رهبر خطرناک ایرانی !
در ایامی كه نواب صفوی از چنگ ماموران امنیتی دولت مصدق به زندگی نیمه علنی رو آورده بود ، یك روزنامه نگار پاكستانى توانسته بود در آن شرایط بحرانى با نواب صفوى، در مخفیگاه وى دیدار و گفتگو كند. نتیجه این دیدار به تاریخ رمضان المبارك 1375 هجرى،در مجله «المسلمون»، دمشق به چاپ رسید. این نویسنده پاكستانی از دیدار خود با شهید نواب صفوی چنین نقل كرده است:
... در اندك مدتى، به گوشهاى از امام زاده معروف به شاه عبدالعظیم رسیدیم. از ماشین پیاده شدیم. در یك كوچه باریك، به سوى مقصدى نامعلوم حركت كردیم. پس از مدتى راهپیمایى، راهنماى من به یك كوچه فرعى پیچید. به در منزلى رسیدیم. او گفت: «یا الله»! در را باز كردند. پیرمردى از ما استقبال كرد. از حیات كوچكى رد شدیم و در اطاق، با رهبر خطرناك ایرانى، نواب صفوىروبرو شدم. جوانى انقلابى، در سن كمتر از سى سال ، لباس بلندى پوشیده بود. به سوى من آمد و به گرمى، دست مرا فشرد و به زبان عربى و با لهجه ایرانى گفت: «من نواب صفوى هستم. به من خبر داده بودند كه شما امروز به دیدن من مىآئید. از دیدار یك پاكستانى هوادار اسلامخوشحالم». گفتم: من هم از این دیدار خوشحالم و به آن افتخار مىكنم.
سپس با این انقلابى پیچیده، به گفتگو نشستم كه خبرهاى متضادى درباره وى شنیده بودم. عدهاى مىگفتند كه او یك عاشق پاك باخته اسلام است و در راه اسلام مىجنگد، و گروهى هم او را یك عنصر خطرناك، تروریست! و ارتجاعى مىنامیدند!.
نخستین سؤالم این بود:
"آه! آیا هنوز وقت آن نرسیده كه مسلمانان وضع خود را بفهمند و جدایىهایى را كه به نام شیعه و سنى صورت مىگیرد، كنار بگذارند؟ اگر همه آنها به كتاب خدا تمسّك جویند، این كتاب ضامن وحدت آنها مىشود. "
آیا شما زندگى مخفى دارید؟ به آرامى در جواب گفت: «البته من هرگز از كسى نمىترسم، ولى اصول امنیتى را باید مراعات كرد و در شرایطى كه حكومت ، هیچ قانونى را مراعات نمىكند، عاقلانهتر آن خواهد بود كه «خیلى علنى» نباشم».
آقا! اهداف فدائیان اسلام چیست؟
گفت: «فدائیان تنها در راه اسلام مبارزه مىكنند».
پس چرا با حكومت ملىگراى دكتر مصدق كه مورد حمایت گروههاى چپ نیز هست، همكارى مىكنید؟ در پاسخ گفت: «دكتر مصدق فعلا در راه نهضت مردم ایران كار مىكند. ملى شدن صنعت نفت بین ما و مصدق یك هدف مشترك است و به همین دلیل ما از وى پشتیبانى كردهایم، به ویژه كه دشمنان استقلال ایران مىخواهند با سركوب نهضت، به سلطه كثیف خود ادامه دهند».
آنگاه افزود: «البته اسلام با وطن دوستى و ملیت دشمنى ندارد. هر كسى داراى ملیت خاصى است. اما اسلام با «ملىگرایى كور» مخالف است و بىتردید اگر روزى بین اسلام و ملىگرایى تعارضى پیش بیاید، ما راه اسلام را پیش خواهیم گرفت».
... او از اسلام به سادگى و صفا سخن مىگفت. ایمان داشت كه اساسِ آزادى انسان، اسلام است. و در این رابطه توضیح داد: «از دیدگاه ما، اسلام یك تئورى غیر اجرائى نیست. اسلام یك نظام و سیستم جامع براى همه جوانب زندگى انسانها است. اسلام یك اندیشه خلاق و توانا براى ساختن انسان در راه خیر دنیا و آخرت است. اسلام همه راهحلهاى رفع مشكلات جوامع بشرى را دارد. ما مىتوانیم از این راهحلهاى قاطع، در بر طرف كردن مشكلات زندگى مردم و جامعه خود استفاده كنیم.
اسلام براى همه، غذا، پوشاك و مسكن را آماده مىسازد و براى همه، علم و فرهنگ و پرورش صحیح را به ارمغان مىآورد و بالاتر از همه اینها، یك نظام اجتماعى ـ اقتصادى ـ سیاسى كه امنیت و آرامش فرد و جامعه را تضمین كند، به وجود مىآورد. اسلام ما را از همه ساختههاى نظامهاى بشرى معاصر غنى مىسازد. اگر سرمایه دارى و كمونیسم فوائدى دارند، اسلام داراى همه آن فوائد هست، ولى ضررها و زیانهاى آنها را ندارد».
او به هنگامى كه از اسلام سخن مىگفت، همچون عاشقى مىنمود كه دلباخته واقعى است و جز معشوق، چیز دیگرى را نمىشناسد. چشمان او به هنگام سخن از اسلام برق مىزد. اسلام براى او همه چیز بود. او آماده بود كه همه چیز خود را در این راه فدا كند و شاید بهترین تعبیر وى از این آرمانها، شعرى بود كه آن را به فارسى خواند و من ترجمه آن را نوشتم.:
اى فلك! قلبم را دردى مىفشارد!
