کمونیسم یک ایدئولوژی است که تلاش می‌کند بر اساس مالکیت مشترک روش‌ها و ابزارهای تولید و در غیاب مالکیت خصوصی یک سازمان اجتماعی ضد دولت گرایی فاقد طبقه‌های اجتماعی را ترسیم کند. کمونیسم را شاخه‌ای از مکتب سوسیالیسم می‌دانند.

اشکال اولیه سازمان‌های اجتماعی انسانی در مکتب مارکسیسم به«  کمونیسم اولیه » مشهور است. با این وجود، کمونیسم در نقش یک آرمان سیاسی، حالت ایده آل یک سازمان اجتماعی را ترسیم می‌کند. در میان کمونیست‌ها مکتب‌های جدیدی شکل گرفته‌است که می‌توان به مائوئیسم، ترتئوئیسم، کمونیسم مشورتی، لوگزامبورگیسم، کمونیسم آنارشیست، کمونیسم مسیحی و در نهایت انواع جریان‌های کمونیسم چپ اشاره کرد که دارای تنوع فروانی است. با این وجود، بقایای مختلف اتحاد جماهیر شوروی (که منتقدان آن را «استالینیسم» می‌نامند) و تفسیر مائویی مارکسیسم- لنینیسم شاخه ( مکتب) جدیدی از کمونیسم را تشکیل داده‌اند که در قرن بیستم که ابزار قدرت اصلی کمونیسم در روابط بین الملل محسوب می‌شد شاخه ترتئوئیسم دارای چنین قدرت متمایزی نیست.

کارل مارکس معتقد است برای تبدیل یک جامعه از وضعیت تولید کاپیتالیسم (سرمایه داری) به حالت تولید کمونیسم، می‌بایست دوران گذری را طی کرد و این امر به یکباره امکان پذیر نیست، مارکس این دوران گذر را دیکتاتوری پرولتاریای انقلاب کمونیست می‌نامد. جامعه کمونیستی مورد نظر مارکس که از کاپیتالیسم برمی‌خیزد هرگز در عمل تحقق نیافته و به صورت نظری باقی مانده است؛ و در واقع مارکس درباره خصوصیات جامعه کمونیستی صحبت زیادی نکرده‌است. با این وجود، اصطلاح «کمونیسم»، مخصوصاً وقتی با کاپیتالیسم همراه شود بیشتر به رژیم‌های سیاسی و اقتصادی تحت سلطه احزاب کمونیست اشاره می‌کند که مدعی هستند نماینده دیکتاتوری پرولتاریا (طبقه کارگر) می‌باشند.

در اواخر قرن ۱۹، نظریات مارکس احزاب سوسیالیست را در سراسر اروپا به طور گسترده‌ای فعال کرد اما در نهایت سیاست‌های این احزاب در مسیر کاپیتالیسم «اصلاحی» شکل گرفت و نه در جهت براندازی آن. تنها استثنا در این مورد حزب کارگر سوسیال دموکرات روسیه بود. یکی از شاخه‌های این حزب که به بولشویک معروف است لنین بود، پس از سرنگون کردن دولت موقت روسیه در انقلاب ۱۹۱۷ روسیه به قدرت رسید.

در سال ۱۹۱۸، نام این حزب به حزب حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی تغییر کرد که این عمل بر اختلاف میان کمونیسم و دیگر شاخه‌های سوسیالیسم دامن زد.

پس از پیروزی انقلاب اکتبر در امپراتوری روسیه بسیاری از احزاب سوسیالیست در اکثر کشورهای جهان به احزاب کمونیست تبدیل شدند که درجه اطاعت‌پذیری آن‌ها از حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروری متفاوت بود. پس از جنگ جهانی دوم، کمونیست‌ها در اروپای شرقی به قدرت رسیدند و در سال ۱۹۴۹، حزب کمونیست چین (CPC) توسط مائو زدونگ در جمهوری خلق چین تاسیس شد که خواهیم دید این حزب در ادامه، مسیر ایدئولوژیکی رشد کمونیستی خود را به گونه‌ای متفاوت طی کرد. در میان کشورهای جهان سوم که دولتهای طرفدار مکتب کمونیسم تشکیل دادند می‌توان به دولت‌های کشورهای کوبا، کره شمالی، ویتنام شمالی ، لائوس، آنگولا، و موزامبیک اشاره کرد. در اوایل دهه ۱۹۸۰، حدود جمعیت جهان در کشورهای کمونیستی زندگی می‌کردند.

