صفحه ها
دسته
وبلاگ هاي مذهبي
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 705947
تعداد نوشته ها : 402
تعداد نظرات : 50
Rss
طراح قالب
GraphistThem253

انتخاب حکمین

روز انتخاب حکمین در صفین سال 38 هجرى قمرى یعنى انتخاب عمرو بن عاص و ابو موسى اشعرى که به نفع معاویه تمام شد.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- حوادث الایام، صفحه 63.

دسته ها : صفر 1431
جمعه نهم 11 1388

 روز لیلة الهَریر

هَریر یعنى بانگ سگ از شدت سرما.
در شب یازدهم ماه صفر سال 38 هجرى قمرى سپاه شام در جنگ صفین از شدت سرما مانند سگ صدا مى کردند، در این شب، جنگ بسیار شدت یافت و حضرت على(علیه السلام)بر اسب رسول خدا(صلى الله علیه وآله) سوار شد، ذوالفقار را در دست گرفت و با هر شمشیرى که مى زد تکبیر مى گفت و شجاعى از سپاه شام را به خاک مى افکند.
چند مرتبه ذوالفقار خمیده شد ولى حضرت آن را با زانوى مبارکش راست مى کرد.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- حوادث الایام، صفحه 63.
دسته ها : صفر 1431
چهارشنبه هفتم 11 1388

شهادت عمار بن یاسر

عمّار (ابى یقظان) از بزرگان اصحاب رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و اصحاب على(علیه السلام) بود. او در سال 37 هجرى قمرى در جنگ صفین 90 یا 91 ساله بود که به میدان جنگ آمد وپى در پى حمله مى کرد و رجز مى خواند تا جماعتى از اهل شام، او را احاطه کردند، یکى از آنان به نام ابوالعادیه زخمى بر تهیگاه او وارد کرد که او بى تاب شد و به عقب مراجعت نمود، طلب آب کرد، غلامش کاسه اى شیر آورد، عمار گفت صَدَق رسولُ اللّه(صلى الله علیه وآله) از حقیقت این سخن پرسیدند، گفت: رسول خدا(صلى الله علیه وآله)فرموده بود آخرین روزىِ تو قدحى از شیر است، عمار نوشید وروح پاکش به عالم بقاء پرواز نمود. على(علیه السلام) سر او را به زانوى مبارک نهاد و فرمود انّا للّه وانّاالیْه راجعون سپس بربدنش نماز خواند و با دست مبارکش او را دفن نمود.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- حوادث الایام، صفحه 61.
جنگ نهروان
 
در سال 39 هجرى قمرى بعد از جنگ صفین حرقوص که او را ذوالثدیه مى گفتند و رئیس خوارج بود به زُرعَه و اشعث گفت، اگر فرصت پیدا کردند با على مقاتله کنند.

در آن هنگام على(علیه السلام) مشغول آماده سازى لشکر جهت عزیمت به سوى شام و جنگ با معاویه بود.

خوارج بعد از اطلاع از این موضوع، در حروراء جمع شدند وعبدالله بن وهب را به عنوان رئیس خود انتخاب نموده و روانه نهروان شدند. على(علیه السلام) نیز به جانب نهروان روانه شد و دو فرسخ دورتر از خوارج فرود آمدند، حضرت(علیه السلام) عبدالله بن عباس وصعصعة بن صوحان وقنبر را فرستاد تا آنان را نصیحت کنند، ولى مؤثرنبود، خود حضرت نیز تشریف برد و سخنانى را ایراد نمود باز تأثیر نکرد آخرالامر تصمیم به جنگ گرفت.

خوارج (مارقین) افرادى بودند که از کثرت سجود و عبادت پیشانى آنها پینه بسته بود، شبها به عبادت و روزها به روزه دارى مشغول بودند ولى چون به جهالت عبادت مى کردند کافرشدند و بر امام(علیه السلام) خروج نمودند. تعداد آنها دوازده هزار نفر بود اما هشت هزار نفر از آنها به لشکر حضرت على(علیه السلام) ملحق، و از مابقى آنان 3901 نفر کشته شدند. ولى از لشکر على(علیه السلام) تنها 9 نفر شهید شدند، همانگونه که قبلاً حضرت فرموده بود: «از ما ده نفر کشته نمى شود واز آنها ده نفر نمى ماند».(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- حوادث الایام، 62.

