تبیان، دستیار زندگی
من این جملات را موقعی می‌نویسم که گلوله‌های آتشین دشمن تمام نقاط پاسگاه ترابه را سوراخ می‌کند و عزیزان شما در اتاق‌های پاسگاه چاره‌ای جز انتظار ندارند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شهیدی که ساعت 30/11به شهادت رسید


من این جملات را موقعی می‌نویسم که گلوله‌های آتشین دشمن تمام نقاط پاسگاه ترابه را سوراخ می‌کند و عزیزان شما در اتاق‌های پاسگاه چاره‌ای جز انتظار ندارند. آری! انتظار اینکه گلوله در کجا فرود می‌آید و چه کسی از این جمع به پرواز در می‌آید.


شهیدی که ساعت 30/11به شهادت رسید

آن چه خواهید خواند برگی است از یادداشت‌های شهید مهدی خوش سیرت معاون فرماندهی لشکر قدس گیلان. که در عملیات نصر4 (فتح ماووت عراق) به تاریخ 6/4/1366 به شهادت رسیده است:

ساعت حدود 3 بامداد شب جمعه 2/1/64 پاسگاه شهید اسودی (ترابه) می‌باشد که این مطالب را بر روی کاغذ می آورم.

آری، ای برادران و خواهران و ای عزیزان که دوست دارید جبهه و مظلومیت فرزندان جبهه را بشناسید. پس دقت در مطالب زیر نمائید و خودتان قضاوت کنید.

من این جملات را موقعی می‌نویسم که گلوله‌های آتشین دشمن تمام نقاط پاسگاه ترابه را سوراخ می‌کند و عزیزان شما در اتاق‌های پاسگاه چاره‌ای جز انتظار ندارند.

آری! انتظار اینکه گلوله در کجا فرود می‌آید و چه کسی از این جمع به پرواز در می‌آید. عجب صحنه‌هایی است که قلم از نگارش و ترسیم آن عاجز است. به هر گوشه‌ای که نگاه می‌کنی، بچه‌ها زانو بغل کردند و به همدیگر نگاه می‌کنند. در یک اتاق دیگر مجروحین بر روی تخت افتاده‌اند و منتظر سرنوشت هستند و از درد و جراحت ناشی از مجروحیت به خود می‌پیچند و ناله می‌زنند و دشمن نیز از یک لحظه گلوله باران دست بردار نیست و الان حدود دو ساعت، پی درپی پاسگاه را زیر ضربات سنگین گلوله‌های توپ خود قرار داده اند. در یک سنگری گلوله فرود آمد و دو نفر را به هوا پرتاب کرد. ای برادران و خواهران و دوستان عزیز اگر در صحرای کربلا، یاران امام حسین(ع) یکی یکی به خون خود غلتان شدند.

اینجا نیز در این ساعت از روز جلوه‌ای از کربلا به وجود آمده است که برادران در انتظار شهادت خود هستند و چه مظلومیتی بالاتر از این که در عمق خاک دشمن در میان امواج انفجارهای گلوله‌ها در یک محیط خونین و مقدس انسان فقط و فقط منتظر مرگ باشد، اما یک چیز است که در تاریکی شب همه را امید و قوت می‌داد و تنها صدایی که از حلقوم این برادران مظلوم در میان غرش صدای انفجارها به گوش انسان می‌رسد نام یا زهرا(س) و یا حسین و یا مهدی بود که آرامش وجود انسان را فرا می‌گرفت.

اگر در صحرای کربلا، یاران امام حسین(ع) یکی یکی به خون خود غلتان شدند.

اینجا نیز در این ساعت از روز جلوه‌ای از کربلا به وجود آمده است که برادران در انتظار شهادت خود هستند و چه مظلومیتی بالاتر از این که در عمق خاک دشمن در میان امواج انفجارهای گلوله‌ها در یک محیط خونین و مقدس انسان فقط و فقط منتظر مرگ باشد

نمی‌دانم با این اوضاع آیا عمر اجازه می‌دهد که جملاتم را به آخر برسانم؟ خدا می‌داند. به هر حال تاریکی شب کم کم قصد دارد سیاهی شب خود را به سپیده بسپارد و سپیده روشنایی روزش را به عالمیان بنمایاند.