از اوایل دهه ۱۹۷۰، اصطلاح « یوروکمونیسم» وارد عرصه سیاست شده که به آن دسته از سیاست‌های احزاب کمونیست در اروپای غربی اشاره می‌کرد که به دنبال سنت شکنی و نقد حمایت بی قید و شرط از اتحاد جماهیر شوروی بود. این احزاب در ایتالیا و فرانسه فعالیت سیاسی زیادی داشتند و وزنه‌های انتخاباتی مهمی محسوب می‌شدند.

یک گرایش ضد کمونیسم و ضد جنگ سرد در ایالات متحده وجود دارد. با این وجود در بسیاری از مناطق آفریقای جنوبی و امریکای مرکزی احزاب کمونیست و حرکت‌های کمونیستی مختلف قدرت زیادی دارند.

در اواخر دهه ۱۹۸۰، با زوال دول کمونیستی و اروپای شرقی و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ۸ دسامبر ۱۹۹۱ قدرت کمونیسم در اروپا کاهش چشمگیری داشت. با این وجود هنوز حدود یک چهارم جمعیت جهان در کشورهای کمونیستی و بخصوص جمهوری خلق چین زندگی می‌کنند.

دسته ها : مکاتب انقلاب
يکشنبه ششم 11 1387

محمدرضا مهدوی کنی متولد ۱۳۱۰ در قریه کن (حومه تهران) است. وی دبیرکل فعلی جامعه روحانیت مبارز تهران و رییس دانشگاه امام صادق می باشد.وی که وزیر کشور در کابینه محمد علی رجایی و محمد جواد باهنر پس از ترور آنان عهده دار تشکیل دولت موقت و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری شد.

 

آثار

از آثار وی تاکنون کتابهای نقطه های آغاز در اخلاق عملی اصول و مبانی اقتصاد اسلامی در قرآن بیست گفتار شرح دعای افتتاح منتشر شده است.

همچنین خاطرات وی توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.

 

سمت‌ها

  1. نخست وزیری (به عنوان نخست وزیر موقت از سوی آیت الله خمینی) پس از کشته شدن محمد علی رجایی و محمد جواد باهنر
  2. وزارت کشور در دوره ی نخست وزیری محمد علی رجایی
  3. وزارت کشور در دوره ی نخست وزیری محمد جواد باهنر
  4. سرپرست کمیته انقلاب اسلامی
  5. عضو شورای نگهبان
  6. عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی
  7. عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام
  8. عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی
  9. مسئول ستاد رسیدگی به مناطق جنگ‌زده
  10. ریاست مرکز رسیدگی به امور مساجد.
  11. دبیرکل جامعه روحانیت مبارز تهران
  12. مسئول برپایی جامعه الصادق
  13. تولیت حوزه علمیه مروی و مدارس تابعه به همراه موقوفات وابسته به حکم امام خمینی
  14. عضو مجلس خبرگان رهبری
يکشنبه ششم 11 1387

پس از این که رژیم پهلوی لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و نیز لوایح شش‌گانه و انقلاب سفید (شاه و ملت) را مطرح کرد، روحانیون و در رأس آنها آیت‌الله خمینی ساکت ننشستند، و نوروز سال ۴۲ را عزای عمومی اعلام کردند. پس از آن در سرکوب مدرسه فیضیه گروهی از طلبه‌ها کشته‌شدند. حمله به مدرسه فیضیه قم در روز ۲ فروردین ۱۳۴۲ روی داد.

