدیگر آمده اند آنها هر دو، دو روی یک سکه اند که با کمک همدیگر برای یاری انسان و نیل او به سعادت آمده اند. دین باورهای عقل انسان را آشکارا تبیین می کند و در پاره ای موارد آن را از ابهام در آورده و روشن می سازد و رشد و تعالی او را قاعده مند و هدف دار می کند و برای ضمانت تکمیل رشد و تعالی او، برایش برنامه های تشویقی و تنبیهی وضع کرده و این گونه عموم مردم را در کانال تعالی قرار می دهد خلاصه اینکه دین، دنیا را مدرسه کمال و تعالی و انبیاء و امامان را معلمان آن و کتب آسمانی را، مورد درسی آن و عمر انسان را پایان دوره تحصیلی و بهشت و جهنم و قرب الهی را نتیجه زحمت محصّلان این مدرسه کمال قرار داده است.

اعتقاد به خدا و باور به وجود او بدون راه استدلال امکان پذیر نیست و پذیرفتن آن اعتقاد از راه خود دین دور است و باطل، زیرا تا هنگامی که عقل ما را به اثبات وجود خدا و قبول فرستادگان او و پذیرش دستورات و فرامین او رهنمون نسازد، پذیرش و اطاعت از دین معنا پیدا نمی کند.

ثانیا- گاهی عقل آدمی به خاطر اشتغالات دنیایی و وابستگی به زندگی و حیات مادی دچار غبار و زنگ آلودگی می شود، که چه بسا انسان در این غبارزدگی عقل از حقیقت و واقعیت دور گردد، اما دین این خطر را برطرف می کند، چنانچه امیرالمؤمنین علیه السلام در باره نقش پیامبران الهی فرمود: «واتر الیهم انبیائه لیستادوهم میثاق فطرته و یذکروهم منسی نعمته و یحتجّوا علیهم بالتبلیغ و یشیروا لهم دفائن العقول ...؛ خدا پیامبران خود را پیاپی در میان مردم فرستاد تا عهد فطری خود را از آنان بطلبند و نعمت فراموش شده اش را یاد آوری شان کنند و از راه تبلیغ حجت را برایشان تمام کنند و عقل های پنهان شده و غبار گرفته را برایشان بیرون آورده و آشکار سازند». 3

عقل و دین

ج- اگر بپذیریم که زندگی بشر با مردنش در این دنیا پایان نمی پذیرد و پس از این دنیا نشئه ای بنام آخرت وجود دارد و حیات بشری در برزخ و قیامت ادامه دارد، بی تردید عقل و علم بشر قدرت فهمیدن خصوصیات زندگی پس از مرگ و مراحل آن را ندارد و آگاهی کافی از آنچه برای آخرت سودمند یا زیان آور است بدون استمداد از دین و وحی الهی بدست نمی آید، اگر چه عقل بر اصل ضرورت حیات اخروی دلالت دارد.

د- ابعاد وجودی فردی و اجتماعی انسان دارای ظرافت ها و پیچیدگی های خاصی است که تاکنون بشر به فهم و تبیین همه ی آنها راه پیدا نکرده است و اندیشمندان و فلاسفه از قدیم و جدید تاکنون به بسیاری از زوایای پنهان و آشکار وجود انسان دست نیافته اند لذا تعلیماتشان نیز کامل و همه جانبه نبوده است، اما ادیان و پیامبران الهی بواسطه اتصالشان به علم الهی، تعلیمات آنان در حدی از کمال است که امکان ندارد از جانب یک فرد عادی و یا از طریق تعلیم و تعلم و یا از راه تجربه و آزمایش بدست آمده باشد.

