تبیان، دستیار زندگی
سیستان شهر من است. سیستان شهر همه است، شهر همه ما. زابلستان سرزمین تمام ماست، حتی اگر اهل آن‌جا نباشیم. اینها را من نمی‌گویم، اینها را شاهنامه می‌گوید وقتی كه پهلوانمان رستم برخاسته از زابل است، وقتی كه سیمرغ سفر می‌كند به آن‌جا...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از رستم تا چهل وچهار پیر

سیستان شهر من است. سیستان شهر همه است، شهر همه ما. زابلستان سرزمین تمام ماست، حتی اگر اهل آن‌جا نباشیم. اینها را من نمی‌گویم، اینها را شاهنامه می‌گوید وقتی كه پهلوانمان رستم برخاسته از زابل است، وقتی كه سیمرغ سفر می‌كند به آن‌جا،  نه! نه! حتی اگر شاهنامه هم نگوید، یك سند تاریخی هست كه تمام ما را ربط می‌دهد به آن دور و اطراف.فقط كافی است كه از زاهدان راه بیفتی سمت زابل، بعد در 56 كیلومتری زابل به «شهر سوخته» برسی.

شروع سفر

زاهدان دور است، خیلی خیلی دور؛ به اندازه تاریخ مدفون شده در سیستان، به اندازه‌ای كه تو به مرزها می‌رسی.

كویر لوت بالای سرت است و كوه‌هایی كه هنوز فرصت هست برای كشف چیزهای بی‌بدیل در آن.

سیستان و بلوچستان پر از رمز و راز است، پر از نقطه‌های كشف كردنی، پر از تاریخ كه باید آنها را خواند.

از رستم تا چهل و چهار پیر
نمایی از قلعه هایی كه در كوه خواجه دیده می‌شود

سرزمین میوه های عجیب

وارد زاهدان كه می‌شوی، سیلوهای گندم به پیشوازت می‌آیند. سال‌ها قبل این‌جا نبودند. صدها سال قبل این سرزمین درختان تنومند و زمین‌های سبز داشت و «هامون» و «هامون جازموریان» تمام استان را سیراب می‌كرد. حالاست كه این‌جا پر از نخل است و پر از میوه‌های گرمسیری. در بازار «چیكو» می‌فروشند كه شبیه ازگیل است و هسته‌ای عجیب و مزه‌ای عجیب‌تر دارد. زیتون پاكستانی هم هست، كوچك‌تر از گلابی و میوه‌ای محبوب. ترشی انبه هم این‌جا هست كه مردم با آبگوشت محلی می‌خورندش یا با «اوجیزك» كه با سیب‌زمینی و گوجه و پیاز پخته می‌شود.  گرچه هر جا بروی اغلب تو را به گوشت و مرغ مهمان می‌كنند و به آنها برمی‌خورد اگر یك شبانه روز در خانه‌شان مهمان نباشی.

زاهدان، شهر مدرن

زاهدان 100 ساله است. زاهدان قدیم همان نزدیكی‌های زابل ساخته شده بود كه دیگر اثری از آن نیست. زنان و مردان اگر لباس رسمی دیگر شهرها را نپوشند، تنشان لباس بلوچی است. مردها لباس بلند و شلوار سفید دارند و زنان لباس‌های آینه‌دوزی‌شده كه همگی دست دوزند و قیمتشان سربه‌فلك می‌گذارد.

زنان بلوچ برداشت‌های خود را از طبیعت و زندگی در سوزن‌دوزی منعكس می‌كنند. قدمت این هنر به پیش از اسلام برمی‌گردد

از رستم تا چهل و چهار پیر

زنان بلوچ برداشت‌های خود را از طبیعت و زندگی در سوزن‌دوزی منعكس می‌كنند. قدمت این هنر به پیش از اسلام برمی‌گردد

شهری كه همه چیز آن نسوخته است

صبح راه می‌افتیم به سمت زابل. به سمت شمال حركت می‌كنیم. زاهدان‌نشینان گفته‌اند به ما كه زابل اصلاً شیك نیست. پر از خانه‌های قدیمی است و پر از مهاجران خارجی و ما برای كشف یك دنیای جدید راه می‌افتیم و یك ساعت بعد در آغاز ایران ایستاده‌ایم و می‌دانیم كه اولین چشم مصنوعی دنیا را ایرانی‌ها ساخته‌اند و می‌دانیم كه این‌جا اولین فاضلاب دنیا ساخته شده و در 5000 سال قبل در «شهر سوخته» زن‌ها جواهرات گران‌بها داشته‌اند و پارچه‌های اعلا. حصیر و قلاب ماهی‌گیری و كوزه‌هایی هم این‌جا وجود داشت و هنوز در این سال‌ها هم زنان بلوچ از هنر سفالگری بهره می‌برند و سفال خاص این منطقه را خلق می‌كنند.