دسته ها : صفر 1431
دوشنبه پنجم 11 1388

وفات سلمان فارسى(رحمه الله)

سلمان فارسى که نام او روزبه اصفهانى و از اهالى قریه «جى» بود، در روز هشتم صفر در مدائن درگذشت و ایشان را سلمان محمدى نامیدند.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) سلمان را از یک یهودى به نام عثمان بن اشهل خرید و از قید بندگى آزاد کرد و او هم مسلمان شد و به سلمان معروف شد.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-حوادث الایام، صفحه 59.

 

 

نزول آیه (وَ اتَّقُوا یوماً تُرجَعون فیه الى اللّه)

آیه مبارکه (وَ اتَّقُوا یوماً تُرجَعون فیه الى اللّه) مشهور به آخرین آیه قرآن کریم است که در این روز بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شد و پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) پس از 21 روز از نزول این آیه از دنیا رفت.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-حوادث الایام، صفحه 61.

 

 

شهادت اُوَیس قرنىّ(رحمه الله)

 

اویس از اصحاب امیرالمؤمنین(علیه السلام) و یکى از زهاد ثمانیه بود که آنها عبارتند از: ربیع بن خُثیم ـ هَرَم بن حیّان ـ اُوَیْس قَرَنى ـ عامر بن عبد قیس ـ ابو مسلم خولائى ـ مسروق بن الاجدع ـ حسن بن ابى الحسن بصرى ـ سوید بن یزید، که چهار نفر اول از اصحاب على(علیه السلام)و از زهاد و اتقیاء بودند و چهار نفر دیگر باطلند.
اویس در یمن شتر بانى مى کرد و از اجرت آن نفقه مادر صالحه را تأمین مى نمود. روزى از مادرش اجازه خواست تا به زیارت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در مدینه برود، مادرش گفت: برو; اما اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) در خانه نباشد توقف مکن. اویس چون به دیدار پیامبر(صلى الله علیه وآله) رفت و پیامبر(صلى الله علیه وآله)در خانه نبود، به یمن بازگشت. زمانى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) به خانه آمد نورى مشاهده نمود، فرمود: کسى آمده؟ عرض کردند: از یمن شتربانى آمده بود که اسم او اویس بود و براى شما سلام فرستاد و بازگشت. حضرت فرمودند: آرى این نور اویس است که در خانه ما هدیه گذاشته و رفته.
اویس با قباى پشمى و با شمشیر و سپر نزد حضرت على(علیه السلام) رفت و عرض کرد: یا على دستت را بده تا بیعت کنم. حضرت فرمود: به چه قسم بیعت مى کنى؟ عرض کرد: به سمع و طاعت و قتال در مقابل شما تا شهید شوم یا خداوند پیروزى عطا نماید. حضرت فرمود: اسم تو چیست؟ عرض کرد: اویس. حضرت فرمود: تو اویس قرنى هستى؟ عرض کرد: بلى. فرمود: اللّه اکبر، از پیامبر(صلى الله علیه وآله) شنیدم که فرمود: یا على تو مردى را از امت من درک مى کنى که اسم او اویس قرنى است و او با شهادت از دنیا مى رود.
اویس قرنى در سال 37 هجرى قمرى در رکاب امیرالمؤمنین(علیه السلام) در جنگ صفین به شهادت رسید.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-حوادث الایام، صفحه 60.

  

دسته ها : صفر 1431
يکشنبه چهارم 11 1388

شهادت حضرت رقیه(علیها السلام)