و نکته دیگر اینکه بیشترین پیشرفت علمی بشر در مسائل طبیعی و مادی است و در مسائل ماوراء طبیعی پیشرفت چندانی را نداشته است. علامه طباطبایی در این باره می نویسد: پیشرفت انسان در یک قسمت از معلومات، کافی برای قسمت دیگر نبوده و مجهولات دیگر انسان را حل نمی کند. درست است که علوم طبیعی چراغی روشن است که بخشی از مجهولات را از تاریکی درآورده و برای انسان معلوم می سازد، ولی این چراغ برای رفع هر تاریکی  سودمند نیست. از فن روان شناسی، حل مسائل فلکی را نمی توان توقع داشت، از یک پزشک حل مشکلات یک نفر مهندس بر نمی آید. و بالاخره علومی که از طبیعت بحث می کند، اصلاً از مسائل ماوراء الطبیعه و مطالب معنوی و روحی بیگانه بوده و توانایی بررسی مقاصدی را که انسان با نهاد و فطرت خدا دادی خود خواستار کشف آنهاست، ندارد. خلاصه، مسئله ای که مربوط به ماوراء الطبیعه است اگر از فنون طبیعی سوال شود، جوابش سکوت است و تسلیم و نه نفی و انکار... 4

از نمونه مصادیق ابعاد فردی که با تمام پیشرفت های علمی بشریت هنوز دارای خلا و نیازمندی است، بحث فهم حقایق هستی و نحوه ارتباط انسان با مبدأ هستی و رسیدن به راز آفرینش و آغاز سرانجام آن است.

عقل و دین نه دارای تضاد با هم و نه برای نفی یکدیگر آمده اند آنها هر دو، دو روی یک سکه اند که با کمک همدیگر برای یاری انسان و نیل او به سعادت آمده اند.

و از مصادیق ابعاد اجتماعی انسان که هنوز بشر دست به گریبان برای فهم درست و اجراء آن است، مسئله عدالت است که قرآن دسترسی و پیاده کردن آنرا منوط به پیروی از دستورات پیامبران و آشنایی با پیام های آسمانی می داند :«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ »؛ ما پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم قسط و عدل را بپا دارند.5

دین و فرهنگ

هـ - عقل اگر چه بسیاری از کلیات را درک می کند، اما در تشخیص جزییات مصون از ابهام و سردرگمی نیست، مثلاً انسان به عقل خود وجوب شکر نعمت دهنده را درک می کند، اما شیوه آن را به راحتی نمی تواند تشخیص دهد یا نحوه عبادت و بندگی خدا را نمی تواند تشخیص دهد اگر دین عبادتی مانند نماز را و شماره دفعات و اوقات و جزییات و شرایط آنرا معین  نکرده بود، بشر چگونه می توانست بدان برسد و آنرا ابداع کند. همین طور است در جزییات شیوه زندگی فردی و اجتماعی که اسلام در بیان حدود و نحوه رابطه خانواده و مدیریت آن و احکام ازدواج و طلاق و تعدد زوجات و احکام حقوقی و اقتصادی خانواده و یا بحث اجرای احکام حدود، دارای قوانینی منحصر به فرد و غیر قابل انکار است.

و- اینکه گفته می شود قوانین بشری بسیار پیشرفت کرده است و پایبندی به آنها ما را بی نیاز از دین می کند باید گفت:

اولا: قوانین بشری با توجه به همه ابعاد وجودی انسان وضع نشده است.

ثانیا: همه جوامع و افراد بر قوانین موجود اتفاق نظر ندارند و آن احکام فراگیر نیست.

ثالثا: هنوز هم بسیاری از همین قوانین پیشرفته، روز به روز در حال تغییر هستند، یعنی بشر با تمام توان علمی خود هنوز گرفتار مسئله آزمون و خطاست. و با توجه به این ایراد است که هیچ کس جوابگوی خسارات وارد بر برخی از انسان ها بخاطر اشکال قوانین نیست. حال آنکه دین می توان آن قوانین را بدون این اشکالات وارده و آفات بعدی آن در اختیار انسان قرار بدهد.

منابع برای مطالعه بیشتر:

1- نبوت، استاد شهید مطهری

2- عدل الهی، استاد شهید مطهری

3- مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، وحی و نبوت، استاد شهید مطهری

4- انتظار بشر از دین، عبدالله نصری

5- انتظار بشر از دین، آیت الله جوادی آملی

منبع : ره توشه راهیان نور

محمدی_گروه دین و اندیشه تبیان


1- لسان العرب، ج 11، ص 458

2- بحارالانوار ج 75 ص 300

3- نهج البلاغه، خطبه اول

4- فرازهایی ازاسلام ص 8

5- حدید، آیه 25.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.