معرفی وبلاگ
« ای حیات! با تو وداع می‌کنم. با همه زیبائی‌هایت ؛ با همه مظاهر جلال و جبروت ؛ با همه وجود وداع می‌کنم ، با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود می‌روم ، و از همه چیز چشم می‌پوشم.... ای پاهای من! می‌دانم شما چابکید ، می‌دانم که در همه مسابقه‌ها گوی سبقت را از رقیبان ربوده‌اید ، می‌دانم که فداکارید ، می‌دانم که به فرمان من مشتاقانه بسوی شهادت، صاعقه‌وار به حرکت در می‌آیید. اما من آرزوئی دارم ، من می‌خواهم که شما به بلندی طبع بلندم به حرکت درآیید ، به قدرت اراده آهنینم محکم باشید ، به سرعت تصمیمات و طرحهایم سریع باشید ؛ این پیکر کوچک ، ولی سنگین از آرزوها و نقشه‌ها و امیدها و مسئولیت‌ها را ، به سرعت مطلوب ، به هر نقطه دلخواه برسانید . در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید ، من چند لحظه بعد به شما آرامش می‌دهم ، آرامش ابدی ! دیگر شما را زحمت نخواهم داد. دیگر شب و روز شما را استثمار نخواهم کرد ، دیگر فشار عالم و شکنجه روزگار را بر شما تحمیل نخواهم کرد ، دیگر به شما بی‌خوابی نخواهم داد. و شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرد . از درد و شکنجه ضجه نخواهید کرد ، از بی‌غذائی ، از گرما و سرما شکوه نخواهید کرد ، آرام و آسوده ، برای همیشه ، در بستر نرم خاک ، آسوده خواهید بود ، اما... اما این لحظات حساس ، لحظات وداع با زندگی و عالم ، لحظات لقاء پروردگار لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد.»
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 487429
تعداد نوشته ها : 569
تعداد نظرات : 6
Rss
طراح قالب
GraphistThem247

الهی به آنان که پرپر شدند پر از زخم های مکرر شدند به آنان که امروز، فردایی اند به آنان که فردا تماشایی اند به آنان که چون پرده بالا زدند قدم در حریم تماشا زدند به آنان که کارون خروش آمدند چنان خون کارون به جوش آمدند به آنان که زخمی ترین بوده اند شهیدان میدان مین بوده اند به آنان که بالی رها داشتند گذرنامه کربلا داشتند به تکبیر آن دم که دم می زدند سکوت زمان را به هم می زدند همانان که از مهر فرزند خویش بریدند یکباره پیوند خویش بریدند تا وصل آسان شود نیستانه درد درمان شود همانان که روح روان داشتند سفرنامه آسمان داشتند همانان که دلداده او شدند کبوتر کبوتر پرستو شدند پرستو پرستو فراز آمدند و بی سر سرافراز باز آمدند که این خطه خاک سرافرازی است همه همت و شور جانبازی است شب عاشقی را رقم می زدند همانان که بر مین قدم می زدند از آنان که تنها پلاکی به جاست کمی استخوان مشت خاکی به جاست الهی به آوازه این حریم به هورالهویزه به هورالعظیم به دشتی که پیوسته عباس داشت که بی دست هم خیمه را پاس داشت به رمزی که چون نام خیبر گرفت غریبانه از ما برادر گرفت خبر بود و تکرار خمپاره ها جگرگوشه ها، پاره پاره رها خطر، رمل، توفان شن، ماسه ها زمین، مین، کمین، رد قناسه ها خطر پشت هر لحظه پا می گرفت زیاران ما دست و پا می گرفت و آن لحظه هایی که خمپاره شصت میان نماز عزیزان نشست نمازی که یک رکعتش پاره شد تشهد پر از موج خمپاره شد کجایند مردان والفجر هشت که از خونتان دشت گلپوش گشت کجایند مردان فتح المبین کجایند اسطوره های یقین

