صفحه ها
دسته
وبلاگ هاي مذهبي
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 704598
تعداد نوشته ها : 402
تعداد نظرات : 50
Rss
طراح قالب
GraphistThem253

خزاز به سند خود از پسر عمار بن یاسر از پدرش عمار روایت کرده که گفت : در یکى از جنگها همراه رسول خدا صلى الله علیه و آله بودم ... على علیه السلام پرچمداران سپاه کفر را کشته و جمعیتشان را پراکنده و عمرو بن عبدالله جمحى و شیبه بن نافع را از دم تیغ گذرانده بود.
نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله رفتم و گفتم یا رسول الله (درود خداوند بر تو باد) به راستى على در راه خدا جهادى بزرگ کرده است .

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:

این براى آنست که او از من است و من از اویم و او وارث دانش من و ادا کننده قرض ها و وعده هایم و خلیفه پس از من است . اگر او نبود مومن خالص شناخته نمى شد.

جنگ با او، جنگ با من است و جنگ با من ، جنگ با خداست و صلح با او، صلح با من و صلح با من ، صلح با خداست .

آگاه باش که او پدر دو فرزند من است و امامان از نسل اویند. خداوند تعالى امامان هدایتگر را از نسل او پدید مى آورد که مهدى از نسل اویند. خداوند تعالى امامان هدایتگر را از نسل او پدید مى آورد که مهدى این امت از ایشان است .


عرض کردم : پدر و مادرم به فدایت اى رسول خدا این مهدى کیست ؟
فرمود: اى عمار خداوند تباک و تعالى با من عهد فرموده که از نسل حسین علیه السلام 9 امام پدید آورد که نهمین ایشان غایب مى گردد. و اینست معنى آیه مبارکه

قل ارایتم ان اصبح ماوکم غورا فمن یاتیکم بما معین (1)

براى او غیبت طولانى خواهد بود که جمعى از دین بر مى گردند و عده اى بر آن ثابت مى مانند آنگاه او در آخرالزمان خروج کرده و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد و براى تاویل کتاب خدا مى جنگد همانطور که من براى تنزیل آن جنگیدم و او همنام من و شبیه ترین مردم به من است .


اى عمار پس از من فتنه خواهد شد پس اگر در آن زمان بودى از على و حزب او پیروى کن زیرا او با حق و حق با اوست .
اى عمار به زودى پس از من دو گروه با على خواهند جنگید: ناکثین و قاسطین و ترا گروه ستمکار سرکش خواهند کشت .

عرض کردم : اى رسول خدا آیا در آن حال مورد رضاى خدا و رضایت شما خواهم بود؟
فرمود: آرى مورد رضایت خدا و من خواهى بود و آخرین توشه تو از دنیا قدحى از شیر است .

حدود چهل سال بعد در جنگ صفین ، عمار یاسر نزد امیرمومنان على علیه السلام آمد و عرض کرد: اى برادر رسول خدا آیا اجازه مى دهى تا بجنگم ؟
فرمود: قدرى مهلت بده ، خدا ترا رحمت کند، پس از مدتى باز آمد و کلام خود را تکرار کرد و حضرت همان جواب را فرمود و بار سوم نیز.. آنگاه امیرمومنان گریست !!

عمار به آن حضرت نگاه کرد و عرض کرد: اى امیرمومنان این همان روزیست که رسول خدا صلى الله علیه و آله آن را برایم وصف کرده است . پس امیرمومنان على علیه السلام از مرکب خود پیاده شد و او را در آغوش گرفت و با وداع کرد سپس فرمود: اى ابوالیقظان خداوند به تو از سوى خود و پیامبرش جزاى خیر دهد. چه برادر و دوست خوبى براى من بودى . آنگاه هر دو گریستند.

سپس عمار عرض کرد: به خدا قسم اى امیرمومنان جز با بصیرت و دانایى از تو پیروى نکردم زیرا شنیدم از رسول خدا صلى الله علیه و آله که در روز خیبر مى فرمود: اى عمار به زودى پس از من فتنه خواهد شد در آن هنگام از على و حزب او پیروى کن زیرا او بر حق است و حق با اوست و به زودى با ناکثین و قاسطین خواهید جنگید.

سپس عمار گفت : خداوند از سوى اسلام به تو اى امیرمومنان جزاى خیر دهد زیرا حق امامت را ادا کردى و ابلاغ فرمودى و نصیحت و خیرخواهى نمودى .
سپس سوار شد و عمار به جنگ روى آورد و پس از مقدارى جنگیدن آب خواست ، گفتند: همراه ما آب نیست . مردى از انصار آمد و شربتى از شیر آورد، عمار نوشید و فرمود: این است آنچه رسول خدا صلى الله علیه و آله به من فرمود که آخرین توشه تو از دنیا شربتى از شیر خواهد بود.
سپس به لشگر شام حمله کرد و هجده نفر را به هلاکت رساند آنگاه دو نفر از اهل شام با هم به او حمله کردند و او را به شهادت رساندند. (2)

منبع مذهب نیوز

دسته ها : عمار
دوشنبه پنجم 11 1388
X