در سحرگاه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، رژیم به خانه آیت‌الله خمینی در قم یورش بردند و آیت‌الله خمینی را که روز پیش از آن در روز عاشورا در مدرسه فیضیه قم، سخنانی بر ضد حکومت گفته‌بود، دستگیر و به زندانی در تهران منتقل کردند. چند ساعت بعد از حادثه، مردم قم به خیابان‌ها ریختند و دست به تظاهرات زدند. همین صحنه در تهران و چند شهر دیگر به وجود آمد. رژیم نیز برای آرام‌کردن این تظاهرات دست به اسلحه برد. پس از این واقعه در تهران و قم و سایر شهرها دولت به دستگیری و محاکمه روحانیون و مردم پرداخت.

آیت‌الله خمینی در روز ۴ آبان ۱۳۴۳ بر ضد تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی در شهر قم به سخنرانی پرداخت. وی در این سخنرانی سعی کرد ضمن تبیین نظرات خود در مورد لایحه مذبور خطر آن برای مردم و استقلال و تمامیت ارضی کشور را گوشزد کند. در طی این سخنرانی، او بارها به آمریکا و شخص شاه حمله لفظی کرد.

در پی سخنرانی آیت‌الله خمینی در روز ۴ آبان علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، حکومت وقت تصمیم به تبعید وی به ترکیه گرفت، در روز ۱۳ آبان ۱۳۴۳ ماموران ساواک (سازمان امنیت و اطلاعات کشور) آیت‌الله خمینی را در قم دستگیر و به وسیله هواپیمای نظامی به ترکیه تبعید کردند.

يکشنبه ششم 11 1387

شورای نگهبان از نهادهای نظارتی نظام جمهوری اسلامی ایران است که از دوازده عضو تشکیل شده است. شش عضو از این دوازده تن فقهایی هستند که با حکم رهبر عزل و نصب می‌‌شوند و شش عضو دیگر حقوقدانانی هستند که با معرفی رییس قوه قضاییه و اعلام نظر نمایندگان مجلس شورای اسلامی انتخاب می‌‌شوند.

تمامی قوانین مجلس شورای اسلامی و صلاحیت نامزدهای تمامی انتخابات سراسری کشور به استثنای انتخابات شوراهای شهر و روستا باید به تایید این شورا برسند.

 

وظایف

نخستین وظیفه شورای نگهبان ، نظارت بر تدوین قوانین در مجلس شورای اسلامی است. این شورا وظیفه دارد که هر قانون تصویب شده در مجلس را با قانون اساسی و قوانین شرعی اسلام مطابقت دهد که در صورت مطابقت داشتن، لایحه یا طرح مجلس را تایید می‌کند. در صورت عدم مطابقت، آن لایحه یا طرح به مجلس برگردانده می‌‌شود تا مجلس اصلاحات مورد نظر شورای نگهبان را بررسی کند. در صورت پافشاری مجلس بر نظر خود، طرح یا لایحه مورد نظر به مجمع تشخیص مصلحت نظام فرستاده می‌‌شود.

دومین وظیفه شورا نظارت بر کلیه انتخابات کشور است. شورای نگهبان موظف است صلاحیت همه نامزدهایی که جهت شرکت در هر انتخابات به جز انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا در وزارت کشور ثبت نام می‌کنند را بررسی نموده و پس از آن اجازه شرکت در انتخابات را به آن کاندیدا بدهد.

يکشنبه ششم 11 1387

سازمان چریکهای فدایی خلق ایران سازمانی سیاسی و نظامی بود که در ۱۳۵۰ برای مبارزه با رژیم شاه تشکیل شد.

