* قرآن كريم: «الا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ». (رعد/ 28)
آگاه باشيد كه فقط به ياد خدا دلها آرامش مىيابند.
اين شرط آدميّت نيست مرغ تسبيح خوان و من خاموش
(دوش مرغى بصبح مىناليد عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش گفتم ...)
سعدي
قرآن كريم: «الْيَوْمَ تُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ (غافر/ 17)
امروز (قيامت) هركس در برابر كارى كه انجام داده است جزا داده مىشود.
رسولخدا صلى الله عليه و آله:
وَعَظَنى جَبْرَئيلُ فَقالَ: ... وَ اعْمَلْ ما شِئْتَ فَانَكَ مُلاقيهِ (بحارالانوار، ج 71، ص 189)
جبرئيل مرا پند داد و گفت: ... هرچه مىخواهى بكن كه آن را ملاقات خواهى كرد.
امام على عليه السلام:
اعْمالُ الْعِبادِ فى عاجِلِهِمْ نَصْبُ اعْيُنِهِمْ فى آجِلِهِمْ (نهجالبلاغه، حكمت 7)
اعمال بندگان در اين دنيا، نصبالعين آنها در آخرت خواهد بود.
تو تا زندهاى سوى نيكى گِراى مگر كام يابى به ديگر سراى
«فردوسى»
چو در گور تنگ استوارت كنند همه نيك و بد در كنارت كنند
«فردوسى»
زِ روز گذر كردن انديشه كن پرستيدن دادگر پيشه كن
«فردوسى»
قيامت كه بازار مينو نهند منازل به اعمال نيكو دهند
«سعدي»
امام صادق عليه السلام:
ايَّاكُمْ وَ النَّظْرَةَ؛ فَانَّها تَزْرَعُ فِى الْقَلْبِ الشَّهْوَةَ وَ كَفى بِها لِصاحِبِها فِتْنَةً (تحفالعقول، ص 305)
از نگاه كردن به حرام بپرهيزيد؛ زيرا بذر شهوت را در دل مىكارد و اين خود براى به فتنه و گناه انداختن نگاه كننده كافى است.
زِ دست ديـده و دل هـر دو فـريـاد كـه هـرچـه ديـده بـيـنـد، دل كـنـد يـاد
«باباطاهر»
هـمـه رسـوايــى، اوّل زِ نـظـر خـيــزد تـا در تـو نظـر كـردم، رسـواى جهان گشتم
«عطّار»
امام على عليه السلام:
مَن غَضَّ طَرْفَهُ اراحَ قَلْبَهُ (غررالحكم)
كسى كه چشم خود را پايين اندازد، دلش را آسوده گرداند.
زِ چشم است ديدن، زِ دل خواستن ز ديـــدار بــاشــد هــوا خــاستـن
«اسدى»
امام على عليه السلام:
رُبَّ صَبابَةٍ غُرِسَتْ مِنْ لَحْظَة (غررالحكم، حديث 5314)
بسا نهال هوسى كه از نيم نگاهى كاشته شده است.
اگــر چشمــان نكــردى ديــدهبـونــى چــه دونـه دل كــه خـوبـان در كـجـايــى
«باباطاهر»
آدم، آه است و دم
قرآن كريم: «خُلِقَ الْانْسانُ ضَعيفاً». ( نساء/ 28)
انسان، ناتوان آفريده شده است.
2. امام على عليه السلام:
مِسْكينٌ ابْنُ آدَمَ! مَكْتُومُ الْاجَلِ، مَكْنُونُ الْعِلَلِ، مَحْفُوظُ الْعَمَلِ، تُؤْلِمُهُ الْبَقَّةُ و تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ، وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَةُ (شرح نهجالبلاغه، ج 20، ص 62)
بينوا آدمى! مرگش پوشيده است و بيمارىهايش نهفته و كردارش نگاشته شده.
پشّهاى او را مىآزارد و جرعهاى گلوگير از پاى درمىآوردش و عرق، وى را گنديده مىكند.
آدم، از سنــگ سـختتــر اســت و از گُــل نــازكتــر.