گلوله باران که آخر ساعت 3 بامداد شروع شد و با همه غمی که بر پاسگاه حکم فرما بود، ولی عید زیبایی برایمان بود، چرا که انسان را متوجه خدا می‌گرداند. خدایا خودت می‌دانی که ما به جز تو یار و یاوری نداریم و اگر می‌بینی که همه با ما دشمنند، به خاطر این است که تکیه بر تو کردیم و نبردمان به خاطر اجرای حدود توست. پس ای خدای قادر تو ما را یار و یاور باش و یک لحظه ما را به خود وامگذار که با نصرت تو صد درصد پیروزیم.

شهیدی که ساعت 30/11به شهادت رسید

بارها گفتیم و اینک نیز می‌گوییم، اگر تمام دشمنان اسلام در این لحظه جمع گردند و همه گلوله‌های آتشین خود را بر سر ما در پاسگاه ترابه فرو ریزند ما باز فریاد می‌زنیم که ما پیروزیم چون بر حق هستیم و حق شکست ناپذیر است و همه می‌دانیم نصرت و پیروزی از آن بندگان خداست و با چنین عقیده و ایمان رزمندگان مستقر در پاسگاه ترابه، شب را در دومین روز بهار 1364 به صبح رسانیده‌اند و خدایا از تو عاجزانه می‌خواهیم، تو را به مظلومیت امام حسین(ع) به قلب‌های ما اطمینان و آرامش عطا بفرما تا بتوانیم در این جهاد مقدس ثابت قدم و استوار و صابر باشیم و ما را بر دشمنان اسلام خصوصاً دشمنان درونی پیروز بگردان. بارالها! در این لحظاتی که مرگ را جلوی چشمم می‌بینم، در این پاسگاه ترابه، تو را به حق مظلومیت علی(ع) قسم‌ات می‌دهم که تمامی گناهان مرا بیامرز، خانواده‌ام و دوستان مرا هر کجا هستند از همه بلیات و لغزش‌ها حفظ بگردان و امام امت انقلاب اسلامی را به حق پهلوی شکسته زهرا(س) طول عمر عطا فرموده و او را پیش امام زمان رو سفید بگردان. خدایا! شهدای انقلاب و شهدای جنگ تحمیلی به ویژه شهدای مظلوم عملیات بدر و شهدایی که امشب در این پاسگاه ترابه به خون خود غلتیدند با شهدای کربلا محشور گردان. آمین یا رب العالمین.

مهدی خوش سیرت

2/1/1364

پاسگاه شهید اسودی

گذری بر زندگی شهید مهدی خوش سیرت

سردار شهید اسلام ، مهدی خوش سیرت در نوزدهم شهریور سال هزار و سیصد و سی و نه در روستای چورکوچان شهرستان آستانه اشرفیه دیده به جهان گشود .

با معنویتی که در چهره آقا مهدی موج می زد مهر و محبتش در اولین وهله دیدار هر بیننده ای در دلش می نشست، کمال عشق، معرفت و خداشناسی مهدی بود که بچه های رزمنده خود را مرید او می دانستند و پروانه وار گرد شمع وجودش می گشتند و گاه حتی شرط حضور در جبهه را بودن در کنار وی می دانستند. آقا مهدی از روزی که گام در جبهه های حق علیه باطل نهاد و در مدرسه عاشقان روح الله ثبت نام کرد هرگز تسویه حساب نگرفت و دنبالش هم نرفت در زمان حضورش در جبهه ها همیشه تلاش داشت در عملیاتها شرکت کند و اگر به دلیل حضور در منطقه ای دیگر موفق به شرکت در عملیاتی نمی شد غم تمامی چهره نورانی اش را فرا می گرفت.

