دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1908
تعداد نوشته ها : 4
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
وحيد اسدي
احترام به قانون

زمانی که امام در پاریس و درمحله نوفل لوشاتو بودند ، برخی از همراهان امام گوسفندی ذبح کردند، طبق قانون کشور فرانسه ذبح حیوانات در خارج از کشتارگاه ممنوع است، امام وقتی که با خبر شدند این کار خلاف قانون کشور فرانسه است فرمودند : من از گوشت این گوسفند نمی خورم.

ختم قرآن

ماه مبارک رمضان که فرا می رسید امام خمینی (ره) ملاقات ها و برنامه های دیدار با مردم را لغو می کرد ، در ماه رمضان سه بار ختم قرآن می کرد و در هر سال 3 ماه روزه می گرفت ، ماه رجب ،‌شعبان و رمضان

مهربانی

یک روز ما منزل امام بودیم دیدیم که حضرت امام گوشت غذایشان رابه گربه می دهند . مادرم گفت : آقا توی این گرانی چرا گوشت را به گربه می دهید حضرت امام با حالتی ناراحت روبه ما کردند و گفتند این گربه با ما چه فرقی دارد ؟ ما نفس می کشیم آنها هم نفس می‌کشند اگر ما به آنها غذا ندهیم کی به آنها غذا بدهد ؟ (زهرا اشراقی نوه امام)

حفظ سلامتی

امام امت مقید بودند روزی یک ساعت دورحیاط پیاده روی کنند و قدم بزنند ، ایشان درحفظ صحت و سلامتی خود کاملا کوشا بودند مرحوم حاج آقا مصطفی می فرمود : آقا در 24 ساعتی که اکثر روز را درتک سلولی زندانی بودند آن یک ساعت رادر همان جا قدم زدند و ترک نکردند .

دست غیبی

رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله العظمی خامنه ای دامه برکاته نقل می فرماید :‌ امام امت (ره) به من فرمودند : .. آن طوری که من فهمیدم از اول انقلاب تا حالا مثل اینکه یک دست غیبی ما را درهمه کارها هدایت می کند .

آیت الله حاج سید مهدی روحانی می فرمود : امام کارهایی می کند که در وهله اول به عقل ما عقلا جور در نمی آید ولی بعدا معلوم میشود که حق با ایشان بوده است

خواب نورانی

آیت الله پسندیده (ره)‌نقل کردند : هنگامی که مساله ازدواج حضرت امام مطرح شد دختر آقای ثقفی (همسر امام) قبول نمی کرد ، شب در خواب ، حضرت رسول و ائمه طاهرین علیهم السلام را مشاهده کرد که همراه آنها آقای خمینی نیزبه چشم می خورد ،‌ اینجا بود که به این ازدواج تن در داد و همواره ازآن راضی بود .

امضای جدید

روزی که رئیس نوفل لوشاتو ، عکسی از امام را که در حال قنوت بودند ، آورد که بدهیم ایشان امضاء‌ کنند ، امام عکس را گرفتند و امضاء‌ کردند . وقتی به امضاء‌ توجه کردم دیدم مثل سایرامضاهای ایشان نیست امام فرمودند : چون مسیحی هستند و رعایت وضو را نمی کنند اسم روح الله را ننوشتم مبادا دستشان مسح کند .

لباس بچه

وقتی که مادرم صحبت می کنند ما می فهمیم که زندگیشان خیلی در فشار گذشته است . امام هم چون مقید بودند و خیلی احتیاط کار حتی شهریه هم نمی گرفتند . مادرم می گوید قبای آقای وقتی کهنه و پاره می شد ، اینها را برمی داشتیم – تکه تکه – لباس بچه می کردیم یا تمام کت های شما را از قسمت های پایین قباها می دوختیم و یا لباستان وقتی خیلی پاره میشد پول می دادم پارچه چیت می خریدم واینها نشان میدهد که زندگیشان چقدر سخت بوده است . اما امام معتقد بودند که بس است و همین قدرکافیست . (دختر حضرت امام ره)

مگر کورش می آید

زمانی که امام امت رحمت الله علیه می خواستند از پاریس به ایران تشریف بیاورند برخی از شیفتگان آن حضرت تصمیم داشتند با مخارج فراوان استقبالی تجملاتی و با شکوه از امام داشته باشند، اما وقتی که حضرت امام باخبر شدند، با این کار مخالفت کردند و فرمودند: مگر کورش به ایران می آید؟!

گلایه

در جلسه ای، حضرت آیت الله مشکینی از امام امت در حضور ایشان تعریف و تمجید کردند. امام ناراحت شدند و فرمودند: من از آقای مشکینی گلایه دارم.

