تاريخ طي مي شود ودر خود خاطراتي تلخ و شيرين به جا مي گذارد! امّا چگونه مي توان بعضي از اين رخدادهارا كه لكّه ي سياهي درآن تاريخ هستند از ياد برد.

چگونه مي تون انتظار داشت تيم ملي به جام جهاني برود،با وجود افرادي كه هر كدام داعيه ي حقّ وسهمي از اين فوتبال دارند ودر پي سهم وداشتن امتيازاتي از اين ثروت ملي هستند،كه متعلق به تمام مردم ايران است نه گروه يا اقليتي خاص.

آناني كه در صورت روي كارآمدن كسي كه خواسته هاي آنان و منافعشان رابه خطر مي اندازد و 

مي تواند با كار و تلاش اين مهم(رفتن به جام جهاني) را به سرانجام برساند مخافت مي كنند.

و واي به آن روزي كه بخواهند با ثروت وعوامل نفوذي در ورزش،آن بخت برگشته را به پايين بكشند.

مطبوعات،تماشاگران وليدرهاي تيم هارا بسيج مي كنند تا اورا از ميان بردارند؛

و رفت

 و رفت

 و رفت و اين حال فوتبال،شد درد جامعه ما در بازيچه هاي اصحاب سياست كه هركدام مدعي نشتن برمسند قدرت هستند.

اينان كه شرحي بر آنان گفته شد،با روي كارآمدن فردي صادق و خادم كه مخاف اعمال ورفتار اربابانه

آنهاست ومنافع ايشان را به خطر مي اندازدمخالفت مي كنند.

و تمام قدرت ومال خودرا در طبق اخلاص قرارداده !!! تا كشور را از لوس وجود چنين افرادي پاك كنند،تا نگذارند چنين افرادي به اين كشور خدمت كنند.

آنها با تهمت و افترا و بدون سندو مدرك وبدون داشتن حق دفاعي او را محكوم مي كنند، چون دفاع او يعني تخريب خودشان وروي كار آمدن او يعني ديگر از ثروت اندوزي خبري نيست و وجودش مانندسر برآمدن خورشيد است از پشت ابر......

حال چگونه ايران به جام جهاني مي رود؟؟؟! ! !

چشم هارابايد شست 

جور ديگربايد ديد .......

نويسنده: جواد نيرومند