در آفتابِ نگاه تو، صبورِ پیرِ بهارآوا

زمین شکفت و زمان گل کرد، به جشنواره ی رؤیاها

در آن هزاره ی خاموشی، کسی به عشق نمی تابید

دمید عطرِ نگاه دوست، و ناگهان تو شدی پیدا

عذابِ پوچی و دلتنگی، به سر رسید و بهار آمد

دلم هجومِ طراوت شد، جهان و جان همه شد زیبا

بهار؛ هدیه ی دستانت، به کوچه های خزان دیده

شکوفه؛ فرصت چشمانت، به باغ های پر از رؤیا

دلت نسیم بهاری بود، در آب و آینه جاری بود

چه عاشقانه گذر کردی به دشت های پُر از یلدا

تو رفته ای و سرودی نیست، بیا و باز شبی روشن

به خوابِ آینه ها گل کن، بخوان برای دلِ گُل ها

بهارِ پیرِ من ای بُرنا، بیا به زمزمه تا فردا

دوباره خوشه کند رؤیا، دوباره زنده شود دنیا...

دسته ها : دفاع مقدس
سه شنبه بیستم 11 1388

 

از اوج بروج حق سردار قیام آمد

بر شوق سماع جان، انوار امام آمد

طاغوت نگونسر شد با خاک برابر شد

شمشیر اناالحق چون بیرون ز نیام آمد

آن پیر پیام آور بت بر کن ولا گستر

بر گستره ای لبریز از خون و قیام آمد

گفتا که من آن بحرم کارام نمی گیرد

در مسلک بیداران آرام، خرام آمد

عنبر چکد از نامش، سر مقدم اقدامش

بر لحظه سرمستان اکسیر دوام آمد

پیک خبر بهمن سرداد به هر برزن

کای منتظران خیزید، خیزید امام آمد

دسته ها : دفاع مقدس
سه شنبه بیستم 11 1388
 

۱5 بهمن ماه 1357


* حضرت امام خمینی طی یک سخنرانی جوانان را به ادامه تظاهرات و اعتصابات فرا خواندند.* به دنبال جلسه روز گذشته شورای انقلاب ـ که نخست وزیری دولت موقت به مهندس بازرگان پیشنهاد شده بود ـ این شورا برای گرفتن جواب از وی تشکیل جلسه داد. بازرگان درباره این جلسه می‌گوید: ابتدا پس از تشکراز حسن ظن آقایان، گفتم «اگر بنده را نامزد نخست وزیری نمایید با علم و اطلاع از افکار و اخلاق و سوابقم خواهد بود... همه می‌دانید که من معتقد به دمکراسی و مشورت و اعتقاد به دیگران هستم و از تندی و تعجیل احتراز دارم و علاقمند به مطالعه و علم تدریجی هستم. حال اگر با این سوابق و شرایط قبولم دارید، پیشنهاد فرمایید.» عکس‌العمل مثبت یا منفی در مجلس ندیدم. سکوت و قبولی و اصرار مجدد آقایان روحانی عضو شورا و امام در برابر شرایط و اتمام حجت من باعث تعجبم شد و انتظار آن را نداشتم.

* شاپور بختیار گفت: درهای مذاکره با آیت‌الله خمینی همچنان باز است ... جمهوری اسلامی برای من مجهول است. وی افزود که من نه با شاه و نه با (امام) خمینی سازش نمی‌کنم و اجازه تشکیل دولت موقت را به او (امام خمینی) نمی‌دهم.

اللهم عجل لولیک الفرج

دسته ها : دفاع مقدس
پنج شنبه پانزدهم 11 1388

سی و یک سال پیش ، حوالی همین روزها در این سرزمین اتفاقی افتاد. موجی که پانزده سال قبلش با اعجاز نفس یک مرد ، از میانه دریا خیز گرفته بود، بعد از پنج هزارو هفتصد و اندی روز به ساحل رسید ، صخره های زنگار گرفته را  شس و آرام کرد. موج بی قرار ، سرگذشت عجیبی داشت.در خاطره اش روز های اوج گرفته بود، روز های فرو نشسته بود  و روز هایی چشم انتظار مانده بود. چشم انتظار اینکه مرد ، حرفی بزند، اشاره ای بکند یا چیزی بگوید. سی و یک سال پیش حوالی همین روز ها بود که مرد آمد و موج ، اوج گرفت و مهارش از دست نیرو های زمین بیرون رفت. انقلاب اتفاق افتاد.

اللهم عجل لولیک الفرج

يکشنبه یازدهم 11 1388

یک تماس تلفنی با خدا
×××××××××××××
هر روز
شیطان لعنتی
خط های ذهن مرا
اشغال می کند
هی با شماره های غلط ، زنگ می زند،‏ آن وقت
من اشتباه می کنم و او
با اشتباه های دلم
حال می کند.
دیروز یک فرشته به من می گفت :
تو گوشی دل خود را
بد گذاشتی
آن وقت ها که خدا به تو می زد زنگ
آخر چرا جواب ندادی
چرا بر نداشتی ؟!
یادش به خیر آن روزها
مکالمه با خورشید
دفترچه های ذهن کوچک من را
سرشار خاطره می کرد
امروز پاره است
آن سیم ها
که دلم را
تا آسمان مخابره می کرد .
با من تماس بگیر ، خدایا
حتی هزار بار
وقتی که نیستم لطفا پیام خودت را
روی پیام گیر دلم بگذار

چهارشنبه جهاردهم 12 1387
خدایا ریشه ی شادیهای مرا در غم دیگران قرار مده...
چهارشنبه جهاردهم 12 1387
X