عکس شهد ا

برخی از مسئولان به حضرت اما پیشنهاد دادند که آقا پیشنهاد دادند که آقا اجازه دهند تا عکسشان را روی پول های اسکناس چاپ کنند. آقا فرمودند: خیر عکس شهدا را چاپ کنید.

دسته ها :
پنج شنبه دهم 11 1387
امام خمینى(ره) شیداى اهل بیت(ع)
چهره‏اى ملکوتى

حضرت امام خمینى(ره) در جهت اعتلاى اسلام و بیدارى جامعه اسلامى‏همان مسیرى را پیمود که رسول اکرم(ص) و ائمه هدى‏علیهم السلام‏در نوردیده بودند. آن بزرگوار، با تکیه برارزشها و فضایل،انقلاب عظیمى را بنیان نهاد که از شجره طیبه خاندان عصمت وطهارت طراوت گرفته بود.

روح‏الله، روشن ضمیر عصر حاضر با عصا و ید بیضاى موسوى، حکمت‏مصطفوى و شجاعت علوى براى رهایى مظلومان و محرومان کمرهمت‏بست‏و دل آنان را به نور امید روشن ساخت. حرکت الهى او به مومنان‏عزت، به مسلمین ابهت و اقتدار و به دنیاى خفته در جهل وبى‏خبرى مادیت، معنویت عطا فرمود.

به فرمایش مقام معظم رهبرى حضرت آیه ‏الله خامنه ‏اى:

«... امام بزرگوار ما با تکیه به تعالیم اسلام ناب محمدى(ص) وبا اعتماد به ایمان دینى مردم و با شجاعت و اخلاص و توکل‏کم‏نظیر خود، راه مبارزه را در میان سختى‏ها و مصایب طاقت‏فرساگشود و پیش رفت و صبورانه و پیامبرگونه ذهن و دل مردم را باواقعیت‏هاى تلخ و راه علاج آن آشنا کرد...» امام خمینى(ره) ازخصالى برخوردار بود که شایسته اعتنا و احترام است. او، از نظرعلم و عمل، درک عمیق معرفتى و تقواى عملى وعلمى، در حد یکى ازبزرگترین شخصیتهاى جهان اسلام بود. او جان بر طبق اخلاص نهاد وپر صلابت چون کوه پیش رفت تا حق بماند، سنت رسول اکرم(ص) ازغبارهاى بدعت، جمود، خمود و موهومات مصون گردد و فرهنگ‏اهل‏بیت‏علیهم السلام چون جویبارى با صفا کشتزار تشنه انسانیت راسیراب سازد.

محبت و معرفت

امام خمینى(ره) از دوران نوجوانى با اطاعت از احکام الهى به‏تزکیه و تصفیه درون و تحصیل مقامات معنوى روى آورد و در همین‏دوران، عطر پارسایى‏اش در فضاى جان مشتاقان مکارم پیچید. سحرخیزى، تهجد و راز و نیاز به درگاه حى بى‏نیاز حالاتى است که‏امام خمینى از همان اوان جوانى بدان اهتمام داشت. حب خداوند،که به صورت فطرى در عمق جانش وجود داشت، دلش را روشن گردانیدو چون به ایمان و معرفت و اخلاص خویش افزود، این محبت ملکوتى‏در وجودش فزونتر گردیده، چون چشمه‏اى جوشید و او را از یاد غیرخدا پاک ساخت. بدین ترتیب، جذب پاکیها شد و پیوندى مستحکم باخاندان عصمت و طهارت بر قرار کرد.

این پیوند مقدس به تدریج‏به عشقى جاودان تبدیل شد. او دیگرسراپا محبت و شیفتگى شده بود. هرکجا روایتى از امام(ع) به‏میان مى‏آمد و یا نام راوى احادیث اهل‏بیت‏علیهم السلام رامى‏شنید، احترام مى‏نهاد و تجلیل مى‏کرد; و در مورد امامان‏علیهم‏السلام مى‏فرمود: «سلام الله علیهم اجمعین‏». عشق به خاندان‏عصمت و طهارت سبب شد تا براى دفاع از حریم آنان کتاب «کشف‏اسرار» را در سنین جوانى به رشته تاءلیف درآورد و براى زیارت‏خانه خدا و کربلاى امام حسین(ع) کتابهایش را بفروشد. بارهااتفاق مى‏افتاد که امام از حالات و سیره اهل‏بیت‏علیهم السلام‏مطالبى نقل مى‏فرمود تا مسایل اسلامى به صورت خشک عرضه نگردد وروح معنوى شاگرد تکامل داده شود.