آدمـيـزاد، بــه تَفـى مشـتـعــل است و بـه پُـفــى خــامــوش
بيچــاره كســى اسـت آدميــــزاد خــاكـــى كــه چــو پُـــف كنــى بَــرَد بـاد
«نظامى»
نيك گفتند بزرگان خردمند كه هست نازنينتر زِ گُل و سختتر از سنگ بشر
«امير خسرو»
انصاف، نصف دين است
امام على عليه السلام:
الْانْصافُ افْضَلُ الْفَضائِلِ (غررالحكم، حديث 805)
انصاف، برترين فضيلتهاست.
2. امام باقر عليه السلام:
لاعَدْلَ كَالْانْصافِ ( بحارالانوار، ج 78، ص 165)
هيچ عدالتى چون انصاف نيست.
راه بزن راه، خدا هم ببين!
هركه انصاف از او جدا باشد دَد بوَد دَد، نه پادشا باشد
«سنايى»
1. امام على عليه السلام:
اجْتِنابُ السَّيّئاتِ اوْلى مِنِ اكْتِسابِ الْحَسَناتِ ( غررالحكم، حديث 1522)
دورى كردن از بدىها، سزاوارتر از انجام خوبىهاست.
2. امام حسين عليه السلام:
از كارى كه بايد بهخاطرش عذرخواهى كنى، بپرهيز؛ زيرا مؤمن نه بدى مىكند و نه پوزش مىطلبد و منافق هر روز بدى مىكند و عذر مىخواهد.
بد و نيك ماند زِ ما يادگار تو تخم بدى تا توانى مكار
«فردوسى»
بــه بـــد، تــا تـــوانـــى بـــه گــيــتــى مــكـــوش.
«فردوسى»
آدميزاده طُرفه معجونى است
* امام على عليه السلام:
انَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ رَكَّبَ فِى الْمَلائِكَةِ عَقْلًا بِلا شَهْوَةٍ، وَ رَكَّبَ فِى الْبَهائِمِ شَهْوَةً بِلاعَقْلٍ، وَ رَكَّبَ فى بَنىآدَمَ كِلْتيْهِما، فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ الْمَلائِكَةِ، وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهائِمِ
خداوند در فرشتگان فقط عقل نهاده است و نه خواهش نفسانى و در ستوران ميل و خواهش نهاده است و عقل نه، و در بنىآدم هر دو را نهاده است. پس، آن كه عقلش بر خواهشش چيره آيد از فرشتگان بهتر است و هركه خواهشش بر خردش غالب گردد از ستوران بدتر است.'
آدميــزاده طُــرفـه معجــونــى است از فــرشتــه سِـرِشـتـه و ز حيــوان
گـر رَوَد ســـوى ايـــن، شــود بِـهْ از ايـن ور شــود سـوى آن، شــود كــم از آن
قرآن كريم: «وَ اعْتَصِمُوا بِجَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» آلعمران/ 103
همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد
آنها دو نفر بودند همراه، ما صد نفر بوديم تنها!
درباره ريشه اين مثل آوردهاند كه كاروانى به حاكم خويش شكايت بردند كه دو راهزن، كاروان صد نفرى ما را غارت كردند. حاكم با تعجّب پرسيد: چگونه صد كس با دو تن برنيامدهاند؟ يكى از آنان در پاسخ گفت: آنها دو نفر بودند همراه، ما صد نفر بوديم تنها!(دوازده هزار ضرب المثل فارسى، ص 62)
دو بـلبـــل بــر گُــلــى خــوشتـــر ســـرايــنـــد.
«نظامى»
مــورچــگــان را چـــو بـــوَد اتّـفــاق شيــر ژيـــان را بــدرانـنــد پــوسـت
«سعدى»
كدام دانه فرو رفت در زمين كه نَرُست
قرآن كريم: «افَحَسِبْتُمْ انَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ انَّكُمْ الَيْنا لاتُرْجَعُونَ). مؤمنون/ 115)
آيا گمان كردهايد كه شما را بيهوده آفريدهايم و نزد ما بازگردانده نمىشويد.
روزگار و چرخ و انجم سر به سر بازيستى گر نَه اين روز دراز دهر را فَرداستى
«ناصر خسرو»
كدام دانه فرو رفت در زمين كه نَرُست چرا به دانه انسانت اين گمان باشد
مرا بــه گور سپارى مگــو وداع وداع كـه گـور پــرده جمعيّـت جنــان باشد
فرو شدن چو بديدى، بر آمدن بنگر غروب شمس و قمر را چرا زيان باشد
«مولوى»