هوایى كه تنفس مىكنم، گویى كه شعلهاى از آتش است
من به «بیمارى» مىمانم كه استخوانهایش از درد ناله مىكند
و روح و روانم از دورى جام مى از تن جدا مىشود!»
او با قاطعیت كامل مىگفت: " ما یقین داریم كه دیر یا زود كشته خواهیم شد. اگر امروز نشد، فردا قطعى است. ولى تردیدى نداریم كه فداكارىها و خون ما، اسلام را زنده خواهد ساخت و این سرآغازِ یك انقلاب اسلامى خواهد شد. "
از نواب پرسیدم: نظر شما درباره این فرقهگرایى كه صفوف مسلمانان را متفرق مىسازد چیست؟ او با تأثر كامل، در حالى كه آرامش قبلى خود را نداشت، با ناراحتى گفت: «ما باید به طور متحد، در راه اسلام كار كنیم. باید جز مبارزه و جهاد در راه عزت اسلام، هر چیز دیگرى را به فراموشى بسپاریم» و در حالى كه صدایش بلندتر و پرخروشتر شده بود، چنین ادامه داد: «آه! آیا هنوز وقت آن نرسیده كه مسلمانان وضع خود را بفهمند و جدایىهایى را كه به نام شیعه و سنى صورت مىگیرد، كنار بگذارند؟ اگر همه آنها به كتاب خدا تمسّك جویند، این كتاب ضامن وحدت آنها مىشود. مسلمانان باید در برابر دشمنان یك جبهه نیرومند تشكیل دهند. البته همه این دردها و رنجها و فداكارىها در راه هدف مشترك است. امیدوارم این دردها در نزدیكى قلبهاى مسلمانان به یكدیگر، سرانجام تأثیر لازم رابگذارد».
آنگاه نواب صفوى به گرفتارىهاى «اخوانالمسلمین» در مصر اشاره كرد و با تأثر و تأسف شدید گفت: «در این ایام كه اخبار فشار و سركوب و دستگیرى اخوان المسلمین را در مصر مىشنویم، قلب ما مالامال از درد و اندوه مىشود. بىتردید وقتى طاغوتها، فرزندان اسلام را در هر منطقهاى از جهان زیر فشار گذارند، مسلمانان همه اختلافات مذهبى را فراموش مىكنند و با برادران خود، اعلام همدردى مىنمایند».
نویسنده پاكستانى سپس به اندیشههاى نواب صفوى درباره لزوم تشكیل یك «اتحادیه اسلامى» و وحدت جهان اسلام اشاره كرده و مىنویسد: «در این دیدار بر من روشن شد كه نواب صفوى مردى است فهمیده، با فرهنگ، آگاه و روشن. او داراىِ ذوقى ادبى و عارفانه است كه همه سخنان خود را با شعرى زیبا از ادبیات فارسى تكمیل مىكند. نواب صفوى به صراحت به من گفت: «ما مخالف سلطنت هستیم. نظام سلطنتى، برخلاف مبادى و اصول اسلام است».
وقتى از او پرسیدم نظر دولت درباره شما چیست؟ با لبخندى پاسخ داد: «از دیدگاه آنها ما گروهى یاغى و متمرّد! هستیم. این عصیان بر ضد آنها، البته ما را مطرود نشان مىدهد».
...او با نظام حاكم در ایران به شدت مخالفت داشت و آنها را گروهى مزدور و وابسته به استعمار مىدانست. و با اطمینان به من گفت: با توجه به وضع كشور، او و برادرانش، دیر یا زود، خون خود را در راه آبیارى اسلام نثار خواهند كرد. او با قاطعیت كامل مىگفت: «ما یقین داریم كه دیر یا زود كشته خواهیم شد. اگر امروز نشد، فردا قطعى است. ولى تردیدى نداریم كه فداكارىها و خون ما، اسلام را زنده خواهد ساخت و این سرآغازِ یك انقلاب اسلامى خواهد شد. اسلام امروز نیازمند این كوششها و خونها است و بدون آن، امكان پیروزى نهضت هرگز وجود ندارد».
در این دیدار بر من روشن شد كه نواب صفوى مردى است فهمیده، با فرهنگ، آگاه و روشن. او داراىِ ذوقى ادبى و عارفانه است كه همه سخنان خود را با شعرى زیبا از ادبیات فارسى تكمیل مىكند.
و امروز صحت پیشبینى شهید نوّاب صفوى كاملاً آشكار مىشود: تبهكاران او را اعدام كردند. امروز نامى از او در میان نیست. هیچ «خیابانى» به اسم او نامگذارى نشده است و در هیچ كجا «مجسمهاى» از او دیده نمىشود و هر نوع سخنى كه نشان دهنده نوعى طرفدارى از نواب باشد، یك جرم بزرگ محسوب مىگردد...
و البته نواب به هیچ یك از آنچه كه گفتیم، نیاز ندارد.
من امروز كه با اندوه فراوان این مقاله را مىنویسم، چهره نورانى، مصمم، نیرومند و انقلابى او در نظرم جلوهگر مىشود كه با قاطعیت، سخنان جاودانه خود را مىگوید: «ما یقین داریم كه دیر یا زود كشته خواهیم شد. ولى تردیدى هم نداریم كه فداكارىها و خون ما، اسلام را زنده خواهد ساخت و این سرآغاز یك انقلاب اسلامى خواهد شد و بدون این خونها و كوششها، امكان پیروزى هرگز وجودندارد».
البته این مقاله سال ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به نگارش درآمده است .
منبع :
خبرگزاری فارس
تنظیم برای تبیان :
بخش هنر مردان خدا - سیفی