صداى یاحسین(ع) سرشک بر دیدگانش جارى مى‏ساخت. و با آنکه درمصایب شکیبا بود و حتى براى شهادت فرزند ارشدش حاج آقا مصطفى‏اشک نمى‏ریخت، در محافل ذکر اهل‏بیت‏علیهم السلام چون عبارت‏«السلام علیک یا اباعبدالله‏» را مى‏شنید قطرات اشک از دیدگانش‏فرو مى‏چکید. در ماجراى ارتحال فرزندش، هرکس وارد خانه امام درنجف مى‏گردید بى اختیار اشک مى‏ریخت، اما او چون کوهى استواربود و به هیچ وجه آثار شکست، اندوه و تاءلم در سیمایش هویدانشد. یکى از ذاکران حسینى گفت: این حالت امام خطرناک است.

باید کارى کرد تا ایشان نیز بگرید. نباید اجازه دهیم بغض امام ‏در درونش منفجر شود.

پس به مناسبت، روضه حضرت على‏اکبر(ع) را خواند. امام سر برزمین نهاد و گریست. یکى از یارانش در باره مجالس روضه‏ خوانى وى‏ چنین مى‏ گوید: آن زمانى که امام در ایران به سر مى ‏برد، سه روزفاطمیه (اول، دوم و سوم جمادى الثانى) روضه داشت. در نجف که ‏بود، سه شب احیا را هم اضافه کرد. روضه ‏خوان که روضه مى ‏خواند، امام همین طور دستمال دستش بود و گریه مى ‏کرد. گاهى هم در کربلادر دسته‏هاى سینه‏زنى و عزادارى شرکت مى‏کرد و یا در نجف ‏سوگواران حسینى خدمتش مى ‏آمدند و امام هم به آنان اظهار لطف ومحبت مى ‏کرد.

یکى از نویسندگان معاصر مى‏نویسد: «بارها مشاهده مى ‏کردم که درمسجد بالاى سر حضرت معصومه(س) یا در خانه برخى از علما، امام‏ همچنان آرام و ساکت نشسته بودند و به سخنان واعظ یا خطیب گوش‏مى‏دادند; ولى همین که لحظه ذکر مصیبت فرا مى‏رسید، دستمال ازجیب بیرون آورده و بى ‏اختیار گریسته و گوهر اشک را از دیدگان‏ مبارک جارى مى ‏نمودند.

در زمانى که امام در فرانسه به سر مى‏بردند، چون ماه محرم فرارسید، در روز تاسوعا امام از یکى از همراهان خواست روضه ‏بخواند. او عرض کرد: آمادگى ندارم و حال و هواى پاریس به هیچ‏وجه مناسب روضه‏ خوانى نیست.

امام تاکید فرمود: فرقى نمى‏کند باید به همان صورت مجالس‏معمولى ایران، روضه بخوانى. وى ظهر تاسوعا در جمع خبرنگاران‏ایرانى و خارجى شروع به روضه‏خواندن کرد. ناگهان مشاهده شدامام سخت مشغول گریه است.

براى کسانى که از کشورهاى اروپایى آمده بودند، شگفت ‏آور بود که‏ مردى; پس از سالهاى متمادى مبارزه در برابر استبداد واستکبار، روز تاسوعا بنشیند و بگرید; اما امام به این تفاسیروقعى نمى‏نهاد و لازم مى‏دید آداب و رسوم محرم و ایام سوگوارى درآنجا هم اجرا شود.

امام چنان دلباخته و مشتاق اهل‏بیت و سیدالشهداء(ع) بود که هروقت روضه‏خوان یا مداح اهل‏بیت‏علیهم السلام را مى‏دید، تمام قدبلند مى‏شد; و نیز چون یکى از این افراد مى‏خواست از نزدش برود،او را بدرقه مى‏کرد.

یک بار امام را در جماران دیدند که به جاى صندلى بر زمین‏نشسته است; آن هم روز عاشورا و به احترام عزادارى امام‏حسین(ع) بود.

امام خمینى(ره) با درسهاى عملى‏اش به سوگوارى‏ها مفهومى دیگربخشید. وقتى گروهى از شبه روشنفکران به عزادارى و سینه‏زنى‏تاختند، شدیدا به ترویج‏سنت دیرینه عزادارى پرداخت; ازنهضت‏حسینى و سوگوارى براى آن حضرت دفاع کرد و فرمود:

«سیدالشهداء را این گریه‏ها حفظ کرده است... هر مکتبى تا پایش‏سینه‏زنى نباشد . .. گریه کن نباشد، حفظ نمى‏شود.»

