تبیان، دستیار زندگی
یكى از حوادث مهمّ زمان احتضار، حضور و ظهور فرشتگان و گرفتن جان محتضر (توفّى) به‌وسیله آن‌ها است; حتى گفته شده: یكى از ادلّه نام‌گذارى زمان قبل از مرگ به «احتضار»، حضور فرشتگان در آن زمان‌است.[1]فرشتگان در امر توفّى تفریط و كوتاهى نمى‌كنند:
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مسافرت با حضور فرشتگان!

اجل

یكى از حوادث مهمّ زمان احتضار، حضور و ظهور فرشتگان و گرفتن جان محتضر (توفّى) به‌وسیله آن‌ها است; حتى گفته شده: یكى از ادلّه نام‌گذارى زمان قبل از مرگ به «احتضار»، حضور فرشتگان در آن زمان‌است.[1]فرشتگان در امر توفّى تفریط و كوتاهى نمى‌كنند: «...‌حَتّى اِذا جاءَ اَحَدَكُمُ المَوتُ تَوَفَّتهُ رُسُلُنا و هُم لایُفَرِّطون».(انعام/6، 61) (تا زمانی که یکی از شما را مرگ فرا رسد؛ (در این موقع،) فرستادگان ما جان او را می‌گیرند؛ و آنها (در نگاهداری حساب عمر و اعمال بندگان،) کوتاهی نمی‌کنند.)

مقصود از تفریط; ضایع كردن، غفلت، سستى یا ناتوانى است.[2]

توفّى به ملك‌الموت نیز نسبت داده شده است: «قُل یَتَوَفـّـكُم مَلَكُ المَوتِ الَّذى وُكِّلَ بِكُم‌...». (سجده/32، 11)

بگو: «فرشته مرگ که بر شما مأمور شده، (روح) شما را می‌گیرد»

قرآن، گاهى صحنه‌هاى احتضار مؤمنان و كافران را به‌صورت دو نقطه مقابل یك‌دیگر، در كنار هم ذكر مى‌كند تا اختلاف برخورد فرشتگان با این دو گروه به‌گونه روشن‌ترى بیان شود. در آیه‌28 نحل/16 به شدّتِ احتضار ستم‌گران و خوارى آن‌ها در آن زمان اشاره شده:  الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلَى إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

همانها که فرشتگان (مرگ) روحشان را می‌گیرند در حالی که به خود ظلم کرده بودند! در این موقع آنها تسلیم می‌شوند (و بدروغ می‌گویند:) ما کار بدی انجام نمی‌دادیم! آری، خداوند به آنچه انجام می‌دادید عالم است!

براساس روایتى از امام باقر(علیه السلام)، فرشته مرگ، هنگام گرفتن روح گنه‌كاران، چهره‌اى متناسب با اعمال و صفات آنان داشته، با قیافه‌اى خشم‌ناك و وحشت‌آور به همراه فرشتگانى كه در دستانشان تازیانه‌هاى آتشین است، به آنان نزدیك شده، جرعه‌اى از شراب دوزخ در گلویشان مى‌ریزد.

و در چند آیه بعد، از احتضار پاكان همراه با درود و بشارت سخن رفته است: «اَلَّذینَ تَتَوَفـّـهُمُ المَلـئِكَةُ طَیِّبینَ یَقولونَ سَلـمٌ عَلَیكُمُ ادخُلوا الجَنَّةَ بِما كُنتُم تَعمَلون». (نحل/16، 32) همانها که فرشتگان (مرگ) روحشان را می‌گیرند در حالی که پاک و پاکیزه‌اند؛ به آنها می‌گویند: «سلام بر شما! وارد بهشت شوید به خاطر اعمالی که انجام می‌دادید!»

فرشتگان، جان ستم‌گران را با سختى ستانده و دست‌هاى خویش را براى عذاب آن‌ها[3] یا گرفتن جان‌هایشان[4] مى‌گشایند: «...‌ولَو تَرَى اِذِ الظّــلِمونَ فى غَمَرتِ المَوتِ والمَلـئِكَةُ باسِطوا اَیدیهِم اَخرِجوا اَنفُسَكُمُ الیَومَ تُجزَونَ عَذابَ الهونِ‌...». (انعام/6، 93)

و اگر ببینی هنگامی که (این) ظالمان در شداید مرگ فرو رفته‌اند، و فرشتگان دستها را گشوده، به آنان می‌گویند: «جان خود را خارج سازید! امروز در برابر دروغهایی که به خدا بستید و نسبت به آیات او تکبر ورزیدید، مجازات خوارکننده‌ای خواهید دید»! (به حال آنها تأسف خواهی خورد)

فرمان فرشتگان به ستم‌كاران (اَخرِجوا اَنفُسَكُمُ= جان‌هایتان را خارج كنید)، امرى تكوینى و به‌معناى قطع تعلّق جان‌هاى آنان از بدن‌هایشان است; زیرا مرگ و زندگى به‌دست انسان نیست.[5] در بیان مراد از این فرمان، وجوه دیگرى نیز‌گفته شده است.[6]

فرشتگان هنگام گرفتن جان منافقان و كافران، بر صورت‌ها و پشت‌هاى آنان مى‌زنند: «فَكَیفَ اِذا تَوَفَّتهُمُ المَلــئِكَةُ یَضرِبونَ وُجوهَهُم و اَدبـرَهُم» (محمّد/47، 27) نیز انفال/8، 50.