این سازمان از اتحاد دو گروه سیاسی مخفی به‌وجود آمد و طی هشت سال فعالیت با اقدامات سیاسی و مسلحانه خود تأثیر زیادی در جلب روشنفکران ایران به مبارزه مسلحانه و اندیشه مارکسیسم داشت. در آستانه انقلاب بهمن ۱۳۵۷ سازمان به‌خاطر سرکوب شدید و مشکلات نظری و اختلاف در خط مشی دچار بحران شده بود و چند سال پس از انقلاب و در انشعاب‌های متعدد عملا به گروه هایی با ابعاد کوچک تقلیل یافت. امروزه چند سازمان و گروه در خارج از ایران هریک به نحوی خود را ادامه سازمان چریک‌های فدائی خلق ایران می‌دانند. برای دیدن فهرست آنها به انتهای همین مقاله مراجعه کنید.

 

پیشینه

سازمان چریکهای فدایی خلق ایران از وحدت و ادغام دو گروه معتقد به‌مبارزه مسلحانه در اواخر فروردین ۱۳۵۰، پدید آمد: گروهی که بیژن جزنی از مؤسسان آن بود و از جبهه ملی دوم جدا شده بود (گروه یک) و گروه دیگری که مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان از پایه‌گذارانش بودند (گروه دو). این دو گروه، پس از حمله به ژاندارمری سیاهکل در نوزدهم بهمن ماه ۴۹ و اعدام ۱۳نفر از پیشتازان «جنبش فدایی» در ۲۶اسفند ۱۳۴۹، به‌طورکامل به‌هم پیوستندو به عنوان «چریکهای فدایی خلق ایران» ومدت کوتاهی بعد با عنوان «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران»(سچفخا)اعلام موجودیت کردند.

گروه یک (بیژن جزنی– حسن ضیاظریفی)، عمدتاً از افرادی تشکیل شده بود که در دهه ۳۰ و ۴۰ به‌ مبارزه روی آورده بودند و در مبارزات سیاسی جبهه ملی دوم شرکت فعالی داشتند. در مبارزه عملی خود با حزب توده ایران مرزبندی داشته و از آگاهی مارکسیستی برخوردار بودند.

گروه دو (مسعود احمدزاده-امیرپرویز پویان) در مقایسه، تجربه‌ مبارزه عملی کمتری داشت و شناخت عینی از حزب توده نداشتند. برخی از اعضای این گروه سابقه فعالیت در جبهه ملی در سالهای چهل را با خود داشتند ولی تجربه‌ انقلاب کوبا و مبارزه چریکی در آمریکای لاتین، جایگاه ویژه‌ای را در این گروه به‌ خود اختصاص داده بود. جزوه‌های «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» نوشته امیرپرویز پویان و «مبارزه مسلحانه، هم استراتژی و هم تاکتیک» نوشته مسعود احمدزاده و چند نوشتار دیگر بنیان فکری گروه را تشکیل می‌داد.

هر دو گروه در کلیات زیر توافق داشتند:

  • پذیرش اندیشه مارکسیسم-لنینیسم.
  • پذیرش مبارزه مسلحانه، هم در استراتژی و هم در تاکتیک.
  • بی‌طرفی در قبال اختلافات چین و شوروی.
  • کوشش برای توسعه جنبش انقلابی در ایران به‌ مثابه‌ وظیفه‌ای ملی و انترناسیونالیستی در پراتیک.
  • پذیرش برافتادن مناسبات فئودالی و چیرگی مناسبات سرمایه‌داری در ایران و وابستگی آن به‌ امپریالیسم.
  • ارزیابی از انقلاب ایران به‌ مثابه‌ انقلابی دموکراتیک و توده‌ای.
  • باور به‌ ضرورت سرکردگی طبقه کارگر برای پیروزی قطعی انقلاب دموکراتیک و گذار بی وقفه به‌ انقلاب سوسیالیستی و دیکتاتوری پرولتاریا برای استقرار سوسیالیسم در ایران.
  • نفی ضرورت مبارزه برای تشکیل حزب طبقه کارگر به‌ عنوان امری فوری.