صفاى زیارت

جلوه دیگر علاقه قلبى برخاسته از معرفت عمیق امام به‏اهل‏بیت‏علیهم السلام ، صفاى زیارت است. امام در حدود پانزده‏سالى که در نجف بود، هر شب در ساعتى خاص کنار مرقد حضرت‏على(ع) آمده، زیارت جامعه کبیره را مى‏خواند.

زیارتى که دست‏کم یک ساعت وقت مى‏خواهد، ولى انسان با خواندن‏مفاهیم آن احساس مى‏کند واقعا در برابر امامان معصوم‏علیهم‏السلام آنچه حق آنان است، بازگو مى‏کند و در حقیقت‏یک دوره امام‏شناسى است. تنها در شب‏هایى که بیمار بود و حتى نمى‏توانست‏به‏بیرونى منزل بیاید یا اوقاتى که در کربلا بود، این برنامه راترک مى‏کرد.

از مرحوم شهید حاج آقامصطفى خمینى نقل شده است: شبى‏هوا توفانى‏بود و بیرون رفتن از خانه مشکلاتى در برداشت. به امام عرض‏کردم: امیرمومنان(ع) دور و نزدیک ندارد، زیارت جامعه را که درحرم مى‏خوانید، امشب در خانه بخوانید. امام فرمودند: مصطفى،تقاضا دارم روح عوامانه را از مانگیرى. همان شب بالاخره به حرم‏مشرف شد. در نجف اشرف گاه در حرم مطهر حضرت على(ع) در میان‏مردم زیارت‏کننده، تنه مى‏خورد و مورد آزار قرار مى‏گرفت; بویژه‏آن که برخى زوار ساکن روستاهاى عراق بى‏مبالات و ناموزون راه‏مى‏رفتند و گاه به ایشان صدمه مى‏زدند. امام تمام این فشارها ورنج‏ها را در مشاهد مشرفه تحمل مى‏کرد، ولى از این که افرادى درجلو یا پشت‏سرش به عنوان همراه یا مراقب حرکت کنند، بیزاربود. کسى نقل مى‏کرد: امام را در حرم مطهر حضرت امام حسین(ع)

دیدم که در میان انبوه زوار گیر کرده، نمى‏توانست قدمى‏پیش‏گذارد. جلو رفتم و به کنار زدن مردم پرداختم. امام با تغیرو تعرض مرا منع کرد، ولى بى‏توجه به نهى‏ایشان کارم را ادامه‏دادم. ناگهان متوجه شدم امام از مسیرى که برایشان راه بازکرده‏ام نیامده، تغییر جهت داده‏اند.

تشرف امام خمینى(ره) به حرم مطهر حضرت على(ع) با آن آداب خاص‏زیارت نیز شایان توجه است. با کمال متانت و ادب اذن دخول‏مى‏خواند. بعد از طرف پایین پاى مبارک، وارد حرم مى‏شد و مقیدبود چنانکه در روایات وارد شده، از بالاى سرمطهر عبور نکند.

هنگامى که مقابل ضریح مطهر مى‏رسید، زیارت امین‏الله یا زیارت‏دیگرى را بانهایت اخلاص مى‏خواند. بعد دو باره به سوى پایین پابرگشته، در گوشه‏اى از حرم نماز مستحبى و زیارت و دعا به حالت‏نشسته مى‏خواند. سپس دو رکعت نماز مى‏خواند و با رعایت آداب واخلاص حرم را ترک مى‏کرد.

امام(ره) از روى مفاتیح دعا مى‏خواند، در حالى که عادت مراجع‏نیست چنین کنند و اگر دیده شده، در منزل و جاى خلوت چنین‏مى‏کنند.کیفیت زیارت امام، که بادعاهاى طولانى همراه بود، یک‏حالت از خود بى ‏خود شدن وعمق اتصال روحى را با صاحب ضریح وامامى که زیارت مى‏کرد، نشان مى‏داد. همین حالت درحرم حضرت‏اباعبدالله و حضرت ابوالفضل‏علیهما السلام نیز مشاهده مى‏شد. یک‏بارهم که در ابتداى ورودش به عراق، به کاظمین و سامرا عزیمت‏کرد، همین برنامه دیده مى‏شد. درآن اوایل امام صبحها و شبها به‏حرم نخستین امام مشرف مى‏شد، ولى به دلیل تدریس و سایر مشاغل‏دیگر صبح‏ها نمى‏رفت.