سر انجام پس ازسالها حضور مستمر و مداوم در جبهه های جنگ ، و رزم بی امان و مجاهدت در دو جبهه جهاد اصغر و جهاد اکبر ، در عملیات نصر 4 – فتح ماووت عراق ساعت 30/ 11 تاریخ 6/4/1366 ندای ارجعی الی ربک را از معشوق حقیقی اش شنید و بی تابانه و لبیک گویان بسویش پرکشید

او با تلاش بی وقفه اش در عملیاتهای افتخار آفرین و غرور آمیز طریق القدس، فتح المبین ، بیت المقدس ، فتح خرمشهر ، رمضان ، مسلم ابن عقیل ، محرم ، والفجر4، والفجر6، هور العظیم ، قدس ، بدر ، والفجر8 ، کربلای2 ، کربلای5 ، ونصر4 حضور پیدا کرد . اعتقاد راسخش به اسلام ، امام و انقلاب ، و شاگردی این مکتب انسان ساز هدفی را برایش ترسیم کرده بود که برای رسیدن آن سر از پا نمی شناخت و بهترین دلیل اینکه پس از 13 بار مجروحیت در عملیات های مختلف ، هیچگاه در استراحت کامل بسر نبرد بلکه پس از ترمیم مختصر ، دوباره خود را به صحنه مبارزه و جهاد رساند و در جمع لشکریان اسلام قرار گرفت . در سفرهای پشت جبهه نیز مهدی با مرخصی های کوتاهش نه تنها فقط به خانواده اش می رسید بلکه به شهرهای دیگر حتی به استان مازندران برای تالیف قلوب و سرکشی به خانواده های محترم شهدا و رزمندگان می رفت . و آنقدر این ارتباط عمیق بود که اغلب خانواده های شهدا با دیدن چهره نورانی مهدی قوت قلب می گرفتند و همانند فرزندان شهید شان دوستش می داشتند و شهید خوش سیرت در روزهای پایانی عمر شریفش (اواخر جنگ) از خجالت خانواده های شهیدان و بخصوص پس از شهادت دو برادر ش حسین و رضا خوش سیرت ، بعد از عملیات نیز به مرخصی نمی آمد .

شهیدی که ساعت 30/11به شهادت رسید

او مانع پرواز و عروجش را دو چیز می دانست! یکی ملبس به لباس سبز سپاه شدن تا بر پیشانی اش ستاره بنشیند و دیگری به سنت پسندیده رسول مکرم اسلام صلی الله علیه واله و سلم جامع عمل پوشاندن و او به این تکلیف نیز عمل نمود و پایه زندگی مشترکش را با دختری متدینه در اوج سادگی و صفا بنا نهاد تا آخرین ریسمان تعلق زمین و زمینیان را پاره کند و ثابت کند که این بندها و تعلقات نمی توانند عاشق و مرغ باغ ملکوت را زمینی کرده و در قفس تن اسیر نماید و حاصل پیوند مقدسش دختری شد که پس از شهادت آقا مهدی دیده به جهان گشود .

مهدی که در فراق دوستانش هماره می سوخت و در دل و بر لب آرزوی شهادت داشت سر انجام پس ازسالها حضور مستمر و مداوم در جبهه های جنگ ، و رزم بی امان و مجاهدت در دو جبهه جهاد اصغر و جهاد اکبر ، در عملیات نصر 4 – فتح ماووت عراق ساعت 30/ 11 تاریخ 6/4/1366 ندای ارجعی الی ربک را از معشوق حقیقی اش شنید و بی تابانه و لبیک گویان بسویش پرکشید و به دریای رحمت الهی پیوست و ستاره ای، درخشان در آسمان انقلاب اسلامی ایران شد.

فرآوری:رها آرامی

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منابع :

خبرگزاری فارس

سایت دفاع مقدس و شهدای استان گیلان