در پنجم صفر سال 61 هجرى قمرى حضرت رقیه(علیها السلام) مظلومانه به شهادت رسید.
حضرت رقیه(علیها السلام) در سن سه سالگى با پدر بزرگوارش به کربلا آمد. بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) و اهل بیت و اصحاب(علیهم السلام)، همراه با اسراء به کوفه و شام برده شد و در مسیر چهل منزل راه شام رنجهاى فراوانى دید.
در شام بعد از دیدن سر نورانى پدر در خرابه، آنقدر ناله زد و گریست تا به ملکوت اعلا پیوست، بدن شریف آن حضرت را شبانه دفن نمودند.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-تقویم شیعه، صفحه 47.
دسته ها : صفر 1431
پنج شنبه اول 11 1388
ولادت باسعادت امام محمد باقر(علیه السلام) در روز اول رجب یا سوّم صفر سال 57 هجرى قمرى در مدینه منوّره بوده است. ایشان در روز دوشنبه هفتم ذى حجّه سال 114 هجرى قمرى در مدینه وفات نمودند. بارگاه نورانى آن حضرت، قبرستان بقیع، و مدت عمر ایشان، 57 سال است.
پدر بزرگوارشان امام سجّاد(علیه السلام) و مادرشان، فاطمه دختر امام حسین(علیه السلام) بود. آن حضرت «ابن الخیرتین» و «عَلَوىٌّ بین علویین» بود. فرزندان آن حضرت عبارتند از: 1.جعفر(امام صادق(علیه السلام))، 2.عبدالله، 3.ابراهیم، 4.عبیدالله، 5.على، 6.زینب، 7.امّ سلمه.
دوره امامت آن حضرت و فرزند بزرگوارش امام صادق(علیه السلام)، مقارن با تبلیغات سرّى بنى عبّاس و درگیرى آنان با حاکمان بنى امیه بود. بدین جهت، فرصتى مناسب براى این دو امام در نشر دین و تعلیم و تربیت به وجود آمد. امامت آن حضرت نُه یا ده سال به طول انجامید.
زمامداران غاصب در دوران ایشان عبارتند از: 1.ولید بن عبدالملک، 2.سلیمان بن عبدالملک، 3.عمر بن عبدالعزیز، 4.یزید بن عبدالملک، 5.هشام بن عبدالملک.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-فى رحاب ائمّة أهل البیت، جلد 4، صفحه 5.
دسته ها : صفر 1431
سه شنبه بیست و نهم 10 1388