در سحرگاه هراس انگیز آخرین شبى که امام در نجف بود و مقررگردید عراق را ترک گوید، فرمود: ناگزیر از اینجا باید بروم.

در اینجا با حرم مطهر امیرمومنان(ع) انس داشتم، اما خدامى‏داند دراین مدت من از دست اهل اینجا چه کشیدم. و باکنایه‏بخشى از رنجهایى را که متحمل شده بود، بیان کرد. این برنامه‏ما را به یاد جدبزرگوارش حضرت على(ع) مى‏اندازد که مى‏فرماید:

بعد از رحلت رسول اکرم(ص)، آن قوم چه رنجهایى برایش فراهم‏کردند و کوشیدند دست از کارش بردارد; ولى او چنین نکرد. امام‏هم چنین روشى را در تاریخ مبارزات خود اتخاذ کرد.

امام زیارت عاشورا را در ماه محرم و اربعین حضرت امام حسین(ع)

مى‏خواند. در اغلب ایام زیارتى، در کنار مرقد حضرت امام‏حسین(ع) بود. در دهه عاشورا هر روز زیارت عاشوراى معروف را باصدمرتبه سلام و صدمرتبه لعن مى‏خواند. در پاریس هم این برنامه‏را ادامه مى‏داد.

امام در چند سالى که در نجف بود، براى درک تمام زیارتهاى‏مخصوص امام حسین(ع) فاصله بین این شهر و کربلا را، که حدود 80کیلومتر است، مى‏پیمود و اهتمام داشت در ایام عاشورا، اربعین،عرفه، نیمه شعبان و ماه رجب این مسیر را پشت ‏سربگذارد.

چون در پایین مرقد امام حسین(ع) حضرت على‏اکبر(ع) آرمیده است،پایین پا نمى‏رفت. درنجف هم، چون روایت‏شده سرمقدس امام سوم‏بالاى سر مطهر پدرش على(ع) است، امام خمینى بالاى سر نمى‏رفت ودور نمى‏زد.

یک بار مى ‏خواستند جلوى در گاهى که امام کفش‏هاى خود را بیرون‏مى ‏آورد، روزنامه بیندازند. چون این کار انجام شد، با وجود آن‏که صفحه ‏آگهى ‏ها بود، پایش را آنجا ننهاد و فرمود: شاید اسم‏محمد یا على در آنها باشد. مى‏بینیم که امام حتى حاضر نمى‏شدکلمه على یا محمد، که اسم افرادى عادى بود، زیر پایش قراربگیرد تا برسد به اسامى ائمه معصومین‏علیهم السلام . این حالت،اشتیاق وافر امام به آن خاندان را نشان مى‏دهد. آن وجودگرانقدر با شنیدن صداى صلوات و نام مبارک رسول اکرم(ص) صلوات‏مى‏فرستاد و دیده نشد که صداى صلوات مردم دیدار کننده را درحسینیه جماران بشنود و صلوات نفرستد.

توسل به اهل‏بیت ‏علیهم السلام و استمداد از ارواح پاک آن‏بزرگواران، جلوه‏اى دیگر از حب امام به این خاندان بود.

حجة‏الاسلام سید محمدجواد علم الهدى مى‏گوید: به اذن امام مامورشدم که به منطقه خراسان بروم و علماى آن دیار را ببینم ومصایبى را که طاغوت و استعمار متوجه مسلمانان نموده تشریح کنم‏و نامه‏هاى امام را تحویل آنان دهم. شبى که عازم بودم، ایشان‏خطاب به من فرمودند: قبل از این که با هرکس ملاقات کنید، اول‏به حرم امام رضا(ع) مشرف شوید و به آن حضرت بگویید: آقا، کارخطیرى پیش آمده و ما وظیفه خود دانستیم که قیام کنیم. چنانچه‏مرضى شماست ما را تایید کنید.

