بسم الله
حاضر جوابي يعني اين!!!
روزي تاجري بغدادي از بهلول پرسيد: من چه جنسي بخرم تا منافع زيادي ببرم؟
بهلول جواب داد آهن و پنبه.
آن مرد رفت و مقداري آهن و پنبه خريد و انبار نمود.اتفاقا پس از چند ماهي فروخت و سود فراوان برد.باز روزي به بهلول برخورد . اين دفعه گفت: بهلول ديوانه اين دفعه چه بخرم تا منافع ببرم؟
بهلول اين دفعه گفت پياز بخر و هندوانه.
تاجر اين دفعه رفت وتمام سرمايه ي خود را پياز و هندوانه خريد و انبار نمود و پس از مدت كمي تمام پياز ها و هندوانه هاي او پوسيد و از بين رفت و ضرر فراوان كرد.فوري به سراغ بهلول رفت وبه او گفت:در اول كه از تو مشورت نمودم گفتي آهن بخر و پنبه، نفعي بردم ولي دفعه ي دوم اين چه پيشنهادي بود كردي؟ تمام سرمايه ام از بين رفت!
بهلول در جواب آن مرد گفت: روز اول كه مرا صدا زدي گفتي آقاي شيخ بهلول و چون مرا شخص عاقلي خطاب كردي من هم از روي عقل به تو دستور دادم، ولي دفعه ي دوم مرا بهلول ديوانه صدا زدي من هم از روي ديوانگي به تو دستور دادم.
مرد از گفته ي دوم خجل شد و مطلب را درك نمود.