در اواسط پنجاه دو گرایش مبارزه چریکی احمد زاده و گرایش جزنی برای تبلیغ مسلحانه رو در روی یکدیگر قرار گرفتند اما تا مقطع بیست و یکم بهمن ماه ۵۷ این دو گرایش به حیات خود در سازمان که به شدت زیر ضربه‌های ساواک قرار گرفته بود ادامه دادند. با وجود آنکه رهبری سچفخا نسبت به بدست گرفتن رهبری مبارزه علیه رژیم شاه توسط روحانیون به سرکردگی خمینی هشدار داد اما عملا خطی که به حزب توده گرایش داشت تلاش کرد تا به ارگانهای رهبری سازمان در غیاب رهبران کشته شده این سازمان برسد. با وجود نقش اساسی چریکهای فدایی خلق در قیام بیست و دوم بهمن ماه وسرنگونی رژیم شاه آنها از همان ابتداتحت سرکوب رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفتند و با اینکه توانستند در برخی مناطق ایران نظیر کردستان، خوزستان و ترکمن صحرااز طریق ایجاد شوراهای مسلح علیه رژیم مقاومت کنند اما به شدت در هم کوبیده شدند. با انشعاب اکثریت/ اقلیت در درون این سازمان، خط مشیهای این دو جریان روشن تر شد، اقلیت به مبارزه با رژیم و سرمایه داری روی آورد و اکثریت روشی سازشکارانه را دنبال کرد. با کشته شدن تمامی رهبران اصلی سازمان چ.ف.خ.ا (اقلیت) در جریان سرکوبهای خشن دهه شصت، این سازمان آخرین سازمانی بود که ارگانها و نشریه خود را به خارج از کشور منتقل کرد و از آن زمان چند انشعاب دیگر نیز در این سازمان رخ داده‌است. این سازمان در سال ۷۶ در کنفرانس خود رسما نام خود را به" سازمان فدائیان(اقلیت) تغییر داد.

 

گروه جزنی

بیژن جزنی در نوروز ۱۳۴۲، با چندتن از فعالان جنبش دانشجویی مانند حسن ضیاء ظریفی و عباس سورکی گروهی را تشکیل داد که بعدها به‌ «گروه جزنی ـ ظریفی» (گروه یک) معروف شد. در روز ۲۳دی ۱۳۴۸ بهمناسبت شب هفت غلامرضا تختی گردهمایی باشکوهی بر سر مزارش برپاشد. جزنی یکی از برگزارکنندگان اصلی این مراسم بود.

یک ماه پس از مرگ تختی در بعد از ظهر روز ۱۷بهمن ۴۶، بیژن جزنی و عباس سورکی بازداشت و به‌زندان قزل قلعه برده شدند. در روز ۱۸بهمن ۴۶، ساواک شمار دیگری از اعضای گروه جزنی را دستگیر کرد، ازجمله، سعید (مشعوف) کلانتری (دائی بیژن)، محمد چوپانزاده، حسن ضیاء ظریفی، عزیز سرمدی، احمد جلیل افشار، ضرار زاهدیان، دکتر سیروس شهرزاد. دادگاه گروه جزنی به‌ریاست تیمسار ضیاء فرسیو، در بهمن ۱۳۴۷، حدود یک سال پس از دستگیری آنها، برگزار شد.

گروه جزنی پس از دستگیریهای سال ۱۳۴۶ از هم نپاشید و شماری از اعضای آن از دستبرد ساواک درامان ماندند و چندی بعد، گروه را تجدید سازمان کردند. بازماندگان گروه عبارت بودند از: علی اکبر صفایی فراهانی، محمد صفاری آشتیانی، غفور حسنپور، رحمت‌الله پیرونذیری، اسکندر صادقی‌نژاد. اعضای ادامه دهنده گروه جزنی در بیرون از زندان، در سال ۱۳۴۹ به‌آمادگی برای عملیات مسلحانه دست یافتند.