در مرحله دوم عملیات کمر ارتش صدام کافر شکست هم زمان با اربعین شهیدان افتخارآفرین عملیات پیروز‌مندانه فتح المبین سپاهیان اسلام که بی‌صبرانه برای یورش به قلب ارتش متلاشی شده صدام کافر لحظه شماری می‌کردند با شنیدن نام مقدس «یا علی بن ابی‌طالب» که کلمه رمز عملیات بیت المقدس بود تهاجم گستردة دیگری را بر علیه فریب‌خوردگان صدامی آغاز نمودند.با این که دربارة کیفیت حمله و چگونگی ایثار و از خودگذشتگی‌های قوای اسلام تاکنون مطالب فراوانی گفته شده، اما با این وجود در این باره گفتنی‌ها آن قدر زیاد و حماسه‌هایی که سربازان امام زمان (عج) در صحنه‌های نبرد به نمایش می‌گذارند آن قدر عظیم و غیر قابل وصف می‌باشد که زبان‌های الکن و قلم‌های نارسای ما هرگز نخواهند توانست حق مطلب را در این مورد ادا نمایند از این رو با قبول این عجز و ناتوانی خویش به دامنه کوه‌های بلند ایمان و استقامت و شجاعت پویندگان راه حسین در کربلاهای جنوب کشور اسلامیمان قدم می‌گذاریم تا ضمن مروری بر پیروزی‌های به دست آمده گوشه‌هایی از صحنه‌های فراموش ناشدنی آن را برای ثبت در تاریخ آینده به رشته تحریر در آوریم تا جمله جمله آن درسی باشد آموزنده برای نسل‌های آینده تا چگونه زیستن و چگونه مردن را بیاموزند باشد که مورد رضای خالق منان و مورد توجه شما خوانندگان گرامی واقع شود. سرعت در عملیات: مسئله‌ای که در کل عملیات اخیر اهمیت ویژه‌ای داشت سرعتی بود که در انجام این عملیات پس از عملیات فتح المبین باید به کار گرفته می‌شد یعنی با توجه به گستردگی که عملیات فتح المبین بعد از عملیات طریق القدس داشت. به خصوص بعد از فاصله زمانی که در اثر عملیات تأخیری چزابه به وجود آمد حدود سه ماه بین عملیات طریق القدس تا عملیات فتح المبین فاصله افتاد که حدود دو ماه از آن مربوط به برنامه ریزی عملیات فتح المبین بود و آمادگی مقدمات این حمله ولی بعد از حملة فتح المبین اهمیت این عملیات به این بود که رزمندگان اسلام اعم از سپاه و ارتش خیلی به سرعت توانستند خودشان را آماده بکنند برای اجرای عملیات ضمن این که آن حالت استراحت هم برای نیروها در نظر گرفته شده بود. یعنی فاصله زمانی که برای لشکریان اسلام بین این دو عملیات در نظر گرفته شده بود بیشتر از یک ماه نبود و این بسیار حائز اهمیت است از نظر نظامی که ما بتوانیم چندین لشکر را از یک منطقه آزاد شده به منطقه دیگری که در حدود 250 کیلومتر با آن جا فاصله دارد انتقال دهیم و این چند لشکر را در منطقه بعدی مستقر شده و حتی شناسائی‌های مهم و سختی را نیز انجام بدهند و سپس وارد عمل بشوند آن هم عملیاتی که مدت زمان درگیری آن بسیار بیشتر از عملیات فتح المبین بوده است. نداشتن مواضع مناسب برای شروع عملیات: با توجه به خصوصیات زمین که بین دو رودخانه کارون در محور شمالی و جنوبی و کرخه نور در محور شرقی و غربی محدود شده بود عمدتاً ما جای پائی در آن طرف رودخانه نداشتیم که بتوانیم بر اساس آن نیروهایمان را در کنار این رودخانه‌ها مستقر کنیم تا بتوانیم به راحتی عملیات را انجام بدهیم. که این امر باعث می‌شد تا حرکات ما برای شروع عملیات از چشم دشمن پوشیده نماند و این نه به دلیل آگاهی دشمن بلکه به دلیل خصوصیات زمین و منطقه بود. مرحله اول، عبور از رودخانه: رودخانه کارون رودخانه‌ای است با عرض 200 متر، عبور از یک رودخانه 200 متری با شدت آب فراوان با توجه به این که در فصلی از سال قرار داریم که آب رودخانه بالا آمده که در بسیاری از مواقع برای پل‌ها ایجاد اشکال می‌کند، عبور از این رودخانه در عملیات مسئله بسیار مهمی بود به طور کلی از نظر ارتش‌های کلاسیک عبور از آب خودش یک نوع عملیات به حساب می‌آید به طوری که یکی از تمرین‌‌های آن‌ها این است که فقط بتوانند از آب رد شوند دیگر بعد از آن چه کار می‌خواهند انجام بدهند اهمیتی ندارد. اما نیروهای رزمنده جمهوری اسلامی به لطف الهی عبور از آب و مرحله اول عملیات را با هم انجام دادند. برادران برای نصب پل‌های پیروزی بر روی رودخانه کارون که نقش بسیار مهمی در پیروزی عملیات داشت همگی متحدانه وارد عمل شدند واحد مهندسی ارتش، سپاه و جهاد سازندگی در فاصله کوتاهی پل‌ها را نصب و برای عبور نیروهای خودی آماده کردند. سرانجام در ساعت 30 دقیقه بامداد روز 10/20/61 عملیات سراسری بیت المقدس با کلمه رمز یا علی بن‌ابیطالب شروع شد. عملیاتی که هدف مرحله اول آن تصرف جاده اهواز خرمشهر از کیلومتر 70 تا حدود کیلومتر 100 بود، به لطف خداوند تبارک و تعالی لشکریان اسلام توانستند در همان ساعات اولیه حمله خاکریزهای دشمن رو به زوال بعث را به تصرف خود درآورند و ضربات مهلک خود را بر صدامیان کافر وارد آورند. صدام به طور کلی فکر این را نمی‌کرد که به این صورت ضربه بخورد و اصلاً نمی‌توانست فکر این را بکند که ما این دو مرحله عملیات را بتوانیم در یک مرحله انجام بدهیم هر چند که برآوردهائی که از نیروهای ما داشت برآوردهائی بود که بعد از عملیات فتح المبین به دست آورده بود تا قبل از آن عملیات عراق برآوردش از نیروهای ما بسیار ضعیف بود ولی تقریباً بعد از عملیات فتح المبین این برآوردها را تغییر داد. و تقریباً این مطلب را به خودش قبولاند که ما قادر هستیم عملیات بزرگ‌تری را هم انجام بدهیم هر چند که با محاسبات آن‌ها ممکن است زیادهم با واقعیت‌ها تطابق نداشته باشد. در عین حال صدام با این که می‌دانست که ما می‌توانیم عملیات گسترده‌ای را انجام بدهیم ولی باز تصور این را نمی‌توانست بکند که بتوانیم دو مرحله عملیات را در یک مرحله انجام بدهیم. به خصوص عملیاتی با این وسعت که حدود 800 کیلومتر مربع از مناطق اشغالی را از چنگال صدامیان و در نهایت از دست پلید آمریکای جنایتکار آزاد کنیم. و این در حالی بود که برادران پیشتاز گروه تخریب با رشادت وصف‌ناپذیر پیشاپیش رزمندگان جان بر کف مشغول خنثی کردن میادین مین بودند که در یکی از قسمت‌های غرب رود کارون این برادران با یک میدان مین برخورد کرده و به حمد الله توانستند بدون دادن تلفات حدود 2000 مین را خنثی کنند. در حاشیه می‌باید از نقش ارزنده‌ و حساس واحد شناسائی نیز یاد کرد برادران واحد شناسائی توانسته بودند تا عمق قوای دشمن پیش بروند و تقریباً بسیاری از مسیر را شناسائی کنند و در ضمن توانستند در شب عملیات نیروهایشان را در حدود 32 کیلومتر در عمق نیروهای دشمن با آن آرایش نظامی که دشمن داشت پیش ببرند و نیروهای خودشان را مستقر کنند. آرایش نظامی دشمن در این عملیات: در رابطه با آرایش نظامی دشمن جالب است این مطلب گفته شود که عراق بعد از این که در عملیات طریق القدس ضربه‌پذیر شد و واحدهای کلاسیکی را که سال‌ها روی آن‌ها کار کرده بود و سابقه بسیاری از آن‌ها به بیش از 30 سال می‌رسید، در فاصله 24 ساعت از دست داد به عنوان نمونه لشکر 3 دو تیپش در عملیات شرق کارون در نبردی که دوازده ساعت طول نکشید به کلی منهدم شد و خیلی برای او سنگین بود که واحدهائی را که چندین سال روی آن‌ها کار کرده بود در فاصله دوازده ساعت منهدم شده که دیگر به این زودی‌ها نمی‌توان آن‌ها را بازسازی کرد، که پس از بازسازی هم آن واحد نظامی اولیه نیستند. لذا در بین ارتش خویش هم دست به جنایت جدیدی می‌زند و واحدهای جدیدی را تشکیل می‌دهد که این واقعا از رذالت صدام است که اهمیتی به جان نظامیان خودش هم نمی‌دهد. این واحدهای جدید التأسیس را در خطوط مقدم جبهه به کار می‌برد برای این که اگر این واحدها زود از بین رفتند سازمان قدیمی ضربه نبینند. از رودخانه کارون تا منطقه عملیات که در مرحله اول انجام گرفت در حدود 35 کیلومتر بود. لذا در این 35 کیلومتر عراق واحدهائی را به صورت عمقی مستقر کرده بود و تانک‌هائی را که جدیداً به او داده بودند در فاصله 10 کیلومتری کارون آرایش داده بود. و تصور عراق این بود که ما می‌آییم و با این تیپ‌های جدید‌ التاسیس برخورد می‌کنیم. و اگر هم از بین رفتند مسئله‌ای نیست یک عده نفراتی هستند که قدیمی نیستند!؟ و تانک‌های را که جدید گرفته است تمام در خط مقدم بودند. لشکر 3 زرهی را که قبلا در منطقه آبادان ضربه خورده، و آن را باز سازی کرده بود که در حدود 6 کیلومتری غرب جاده اهواز- خرمشهر به صورت احتیاط مستقر کرده بود. بعد از طرحش مشخص شد متوجه شدیم که صدام این تیپ‌ها را آماده کرده بود برای پاتک، که اگر ما مقداری جلو آمدیم که او تصور می‌کرد ما حدود 12 کیلومتر می‌توانیم از کارون جلو بیاییم، این لشکر 3 پاتک کند و مجدداً ما را به شرق کارون عقب بزند. اما از آن جائی که توان رزمی واحدهای سپاه و ارتش بالا رفته است در حمله به این‌ها برادران ما توانستند عملیات بزرگی را انجام بدهند و هدف خود را گذاشته بودند برای ضربه زدن به همان لشکری که صدام برای پاتک نگه داشته بود که به حمد الله همینطور هم شد و برادران توانستند در عمق 35 کیلومتر به این نیروی احتیاط هم ضربه بزنند. کار دیگری که انجام داده بودند این بود که در کنار جاده اهواز- خرمشهر خاکریز‌ی احداث کرده بود که این خاکریز که ارتفاعش از سطح جاده بالاتر بود و در روی آن سنگرهائی به صورت دژ درست کرده بودند. از این سنگرها می‌خواستند در مواقع حساس استفاده کنند. که اگر ما حداکثر هم توانستیم از کارون عبور کنیم با این خطوط که برخورد کنیم نتوانیم خط را تصرف کنیم. ولی از آن جائی که خط در همان ساعات اولیه تصرف شد و نیروهای اسلام در پشت این خاکریز مستقر شدند این حالت برعکس شد. که دقیقاً