دسته ها :
پنج شنبه دهم 11 1387
انقلاب اسلامی؛ ویژگی‌ها و خاطرات
در گفت و گو با سه تن از شخصیت‌های سیاسی و فرهنگی
 گزارش: عبدالکریم شیخی‌شتان ـ مریم خوئینی
مقدمه: 28 سال پیش اتفاق افتاد. انقلابی که چشم‌های پدران و مادران ما را باز کرد، انقلابی که پرونده‌ی 2500 سال حکومت استبدادی را بست و طنین آن از مرز‌ها و کرانه‌ها عبور کرد.
اما ما در کش و قوس این تغییر و تحولات نبودیم و در آن هیاهوها و آن شعار دادن‌ها شرکت نکردیم و هیچ‌گاه گاز اشک آور، چشمان‌مان را نسوزانده و گوش‌مان را نیز هیچ انفجار خمپاره‌ای اذیت نکرده است. ما نسل سومی هستیم به قول یکی از دوستان نسل سوخته! ما برای شنیدن از انقلاب و برای بازکاوی ژرفای انقلاب بی‌قراریم. آن چه در پی می‌خوانید حاصل تلاش من (خوئینی) و همکارم شیخی‌شتان است که با حجت‌الاسلام نعمت‌الهی ، قاسم یاحسینی و رضا رویگری به گفت‌و گو نشستیم:
حجت‌الاسلام نعمت‌الهی
رییس اداره کل تبلیغات اسلامی استان: شخصیت کاریزماتیک امام توانسته بود
قلوب مردم را تسخیر کند
انقلاب اسلامی ایران یک نعمتی بود که خداوند در یک مقطع حساسی از جهان معاصر بشریت ارزانی کرد و آن خلق معنویتی بود که در دنیا احساس می‌شد. می‌دانیم که در واقع تحولات عظیم جهانی که به وجود آمده بود به دنبال آن تلاش‌هایی صورت پذیرفته بود که به یک نوعی معنویت را از زندگی بشر امروز حذف نمایند و آن را به حوزه‌های فردی هدایت کنند و آن را خیلی جزیی و محدود کنند. البته موضوع در سراسر دنیا بوده و مختص به اسلام نبوده است. یعنی در مسیحیت همین تفکر به عنوان یک دین برتر بود. به نوعی "ایسم‌ها" که به دست بشر درست شده و فراوان بود دیگر مردم را اشباع نکرده بود بلکه خسته کرده بود. معلوم نبود چه چیزی را این "ایسم‌ها" می‌خواهند بگویند. در چنین شرایطی، انقلابی در گوشه‌ای از دنیا به وقوع پیوست که داعیه حضور معنویت و عنصر دین را در حیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی بشر داشت. این واقعه یک واقعه‌ی مهمی بود که در دنیا اتفاق افتاد. به خاطر همین است که اهمیت انقلاب اسلامی اهمیت بالایی است یعنی ما تنها در ایران انقلاب نکردیم بلکه ما با صدای رسا به همه‌ی عالم اعلام کردیم که باز هم خدا، معنویت، دین و آموزه‌هایی دینی است و می‌تواند وجود داشته باشد.
امام به عنوان یک رهبر دینی، هدایت و رهبری این انقلاب را عهده‌دار بود و ویژگی انقلاب هم در همین بود. ماهیت آن یک ماهیت دینی و هدف آن یک هدف متعالی و احیای ارزش‌ها در جامعه بود و این‌ها همگی یک سری ویژگی‌های خاص بود که برای انقلاب اسلامی ایران به وجود آوردیم. به خاطر همین امر بود که مردم در آغاز انقلاب با همین نگاه و نگرش در کنار رهبر قرار گرفتند و شخصیت کاریزماتیک امام در واقع توانسته بود قلوب مردم را تسخیر کند و بر دل‌های مردم حکومت‌ کند و این نقش برجسته‌ی یک رهبر می‌تواند در جامعه باشد. معمولاً رهبرانی با عنصر کاریزماتیک پیش قدم می‌شوند و بر دل‌های مردم حکومت می‌کنند. اینان می‌توانند رهبرانی موقت در جامعه باشند. اما در عین حال که امام یک شخصیت کاریز‌ماتیک بود از عنصر عقل و عقلانیت هم فاصله نگرفته بود یعنی شبیه همان کاری که پیامبر اسلام کردند. مردم را به مشارکت‌های جمعی فراخواندن تنها در شعار هم نبود بلکه این در حد عمل بود و یک نظامی را طراحی کردند بر مبنای ولایت فقیه و یک سیستمی را به وجود آوردند که در هیچ کجای دنیا سراغ نداریم که هم می‌تواند ادعا کند عنصر معنوی دین در رأس هرم قرار گرفته و هم از سیستم‌های مدرن دنیا بهره‌گیری نماید مثل انتخابات و مجلس.
