شبيه سازي چرا و چگونه؟
غالبا اینگونه است كه تشبه به نااهلان از نظر مردم زشت و ناهنجار دیده میشود؛ زیرا معمولاً با تداعی تصویر آنان همراه است و نفرت عمومی را از آنان به شخص سرایت میدهد. با این لحاظ پرهیز از تشبه به نااهلان، مصداق قانون پیروی از عرف به شمار میرود. همچنین میتوان آن را مصداق قانون پرهیز از مواضع تهمت نیز دانست؛ زیرا با تشبه به منحرفان، شخص در زمره آنان و در معرض اتهام قرار میگیرد.
با این همه، میتوان موضوع پرهیز از تشبه به نااهلان را یك قانون مستقل و اصلی ثابت در كنار اصول دیگر دید؛ زیرا ملاك و حیثیت متفاوتی بر آن حاكم است. تشبه به نااهلان موجب تقویت جبهه باطل، تبلیغ فرهنگ و تأیید روش آنان است. این كار باعث میشود فرد خود را موافق شیوه آنان نشان دهد، كار آنان را به رسمیت شناسد، به آنان اظهار محبت و ارادتی كند، خیال آنان را از عدم پذیرش و احساس ناهنجاری آسوده نماید و روش آنان را عادی و بهنجار و طبیعی جلوه دهد.
نمادها، علاوه بر اینكه با تبادل سریع پیام، روابط اجتماعی را آسان میكنند، بر ذهن و جان انسان ـ هر چند در میان جمع نباشد و قصد ارتباط با دیگران را نداشته باشد ـ اثر میگذارند. نماد با یادآوری معنا و احضار آن در ذهن، توجّه ما را جهت میدهد و غفلت را میزداید. این توجّه در شكلدهی اراده ما بسیار مؤر است. شركتهای بزرگ كه برای تبلیغ فراوردههای خود، مبالغ هنگفتی هزینه میكنند با جلب توجّه و تداعی معانی مكرّر، در ناخودآگاه وجود ما باورهای جدید ایجاد میكنند و اراده ما را برای خرید آن كالاها تحت فشار قرار میدهند.
نمادی كه هر كس استفاده میكند، به منزله پرچمی است كه بر سر در خانه وجود خود نصب كردهاست و با آن اعلام میكند كه از كدام فرهنگ تبعیت میكند. همچنان كه هر ملتی با وفاداری و احترام به پرچم خود، اعتقاد خود را به هویت ملی و سیاسی خود ابراز میكند، هر انسان نیز مادام كه به یك سلسله ارزشها و بینشها معتقد و دلبسته باشد، لباس متناسب با آن ارزشها و بینشها را از تن به در نخواهد كرد. [1]
بر این اساس، تغییری كه در تیپ ظاهری انسانها رخ میدهد، نشان از طوفانی درونی دارد كه بر زوایای افكار و امیال آنان اثر گذاشتهاست. لباس انسان در نگاه نخست شأنی از ظواهر اوست و جلوه بیرونی شخصیت او به شمار میرود؛ اما در نگاه دقیق، پیوندی ناگسستنی با باطن او دارد و پرده از واقعیات درون او برمیدارد.
شاید بسیاری از خوانندگان این مصراع را شنیده باشند كه «رنگ رخساره خبر میدهد از سرّ ضمیر»، مقصود شاعر این بوده است كه تغییر رنگی كه به طور طبیعی در چهره انسان پیدا میشود، از تغییر وضع و حال درونیاش خبر میدهد. ما میتوانیم قدری از مقصود شاعر فراتر رویم و بگوییم نه تنها رنگ طبیعی رخساره، بلكه آن رنگهایی كه به طور مصنوعی به رخساره میزنند، نیز از سرّ ضمیر خبر میدهد. نوع آرایشی كه زنان بر چهره دارند، با احوال درونی و تمایلات روانی آنان ارتباط مستقیم دارد، و نه تنها آرایش چهره، بلكه آرایش همه بدن و شكل و اندازه لباسی كه برای خود انتخاب میكنند، از سرّ ضمیر آنان خبر میدهد.
لباس نه تنها تحت تأثیر فرهنگ جامعه است، كه معرف شخصیت تكتك افراد نیز هست، و البته، میان شخصیت افراد و فرهنگ عمومی جامعه نیز ارتباطی قوی وجود دارد. در جامعهای كه ارزشهای والای معنوی و انسانی، بیاعتبار باشد و عالم درون انسان، حیثیت و معنایی مستقل از نمایشها و جلوههای بیرونی نداشته باشد، قهراً شخصیت انسان به كلی بر پایه توجه دیگران و اظهارنظر آنان درباره وی، شكل میگیرد و پیداست كه افراد در چنین جامعهای سعی میكنند با هر وسیله و از جمله با لباسی كه به تن میكنند، برای خود نوعی تشخص و تعین ایجاد كنند.
مد و تغییرات بیشمار و بیدلیلی كه مرتباً در لباس رخ میدهد، چنین زمینهای در ضمیر و روان افراد دارد. مخصوصاً در جامعههای غربی كه نظام اداری محكم و جاافتاده، ماشینیسم، و تسلط نظامهای اقتصادی و دولتها بر آموزش و پرورش و وسایل ارتباط اجتماعی، افراد جامعه را روز به روز به هم شبیهتر میكند و امكان هرگونه ابراز وجود فردی و ابتكار عمل را از آنان میگیرد، این نیاز به ابراز وجود و خود را از دیگران متمایز كردن، بسیار دیده میشود و فرد وقتی نتواند خود را از راههای منطقی و معقول ممتاز و مشخص كند، به هر اقدام دیگری دست میزند و بسا كه سعی میكند با ایجاد هرگونه تغییری در شكل لباس و نوع آرایش سر و صورت، توجه دیگران را به خود جلب كند و خود را از گم شدن در جامعه نجات دهد؛ چرا كه او كه به حقیقتی برتر از جامعه ـ مثلاً خدا ـ معتقد نیست، گم شدن در جامعه را فنای شخصیت و مرگ خود میداند.
اكنون نوبت مدسازان است كه به این عطش سیریناپذیر پاسخ دهند و از این ضعف اخلاقی كه ناشی از یك انحطاط معنوی است، بهرهجویی كنند؛ اما مدپرستی دلایل اخلاقی و روانی دیگری نیز دارد. در جامعهای كه اختلاف طبقاتی شدت دارد، این اختلاف طبعاً در نوع خانه، مدل اتومبیل، سبك زندگی و مخصوصاً در نوع لباس، منعكس میشود و مخصوصاً اشراف و ثروتمندان سعی میكنند ثروت خود را با نوع لباسی كه میپوشند به دیگران اعلام كنند و لباس بهترین وسیله تفاخر است؛ چون همیشه همراه انسان است. اتومبیل و خانه همه جا همراه شخص نیست؛ اما لباس حتی در هنگام شنا نیز كه به حداقل میرسد میتواند به دیگران بفهماند كه با چه كسی طرفاند! [2]
[1]. فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، ص 40، با اندكی تصرف.
[2]. همان، ص 43 تا 45.
زي طلبگي - محمد عالم زاده نوري
تنظيم: محمد حسين امين