مصداق آیه شریفه «مکروا و مکرالله و الله خیر الماکرین» شد. که عراق این را به صورت مکری می‌خواست بر علیه نیروهای اسلام به کار ببرد. ولی وقتی این خط به دست نیروهای جمهوری اسلامی افتاد این خاکریز بر علیه خودش حربه‌ای شد و بهترین وسیله شد برای دفع پاتک‌های آن‌ها که برای پس گرفتن جاده اهواز خرمشهر انجام می‌دادند. در یکی از این پاتک‌ها که خود ما نیز بودیم نیروهای دشمن متجاوز به همراه تانک‌ها و خودروهای خود دیوانه‌وار به طرف خاکریز حمله کردند به طوری که به وسیله تیربارهای روی تانک‌ها درست لبه خاکریز را به طور مداوم به رگبار می‌بستند آن طور که کسی نمی‌توانست حتی سر خود را از خاکریز بالا بیاورد و حرکات دشمن را زیر نظر بگیرد. برادران رزمنده با اتکال به خداوند متعال و با خونسردی تمام مقداری صبر کردند تا تانک‌های دشمن نزدیکتر شدند و چون نمی‌توانستند به طور انفرادی دشمن را مورد حمله قرار دهند چند نفر آرپی‌جی زن کنار هم جمع می‌شدند و با هم به طور هماهنگ شلیک می‌کردند که با منهدم شدن چند تانک آن‌ها فرار را برقرار ترجیح دادند و سپس گروه‌های شکار تانک آن‌ها را تعقیب نموده و چند تانک دیگر دشمن متجاوز را منهدم کردند. پس از آن که با یاری خدا پاتک بی‌هدف دشمن دفع شد به سراغ مجروحین رفتیم تا این که آن‌ها را به پشت جبهه منتقل کنیم. با صحنه‌ای جالب برخورد کردیم که شنیدنی است آن را برای شما نیز نقل می‌کنیم تا ببینید چه انسان‌هایی و با چه روحیه‌هایی در جبهه‌‌ها به نبرد با دشمن مزدور مشغولند. برادری را روی برانکارد قرار دادیم که سخت مجروح بود می‌خواستیم او را حرکت بدهیم که به ما گفت برادران او را هم بردارید. در جواب گفتیم برادر کسی که نیست که شما می‌گویید او را برداریم گفت برادران دست قطع‌ شده‌ام را می‌گویم آن را بردارید و به من بدهید. به او گفتیم برادر این دست که دیگر به درد تو نمی‌خورد این دست قطع شده. برادر مجروح خوشحال و گریه‌کنان گفت من افتخار می‌کنم که دستم قطع شده. بله دست من این افتخار را داشت که در راه خدا قطع شود. اما خود من هنوز این افتخار نصیبم نشده که در راه خدا شهید شوم. دست قطع شده آن برادر را به او دادیم و او دست را در کنار خود گذاشت و آن را به چشم خود می‌کشید و می‌بوسید و گریه می‌کرد و «یا امام زمان (عج)» می‌گفت. آری این‌ها هستند سربازان امام زمان که جان خود را این گونه خالصانه بر پیشگاه خداوند تبارک و تعالی هدیه می‌کنند پس از عملیات توام با شکست دشمن از اسرای آن‌ها که سئوال می‌شد به خصوص فرماندهانشان که دستگیر شده بودند می‌گفتند که به ما دستور داده شده بود که عقب نشینی از جاده آسفالت به هیچ وجه قابل قبول نیست و این حرکات دشمن مشخص بود که هر چه داشت به کار می‌گرفت تا این که این خط را حفظ کند و صریحاً از طرف صدام گفته شده بود اگر کسی برگردد به عقب همان جا در خط اعدامش می‌کنیم و این باعث می‌شد که بعضی از تانک‌ها و نفربرهای عراقی بدون هدف با یک حالت دیوانه‌وار حمله بکنند به طوری که بعضی از آن‌ها تا پشت خاکریز پیش می‌آمدند بدون این که فکر بکنند که کاری می‌توانند انجام دهند به طور مثال زمانی که دو تا از تانک‌ها توانسته بودند خودشان را به جاده آسفالت برسانند بعد از این که برادران در سراسر خط با هم تکبیر می‌گویند این‌ها تانک را رها کرده و فرار می‌کنند که برادران رفتند و بعضی از تانک‌های سالم را آوردند یعنی دقیقاً مشخص بود که این‌ها پاتک‌های هدفداری نیست و عمدتاً مشخص شد که جاده آسفالته و آن خاکریز که مانند دژی مستحکم بود برای عراق چه قدر اهمیت داشت. به طور کلی در مرحله عملیات تیپ شش و تیپ هشت و تیپ 55 زرهی و مقداری از تیپ 12 زرهی عراق منهدم شدند و بیش از دو تیپ پیاده‌اش از بین رفت و همچنین جاده آسفالته اهواز- خرمشهر به طور کامل در مرحله اول حمله بیت المقدس تثبیت شد. مرحله دوم، رساندن نیروها به مرز: مرحله دوم مرحله‌ای بود که ما می‌خواستیم نیروهای خود را به مرز برسانیم و مسئله خرمشهر نیز مسئله‌ای حیاتی برای ما بود ولی با توجه به آرایشی که دشمن در خرمشهر داشت ما به هیچ وجه قصد درگیری در خرمشهر را نداشتیم که از خودمان تلفات بدهیم و یک شهر خرابه‌ای را بتوانیم با درگیری تن به تن تصرف کنیم بلکه بیشتر به دنبال آن بودیم که عراق را به عجز بکشانیم به همین دلیل بود که در مرحله دوم به سراغ خرمشهر نرفتیم و مستقیم به سمت مرز حرکت نمودیم و این نیز عملیات مشکلی بود که بدون شناسایی و یا مقدمات دیگر انجام می‌شد. یعنی عراق از نظر نظامی آرایش‌های متفاوتی را در طول این مدت از خود نشان داد. فاصله مرز تا جاده آسفالت چیزی در حدود 14 الی 15 کیلومتر بود که این مسیر را باز ما مجبور بودیم در شب طی کنیم و عراق آمده بود در غرب مرز نیروهایی را در خاک خودش سازمان داده بود که در مواقع ضروری برای پاتک از آن‌ها استفاده کند و مرز را حفظ کند. در این مرحله نیز فاصله زمانی زیادی نبود ممکن است برای مردم این مسئله پیش بیاید که فاصله دو حمله حدود 4 یا 5 روز بوده است این فاصله کمی نیست یعنی باز دشمن فکر نمی‌کرد ما مرحله بعدی عملیاتمان را به این زودی شروع کنیم ولی ما به خواست خدا مرحله دوم را نیز با همان نیروهایی که در مرحله اول عمل کرده بودند شروع کردیم که این خود از نظر نظامی حائز اهمیت است و رزمندگان جمهوری اسلامی توانستند مرز را تأمین کنند و روی مرز مستقر شوند و پرچم مقدس جمهوری اسلامی را در کنار مرزهای بین المللی به اهتزاز درآوردند. آری دشمن زبون و شکست‌خورده مجبور شد که کیلومترها در خاک خود عقب برود و مذبوحانه دست به پاتک بزند ولی خوشبختانه تمام پاتک‌هایی که انجام می‌داد پاتک‌هایی نبودند که بتوانند مرز را بگیرند ضد حمله‌های زیادی کرد و هیچ کدام ماحصلش این نبود که بتوانند نقطه‌ای از مرز را مجدداً پس بگیرند. به طور کلی در این مرحله بود که کمر عراق شکست به خصوص در این مرحله از جنگ یعنی دقیقا وقتی مرحله دوم عملیات در قرارگاه فتح و نصر انجام شد در عین حال که عراق در منطقه قرارگاه قدس یعنی در قسمت غرب اهواز و جنوب کرخه نور هنوز کاملا مستقر بود و جبهه‌هایی را در اختیار داشت با تهاجم بی‌امان رزمندگان اسلام مجبور شد پس از به جای گذاردن تلفات فراوان شبانه و مذبوحانه پا به فرار بگذارند یعنی عراق مجبور شد در 100 کیلومتر آن طرف‌تر از جایی که ما به مرز رسیده بودیم سه لشکر خود را شبانه عقب بکشد و فرار را بر قرار ترجیح دهد. این فرار به این دلیل بود که ارتش شکست‌خورده عراق دیگر تاب مقاومت در مقابل رزمندگان اسلام را از دست داده بود و اگر صبر می‌کرد تمام راه‌های وصولی این سه لشکر بسته می‌شد و تمام آن‌ها به محاصره برادران رزمنده در می‌آمدند ولی صدام از نظر سیاسی اعلام کرد که من تشکر می‌کنم از سربازهایم به خاطر این که حرف مرا قبول کرده و عقب‌نشینی کردند البته تمام این‌ها برای همه روشن است که چه طور یک ارتش تا 27 کیلومتری اهواز پیش برود به طوری که اهواز زیر برد آتش توپخانه او قرار می‌گیرد ولی بعد از 20 ماه ماندن بدون علت دیگر نمی‌توانند در آن جا بمانند لذا پا به فرار می‌گذارد. در جنوب خوزستان یعنی در منطقه خرمشهر و شلمچه هم وضع به همین ترتیب بود یعنی این پیشروی در عین این که مختصر بود ولی از آن جائی که نقطة مهمی از مرز را گرفته بودیم عراق از همان روز اول پاتک‌های بسیار زیادی می‌کرد فقط برای این که جلو پیشروی نیروهای ما را سد نماید بدون این که هدف دیگری داشته باشد یعنی پیش‌ آمده و تلفات می‌دادند و تانک‌هایشان می‌سوخت ولی باز می‌دیدیم که عقب می‌رفتند و یک رده دیگر می‌آمد بدون این که هدفی داشته باشد. به طور کلی مرحله دوم عملیات در عین حال که از مرحله اول کوچکتر بود از نظر کمیت و کیفیت بسیار با اهمیت بود و نقطه مهمی از نظر نظامی تسخیر شده بود که در نتیجه آن عراق مجبور شد که چهار لشکرش را از منطقه فراری بدهد. مرحله سوم عملیات: مرحله سوم مرحله‌ای است که هم اکنون در جریان آن هستیم و ادامه بستن شلمچه و محاصره کلی خرمشهر. به طور کلی در مرحله دوم هم خرمشهر از جناح چپ در محاصره ما بود یعنی عمدتاً عراق تغییر و تحول زیاد نمی‌توانست بدهد ولی در مرحله سوم نیت در این است که انشاء الله محاصره خرمشهر کامل شود و نه تنها در کنار خود شهر بلکه مرز را به طول کلی ببندیم با توجه به این که مرز جنوب رودخانه اروند رود است و از این طرف هم ما مرز را ببندیم منطقه به محاصره در می‌آید. عملیات به یاری خداوند در چند قسمت و به صورت مداوم برای بستن مرز ادامه دارد اهمیتی که مرحله سوم دارد این است که عراق به دست و پا زدن افتاده و هر چه دارد وارد عمل می‌کند و دیوانه‌وار پاتک‌های مختلفی انجام می‌دهد تا بلکه بتواند از پیشروی رزمندگان اسلام و بسته شدن مرز جلوگیری نماید. نکته قابل توجهی که در میان جان برکفان اسلام مشاهده می‌شد این بود که آن‌ها همگی یقین داشتند که شکست و پیروزی به دست خداست و از پیروزی‌های به دست آمده مغرور نبودند و می‌گفتند ما که کاری انجام نمی‌دهیم بلکه جهاد وظیفه‌ای است که هر فرد مسلمانی باید آن را انجام دهد همه برادرانی که در جبهه‌ها مشغولند برایشان روشن است که این‌ها نیستند که کار می‌کنند این فقط و فقط خداوند است و دعای مردم و ما تمام خواهشمان اینست که مردم دعا را فراموش نکنند. در خاتمه از فرماندة قرارگاه نصر که در دادن اطلاعات از چگونگی عملیات ما را یاری نمودند تشکر می‌کنیم. والسلام