انقلاب اسلامی ایران در واقع با همین نگرش و وضعیت بود که در یک شرایط خاصی قرار گرفت و توانست با این شرایط به مراتب والایی از اداره‌ی جامعه برسد که ما امروز شاهد آن هستیم.
امام به عنوان یک شخصیتی که رهبری سیاسی جامعه را به عهده داشت در عین حال حکیمی بود عارف. عارفی که در اوج مسائل عرفانی سخن حماسی می‌گفت. فقیه بود، دانا بود، مبانی دین و سیاست‌مداری بود که با همه‌ی عناصر موجود در وجود این شخصیت توانسته بود یک شخصیت جامع و کاملی را از آن به وجود بیاورد و ترسیم کند. بنابراین ویژگی‌های انقلاب اسلامی را خیلی باید ویژگی‌های منحصر به فردی در دنیا بدانیم و آن را محدود به جغرافیایی مثل ایران نکنیم که فکر کنیم یک اتفاقی در ایران افتاد. شعاع این اتفاق همه‌ی عالم را فراگرفت و آثار آن را هم در دنیا دیدیم که چگونه گسترده در حال عمل است.
امام وقتی که وارد ایران شد، دولت وقت تلاش می‌کرد نگذارد این اتفاق رخ دهد، چون اگر امام می‌آمد و در قلب مردم قرار می‌گرفت شرایط را صد در صد تغییر می‌داد. امام آمد و هنگام ورود خود با استقبال بی‌نظیر مردم مواجه شد. کار زیبایی که امام در بدو ورود خود کردند انجام دادند در گلزار شهدا بود. این خود پیامی آشکار داشت که احیای ارزش‌های دینی را متذکر می‌شد و احترام به خون والای شهیدان که از عوامل مهم و مؤثر پیروزی انقلاب بود. ایشان خط انقلاب را مشخص کرد که خط انقلاب، دنیا طلبی نیست بلکه یک مسیر درستی است که می‌خواهد دنبال شود و بر اساس ارزش‌های دینی است که شهید و شهادت یکی از عناصر مهم و فوق العاده‌‌ی است که در این میان نقش آفرینی می‌کند.
خاطره: وقتی که محصل بودم مدرسه‌‌ی ما مدیری داشت که به شدت ترسو بود. وقتی که راهپیمایان می‌آمدند در مدرسه شعار " مرگ بر شاه" می‌دادند مدیر بچه‌ها را از مدرسه می‌کشیدند بیرون و می‌آوردند. یک روز که آمده بودند مدیر در حیاط مدرسه را محکم بسته بود و آمده بود پشت در و گریه می‌کرد و می‌گفت بچه‌ها بیرون نروید، اما هیج کس توانایی جلوگیری از بچه‌ها را نداشت. بچه‌ها به خیابان رفتند و به جمع راهپیمایان ملحق شدند و آقای مدیر همچنان گوشه‌ای بود و دو دستی بر سر خود می‌زد و می‌گفت ساواک پدرم را در می‌آورد.
قاسم یاحسینی نویسنده و پژوهشگر در حوزه‌ی تاریخ:
انقلاب و خاطره‌های آن را نباید
صرفاً از طریق تاریخ‌نگاری منتقل کرد
در ایام انقلاب اسلامی و زمستان 1357 من نوجوانی 13 ـ 14 ساله بودم و به سان دیگر هم سن و سالانم شرکت در راهپیمایی‌ها و تظاهرات - که بعضاً منجر به درگیری با نیروهای نظامی و امنیتی می‌شد - برایم تازگی و در عین حال جذابیتی خاص داشت. اولین شهید بوشهر شهید درختیان معروف به «جمشیدو» بود و در محله‌ی ما یعنی محله شنبدی به شهادت رسید و جالب آن که از همان وقت خیابان «ششم بهمن» - انقلاب فعلی - برای مدتی به "خیابان جمشیدو" تبدیل شد. به دلیل محافظه کاری خاصی که پدرم داشت کم‌تر پایمان به خیابان و راهپیمایی‌ها باز می‌شد، اما دور از چشم ایشان من و برادرم برای شرکت در تظاهرات به خیابان‌ها می‌رفتیم و سنگی به گاردی‌ها پرتاب می‌کردیم، بدون هیچ دلیل خاصی از شاه بدمان می‌آمد، زیرا جو عمومی چنین بود.