از رستم تا چهل و چهار پیر

سفال كلپورگان، صنایع دستی زنان سیستان است. 700 سال است كه زنان به این هنر مشغولند

از رستم تا چهل و چهار پیر

سفال كشف شده در شهر سوخته. نقاشی‌های این سفال اولین پویانمایی (انیمیشن) جهان شناخته شده‌اند. بزی كه روی این سفال نقاشی شده با چرخش سفال به حركت در می‌آید. قدمت این سفال 5000 سال تخمین زده شده است

كاوشگران دقیقاً نمی‌دانند كه كی و به چه دلیل این منطقه سوخته است، اما می‌گویند كه این شهر 151 هكتار وسعت داشته و به بخش‌های مركزی، صنعتی، بناهای یادمانی و گورستان تقسیم می‌شده.  باقی مانده‌های درختان بید، افرا و سپیدار نیز در آن‌جا دیده شده است و وجود آب سبب شده تا آن منطقه مسكونی شود.

چیزهای دیدنی نادیدنی

بعد به یك كوه می‌رسیم. شهرتش به اندازه تفتان نیست، تفتانی كه هنوز دود آتش‌فشانی‌اش دیده می‌شود و بین راه زاهدان- خاش سربرآورده. اما این كوه پر از اتفاق است. نامش «خواجه» است؛  اما توی شاهنامه از آن به نام «سپند» یاد شده.

از رستم تا چهل و چهار پیر

نمونه‌ای از نقاشی‌های كشف شده در كوه خواجه

در اطراف این كوه آثاری از دوره ساسانیان، اشكانیان و دوره اسلامی كشف شده است؛ قلعه كهك كهزاد، قلعه چهل‌دختر،‌ قلعه سرسنگ، آرامگاه‌های دوره اسلامی و دوره زرتشتی و...

در تمام آنها نقاشی‌هایی كشف شده كه در اوایل قرن بیستم به یغما رفته‌اند و در موزه‌های آلمان و ایتالیا نگهداری می‌شوند. قلعه سام یا قلعه رستم معروف‌ترین آنهاست. كمتر چیزی از آن باقی مانده؛ اما 4000 متر وسعت داشته، آتش‌دان در آن پیدا شده  و نقاشی‌های اسطوره‌ای آن را مربوط به قبل از اسلام می‌دانند.این كوه وسط دریاچه‌ هامون است.

روستاها، مكان‌های ناشناخته

روستاهای زابل؛ همان مكان‌های ناشناخته. در این روستاهاست كه به پوست‌های سوخته اهالی بومی می‌رسیم. دختران موهای سیاه و بلند دارند؛ موهایی پرپشت كه تا چهل، پنجاه سالگی به سختی یك دانه از آنها سفید می‌شود. ‌‌‌در این‌جاست كه خانه‌های بومی این خطه را می‌بینیم. سفیدند و گنبد دارند و بالای هر گنبد روزنه‌ای است برای عبورهوا به داخل و خارج، و در خانه‌ها كوره هست برای پختن نان و سفال و كلوچه.

از زاهدان كهنه تا زاهدان نو

این‌جا عجیب است. داریم برمی‌گردیم زاهدان نو، اما به «زاهدان كهنه» می‌رسیم.

زاهدان كهنه در 27 كیلومتری جنوب شرقی زابل است. بناهایش ارگ بوده‌اند و سال های دور پایتخت سیستان بوده. الان چند برج و بارو از آن مانده است و بس. بناهایی خشتی كه ملات كاه‌گل دارند و تیمور گوركانی آن را یك‌بار با خاك یكسان كرده. در كنارش مقبره چهل و چهار پیر است؛ مقبره بزرگان و درویشانی كه تیمور آنها را قتل عام كرد. «سیستان» همین منطقه بوده است كه پس از آن به خاطر آن چهل و چهار نفر نام «زاهدان» به آن داده شد چرا كه حاضر نشده بودند خواسته‌های تیمور را  عملی كنند. بعدترها تیمور تمام اهالی شهر را كشت و شهر با خاك یكسان شد؛ اما سال‌ها بعد دوباره در آن جا  ارگ و شارستان ساختند تا زمان خشكسالی‌ها.

از رستم تا چهل و چهار پیر
خانه ایوبی، نمونه ای از معماری سنتی شهر زاهدان

راهنما می‌گوید: باید برگردیم.

می‌گوییم: دیگر چه؟

می‌گوید: دشت‌هامون خود جای گشتن است و رود هامون و حیات وحش آن.

می‌گوییم: دیگر چه؟

می‌گوید: چشمه‌های آب معدنی مانده‌اند؛ اما باید رفت.

سیستان و بلوچستان شبیه هیچ تصوری نیست، نه شبیه داستان‌هاست، نه شبیه روایت‌ها؛ مردمانش هم. به آن‌جا كه می‌رسی، می‌فهمی كه تا سال‌ها چیزهایی برای كشف كردن دارد. می‌فهمی كه خیلی جاها دور مانده‌اند از شناخت‌ما و دیگر می‌دانی 5000 سال تاریخ تو در آن‌جا خوابیده.

منبع: همشهری آنلاین

تهیه و تنظیم: زهره حضرتی