چهارم 6 1389

پس از انجام پیروزمندانه‌ عملیات طریق‌القدس در تاریخ 8/9/1360 که به آزادسازى بستان منجر شد. ضرورت طراحى‌ عملیات دیگرى براى وارد کردن ضربه‌هاى کوبنده‌تر به ارتش عراق جهت انهدام ماشین‌ جنگى‌اش، بازپس‌گیرى منطقه‌هاى اشغالى اطراف شوش، دزفول و اندیمشک طرح عملیات فتح‌المبین در ذهن فرماندهان جنگ شکل گرفت؛ با طراحى و انجام این عملیات در تاریخ 2/1/1360 حماسه‌ دیگرى در تاریخ جنگ رقم خورد.عملیات فتح‌المبین با رمز یا زهراء در منطقه عملیاتى جبهه‌ى جنوبى شوش و دزفول آغاز شد، هدف از این عملیات آزاد سازى منطقه‌ى غرب دزفول و جاده‌ى دزفول - دهلران و تامین امنیت اندیمشک، شوش، دزفول و جاده‌ى اندیمشک - اهواز بود که با پشتیبانى 9 گردان زرهى و 124 گردان پیاده‌ى سپاه و ارتش انجام گرفت. آزادسازى منطقه‌اى به مساحت دو هزار و چهارصد کیلومتر از سرزمین‌هاى اشغال شده‌ى جمهورى اسلامى که شامل: ده‌ها بخش، روستا‌ و تنگه‌ى مهم و استراتژیک بود بدون حمایت و پشتیبانى مهندسی- تدارکاتى امکان نداشت.و مهم‌تر از آن حفظ و نگهدارى‌اش بود. نیروهاى جمهورى اسلامى ایران در طى این عملیات پنجاه دستگاه از ادوات مهندسى ارتش عراق را به غنیمت گرفتند، ادوات به غنیمت گرفته شده از اهمیت فعالیت‌هاى پشتیبانى - مهندسى حکایت مى‌کرد. بالطبع نیروهاى جهادگر مى‌بایست چندین برابر مهندسى - رزمى ارتش عراق فعالیت مهندسى انجام مى‌دادند. بدون انجام فعالیت‌هاى مهندسى چون جاده‌سازی،‌ پل‌سازى و احداث خاکریزها نیروهاى پیاده نظام (124 گردان پیاده) و 9 گردان زرهى امکان دست‌یابى به پیروزى را نداشتند. و این جا سوالى به ذهن خطور مى‌کند که باید از فرماندهان نظامى پرسید که آیا دست‌یابى به آن پیروزى عظیم بدون حمایت پشتیبانى - مهندسى جنگ جهاد ممکن بود؟ به گفته‌ى مهندس دلگرم معاونت فرهنگى ایثارگران وزارت جهاد کشاورزى در عملیات فتح‌المبین انسجام نیروهاى پشتیبانى مهندسى جنگ از اهمیت بالایى برخوردار بود بدیهى است فرمان حضرت امام در فراخوانى حضور نیروها و به وجود آوردن چنان وحدت و انسجامى بسیار موثر بود. فراخوانى حضرت امام تحولاتى را ایجاد کرد و نتایج حاصل از کار منسجم در منطقه آشکار شد. در این عملیات از تمامى قشرهاى مردم در جبهه‌ حضور پیدا کردند، به گونه‌اى که منطقه مملو از نیروهاى مردمى شد. جهادسازندگى با استفاده از آن شور و هیجان در قالب کمیته‌هاى مختلف و متعدد اقدام به سازمان‌دهى نیروهاى تخصصى مى‌کرد، در قالب کمیته‌ى بهداشت و درمان پزشکان و پیراپزشکان را سازمان‌دهى کرد، در کمیته‌ى عمران پل‌سازان - راه‌سازان و احداث‌کنندگان خاکریز را ساماندهى نمود، در قالب کمیته‌ى فنى سنگرسازان منبع کاران و کمیته‌ى فرهنگى کار تبلیغات سنگرها، مساجد و پخش فیلم و تابلو نویسى و راهنمایى در جاده را برعهده گرفت، در قالب کمیته‌ى ماشین‌آلات تعمیرگاه‌هاى بزرگى را در منطقه به وجود آوردند؛ با استفاده از نیروهاى مردمى و شوراى‌هاى روستایى حمایت و پشتیبانى خود را در همه‌ى زمینه‌ها از نیروهاى نظامى جمهورى اسلامى ایران به عمل مى‌آورد. تشکیلات انسجام یافته جهاد در فتح‌المبین عملیات به دو بخش تقسیم مى‌شد که شامل ستاد پشتیبانى جنگ جهاد در استان‌ها و ستادهاى عملیاتى پشتیبانی- مهندسى جنگ جهاد در منطقه بود. همواره در افکار عمومى و ارزش‌گزارى مردمى انسجام نمره‌ى قابل قبولى بدست مى‌آمده، در عملیات فتح‌المبین بود که تشکیلات مهندسى جنگ جهاد نمره‌ى انسجام خود را بدست آورده، بعدها در طى یک فرآیند زمانى در جنگ آن را تکمیل و تعمیق و ارتقا بخشید. افرادى منسجم و تشکیلاتى به نام جهادگر که در اعتقاد و ایمان نیرومند و پایدار بودند با خلق و خوى نرم و انعطاف‌پذیر اما استوار و هوشیار در قالب پشتیبانى مهندسى جنگ جهاد سازماندهى شده بودند. و با بهره‌مندى از علم و فن‌آورى روز دلسوزانه از دانش مهندسى‌شان استفاده مى‌کردند با کمال بردبارى و صبورى خلاقیت‌هاى مبتکرانه‌شان در بحرانى‌ترین شرایط در عملیات‌هاى مختلف به نمایش مى‌گذاشتند. تا توانگرى دانش را به جهانیان عرضه کنند این گروه مخلص گرد هم آمده بودند،‌ تا عمرشان را وقف خدمت به محرومین کنند، اما با تجاوز عراق به جمهورى اسلامى ایران ناچارا آنان براى پیاده کردن فکر و قدرت خلاقه‌شان به جبهه‌ها عزیمت کردند. ساده زیستی، تواضع، عشق به محرومین باعث شده بود که جهادگران زهدورزانه و دنیا گریزانه را بکشند به اندک غذایى و زندگى فقیرانه بسنده کنند‌؛ اما در عین سادگى تلاش و کوشش‌شان دشمن را به هراس انداخته بود. آنان سعى مى‌کردند در راستاى پیروى از پیامبر اعظم خفیف الموونگى را پیشه خود سازند. و مبارزه با نفس را سرلوحه‌ى کار و عمل‌شان قرار دهند، از خداوند متعال طلب بخشش‌ و آمرزش کنند، و با برگزارى دعا و نیایش نایره‌ى معنویت را در جبهه‌ها شعله‌ورتر نمایند. تا تاریخى زنده و جاودانه از فتح‌المبین به یادگار بگذارند. ارتش عراق در عملیات فتح‌المبین چنان متزلزل شد که دیوار بلند قلعه‌ى پوشالى‌اش فروریخت و بنابه نظر اکثر فرماندهان نظامى بویژه فرمانده‌ى قرارگاه فتح اقدامات مهندسى عملیات فتح‌المبین و تصرف تنگه رقابیه تیر خلاص برپیکره ى سازمان نظامى عراق درفتح المبین محسوب مى شد . وسعت و عظمت عملیات فتح المبین به قدرى است که ازآن بعنوان فتح الفتوح نام برده مى‌شود. امام امت در پیامى چنین فرمودند «وجود چنین رزمند گان ارزشمند و و مجاهدان فى سبیل الله که آبروى اسلام را حفظ و ملت ایران را روسپید و مجاهدان راه خدا را سرفراز نمودید.» در زیر آتش سنگین نیروهاى ارتش عراق رانندگان فداکار سوار بر غول پیکران آهنین دست بر دنده‌ها و چشم بر افق‌هاى دوردست مشغول فعالیت‌هاى مهندسى بودند؛ تا زمنیه‌ى پیروزى رزمندگان اسلام را مهیا کنند، کار کردن در زیر گرد و غبار، صداى جیرجیر بلدوزرها و تابش شدید آفتاب که باعث ترکیدگى لبهاى آنان مى‌شد بسیار طاقت‌فرسا و غیر قابل تحمل مى‌نمود. اما جهادگران ایثارگر و سنگرسازان بى‌سنگر با فشردن دندان‌ها به هم هدفمند به پیش مى‌تاختند، براى آنان هلهله، تشویق و ترغیبى در کار نبود، ولى اشتیاق آنان به احداث جاده و خاکریز در سنگلاخ‌ها، و رمل‌ها، انگیزه‌اى دو چندان به آنان بخشیده بود، به گفته‌ امیر شهید صیاد شیرازى کارهاى ناشدنى را جهادگران شدنى کردند.به هنگام کار در تاریکى‌هاى شب ممکن بود هزاران نفر از نیروهاى جهاد ناپدید شوند اما جاده‌هاى احداثى آنان ناجى گمشدگان بسیارى بود. جاده‌ى کاظمین در دل ارتفاعات سنگى میش داق به طول بیست کیلومتر در کمتر از یک ماه آماده شد، وقتى از تنگه‌ى رقابیه‌ى جاده‌اى در مرکز فرماندهى ارتش عراق به پایان رسید عراقى‌ها باور نمى‌کردند که احداث جاده‌اى رملى تا چنین نقطه‌اى پیش رود. انسجام و وحدتى که در این عملیات به وجود آمد ظرف شش ماه هزار کیلومتر جاده را جهادگران آماده کردند. که به نام‌هاى عاشورا، نجف، کربلا، امام خمینى و شهید بهشتی... نام گذارى شد. در این عملیات چندین جبهه‌ى وسیع گشوده شد و گستردگى عملیات یک فضاى بسیار عظیم معنوى و روحانى به وجود آورده بود که باعث تقویت روحیه‌ى رزمندگان اسلام شد. یکى از خاطرات به یادماندنى در این عملیات خاطره‌ى جهادگرى از روستاى فتح‌آباد استان مرکزى بود که نامش فتح الله فتح‌آبادى بود او در روستاى فتح‌آباد متولد شده بود در عملیات فتح‌المبین به شهادت رسیده بود. اورژانس‌هاى متعددى توسط نیروهاى پشتیبانى - مهندسى جنگ جهاد در منطقه‌ى عملیاتى فتح‌المبین احداث شد که با سقف بتنى 8 در 15 متر و داراى اتاق عمل،‌ برق و آب لوله‌کشى بود، تمامى آن‌ها در نقاط حساس و تقاطع جاده‌هاى خط مقدم جبهه قرار داشتند و داراى اهمیت به سزایى بودند. تجهیز و تدارک تعمیرگاه‌هاى بزرگ براى ارتش و سپاه و تعمیر خودروهاى سبک و نیمه سنگین و سنگین از جمله‌ى بزرگترین فعالیت‌هاى مهندسى جنگ جهاد در عملیات فتح‌المبین بود. با وجود وسعت منطقه‌ى عملیتاتى تامین تدارکات نیروهاى نظامى از شربت تا پوشاک بر عهده‌ى جهادگرانى بود که از اقصى نقاط روستاها آن‌ها را تهیه و به جبهه ارسال مى‌کردندو این همه تلاش‌ بى‌وقفه ‌نشان از اخلاص، سعه صدر و انعطاف‌ جهادگران در خدمت به نیروهاى جمهورى اسلامى ایران داشت. انسجام و وحدت باعث ساماندهى آن همه نظم در عملیات فتح‌المبین شده بود اگر سپاه پاسداران انقلابى اسلامى با صد گردان و ارتش با 40 گردان در آن عملیات دلاورى‌هایشان را به نمایش گذاشتند، جهاد نیز با ده گردان مهندسى که متشکل بود از ستاد پشتیبانى مهندسى جنگ استان‌هاى (خراسان، سمنان، اصفهان،‌ تهران،‌ بوشهر، فارس، همدان، و آذربایجان شرقى و گیلان و مازندران ) که هر کدام داراى تخصص‌هاى مختلفى چون تعمیراتی، مکانیکی، بهداشتی، فرهنگی، راه‌سازى و پل‌سازى بودند، و بیش از پنج هزار و پانصد نفر جهادگر در این عملیات حضور داشتند که با تلاش مضاعف عملیات فتح‌المبین را پشتیبانى کردند و خلاصه‌ى عملکرد پشتیبانى و مهندسى رزمى جنگ جهاد سازندگى را مى‌توان به شرح زیر نام برد: احداث و ترمیم بیش از 910 کیلومتر جاده‌ى عملیاتى و تدارکاتى و ... احداث 492 کیلومتر خاکریز احداث 130 دهنه پل کوچک و بزرگ از جمله یک دهنه پل بشکه‌اى به‌طول 200 متر در محور شوش احداث بیش از 23 هزار و 400 مورد انواع سنگرهاى انفرادی، اجتماعى و ماشین‌آلات و .... احداث 13 باند هلى‌کوپتر (بالگرد) احداث و راه‌اندازى 2 سایت موشکى (زمینى به هوا) و نصب تمام سنگرهاى دیگر استحکامات مورد نیاز آن احداث و راه‌اندازى 2 قرارگاه فرماندهى و نصب 14 سنگر بتونى بزرگ در این قرارگاه احداث 5 مقر توپ‌خانه با سکوهاى آتش و سنگرها و استحکامات مورد نیاز احداث و بهره‌بردارى از 11 واحد اورژانس صحرایى احداث و بهره‌بردارى از 5 حلقه چاه عمیق و نیمه عمیق راه‌اندازى بیمارستان شوش و افزایش ظرفیت آن از 17 به 70 تختخواب نصب 50 دستگاه ژنراتور جهت رفع نیازمندى‌هاى رزمندگان اسلام توزیع بیش از 20000 بلوک سیمانى جهت احداث سنگر در خطوط مقدم مختلف عملیاتى احداث 16 باب حمام صحرایى بزرگ و مجهز (6 تا 12 دوشه)‌ احداث 3 باب حسینیه اگر از پنج هزار و پانصد جهادگر بخواهیم تاریخ عملیات فتح‌المبین را بازنویسى کنند آن گاه چگونگى شاخص‌ترین فعالیت‌هاى مهندسى جنگ جهاد بویژه در بخش تحقیقات مشخص مى‌شود. تداوم عملیات فتح‌المبین جز با پشتیبانى وسیع مهندسى و تدارکاتى امکان‌پذیر نبود. بنابراین تعمیر و نگه‌دارى جاده‌هاى احداث شده و مرمت آن‌هایى که بر اثر اصابت گلوله‌هاى توپ و خمپاره آسیب دیده بود،‌از جمله‌ى فعالیت‌هایى است که نمى‌توان به آسانى از آن‌ها گذشت. که با لبخندهاى شیرین هر جهادگر در یک کلمه خداقوت نهفته بود،‌ تجلى پیدا مى‌کرد. خسارت وارده به نیروهاى ارتش عراق به حدى بود، بیش از 25 هزار نفر از نیروهاى دشمن کشته و زخمى و 7 هزار نفر اسیر شدند و تمام یگان‌هاى درگیر آن نیز دچار خسارت و تلفات شدند. همچنین 320 دستگاه تانک و نفربر 500 دستگاه خودرو و 165 عدد توپ به غنیمت نیروى جمهورى اسلامى ایران درآمد و نزدیک به 350 دستگاه تانگ و نفربر آنان نیز منهدم شد در این عملیات 18 فروند از هواپیماهاى دشمن نیز سرنگون شد. عملیات فتح‌المبین بازتاب بسیار وسیعى در رسانه‌هاى گروهى منطقه و جهانى داشت، چنان که بعد از پیروزى ایران در عملیات فتح‌المبین خبرگزارى آسوشیتدپرس از واشنگتن گزارش داد. «ایران پس از برترى یافتن بر نیروهاى عراقی، در جبهه‌ى جنگ و پس از فایق آمدن بر چریک‌هاى ضد دولتى (منافقین) اکنون کشورهاى نفت‌خیز خلیج فارس را به وقوع انقلاب در آن‌ها تهدید کرده است. سیاست مداران امریکایى در محافل خصوصى خود گفتند آیت‌الله خمینى بر خلاف تصور ما سقوط نکرد..... وى در قدرت است. رادیو بى‌بى سى نیز طى دو روز متوالى با تاکید بر پیروزى رزمندگان اسلام به نتایج و ابعاد رو به گسترش آن در منطقه اشاره و تایید کرد. «چشم انداز پیروزى نهایى ایران و سرانجام سقوط رژیم صدام حسین راباید زنگ خطرى براى بسیارى از کشورهاى منطقه تلقى کرد چنین شکستى براى صدام حسین،‌ مى‌تواند ملاحظات صرفا نظامى را بر تمامى منطقه‌اى حاکم کند اهمیت سیاسى و استراتژیک آن سایر قابل توجه است. انجام عملیات فتح‌المبین باعث آزادسازى بخش وسیعى از خاک کشور شد و علاوه بر خسارت‌هاى مادى و نظامى از نظر روانى نیز ارتش عراق را دچار شکست فاحشى کرد. منابع و مآخذ شناسنامه‌ى عملیات‌هاى دفاع مقدس اداره‌ى کل روابط عمومى وزارت جهاد کشاورزى مرکز حفظ و نشر آثار دفاع مقدس (ص 1)‌ عملیات فتح‌المبین آزاد سازى غرب رود کرخه مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ (طراحی،‌ اجرا، نتایج، بازتاب‌ها( )ص 37) محمد درودیان،‌ جنگ، بازیابى ثبات (تهران مرکز تحقیقات جنگ،1378‌) ص 192 مصاحبه‌ى اختصاصى با غلام على رشید خبرگزارى جمهورى اسلامى نشر سیرى گزارش هاى ویژه 10/10/1361 محمد درودیان،‌ از خونین شهر تا خرمشهر(تهران مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه 1372) ص 89