جنگ صفین

جنگ صفین در روز اوّل صفر سال 37 هجرى قمرى در صحراى صفین آغاز گردید. این جنگ مابین حضرت على(علیه السلام) و معاویه صورت گرفت. در این جنگ از هر دو سپاه عده زیادى کشته شدند و جنگ به مرحله اى رسید که نزدیک بود سپاه معاویه شکست بخورد که سپاهیان معاویه با تدبیر عمروعاص قرآن ها را بر سر نیزه ها زدند و در مقابل لشکر على(علیه السلام) ایستادند و گفتند: بیائید قرآن بین ما حکم کند.
در نتیجه این تدبیر آنها، بسیارى از لشکر على(علیه السلام) از جنگ دست کشیدند، ناگهان اشعث بن قیس با بیست هزار نفر از میان لشکر على(علیه السلام) حرکت کردند و گفتند: اهل شام راست مى گویند. حضرت فرمود: چون زمان شکست و مرگشان نزدیک است نیرنگ مى کنند، اینها اگر به قرآن ایمان داشتند، این قدر از مردم کشته نمى شدند، اما آن عده از سپاهیان على(علیه السلام) که برخى حتى پیشانیشان براثر سجده پینه بسته بود و برخى حافظ قرآن بودند گفتند: یا على به حکمیّت قرآن راضى باش و گرنه تو را مى کشیم. حضرت فرمود: اینها قصدشان قرآن نیست و قرآن را بهانه کرده اند، حضرت هر چه آنها را نصیحت کرد قبول نکردند، عاقبت فرمود: اختیار با شماست. از لشکر معاویه عمروعاص به عنوان نماینده انتخاب شد، حضرت فرمود: عبدالله بن عباس هم از این لشکر و اگر راضى نیستید مالک اشتر نخعى برود، اشعث و جماعت قرآء لشکر على(علیه السلام) گفتند: ما راضى به حکمیت این دو نفر نیستیم و به ابو موسى اشعرى راضى هستیم، حضرت غضبناک شد و فرمود: لارآى لمن لا یطاع.
ابو موسى با عمروعاص در «دومة الجندل» که قلعه اى است بین مدینه و شام جمع شدند تا حکم کنند. عمر بن عاص به ابو موسى گفت: من معاویه را از خلافت خلع مى کنم و تو نیز على را از خلافت خلع کن و اگر صلاح باشد عبدالله بن عمر را به خلافت نصب کنیم و اگر صلاح نباشد امر را به شورى مى گذاریم.
ابو موسى پسندید و گفت: فردا نزد مردم حاضر مى شویم و این مطلب را به سمع آنها مى رسانیم.
پس از این که در مقابل مردم حاضر شدند، ابوموسى به عمروعاص گفت: تو بایست و معاویه را از خلافت خلع کن. عمروعاص مکار گفت: من هرگز بر تو پیشى نمى گیرم، تو در ایمان و هجرت از من اسبق هستى. عبدالله بن عباس گفت: اى ابو موسى این مرد تو را فریب داد ولى ابوموسى گوش نداد و گفت: اى مردم من على و معاویه را از خلافت خلع کردم آن کسى را که شایسته مى دانید به خلافت منصوب کنید. وى انگشتر خود را از دست خود بیرون آورد و گفت: من على را از خلافت خلع کردم. عمروعاص گفت: اى مردم آنچه ابوموسى گفت، شنیدید. من هم على را از خلافت خلع کردم و خلافت را بر معاویة بن ابى سفیان ثابت نمودم که او احق است از على. آنگاه انگشترى را که قبلا از دست خود بیرون آورده بود در دست کرد و گفت: من انگشتر خود را در نصب معاویه به انگشت مى کنم. سپس ابوموسى و عمروعاص به یکدیگر دشنام و نا سزا گفتند و دست به گریبان شدند.
ابوموسى از ترس اصحاب امیرالمؤمنین(علیه السلام) و شماتت مردم بر ناقه خود سوار شد و به مکه رفت و در کنار بیت اللّه الحرام اقامت نمود. حضرت امیرالمؤمنین به کوفه و معاویه به شام برگشت.
برخى گفته اند این جنگ 110 روز طول کشید و برخى نقل مى کنند که 14 ماه به طول انجامید.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-حوادث الایام، صفحه 55.
ورود اهل بیت(علیهم السلام) به شام
 
