تبیان، دستیار زندگی
طلاق معضلی است که امروز جامعه ایرانی ما به شدت از وجود آن رنج می برد و در این خصوص از آمار و ارقامی سخن می رود که سر به آسمان می ساید . همه جا خبر از آن است که چگونه طلاق هر روز و هر روز بیشتر در میان خانواده ها ریشه می دواند و چگونه نامبارکی و آثار مخر
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

طلاق، رهایی از چاله چوله ها!


طلاق معضلی است که امروز جامعه ایرانی ما به شدت از وجود آن رنج می برد و  در این خصوص از آمار و ارقامی  سخن می رود که سر به آسمان می ساید . همه جا خبر از آن است که چگونه طلاق هر روز و هر روز بیشتر در میان خانواده ها ریشه می دواند و چگونه نامبارکی و آثار مخرب آن دست کم گرفته می شود.


طلاق

امروز در بسیاری موارد شاهد آن هستیم که هنوز یک سال از ازدواج نگذشته ، طلاق رخ می نماید و تنها درب پیش روی افراد می شود . در باب طلاق سخن ها و مقالات و پژوهش های بیشماری ارائه شده و بسیاری از فعالان را برآن داشته تا راهی برای جلوگیری از این پدیده نامیمون بیندیشند .

متاسفانه آنچه امروز در جامعه و در دادگاه های شهر ما به چشم می خورد و شتابان روندی صعودی را طی می کند، طلاق های بی پایه ای است که بر مبنای ازدواج های بی اساس تر شکل گرفته است  . ازدواج هایی که در پس بیشتر آن ها هیچگونه طرز فکر و اندیشه سازنده و موجهی وجود نداشته و هیچ پایه و اساسی برای ایجاد ثبات طولانی مدت در آن ها به چشم نمی خورد.

جوانان امروز جامعه ما از مهارتهای بسیار کم و ناقابلی برای ادامه زندگی مشترک برخوردارند .

به نظر برخی از کارشناسان ، سال اول ازدواج سخت ترین دوره زندگی مشترک به شما ر می رود ، چرا که دو فرد از دو خانواده و دو  روش و منش متفاوت می بایست سلیقه ها ، خواسته ها ، رفتار و عادات و خواسته های خود را با هم تطبیق دهند. البته در این تطبیق و یکرنگی، هر دو طرف مورد فشارهای روحی زیادی قرارمی گیرند، ولی معمولا استحکام زندگی با خوب  و صحیح سپری شدن سال اول ازدواج، معنای قوی تر و مسلم تری می یابد .

ولی هم اکنون شاهد هستیم که بسیاری از زوج ها در همان سال اول زندگی مشترک ، از چالش ها و دشواری های زندگی ، سرباز می زنند و راه طلاق را به عنوان مطمئن ترین  و امن ترین راه ممکن برمی گزینند و اعتقادی به صبر و تحمل ندارد .

آنچه که به طور شایع در جامعه امروز و به خصوص در کلان شهرها قابل مشاهده است ، بی قیدوبندی ها ، عدم گرایش به معنویت و معناگرایی واقعی و همچنین عدم اعتقاد به انسجام خانواده است . زمانی در فرهنگ ایرانی ، هیچ ارزشی بیشتر و والاتر از خانواده نبود و هیچ کس نمی خواست و قادر نبود که از این سنت و فرهنگ نیکو سرباز زند . البته در جامعه دیروز ایران نیز مشکلاتی وجود داشت و بسیاری از افراد  قربانی این طرز فکر بودند که علیرغم  بسیاری مشکلات از سوی همسرشان می بایست به زندگی مشترک ادامه دهند، ولی مشکلاتی که امروز جامعه با آن دست به گریبان است ، عوارض و تبعاتی دو چندان بر روی مردمان دارد .

روابط  نامتعارف میان زنان و مردان، از جمله مواردی است که انگشت اتهام جامعه شناسان به سوی آن نشانه رفته.  چنانچه هم اکنون در بسیاری موارد ،فقدان پایبندی فرد به اصول اخلاقی و خیانت هر یک از زوجین به یکدیگر، باعث بروز اختلافات و گسستگی های بنیادی در میان بسیاری از خانواده ها شده است

امروز تقریبا در هر ده خانواده  یک مورد طلاق وجود دارد  . چراکه در واقع امروز زنان و مردان با این طرز تفکر وارد زندگی مشترک می شوند که می توانند در صورت بروز هر مشکلی به راحتی طلاق بگیرند و از همسر خود جداشوند و در واقع با چنین تصوری اضطراب های ناشی از ازدواج را در خود کاهش می دهند. حال باید پرسید چنین تفکری از چه راه وارد اذهان عمومی شده و افکار جمعی را که میراثی به قدمت تمدن و فرهنگ ایرانی دارد، چنین مسحور خود ساخته است .