چهارم 6 1389
پس از ناکامی صدام در جلوگیری از عملیّات فتح‌المبین، یک روز مانده به شروع این عملیّات، صدام حسین طی نامه‌ای به احمد سکوتره (رئیس کنفرانس اسلامی) که تلاش‌هایی برای صلح انجام داده بود، شرط سوم ایران یعنی معرفی متجاوز را می‌پذیرد، اما فرماندهان نظامی و رزمندگان اسلام بدون توجه به این تثبیت صدام، لحظه‌ای در اجرای این عملیّات تأمل نکرده و در هر منطقه از سرزمین‌های تحت اشغال عراق دست به عملیّات کوبنده و قاطع می‌زنند. عراق برای جلوگیری از اثرات تبلیغات حمله و فتوحات آن آمار تلفات ایران هزاران کشته اعلام می‌کند و تلفات و خسارات وارده به ارتش عراق را بسیار ناچیز می‌خواند.


رادیو بغداد طی اخبار و تفسیرهای گوناگون اعلام می‌کند که نیروهای ایران در تحرکات اخیر خود، به دفاع مستحکم عراق برخورد نموده و با دادن تلفات سنگین راه فرار را در پیش گرفته‌اند... و اضافه می‌کند که در این نبرد قهرمانانه تنها هفت سرباز عراقی کشته شده‌اند.
این ادعا زمانی اعلام می‌شود که 650 کیلومتر مربع از خاک ایران آزاد و 6000 نفر از ارتش عراق اسیر و نزدیک به 10000 نفر کشته و زخمی شده‌اند ( تا پایان مرحله دوم عملیّات).

رادیو بغداد در ادامه اخبار سراسر کذب خود، بازهم به پخش اخبار دروغ پرداخته و می‌گوید:
«منطقه عملیّاتی مملو از اجساد و ادوات زرهی ایرانیان است و آنها با دادن تلفات و اسیر فراوان راه فرار را در پیش گرفته‌اند، ما این بار تلفات خود را تا پایان مرحله دوم، ده نفر اعلام می‌کند».
این در حالی است که نیروهای بعث در بسیاری مواضع خود عقب‌نشینی کرده و با فرار تاریخی آنها، مقدمة مرحلة سوم فراهم شده است.
زمانی که مرحله سوم با موفقیت بی‌نظیر اجرا می‌شود و قریب 25000 نفر کشته و زخمی و 15000 نفر اسیر می‌شوند و رزمندگان اسلام در نزدیکی مرزهای بین‌المللی مستقر می‌شوند، رادیو بغداد با شوق و هیجان فراوان اعلام می‌کند که نیروهای ایرانی همچنان در حال عقب‌نشینی‌اند و سربازان قدرتمند عراق با اقتدار کامل در حال پیشروی به سوی دزفول و شوش هستند.
در این میان آژانس‌های خبری و رسانه‌های گروهی غرب اخبار را به نقل از اعلامیه‌های نظامی عراق و آب و تاب نقل می‌کنند.

