با تشکر از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید. اگر ممکن است در ابتدا تعریفی از «جهانی شدن» ارائه نموده و تفاوت آن را با «جهانی سازی» برای ما بیان نمائید.
? دکتر بینش: بنده تشکر می کنم از اینکه تلاش فرهنگی انجام می دهید .... بحث جهانی شدن مبنایی است که در ادیانی همچون مسیحیت وغیره وجود دارد. ادیان همگی بدنبال جهانی شدن هستند. اما به صورت مشخصتر بحث از جهانی شدن توسط هگل شروع شدهاست. به نظر او دنیا کوچکتر وکوچکتر بود و در نهایت همه به طرف غرب کشیده می شوند. نظریه های جدیدی که مطرح میشوند نیز به مطلب اشاره دارند اما با این تفاوت که در نظریه هگل تفکر به جایی میرسد که انسانها از تفکر بینیازمی شوند. ازهمین نظریه در دهههای اخیر نویسندگانی چون فوکویاما (نویسنده کتاب پایان تاریخ و آخرین انسان) و هانتینگتون استفاده کردهاند، لذا نظرشان این است که با فروپاشی شوروی تفکر لیبرالی آخرین تفکر و جهانیترین تفکر است، و انسانی که ایدههای غربی دارد بالاترین انسان است و با همین تفکر میتوان جهان را هدایت کرد. در کل باید بگویم دیدگاه جهانی شدن، هرچند رابطه با ادیان دارند اما تفکر آن سکولار است و انسان را عامل پخش کننده آن میداند.
جهانی سازی، بیشتر تفکری است که در غربِ بعد از فروپاشی شوروی به وجود آمد. تفکر غربیها ایناست که وقتی ایدهی «جهانی شدن» کامل است، چرا پخش نکنیم و گسترش ندهیم. اولین حرف شان ایناست که هدف ما دموکراتیک کردن جهان است؛ یعنی یکی از اصلی ترین تفکر آنها انسان گرایی است که بر اساس چنین نگرشی به دموکراسی سازی و حاکم نمودن انسان بر سرنوشتاش، مهمترین دغدغة آنها به شمار میآید. لذا ما باید این واقعیت را بپذیریم که آنان به قصد اجرا قدم گذاشته اند. البته بحث اقتصادی و تأثیر جهانی سازی بر توانمندیهای اقتصادی غرب را، نباید از نظر دور داشت؛ چون وقتی اقتصاد تأمین و ظرفیتهایی اقتصادی افزایش یافت، بقیه نیز به دنبال آنها حرکت میکند.
دانشمندی بنام لیپسیت بر این نظر است که رفاه اقتصادی اگر در جامعه پیاده شد سیاست وفرهنگ خود به خود فعال می شود. غرب با این تفکر، درپی جهانی سازی هرچند که جهانی شدن یک سیرتاریخی است و جهانی سازی، اکنون به سردمداری آمریکا دنبال میشود.
پیامبراکرم(ص)، رحمت برای جهانیان بوده و وجود مبارک ایشان، طبق تصریح قرآن کریم، اسوه نیکی برای انسانها است.
با بررسی زندگی و سیره آن حضرت، مشاهده میشود سیره سیاسی ایشان نیز در پرتو مسائل اخلاقی بوده است و با بهره گیری از هوش سرشار و اتصال به منبع الوهیت، ضمن سرآمد بودن در مقابل همه، از او سیاستمداری متبحر و کاردان و تصمیم گیری زبده و خلاق ساخته است.
سیره سیاسی پیامبر(ص) نشان میدهد مهمترین ویژگی در سیره سیاسی آن حضرت، فضیلت محوری و تلاش برای رشد و تعالی بخشیدن به انسان است و به همین دلیل کلیت جهتگیری رفتار سیاسی ایشان به سمت تکریم، تعالی و فضیلتبخشیدن به انسانها بوده است. بررسی نمونههایی از دیدگاهها، موضعگیریها و مدیریت سیاسی پیامبر (ص) بیانگر سیره سیاسی و بینش عمیق و همه جانبه آن حضرت (ص) خواهد بود. به همین منظور به سراغ حجت الاسلام والمسلمین دکتر غلامرضا بهروزلک، رئیس انجمن مطالعات سیاسی حوزه علمیه قم و عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) رفتیم تا در این زمینه به گفت و گو بنشینیم.
شاید نخستین پرسشی که در مباحث سیاسی مطرح میشود، این است که اخلاق چه نسبتی به سیاست دارد و در واقع آیا سیاست و اخلاق قابل جمع میباشند؟
- سیاست و اخلاق دو مفهوم مهم در زندگی انسانهاست. اخلاق و سیاست از افعال ارادی و هدفمند هستند. رابطه اخلاق و سیاست در طول تاریخ از رویکردهای مختلفی مورد بررسی قرار گرفته و چهار گونه رابطه برای آن مطرح شده است. رابطه نخست، بیانگر جدایی فعل اخلاقی از فعل سیاسی است که معتقدند فعل اخلاقی معطوف به ارزشها و هنجارهاست و غایت سیاست واقعیتها و کسب منفعت و رعایت مصلحت است. رویکرد دوم، تبعیت اخلاق از سیاست است که ماکیاولی از بنیانگذاران این رویکرد در اندیشه سیاسی مدرن است.