حال آنها چگونه خواهد بود هنگامی که فرشتگان (مرگ) بر صورت و پشت آنان می‌زنند و جانشان را می‌گیرند؟!

گفته شده: فرشتگان به این دلیل بر صورت‌هاى این اشخاص مى‌زنند كه از عالمى كه روبه آن دارند، محجوب و رویگردان و به كبر و عجب متّصف هستند و بر پشت‌هایشان به این دلیل مى‌زنند كه به عالمى كه پشت به آن دارند (عالم طبیعت) میل شدید داشته، به حرص و شهوت متّصف‌اند.[7]

براساس روایتى از امام باقر(علیه السلام)، فرشته مرگ، هنگام گرفتن روح گنه‌كاران، چهره‌اى متناسب با اعمال و صفات آنان داشته، با قیافه‌اى خشم‌ناك و وحشت‌آور به همراه فرشتگانى كه در دستانشان تازیانه‌هاى آتشین است، به آنان نزدیك شده، جرعه‌اى از شراب دوزخ در گلویشان مى‌ریزد.[8]

فرشتگان جان اهل ایمان را با ملاطفت و بشارت آنان به از بین رفتن ترس و غم مى‌ستانند; بدین‌گونه كه از عذاب خدا ترسان و براى ثواب او غمگین مباشید، یا از امور آخرت كه در پیش دارید، مترسید و درباره آن‌چه مانند زن و فرزند، به‌جا نهاده‌اید محزون نباشید[9]: «اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقـموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلــئِكَةُ اَلاّ تَخافوا و لاتَحزَنوا و اَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتى كُنتُم توعَدون». (فصّلت/41، 30)

به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می‌شوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است!

بنابر روایتى از امام‌صادق(علیه السلام)نیز آیه پیشین به نزول فرشتگان در حالت احتضار اشاره دارد[10] به نظر برخى، عبارت «كُنتُم توعَدون» كه به‌صورت ماضى استمرارى است بر تنزّل فرشتگان مزبور، پس از مرگ دلالت‌مى‌كند.[11]

خداوند در آیه‌64 یونس/10 به مؤمنان پارسا، بشارت در دنیا و آخرت را وعده مى‌دهد: «لَهُمُ‌البُشرى فِى الحَیوةِ الدُّنیا و فِى الأخِرَةِ»

بنا بر حدیثى نبوى، ملك الموت و كمك‌كنندگانش (فرشتگان دیگر) براى قبض روح مؤمن به وى نزدیك نمى‌شوند; مگر پس از سلام بر او و بشارت او به بهشت.

در زندگی دنیا و در آخرت، شاد (و مسرور)ند.

در حدیثى از رسول‌اكرم(صلى الله علیه وآله) آمده: بشارت در دنیا رؤیاهاى نیكویى است كه مؤمن مى‌بیند و بشارت در آخرت، بشارت در زمان مرگ است.[12] براساس روایتى از امام صادق(علیه السلام)، ملك‌الموت به مؤمن در حالت احتضار مى‌گوید: آن‌چه امید داشتى، به تو داده شد و از آن‌چه مى‌ترسیدى، ایمنى یافتى; آن‌گاه براى وى درى را به‌سوى منزل‌گاهش در بهشت گشوده، به وى گفته مى‌شود: به سكونت‌گاه خویش در بهشت نظر كن و اینان رسول خدا، على، حسن و حسین(علیهم السلام)هستند.[13]

بنا بر حدیثى نبوى، ملك الموت و كمك‌كنندگانش (فرشتگان دیگر) براى قبض روح مؤمن به وى نزدیك نمى‌شوند; مگر پس از سلام بر او و بشارت او به بهشت.[14] فقیهان براى مؤمنان، درباره مسلمان در حال احتضار، احكامى اعمّ از واجب، مستحب و مكروه ذكر كرده‌اند.[15]

________________

[1]. مجمع‌البحرین، ج‌1، ص‌530; جواهر الكلام، ج‌4، ص‌6.

[2]. مجمع‌البیان، ج‌4، ص‌483; تفسیر قرطبى، ج‌7، ص‌7.

[3]. الدر المنثور، ج3، ص‌322.

[4]. مجمع‌البیان، ج‌4، ص‌519.

[5]. المیزان، ج‌7، ص‌285.

[6]. التفسیر الكبیر، ج‌13، ص‌85‌.

[7]. تفسیر ابن‌عربى، ج‌1، ص‌481 و ج‌2، ص‌501.

[8]. لقاء الله، ص‌205‌ـ‌206.

[9]. مجمع‌البیان، ج‌9، ص‌17.

[10]. همان.

[11]. المیزان، ج‌17، ص‌390.

[12]. من لا‌یحضره الفقیه، ج‌1، ص‌150.

[13]. تفسیر عیاشى، ج‌2، ص‌124 و 125.

[14]. من لا‌یحضره الفقیه، ج‌1، ص‌152.

[15]. جواهر الكلام، ج‌4، ص‌6‌ـ‌30.

برگرفته از: دایرة المعارف قرآن


تنظیم: شکوری_کارشناس بخش قرآن