رادیو امریکا:
این رادیو در روز چهارم فروردین 1361 به نقل از روزنامه نیویورک تایمز و به گفته تحلیل‌گران آمریکایی می‌گوید:
«حمله بزرگی که نیروهای ارتش ایران علیه واحدهای عراقی در منطقه دزفول آغاز کردند، شربه‌ای کاری به افراد لشکر زرهی عراق که به جبهه نبرد منتقل شده‌ بودند، فرود آورد. تحلیل‌گران این حمله را از نظر لجستیکی درخور توجه دانسته‌اند، اما حاضر نشدند ادعای ایران را در مورد پیروزی قبول کنند.»

رادیو عمان:
«عراق اعلام کرد که نیروهایش طی نبردهای 24 ساعت گذشته در جبهه‌های نبرد هشتاد و یک نفر از نیروهای ایرانی را به قتل رسانده‌اند.
خبرگزاری عراق امروز به نقل از یک اطلاعیه نظامی گزارش داد که در منطقه اهواز 62 نفر از نیروهای ایران کشته شده‌اند فرماندهی کل نیروهای مسلح عراق دیشب اعلام کرده بود که نیروهای این کشور در جبهه‌های شوش و دزفول در استان خوزستان ایران 12 تیپ نظامی ایران را متلاشی کرده و تعداد زیادی را به اسارت خود درآورده‌اند.» (4/1/61)

رادیو رأس‌الخیمه:
«خبرگزاری عراق به نقل از گزارشگر خود در میدان‌های نبرد، گزارش داد که نیروهای عراقی در نخستین ساعات بامدار این روز، حمله گسترده و بزرگی را برای مقابله با نیروهای ایران که در منطقه شوش و دزفول، نیروهای عراق را مورد تهاجم قرار دادند، شروع کرده‌اند. این خبرگزاری می‌افزاید: لشکر 77 ایران به طور کامل نابود شده است.» (4/1/61)

رادیو بی.بی.سی:
« یک سخنگوی ارتش عراق اخبار مربوط به پیروزی‌های اخیر ایران را در جبهه‌های جنگ بی‌اساس توصیف کرد. وی گفت که ایران از ابتدای جنگ تا به حال مدعی چنین پیروزی‌هایی بوده است؛ اما واحدهای نظامی عراق همچنان بر مواضع خود در داخل خاک ایران کاملاً مسلط هستند.»
بدنبال اطلاعیه‌های نظامی سراسر کذب عراق، کشورهای حوزه خلیج فارس فقط اخبار واصله از شورای فرماندهی بعث را پخش کرده و از پخش پیروزی‌های ایران خودداری می‌کنند، اما صدام طی پیام‌هایی به سمینار اسلامی در سریلانکا اعلام می‌کند که عراق هیچ چشمداشتی به خاک ایران نداشته و طالب صلح است.
این تصمیم و پیام صدام برای بسیاری از خبرگزاری‌ها روشن می‌کند که قدرت انهدام و گستردگی عملیّات تا چه حد بوده است و چرا سردار قادسیه به موضع انفعال افتاده است.
به دنبال اظهارات صدام، خبرگزاری‌ها بشدت تحت تأثیر پیروزی‌های رزمندکان اسلام در عملیّات فتح‌المبین قرار گرفته، بناچار گوشه‌هایی از این پیروزی بزرگ را بازگو می‌کنند.

رادیو بی.بی.سی:
«کارشناسان امور اطلاعاتی در غرب اظهار می‌دارند اکنون روشن شده است که ایران تا حدودی در جنگ‌های اخیر با عراق موفق بوده است. با این حال عقیده بر آن است که موفقیت ایران قاطع نبوده است.» (19/1/61)

رادیو لندن: «در حالی که پرزیدنت صدام حسین (رئیس جمهور عراق)، در مصاحبه‌ای که با یک روزنامه فرانسوی، پیروزی ایزان در عقب راندن عراقی‌ها را انکار کرده است، طبق گزارش افرادی که در این روز از صحنه جنگ عراق با ایران بازدید کرده‌اند، نیروهای ایران آخرین حمله خود را علیه عراقی‌ها در منطقه شوش از ایالت خوزستان انجام داده‌اند و سپاه چهارم عراق را منهدم ساخته‌اند».

همین رادیو ادامه می‌دهد:
«خبرنگارانی که در ایران به دیدار از جبهه‌های جنگ رفته‌اند، تأییر می‌کنند که نیروهای عراقی در نبرد عظیمی در اطراف دزفول تلفات شدیدی را متحمل شده‌اند و ضایعات بسیاری بر تجهیزات آنان وارد آمده است.
خبرنگاران می‌گویند که هر دو طرف از آغاز جنگ تاکنون درباره پیروزی‌های خود مبالغه کرده‌اند، اما این روشن است که نیروهای ایران به موفقیت دست یافته‌اند.» (12/1/61)

رادیو آمریکا:
«به گزارش روزنامه واشنگتن پست، صدام حسین اعلام کرد که نیروهای عراق از مواضعی که بیش از یک سال در داخل خاک ایران در تصرف نیروهای عراقی بوده است، عقب‌نشینی کرده‌اند.»
سردار قادسیه که همیشه در اطلاعیه‌های نظامی خود دم از پیروزی می‌زد این بار به شکست خود اعتراف کرده و بناچار برای کاستن از فشار تبلیغات، به هذیان‌گویی افتاده و دوباره دم از پیروزی می‌زند.

روزنامه واشنگتنن پست در این باره می‌گوید:
«صدام حسین (رئیس جمهور عراق) عقب‌نشینی ارتشش را در جنگ خلیج فارس رد کرده و مدعی پیروزی شده است. وی خطاب به گروهی از خبرنگاران فرانسوی در بغداد گرفت: در آنچه در جنگ به دست آمده نه تنها پیروزی برای عراق، بلکه برای انسانیت بوده است. (البته این ادعا کارگر نیفتاده و پیروزی فتح‌المبین همه را تحت تأثیر قرار می‌دهد.» (11/1/61)

مطبوعات انگلیس:
روزنامه تایمز مالی ضمن گزارشی در مورد دستور عقب‌نشینی به نیروهای بعث عراق اقرار می‌کند که صدام به گونه‌ای تحقیرآمیز ناگزیر به عقب‌نشینی شده است و این در حالی است که بطور همه‌جانبه پیروزی‌های ایران مورد تأییر قرار گرفته است. سپاه چهارم که اینکه فرماندهی ارتش عراق به عقب رانده شدن آن اعتراف دارد، تصور می‌رود بیشتر صدمات را در اثر حمله ایران متحمل شده باشد.

روزنامه دیلی تلگراف:
این روزنامه از قول خبرنگاران خود در بغداد اعتراف می‌کند که دستور عقب‌نشینی از سوی صدام، دیپلمات‌های خارجی را در بغداد متوجه ساخته، زیرا تاکنون تمام اعلامیه‌های نظامی رژیم عراق صحبت از پیروزی‌های مداوم ارتش صدام را داشته است. مقامات اطلاعاتی و رسمی آمریکایی تأیید کردند که حداقل 20000 سرباز عراقی در حمله‌های ‌اخیر ایران بشدت تار و مار شده‌اند و..