فرهنگ های وارداتی یکی از متهمان این فاجعه اجتماعی –خانوادگی به شمار می روند . فیلم هایی که درآنها روابط نامشروع و خیانت به همسر با جذابیت ها و متدهای مسحور کننده داستانی و نمایشی عرضه می شود ، به تدریج زشتی و قباحت ارتباط های نامتعارف را در جامعه از بین می برد و باعث می شود  آن همه تعصبی که دیروز برای ادامه زندگی های مشترک (به هر قیمتی) وجود داشت به گسستی و هیجان های روحی کاذب در میان اعضای خانواده تبدیل شده و به عزت و پیکره خانواده ها چوب حراج بزند .

طلاق

روابط  نامتعارف میان زنان و مردان، از جمله مواردی است که انگشت اتهام جامعه شناسان به سوی آن نشانه رفته.  چنانچه هم اکنون در بسیاری موارد ،فقدان پایبندی فرد به اصول اخلاقی و خیانت هر یک از زوجین به یکدیگر، باعث بروز اختلافات و گسستگی های بنیادی در میان بسیاری از خانواده ها شده است .

اعتیاد به مواد الکلی و مواد مخدر و همینطورمشکلات اقتصادی ، عدم تامین معیشت و فقر، پائین?بودن سطح درآمد خانوار، بیکاری، عدم استطاعت کافی برای تامین مسکن مناسب ، ضعف یا فقدان ثبات شغلی هر یک سهم عمده ای در بروز طلاق دارد .

البته بروز مشکلات ناشی از مسائل عاطفی و شخصیتی و  اختلاف سطح  فرهنگی و فکری و خانوادگی زوجین ، به عنوان دلایل اولیه و اصلی طلاق ، غیرقابل انکار است. آموزش مهارت های زندگی و تربیت و ارتقای دانش افراد برای رویارویی با مشکلات ، از زمان کودکی و در دامان خانواده می تواند به طور چشمگیری از میزان این عوامل بکاهد .

ولی با همه این احوال و با دانستن همه این دردها، جامعه برای درمان این فاجعه و ضایعه اجتماعی چه باید بکند . بااندکی دقت و تامل درمیابیم که همه عوامل طلاق ، به طور بارزی ریشه در متن اجتماع دارد، پس پادزهر آن را نیز باید در سطح جامعه جستجو نمود  .

برطرف شدن مشکلات اقتصادی، آموزش مدیریت و مهارتهای زندگی در مدارس (که به نوعی راه ارتباطی موثری میان جامعه و خانواده به شمار می روند) با هدف فرهنگ سازی از سنین کودکی، ایجاد کلاس های آموزشی و مشاوره  در رسانه های عمومی برای جوانان ، طوری که معیارها و انگیزه های آنان در ازدواج ، مورد ارزیابی قرار گیرد ، می تواند در جهت رفع این مشکل همگانی اندکی راه گشا باشد . البته دوری گزیدن از روابط غیرعرفی زنان و مردان و همینطور عدم تاثیر فیلم های تولید شده در فرهنگ های غریبه ، زیرشاخه های عوامل فوق هستند که در صورت رفع مشکلات فرهنگی و اقتصادی ، می توان به شکل گیری آنها در افکار عمومی و اجتماعی امیدوار بود.

جوانان امروز جامعه ما از مهارتهای بسیار کم و ناقابلی برای ادامه زندگی مشترک برخوردارند

باید توجه داشت که طلاق همیشه ناگوار و تلخ نیست و نمی بایست به هر بها و تحت هر شرایطی در مقابل آن ایستاد و از شکل گیری آن ممانعت نمود.

افراد بسیاری در جامعه وجود دارند که به سبب مشکلات بی شمارو موجهی اقدام به طلاق نموده اند ، از این رو جامعه نباید در مقابل اینگونه افراد جبهه گیری نموده و یا راه های زندگی را بعد از طلاق برای آنها تنگ تر و ناهموارتر کند.  ایجاد شرایط مساعد و تامین اجتماعی افرادی که متارکه کرده اند ، مسئولیتی بر دوش جامعه است که تامل و تفکربسیاری را می طلبد .

زهرا امیری

بخش اجتماعی تبیان