1-خط مشیهای رفورمییستی:
در طول بیش از نیم قرن حکومت رژیم پهلوی صاحبان ایدئولوژیهای مختلف از ملی گرایان افراطی و راست گرا گرفته تا جماعتی از چپگرایان را در ضمن این دسته میتوان دید. این قبیل خط مشی ها که از قدمت بیشتری نسبت به دیگر خط مشیها برخورداربودند، در پیگیری مطالبات سیاسی خود بیشتر بر راهکارهای پارلمانتاریستی یا اصلاحات مسالمتجویانه فرهنگی و اقتصادی تاکید داشتند. جماعت قابل توجهی از مارکسیستها براین اعتقاد بودند که میتوان با تداوم بخشیدن به مدر نیزاسیون رضاشاهی یا بعدها انقلاب سفید محمد رضا به رشد و گسترش بورژوازی مدد رساند و زمینههای لازم برای تکوین مناسبات سوسیالیستی را شاهد بود.
حزب توده در سالهای پس از کودتای 28 مرداد به این نتیجه رسید که در چارچوب همین رژیم موجود نیز میتوان راه رشد غیرسرمایهداری را صورت داد. این حزب کماکان تا سالهای پایانی دهه 50 بر همین مشی باقی ماند و تنها در سالهای آخر اوجگیری حرکت مردم از رویکرد سابق خود عدول کرد.
جبهه ملی اما ، مصداق اتم مشی رفورمیستی است. بختیار درمیان نیروهای این جبهه با تلاش برای حفظ پایههای رژیم شاهنشاهی در شرایطی که مطالبات مردم مستقیما مشروعیت رژیم را نشانه گرفته بود و رژیم آخرین سنگرهای خود را هم واگذاری میکرد، نمونه سخیف این مشی بود.
نهضت آزادی نیز ماههای پایانی عمر رژیم شاهنشاهی کمابیش به همین مشی ملتزم ماند گو اینکه استفاده از اهرم فشار خارجی و به خصوص حزب دموکرات آمریکا برای ایجاد تحول سیاسی در کشورمان نیز جایگاه ویژهای در خط مشی نهضت داشت .
هواخواهان تمامی مشیهای رفرمیستی از این معنا غافل بودند که رفرم به فرض پذیرش آن از جانب رژیم قادر به علاج ساختارهای فاسد نیست.بگذریم از آنکه این قبیل رویکردها بارها و بارها ناکامی خود را در چالش با رژیم به اثبات رسانده بودند.
2-مشیهای مسلحانه:
با به بنبست رسیدن مشی رفورمیستی در اوایل دهه ،40 معارضهجویی با رژیم پهلوی به راهی دیگر افتاد. پویان و احمدزاده از بنیانگذاران نخستین گروههای چریکی مارکسیستی در دهه 40 که بعدها سازمان چریکهای فدایی خلق را تشکیل دادند مشی چریکی را سرلوحه کار قرار دادند تا با پیوند زدن موتور کوچک یک سازمان پیشتاز با موتور بزرگ توده، تور اختناق رژیم را پاره کرده و رژیم را سرنگون کنند.
در بین معارضهجویان مسلمان، با به بنبست رسیدن مشی نهضت آزادی در اوایل دهه 40، جمعی از اعضای جوان آن، به بازنگری در استراتژی مبارزاتی مهندس بازرگان پرداختند و نهایتا" مارکسیسم را به مثابه دانش مبارزه پذیرا گشتند. اما به هر حال هر دو حامل عمده مشی چریکی در آن ایام، یعنی سازمان چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق بعد از چند سال در اواسط دهه 50 به بنبست رسیدند.
سازمان مجاهدین خلق با تغییر ایدئولوژی بیش از 90% از کادرهای خود پس از سال 54 حتی در قالب سازمانی مارکسیست نیز رو به افول رفت. تقی شهرام چهره شاخص بخش مارکسیست - لنینیست سازمان، پس از چندی با ارائه "تز رکود" به سهم خود بر مشی مسلحانه یا صرت چریکی آن، مهر پایان زد.
در بین نیروهای مذهبی نا متجدد نیز بودند نیروهایی که مبارزه با رژیم را بارویکردی مبتنی بر" ترور" پی می گرفتند. بااین حال این رویکرد که در تاریخ معاصر ما و عموماَ با انگیزههای خالصانه در قالب جریانهایی همچون فداییان اسلام و هیاتهای موتلفه تجلی مییافت نیز نتوانست به رغم محور قرار دادن حذف فیزیکی مفسدین ، جریانی منسجم و متداوم ایجاد کند تا آنجا که عموما با ضربه به هسته اصلی این گروهها عمر گروه نیز به پایان میرسید . حرکتهای مزبور هیچگاه قادر نبودند در سطح عموم، تحولی را صورت دهند. بیراه نبود که امام هیچگاه جنگ چریکی یا ترور را محور مبارزه قرار نداد و حکم و اذن این قبیل تحرکات را هم صادر نکرد. امتناع امام از صدور حکم ترور حسنعلی منصور، نخست وزیر وقت ، شاهد روشنی بر این مدعاست.
3- اصلاحات درازمدت فرهنگی:
در میان مخالفین رژیم پهلوی کم نبودند نیروهایی که راهکارهای سیاسی را در حل معضلات آن روز جامعه مفید نمیدیدند و معتقد بودند که باید با کار درازمدت فرهنگی، معضلات مزبور را چاره کرد. نیروهای بالنسبه نوگرا در حوزه که حول مراکزی همچون دارالتبلیغ مرحوم شریعتمداری و نشریه مکتب اسلام به مدیریت آقای مکارم شیرازی از هواخواهان این راهکار بودند.
4-الگوی درباری اصلاح:
این الگو عمدتاً در روشنفکرانی تعین مییافت که در چارچوب حاکمیت و با گردآمدن حول همسر شاه به تلطیف چهره خشن رژیم شاه امید بسته بودند.
این نیروها برآن بودند که با توسل به نیروهای خارجی و یا تقویت بخشهایی از هیات حاکمه که میتوانند پایگاه جناح کبوترهای امپریالیسم قرار گیرند، میتوان اقتدارگرایی رژیم پهلوی را چاره کرد. جالب اینجاست که در جمع روشنفکرانی که گرد فرح پهلوی جمع آمده بودند، چپهای سابقا دوآتشهای را میشد یافت که اهداف ایدئولوژیک خود را از طریق توسل به جناحی از هیات حاکمه دست یافتنی میدیدند.