چهارم 6 1389
« نمی دانم آزمایش کرده اید وقتی مهمانی بر انسان وارد می شود هم از دید مهمان و هم از دید میزبان چه حالی است من برای اینکه مقدمه حرف خودم را بگویم این را تنظیم کردم بادیدار به یادماندنی خودم و همراهانم قبل از اینکه ما وارد منطقه و ماموریت افتخاری 2 معارف جنگ شویم روز پنج شنبه گذشته مخصوصا سفری را انجام دادم تا محلها را بررسی کنم و ببینم وضعیت چطور است محلهایی که دیدم .1 نقطه رابیه و میش داغ .2 عین خوش و دهلران .3 جسر نادری و پل کرخه .4 دامنه ارتفاعات ابوصلیبیخات .
اینجا سومین نقطه ای بود که وارد شدیم . وقتی فرماندهی و عقیدتی به استقبال ما آمدند گفتند محل پذیرایی ما حسینیه سیدالشهدا است با شنیدن این خبر صفایی وجودم را فرا گرفت که از بیان آن ناتوانم . اینجا رزمندگانی زندگی می کردند و گریه می کردند که به خدا نزدیک بودند. این صفا کجاست عملیات فتح المبین عملیات سراپا حماسه . ایثار و معنویت بود. با دلایل و مدارک لازم ثابت می کنم که نقطه اوج رزمندگان برای جنگیدن در راه خدا عملیات فتح المبین بود در قیاس با عملیات بیت المقدس شاید گفته شود کوچک تر است اما باید ارزیابی کرد و دید که چقدر به خدا نزدیک شدیم . باید دید چقدر بهتر خدا را دیدیم (ما در این عملیات ) بهتر دیدیم و دانستیم که شخصیت ما در نظام چیست عطش جنگیدن در راه خدا پیدا بود. چرا که این عملیات با نام یا زهرا(س ) آغاز شد و به برکت این نام خدا می داند که چه به وجودآمد عملیات فتح المبین نتیجه سه ماه تلاش مستمر بود. بعد از سه ماه تلاش موفق شدیم به تدبیر برسیم . قرار بود در این عملیات . در فضای 60 * 40 کیلومتر از چهار محور : .1 جسرنادری .2 محور ممله و پادگان عین خوش .3 محور شوش .4 محور تنگ رقابیه از طرف تنگ زلیجان و ارتفاعات میش داغ عمل کنیم . قرارگاه لشگر 77 ثامن الائمه که از چهره ها و یگانهای سرافراز ارتش و رزمندگان اسلام است در هفت تپه مستقر بود عقبه اش و یگانهایش در غرب کرخه بودند . در کنار آن همرزمان از سپاه تیپ 17 قم تیپ حضرت سجاد و گردانهای مختلف حضور داشتند و همه آماده عملیات بودند. یک روز در هفت تپه جلسه داشتیم . همه فرماندهان بودند و پیشرفت کار را در قرارگاه کربلا کنترل می کردیم و جایی که لازم بود هدایت می کردیم . جلسه عجیبی شد. برادران ارتش و سپاه یک یک آمدندو گزارش دادند. همه گزارشها منفی بود و مایوس کننده . جو بسیار نگران کننده ای به وجود آمد. نوبت رسید به برادر عزیز صفار از قرارگاه فجر از سوی سپاه که فرمانده تیپ 12 قم بود . با تواضع گفت : « از شما تعجب می کنم از حال شما مگر ما با توکل به خدا جلو نیامدیم » جوان 22 ـ 23 ساله ای در مقابل اساتید و فرماندهان می ایستد یک دفعه جو جلسه تغییر می کند. شرمنده می شوم ایشان گزارش می دهد و میزان پیشرفت شناسایی خودش را می گوید جلسه قوت قلب گرفت چهار راه بحث بر سر این بود که از کجا شروع کنیم ارتش می گفت از جسر نادری و از قرارگاه فتح و سپاه می گفت نه از چهار محور با هم باید شروع کرد. من همرزمان ارتش را صدا کردم و گفتم از هر چهار محور عمل می کنیم . برای عملیات آماده شدیم . کارشناسان گفتند نور ماه برای حمله مناسب نیست چون کارشناس بودند پذیرفتیم . گر چه مایل نبودیم تا آمدیم تصمیم گرفتیم که آماده شویم . دیدیم از قرارگاه فجر تماس گرفتند که دشمن آتش سنگینی را شروع کرده و به ما فشار می آورد. از یک طرف فشار دشمن و از طرف دیگر کمبود مهمات همه را نگران کرده بود آمدیم دفع کنیم دیدیم دشمن از رقابیه جلو آمده حالت عجیبی پیش آمد. از طرح سه ماهه ما اصلا دو محورش خراب شد چه باید می کردیم در قرارگاه کربلا به این نتیجه رسیدیم که باید نزد فرماندهی کل قوا برویم و دو تا سئوال مطرح کنیم . .1 چه باید کرد .2 برای این طرح ناقص ما استخاره کنید . بین من و سردار رضایی هماهنگی شد که من در منطقه بمانم و سردار رضایی به تهران برود.

قبل از دوازده و نیم بود که از ابوغریب خبر دادند دشمن باچند تانک آمده . من پایم رغبت ندادکه بروم پای بی سیم که بگویم برگردند. گفتم: شاید ارتشی هاگوش کنند (بدلیل سلسله مراتب نظام ) ولی با تک تک فرماندهان صحبت کردم گفتند قلب ما قوی است . ساعت 12 و نیم یک و نیم 2 و نیم شد و اینها همین طور پیش می رفتند ساعت 3 و نیم صبح که شد دیدم گفتند ما بیست متری دشمن هستیم رمز عملیات را با قدرت کامل گفتیم بعد از اعلام فرمان حمله تمام فرماندهان و عناصر ستاد رو به قبله دعای توسل خواندند چه دعایی ! چه ضجه هایی ! چه زاری بود هر کس به حال خودش گریه می کرد هر لحظه بر شدت گریه اضافه می شد که من سر و صدای بی سیم را نزدیک صبح شنیدم فکر کردم گیر افتاده اند گفتند ما فرمانده تیپ را گرفتیم و بعد هی اسیر بود که به عقب می آمد. هر چه می پرسیدیم که چی شده هیچ کس جواب نمی داد. گرفتار بودند آخر. گفتیم فرمانده تیپ دشمن را بیاورند. فرمانده تیپ گفت : « ما می دانستیم بعد از توفیق در مرحله اول شما حتما حمله می کنید این بود که به همه گفتم آماده باشند همه آماده پشت تیربار و در سنگرها بودند . تا اینکه ساعت 3 شد دیدیم خبری نشد . ما گفتیم ساعت 3 حمله نکردید پس دیگر حمله نمی کنید لذا به همه استراحت دادیم . خود من آن قدر احساس اطمینان می کردم که با لباس زیر خوابیدم بعد دیدم طرف رانم درد می کند (مرا می زدند که بیدار شوم و بعد هم اسیر شدم ). » مواضع دشمن به سرعت سقوط می کرد قرارگاه فرج و قرارگاه نصر این منطقه را گرفتند ابتکار عمل از دست ما خارج شده بود. ما هر جا را می گفتیم بگیرید می گفتند ما از آنجا رد شدیم به سردار رضایی گفتم اینجا جای ما نیست و رفتیم جلو. تا چنانچه سوار بر وانت رفتیم و بعد تا تنگه برغازه آمدیم گلوله تانک دشمن جلو ما را گرفت . بیست متری ما خورد و ما پریدیم بیرون . عملیات حماسه انگیز با آزادسازی دو هزار کیلومتر از خاک و شانزده هزار اسیر به پایان رسید.

بعد از عملیات فتح المبین اواخر مسئولیت خودم در فرماندهی نیروی زمینی احساسی به من دست داد که یک تیپ به نام حضرت ابوالفضل با سه گردان تشکیل دهم و افسران و درجه داران ایمانی وارد آن شوند و این تیپ طوری بگیرد و خیالمان راحت شود. تیپ حضرت ابوالفضل تشکیل شد ،باسه گردان . برای اینکه از مجموعه های خوبی برخوردار شوند به مهندسی نزاجا پانزده روز مهلت دادیم که یک حسینیه بسازد و این فضا و اطرافش را که می بینید در عرض پانزده روز به وجود آمد. آمدم فرماندهی تیپ را خودم برعهده گرفتم تا فرماندهی نیروی زمینی احساس کند این تیپ برای خودش است . وقتی نماینده امام در شورای عالی دفاع شدم این تیپ منحل شد. شب انحلال من در تهران بودم . وقتی خبر انحلال آن را دادند حال عجیبی پیدا کردم . مانند شب عاشورای امام حسین (علیه السلام ) شد و اکنون من از فرماندهی تیپ تشکر می کنم و حسینیه تیپ اینجا باید بماند به این [عنوان آثار جنگ من به تیپ 45 تبریک می گویم . از صمیم قلب می خواهم که قدر این نعمت را بدانند . بایستی به مرور و به تدریج وضع بهتری پیدا کند. »

قرار بود عملیات والفجر8، 15بهمن انجام شود، اما به یک باره برنامه تغییر کرد. بچه ها فشار می آوردند که چرا عملیات نمی شود. هرچند اعلام تأخیر پنج روزه آغاز عملیات باعث ناراحتی نیروها شد،

اما این کار از روی حساب و کتاب انجام شده بود و علت تأخیر هم دقیق شدن بر روی آب اروند بود. چون عبور از رودخانه به ویژه بحث پشتیبانی نیروها ابهاماتی داشت که باید قبل از آغاز عملیات برطرف می شد...


چرا زمان آغاز عملیات والفجر هشت از شب 15 بهمن به 20 بهمن تغییر کرد؟
شب 18 بهمن 64 بود، همه فرماندهان و مهندسین جهاد و سپاه و فرمانده یگان ها جمع شدند و محسن رضایی فرمانده وقت سپاه در این جمع گفت: فرض را بر این بگیریم که یگان ها به ساحل دشمن رفته و فاو را هم گرفتند، حالا نیاز به پشتیبانی دارند، چگونه باید از آنها پشتیبانی کنیم؟ در اینجا بعد از صحبت های فراوان و نظرات مختلف ارائه شده، شهید مهندس پورشریف از جهاد سازندگی آذربایجان نظرات خوبی داد و دیگران هم نظر دادند.

عملیات والفجر 8 دقیقاً چه زمانی آغاز شد و نیروهای عمل کننده در چه وضعیتی قرار داشتند؟
دو شب بعد از این جلسه، عملیات والفجر 8 ، 20 بهمن ماه 1364 با رمز مبارک "یا فاطمة الزهرا (س)" آغاز شد. غواص ها به آب زدند، با وجود کمبود قایق، همه با هم همکاری می کردند، دقیقاً شب عملیات و بعد از ورود نیروها به آب اروند، باران گرفت، باران مثل شلاق بر روی آب اروند و روی درختان اصابت می کرد و همین امر باعث می شد حدود دو هزار و 500 غواص داخل آب اگر خطایی هم داشتند، نگهبانان عراقی به دلیل محدودیت دید متوجه آنها نشوند، چون به هر حال باید جایی قرار می گرفتند که حداقل خیس نشوند و بارش باران در این موقعیت امداد غیبی محسوب می شد.
بدین ترتیب با عبور غواصان و نیروها بدون درگیری، ساعت 10 شب که برای آغاز درگیری پیش بینی شده بود، محقق شد. صبح همان شب، لشگر 25 کربلا و 17 علی بن ابیطالب(ع) درخواست کمک قایقی کردند و با وجود همه کمبودها، قایق ها آماده و ارسال شدند و لشگرهای 27 محمد رسول ا...(ص)،" 8 نجف"، "14 امام حسین (ع)" و "تیپ 44 قمربنی هاشم(ع)" هم در نوک پیکان درگیری قرار گرفتند تا پاتک های عراق را خنثی کنند.

