جراحت پای مبارک
ابن اثیر مىنویسد: چون على علیه السلام از انجام آنچه پیغمبر به وى دستور داده بود در مكه فراغتیافت، مكه را ترك گفت و به مدینه هجرت نمود. شبها در حركت بود و روزها خود را پنهان مىكرد تا وارد مدینه شد در حالى كه پاهایش مجروح شده بود.
همین كه پیغمبر از آمدن على علیه السلام آگاهى یافت فرمود: بگوئید على بیاید. عرض كردند:یا رسول الله! على نمىتواند راه برود. پیغمبر (صلى الله علیه و آله) خود آمد و على (علیه السلام) را در آغوش گرفت و از مشاهده ورم پاهاى او گریست. سپس دست برد و با آب دهان مبارك خود پاهاى مجروح على (علیه السلام) را مالش داد، و همین موجب شد كه على علیه السلام تا هنگام شهادت دیگر از ناحیه پا ناراحتى ندید.( كامل ابن اثیر، ج 2 ص 75)
قبل از حركت، پیغمبر قطعه زمینى را در آنجا تعلق به دو نفر یتیم داشت به دو برابر قیمت از قیم آنها خرید و به یاد چند روزى كه در آنجا اقامت داشته است، نقشه اولین مسجد را با گچ ریخت و در آن نماز گزارد. همان جا این آیه شریفه نازل شد:
«مسجدى كه بر اساس تقوا در نخستین روز تاسیس یافته است، جا دارد كه در آن نماز گزارند. در این مسجد مردانى هستند كه مىخواهند پاك بمانند.»
(سوره توبه آیه 108)
سپس پیغمبر و همراهان در میان هلهله و شادى بى نظیر مردم مدینه وارد آن شهر تاریخى گردید و ده سال آخر عمر پربركتش را در آنجا به سر آورد.
پیغمبر 13 سال در مكه و 10سال درمدینه دوران نبوت خود را گذرانید، و در این مدت و بیشتر ده سالى كه در مدینه بود توانست در سایه لیاقت ذاتى و زحمات خارق العادهاش ملت عرب را از خواب گرانى كه در آن فرو رفته بودند بیدار كند، و با تكمیل قرآن مجید كه نزول آیات و سورههاى آن تا سال دهم هجرت ادامه داشت، عالىترین تعالیم حیاتبخش آسمانى را به منظور ساختن انسانهاى نمونه و جهانى نو بر اساس یكتا پرستى و عدالت فردى و اجتماعى و نجات بشریت از سقوط اخلاقى و ظلم و فساد و تبعیض و بىعدالتى و مفاسد اجتماعى، در اختیار جهانیان قرار دهد.
به نقل از کتاب تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت تألیف علی دوانی
تنظیم:بخش کودک و نوجوان
**********************************