خاطره: چند روز مانده به پیروزی انقلاب، دژ برازجان توسط مردم تسخیر شد. روز‌های 21 و 22 بهمن 57 بود. در این درگیری‌ها چندین نفر شهید و مجروح شدند. مردم در روز 22 دوم بهمن بالاخره دژ را به تصرف در آوردند( سهم دایی من هم یک منور بود) تا آن روز مردم عادی هیچ اطلاعی از کاربرد آن نداشتند و خیلی‌ها فکر می‌کردند نارنجک است. چند بار وسوسه شده‌ام ریز خاطراتم از زمان 57 را بنویسم اما هر بار بنا به دلایلی موفق به این کار نشدم. تصویر جالبی که از آن زمان به ذهن من مانده پلاکاردی بود: تصویر سگی که سرش سر شاه بود و مردی که کارتر بود استخوانی را جلوی سگ انداخته بود و زیرش نوشته شده بود «در ایران به دزدی بسی ماهری / بخور استخوان چون سگ کارتری».
قاسم یاحسینی در خصوص نقش جوانان و انقلاب گفت: معمولاً آدم‌های میان سال و پیر در انقلاب شرکت نمی‌کنند. دانشمندان پدیده‌ی انقلاب را چیزی متعلق به نسل جوان و افراد زیر 30سال می‌دانند، از این رو اگر که همه‌ی اقشار در انقلاب اسلامی بهمن 57 شرکت داشتند اما حضور و شور هیاهوی جوانان زیر 30 سال حرف اول را می‌زد، همین جوانان که انقلاب را به پیروزی رساندند و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را اداره کردند. برای نسل من که این روز‌ها دهه‌ی 40و50 عمرشان را سپری می‌کنند، انقلاب و خاطره‌‌های آن یک نوستالژی محض می‌باشد و بیش از آن که تعقل باشد آمیخته‌ای از شور و احساس و هیجان و «خاطرات طلایی» گذشته است این نوستالژی را با تاریخ و خبر نمی‌توان نقل کرد. با ابزار سینما، رمان و شاید سمفونی می‌توان قطعه‌ای از آن دریا را به نسل حاضر نمایاند. هر چند که «هنر انقلاب » هنری بسیار نحیف، و حتی نسبت به هنر جنگ تحمیلی، عقب افتاده و رشد نیافته تلقی می‌شود. به هر حال انقلاب شور خاص خودش را داشت، شوری که امروز هیچ خبری دیگر از آن نیست. در عصری که میزان تشخص و مقبولیت‌های اجتماعی آدم‌ها را میزان حساب بانکی و مدل بالای ماشین و مارک لباس مشخص می‌کند حرف از ایثار و از خودگذشتگی، جان دادن برای آرمان و ایمان اگر دیوانگی نباشد قطعاً پرت وپلایی بیش نیست. نگاه من نگاه تلخی است.
رضا رویگری بازیگر سینما و خواننده‌ی سرود انقلابی "الله‌اکبر":
بعد از 2500 سال حکومت شاهنشاهی برای اولین بار یک اتفاق دیگری رخ داد
واضح و مبرهن است که سرودهای انقلابی 57 حال و هوای دیگری را به دهه‌‌ی فجر می‌دهند. سروده «ا... اکبر» یکی از سرودهای زیبایی است که آهنگ‌سازی آن را فریدون خشنود انجام داده و شعرش را حسین سرافراز سروده و با صدای رضا رویگری در ذهن‌ها حک شده است. رضا رویگری گفت: روزی که شاه داشت از ایران خارج می‌شد قرار بود این سرود ضبط شود اما بنا به دلایلی میسر نشد. اوایل بهمن 57 - بیست روز مانده به انقلاب- موفق به ضبط سرود شدیم و روز 23 بهمن 57 نیز برای اولین بار از رسانه ملی پخش ‌شد.
رضا رویگری گفت: این آهنگ خاص از دل برآمده است. برای من خیلی جالب است جوان‌هایی که در آن زمان حضور نداشتند و خاطره‌ای ندارند این آهنگ برایشان دل نشین است. رضا رویگری که با حس و هیجان خاصی صحبت می‌کرد گفت: خود من نیز هنوز وقتی که این سرود را می‌شنوم حس و حال دیگری به من دست می‌دهد. او توضیح داد که آهنگ این سرود با طبل، سنج و زنجیر نواخته شده است و زنجیرش را خود رویگری می‌نواخته. او از انقلاب گفت: انقلاب یک اتفاق بزرگ بود. قرار بود بعد از 2500 سال حکومت شاهنشاهی برای اولین بار یک اتفاق دیگری رخ دهد. همه هیجان زده و حس و حال خاصی داشتند چه آن‌ها که موافق این رویداد بودند و چه آن‌ها که مخالف بودند.
او گفت: روزی که امام ‌آمد تصمیم گرفتیم در خانه و از طریق تلویزیون همه چیز را از نزدیک ببینیم. هنگام ورود امام تلویزیون قطع شد و این باعث شد که خیلی از مردم تلویزیون‌های‌خود را بیرون بیاندازند و همه به سمت میدان آزادی رهسپار شدند.
دسته ها :
دوشنبه هفتم 11 1387
X