حامیان ابن زیاد به دستور وى در روز اول صفر سال 61 هجرى قمرى سرهاى مبارک شهداء را به نیزه زده و در مقابل اهل بیت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى بردند و آنها را شهر به شهر و منزل به منزل با شماتت و ذلّت کوچ مى دادند و هرگاه یکى از زنان و یا کودکان مى گریست نیزه دار با کعب نیزه بر سر ایشان مى زد تا در اول ماه صفر به شام رسیدند در حالى که سرهاى شهدا در میان محامل بودند آنها را از دروازه ساعات که محل اجتماع مردم بود وارد کردند. آن روز بر بنى امیّه عید و بر آل رسول روز عزا و بر شیعیان آنها روز حزن بود.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-حوادث الایام، صفحه 55.
شهادت جناب زید بن على بن الحسین(علیه السلام)
امام زین العابدین(علیه السلام) 11 اولاد پسر داشت، یکى زید بن على که بعد از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) از برادران دیگر افضل و مادرش «ام ولد» بود، او مردى عابد و سخى و شجاع بود و براى طلب خون امام حسین(علیه السلام) قیام کرد و به سوى کوفه رفت در حالى که قرّاء و اشراف با او بیعت کردند.
زید در زمان خلافت هشام بن عبدالملک عازم جنگ با یوسف بن عمر ثقفى که حاکم عراق بود و از سوى هشام فرستاده شده بود، شد. پس از شروع جنگ بسیارى از اصحاب زید بیعت را شکستند و فرار کردند و زید با سپاه اندکى که برایش باقى مانده بود با سپاه یوسف بن عمر به جنگ پرداخت تا شب فرا رسید و هر دو لشکر از جنگ دست کشیدند.
بدن زید زخمى شده و تیرى نیز بر پیشانیش خورده بود. طبیبى آوردند تا تیر را از پیشانى وى درآورد; همین که تیر را از پیشانى وى درآوردند، روح شریف ایشان به عالم بقاء پرواز کرد. سپاهیان پیکر ایشان را برداشتند و در نهر آبى دفن نمودند و قبرش را از خاک و گیاه پر نمودند و آب بر رویش جارى ساختند و از طبیب خواستند تا به کسى چیزى نگوید. وقتى صبح شد طبیب نزد یوسف بن عمر رفت و جاى دفن را نشان داد. یوسف پس از سه روز قبر را شکافت و جنازه او را بیرون آورد، سرش را جدا کرد و براى هشام فرستاد. هشام دستور داد تا زید را برهنه به دار آویزند، لذا او را در کناسه(جائى در کوفه) برهنه به دار آویختند. پس از مدتى هشام به یوسف امر کرد که: بدن زید را در آتش بسوزاند و خاکسترش را به باد دهد.
بنا به نقل شیخ مفید(رحمه الله) شهادت ایشان در سال 121 هجرى قمرى در سن 42 سالگى رخ داده است.
ناگفته نماند فرقه زیدیه خود را اتباع زید مى دانند و پس از امام زین العابدین(علیه السلام) به امامت او قائلند و آنها بر این عقیده اند که هر علوى فاطمى که عالم و زاهد و شجاع باشد و با شمشیر به جنگ بپردازد و مردم را دعوت به اسلام کند او امام است.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-حوادث الایام، صفحه 54.
دسته ها : صفر 1431
يکشنبه بیست و هفتم 10 1388
 اعمال مشترک ماه صفر
علت نامگذارى ماه صفر
در نامگذارى این ماه دو جهت ذکر شده که عبارتند از:
1ـ از «صُفْرَة(زردى)» گرفته شده; زیرا زمان انتخاب نام، مقارن فصل پاییز و زردى برگ درختان بوده است.
2ـ از «صِفْر(خالى)» گرفته شده; زیرا مردم پس از پایان گرفتن ماه هاى حرام، روانه جنگ مى شدند و شهرها خالى مى شد.
این ماه، معروف به نحوست است. از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، درباره ماه صفر، چنین نقل شده است: هر کس خبر تمام شدن این ماه را به من دهد، بشارت بهشت را به او مى دهم.(1)

اعمال مشترک اول هر ماه
1ـ دعا
در زمان دیدن هلال خواندن دعاى هلال وارد شده است و أقلّش آن است که سه مرتبه بگوید اللّهُ اَکْبَر و سه مرتبه لا إلهَ الَّا الْلّه و سپس بگوید: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى أذْهَبَ شَهْرَ کَذا وَ جاءَ بِشَهْرِ کَذا. بهترین دعاى زمان رؤیت هلال دعاى 43 «صحیفه سجّادیه» است.(2)

2ـ قرآن
خواندن هفت مرتبه سوره «حمد».(3)

3ـ روزه
از أمورى که بر آن تأکید شده، سه روز روزه گرفتن در هر ماه است. مرحوم «علّامه مجلسى»(رحمه الله) در «زادالمعاد» مى گوید: مطابق مشهور، این سه روز، پنجشنبه اوّل ماه و پنجشنبه آخر ماه و چهارشنبه اوّل از دهه وسط ماه است.(4)

4ـ نماز
شب اوّل ماه: دو رکعت نماز بجا آورد، به این نحو که: در هر رکعت پس از سوره «حمد» سوره «انعام» را بخواند سپس از خداوند متعال بخواهد که او را از هر ترسى و هر دردى ایمن گرداند.
روز اوّل ماه: خواندن نماز اوّل ماه که آن دو رکعت است، در رکعت اوّل بعد از «حمد» سى مرتبه سوره «توحید» و در رکعت دوّم بعد از «حمد» سى مرتبه سوره «قدر» بخواند و بعد از نماز صدقه اى در راه خدا بدهد; هر کس چنین کند، سلامت خود را در آن ماه از خداوند متعال گرفته است.(5)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-المراقبات، صفحه 18.
2-وقایع الایّام، صغحه 11.
3-مفاتیح نوین، صفحه 579.
4-مفاتیح نوین، صفحه 580.
5-مفاتیح نوین، صفحه 579.
دسته ها : صفر 1431
يکشنبه بیست و هفتم 10 1388
X