عراقی ها در ساعت های اولیه عملیات چه وضعیتی داشتند؟
با اصل غافلگیری به کار گرفته شده، برخی عراقی ها که مقاومت را غیرممکن دیدند، در باتلاق ها پا به فرار گذاشتند و به این ترتیب هر یک از لشگرها جلوی دشمن صف آرایی می کردند و در نهایت در کوتاه ترین زمان لشگر ثارا... یکی از پایگاه های موشکی و لشگر 27 محمد رسول ا... (ص) دو پایگاه دیگر را به دست گرفتند و اهداف مشخص شده به تصرف درآمد.

با توجه به وجود فاصله نسبتاً زیاد مناطق تصرف شده با سواحل اروند، برای پشتیبانی مستمر نیروها چه اقداماتی انجام شده بود؟
برای این منظور تعدادی از نیروها آموزش های اولیه را برای جبران برخی کمبودها یاد گرفته بودند، مثلاً سلاح های عراقی به غنیمت گرفته شده توسط همین نیروها علیه خود عراقی ها استفاده می شد یا مثلاً کمپرسی و تریلی غنیمت گرفته شده را به کار گرفتیم تا فاصله 15 کیلومتری ساحل تا خط مقدم را پوشش دهند و پشتیبانی کنند، چون در غیر این صورت مشکل ایجاد می شد و حتی توپ های ضدهوایی به غنیمت گرفته شده علیه دشمن به کار گرفته می شد و مثل
عملیات های دیگر نابود نمی شدند.
همه این کارها با وجودی که خیلی سخت بود،اما نیروها آنقدر با صفا و علاقه کار می کردند که کاری بر زمین نمی ماند. درست است که قایق های بزرگ نداشتیم، اما با همین وسایل کم، امکانات مورد نیاز نیروها جابجا می شد.

و روزهای بعد از آغاز عملیات...
از صبح بعد، عراقی ها مدام نیروهای ما را زیر آتش گرفته بودند و پاتکها هم شروع شد، آنها را خنثی کردیم، حملات هوایی و به همراه آن عملیات روانی هم شروع شد. مثلاً با هواپیما و هلیکوپتر اعلامیه پخش می کردند که ما همه پل های شما را زدیم، مثلاً می گفتند: پل ایستگاه هفت و 12 را زدیم و شما اگر تسلیم شوید فلان امتیازات را به شما می دهیم و غیره.
پاتکهای سنگین عراق هر روز زیادتر می شد و چون تمام پیش بینی ها صورت گرفته بود، نیروهای مهندسی پل متحرک ساختند، پلی که دشمن روی آب چیزی نمی دید، اما ما امکانات را با همین پل متحرک منتقل می کردیم.
این پلها به صورتی بود که هواپیماهای عراق وقتی عکس می گرفتند چیزی عایدشان نمی شد، در حالی که با سیم بوکسلی که این طرف و آن طرف ساحل تعبیه شده بود، با تریلی و غیره امکانات را منتقل
می کردند. هر چند وقت می گرفت، اما حسن آن مخفی ماندن از دید دشمن بود.
به طور کلی عملیات فاو از یک زیبایی خاصی برخوردار بود؛ یعنی فکر، فرماندهی و مدیریت و بالاتر از همه، انگیزه الهی و ولایی، کار را پیش برد و نیروها با طمأنینه کار را انجام می دادند. عراق از هوا و زمین پاتک می کرد و 71 شبانه روز جنگ و درگیری شدید جریان داشت. برخی روزها شدت و نزدیکی درگیری آنقدر زیاد
می شد که عراقی ها حتی تا روی خاکریزها هم می آمدند و جنگ تن به تن می شد، اما بچه ها مقاومت می کردند. عراق به غیر از بمباران های شدید شیمیایی و گلوله های شیمیایی در جاده های ام القصر - فاو، بصره و جنگل های خرما، عملیات روانی دیگری هم انجام
می داد، مثلاً با هواپیماهای غول پیکر، تیرآهن، در و پنجره اسقاطی را بر سر بچه ها تخلیه می کردند. از طرف دیگر، وضعیت بسیار حساس شده بود و بلافاصله که ما فاو را تصرف کردیم، سفیر ایران در کویت به امیر کویت گفته بود ما همسایه شدیم که امیر کویت تعجب کرده بود. عراقی ها هم مدام با حفر کانال از طریق خورعبدا...
می خواستند ما را دور بزنند. کار خطرناکی بود، چون عراقی ها زمین را می کندند و جلو می آمدند. در این حال قرار شد با پیشنهاد یکی از نیروها، از ابتکار پدران دو شهید برای کندن کانال استفاده کنیم. چون آنجا بولدوزر به دلیل باتلاقی بودن نمی توانست کار کند.
بالاخره طی 48 ساعت پدران دو شهید به همراه 18 نفر دیگر شروع به کار کردند، آنها شب اول طوری کندند که اگر در داخل کانال های کنده شده قرار می گرفتیم، نمی توانستیم جلوی خود را ببینیم. در نتیجه پیشنهاد دادیم کمی عمق کانال را کاهش دهند. آنها از شبهای بعد با وجود گلوله باران منطقه مدام کار می کردند و بدین ترتیب کار احداث کانال زودتر از عراق تمام شد و نفس راحتی کشیدیم و همین کانال باعث شد از عراقی ها در مقابل پاتکهایشان تلفات بگیریم.
31 فروردین سال 65 ، عراق آخرین پاتک خود را اجرا کرد و ما از طریق همین کانال احداث شده و موانع مین، آنها را ناامید کردیم و فهمیدند که جایی برای ماندن نیست و اینجا باید از سردار شهید "سعید سلیمانی" مسؤول عملیات و سردار شهید سعید مهتدی، مسؤول اطلاعات لشگر 27 محمد رسول ا... (ص)، اسدا... پازوکی، جعفر تهرانی، جعفر جنگروی،( معاون دوم لشگر)، اصفهانی
( فرمانده گردان) و غیره یاد کنیم که هر کدام اینها زحمات بسیاری متحمل شدند.

انجام عملیات والفجر 8 بر روی کاغذ حتی در نزد خوش بین ترین فرماندهان جنگ هم قابل انجام نبود، چه عاملی باعث شد رزمندگان اسلام به این مهم دست یابند؟
این عملیات از یک طرف بسیار زیبا و از طرف دیگر بسیار سنگین بود. فرماندهی و مدیریت آن زبانزد خاص و عام شد و اطاعت پذیری ایجاد شده، انگیزه الهی موجود در درون بچه ها و الگو قرار دادن عاشورا و امام حسین (ع) در نهایت این عملیات را با صد در صد موفقیت به نتیجه رساند و تبدیل به یک عملیات به یادماندنی شد. مصداق این ادعا این است که حتی ارتش های بزرگ دنیا هم در عبور از رودخانه مشکل دارند، اما در نهایت پل بعثت که بر روی اروند احداث شد، توانایی ما را در کار مهندسی به دنیا نشان داد.

عملیات والفجر 8 از بعد خارجی چه دستاوردهایی نصیب کشورمان کرد؟
این عملیات برگ زرینی در تاریخ کشور به ثبت رساند. در بعد خارجی هم وحشتی در دل استکبار ایجاد کرد، چون خیال می کردند ایران دیگر توان انجام عملیات را ندارد، چون آنها به زمین منطقه آشنا بودند و فهمیده بودند ایران چه کار بزرگی انجام داده است و این امر باعث شد کشورهای منطقه نیز قدرت ایران را بیشتر درک کنند و این را هم بفهمند که ایران با آنها کاری ندارد، بلکه می خواهد تجاوزگر را تنبیه کند و امکاناتی مثل ماهواره، هواپیمای آواکس و غیره دشمن نتوانست متوجه کار نیروهای ایرانی شود، هرچند این ها هم
مزیت هایی دارند، اما آنها هم در حد خود می توانند مؤثر باشند، ولی با درایت و تدبیر می توان اثرات این تکنولوژی بسیار پیشرفته را خنثی کرد و این کار در عملیات والفجر 8 به خوبی ثابت شد.
عملیات والفجر 8 با کمترین تلفات انجام شد، دشمن از نظر هوایی تلاش می کرد به نیروهای ایرانی خسارت بزند، اما پدافند هوایی و هواپیماهای نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران حدود 70 فروند هواپیمای عراقی را ساقط کردند و تحقق این مهم جز با انگیزه والا، اخلاص، صفا و صمیمیت، ابتکار و تدبیر رزمندگان و فرماندهان میسر نبود.

به هر حال دوران دفاع مقدس با همه فراز و نشیبها به پایان رسید و حالا این سؤال مطرح است که تفکر رزمندگان که برگرفته از تفکر حضرت امام خمینی (ره) بود چقدر به نسل کنونی منتقل شده است؟
این تفکر شاید صد درصد منتقل نشده است اما تا حدی صورت گرفته است.
فرهنگ جبهه زمانی می تواند نهادینه و اثرگذار شود و جایگزین فرهنگ زیاده خواهی شود که مسؤولان ما این گونه عمل کنند. یعنی عمل صالح، محبت، دوست داشتن همدیگر و دوری از تکبر، عواملی است که در دفاع مقدس وجود داشت؛ به علاوه معنویت؛ و اگر اینها نبود؛ امکاناتی نیز نداشتیم، چون اگر تنها به امکانات متکی بودیم و خودمان را با دشمن مقایسه می کردیم، باید همان اول تسلیم
می شدیم.
فرهنگ ایثار و شهادت را با راه های مختلفی چون نشان دادن مناطق عملیاتی، گفتار، رفتار و تجارب رزمندگان می توان انتقال داد. کشور نیازمند نهادینه کردن فرهنگ ایثار و شهادت است و در صورت تحقق این امر، بیشتر مشکلات حل می شود و یا کاهش
می یابد.

منبع : روزنامه قدس

X