افغان های دوست داشتنی
به این بهانه مروری داریم بر فیلم هایی که در آن مردم همسایه شرقی مان سوژه محوری شده اند.
چند متر مكعب عشق/ جمشید محمودی
سال تولید: 1392
عشق میان دختر افغان و پسر ایرانی در شرایطی كه پلیس، پناهگاه افغانیها را كشف كرده و مانع از حضور آنها در ایران میشود. آنها باید خیلی زود به سرزمینشان برگردند. عشق حسیبا به صابر و مخالفت پدرش عبدالسلام به وصلت آنها، چارچوب اصلی فیلم را میسازند. در واقع اینجا تحقیر مداوم افغانیها توسط ایرانیها و عدم تمایل عبداسلام به وصلت با ایرانیها سرنوشت قصه را تغییر میدهد. تمركز اصلی كارگردان، روی شیوه زندگی مهاجران افغانی در حومه شهر است؛ كارگرانی كه در ازای حقوق پایین، سخت كار میكنند، كل زندگیشان در خانههایی از جنس حلبی میگذرد و برای دور ماندن از چشم پلیس، مدام در استرس هستند. در عین تمام این مسائل، زندگی روزمرهشان را دارند.
باران/ مجید مجیدی
سال تولید/ 1379
دختر افغانی به اسم باران، برای اینكه بتواند در ساختمان كار كند خودش را به شكل و شمایل پسرها در میآورد و كارگر جوان ایرانی، بعد از برملا شدن این راز، عاشقش میشود.زهرا ابراهیمی، بازیگر نقش باران با اینكه دیالوگی ندارد اما با حضورش به عنوان كارگر، ناخواسته مسیر را برای لج و لجبازی كارگر ایرانی فراهم میكند و نهایتا زمینهساز عشقی میشود كه قصه به واسطه آن پیش میرود. اینجا هم كارگردان به مشقات زندگی افغانیها در ایران و اجبار آنها برای انجام كارهای سخت وارد شده. نمایش مشقات یك دختر افغان برای كار كردن به جای پدر بیمار و نهایتا كوچ اجباری او و سایر افغانیها به افغانستان.
بایسیكلران
سال تولید: 1367
قهرمان دوچرخه سوار افغانی به اسم نسیم برای تامین هزینه بیمارستان همسرش به مشكل مالی برمی خورد. به هر دری میزند كار پیدا نمیكند و نهایتا سوژه یك شرطبندی درباره قدرتش در ركاب زدن میشود. تمام قصه روی تلاش خستگی ناپذیر كاراكتر افغانی برای ركاب زدن میگذرد. عشق به همسرش او را وادار میكند ناخواسته معركهای بگیرد و مركز توجهات مردم و رسانهها شود. تا جایی كه حتی تفسیرهایی سیاسی از این حركت او میشود.اینجا باز هم روی مقوله مشكلات پناهندههای افغانی تمركز میشود اما اینبار مسئله، مهاجرت به ایران نیست. كاراكتر اصلی در پاكستان به مشكل برمیخورد اما اینبار هم حمایتی از او نمیشود. به جای كمك، از او میخواهند وارد شرط بندیای كاملا غیرانسانی شود.
عروس افغان/ ابوالقاسم طالبی
سال تولید: 1382
«عروس افغان» از طریق برجسته كردن یك رابطه عاشقانه قرار است مصائی كشور همسایه را به تصویر بكشد. گل محمد ( حسین یاری) برای تهیه شیر بهای دختری مورد علاقه اش، به پاكستان می رود. همه كار می كند؛ روزنامه فروشی، جاروكشی و... پول كه جور می شود به افغانستان بر می گردد. حالا دیگر رژیم طالبان عوض شده و در نهایت به معشوقش می رسد. گل محمد نماد «زندگی» و «مردانگی»است. او از دل حوادث بیشمار عبور می كند و با سختی فراوان به معشوقش می رسد. طالبی ایده ای جذاب برای «عروس افغان» برگزید اما به خاطر لكنت داستان و ضعف در قصه پرداری نتوانست ،اثری ماندگار ثبت كند. نمادهای مورد نظر كارگردان هم این وسط به بار ننشسته.
گل چهره/ وحید موسائیان
سال تولید: 1389
درباره فیلم: اشرف خان صاحب سینمای کابل است که پس از سقوط دولت کمونیستی نجیبالله و تسلط مجاهدین بر کابل میخواهد سینمایش را بازسازی کند اما یکپارچگی دولت دیری نمیپاید و جنگهای داخلی بار دیگر شروع می شود . اشرف خان با بازی مسعود رایگان نقش پیش برنده قصه را بر عهده دارد. او سینمایی به نام گل چهره دارد كه با شروع جنگ و توحش طالبان بسته می شود. تمام تلاش او حفظ و نگهداری از سینما و فیلمخانه ملی افغانستان است. وحید موسائیان افغان ها را ملتی با فرهنگ تصویر كرده و سینما نمادی از این فرهنگ است. او میان توحش طالبان و هویت واقعی افاغنه مرزی پر رنگ قائل شده به گونه ای كه در عین تسلط رعب و وحشت در این كشور، شاهد فرهنگ و هویتی اصیل هستیم.
حیران/ شالیزه عارف پور
سال تولید: 1387
«حیران» هم دست روی رابطه عاطفی گذاشته. این بار بر خلاف «باران» ، یك دختر ایرانی (ماهی با بازی باران كوثری) عاشق یک پسر افغانی ( با بازی مهرداد صدیقیان)می شود . این پسر به خاطر رسیدن به او پدر و مادر خود را رها می کند و به تهران می رود. پس از کش وقوس های فراوان بالاخره با حیران ازدواج می کند. این بار هم فیلم تاكید فراوانی بر مشكلات افغانی های مقیم ایران دارد ؛ مشكلاتی مثل نوع نگاه جامعه به آن ها ، حقوق شهروندی، وضع معیشت و ... حیران این بار هم نماینده دختركان معصومی است كه به خاطر ملیت شان متحمل رنج و مشقت شده. شالیزه عارف پور ضمن داشتن نگاه انسانی به قصه ، سعی كرده روی مشكلات افغان ها متمركز شود.
خاک و مرجان / مسعود اطیابی
سال تولید: 1391
خاک و مرجان، ششمین ساخته سینمایی مسعود اطیابی، ملودرام عاشقانهای در بستر جنگ است که زمان وقوع آن به اولین سالهای حضور نظامی آمریکا در افغانستان مربوط میشود. با اینکه بسیاری از فیلمهایی که اطیابی ساخته است، مانند خروس جنگی، صبح روز هفتم و اخلاقتو خوب کن در ژانر سینمای کمدی جای میگیرد، اما او در فیلم خاک و مرجان داستانی غمانگیز از زوجی افغان را به تصویر کشیده است که هر دو به نوعی قربانی جنگ، تجاوز و اشغالگری هستند.
آخرین ملکه زمین / محمد رضا عرب
سال تولید: 1385
علیبخش جوان مهاجر افغانی كه در ایران مشغول به كار است از خانواده به خصوص همسرش شاه گل مدتی بی خبر است. حوادث و تهدید حمله آمریكا به كشور افغانستان دلشوره های علیبخش را بیشتر می كند و او تصمیم می گیرد به كشورش افغانستان بازگردد، كه در این سفر طولانی با فراز و نشیب های زیادی روبرو می شود. فیلم سعی کرده مشکلات افغانی های مهاجر و دلتنگی های آن را برجسته کند اما چندان موفق نیست.
منیژه خسروی بخش سینما و تلویزیون تبیان