 

 

تفاوت دیدگاه‌های جزنی و احمدزاده

گروه جزنی و گروه احمدزاده در فاصله ماه‌های شهریور تا دی ۱۳۴۹ بر سر انتخاب «استراتژی و تاکتیک مبارزه مسلحانه» مباحثات طولانی داشتند. جزوه «آنچه یک انقلابی باید بداند» که در آخر تابستان ۱۳۴۹به‌ نام علی‌اکبر صفایی فراهانی درآمده بود، کلی‌ترین برداشتهای دیدگاه اول (=دیدگاه جزنی) را به‌دست میداد. جزوه‌های «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» (به‌ار ۱۳۴۹)، به‌قلم امیرپرویز پویان و «مبارزه مسلحانه، هم استراتژی و هم تاکتیک» (آخر تابستان۱۳۴۹)، نوشته مسعود احمدزاده، دیدگاه دوم را مطرح مینمود.

هردو گروه در پژوهش‌ها و بررسی‌های خود به‌این نتیجه رسیده بودند که جامعه ایران پس از انقلاب سفید و اصلاحات ارضی تبدیل به جامعه‌ای سرمایه‌داری شده است؛ به‌واسطه دیکتاتوری است که توده‌های زیر ستم از حرکت وامانده‌اند؛ و بر پیشاهنگ است که با برافروختن آتش مبارزه مسلحانه و ازخودگذشتن و جانبازی، توده‌ها را از حالت خمودی و خموشی درآورد و ”انرژی ذخیره توده‌ها را به‌انفجار بکشاند“...

گروه جزنی معتقد به‌کار در شهر و روستا بودند. به‌باور آنها، «چون هدف از اولین اقدامات مسلحانه، تغییر فضای سیاسی جامعه و به‌طورکلی تبلیغ مسلحانه‌است، عملیات مسلحانه در روستا و شهر می‌توانند یکدیگر را کامل کنند و گذشته از آن، وجود سلولهای مسلح در کوه و شهر، به‌مثابه‌ یک عامل حمایتکننده تاکتیکی، می‌تواند مورد استفاده قرارگیرد... جنبش روستایی می‌تواند کادرهایی را که در شهر امکان ادامه مبارزه ندارند، به‌خود جلب کنند و با اجرای عملیات مسلحانه، قوای دشمن را در مناطق وسیعی به‌خود مشغول دارد و این مناطق را به‌طوروسیعی ”سیاسی“ کند. همچنین، جنبش چریکی شهری با برهمزدن نظم شهرها، می‌تواند قسمتی از قوای دشمن را تجزیه کرده و سیستم عصبی دشمن را نیز مورد آسیب قراردهد...» (بیژن جزنی، تاریخ سی ساله، تهران ۱۳۵۷، ص۱۰). گروه جزنی (گروه جنگل) برای آغاز مبارزه مسلحانه جنگل گیلان را برگزیده بود، اما، گروه احمدزاده جنگ چریکی شهری را ترجیح میداد.

گروه احمدزاده متکی بر تجارب و تئوری انقلاب برزیل، پیشنهاد سازماندهی جنگ چریکی شهری را میداد و معتقد بود که جنبش باید اول در شهر دوربگیرد و سپس، کار در روستا، متکی به‌مبارزه دورگرفته در شهر، آغاز گردد و در این مرحله مبارزه، به‌طورعمده از شهر به‌روستا منتقل گردد.

گروه جنگل پیشنهاد آغاز مبارزه هم‌زمان در شهر و روستا را میداد و معتقد بود که کار در شهر و روستا، درصورت امکان، باید شروع شود، البته، به‌تقدم عملیات در شهر معتقد بود، ولی، این تقدم فقط جنبه‌ تاکتیکی داشت و به‌منظور آماده کردن افکار عمومی برای جذب و تاٌثیرپذیری بیشتر از عمل کوه بود. درحالی که این تقدم زمانی از نظر گروه احمدزاده جنبه‌ٌ استراتژیک داشت.

به‌هرحال، تماس دو گروه در سراسر پاییز ۴۹ به‌بحثهای تئوریک گذشت...

در دیماه ۴۹، دو گروه بر سر تنظیم برنامه مبارزات آینده به‌توافق رسیدند و ازجمله، بر این توافق شد که گروه احمدزاده-پویان چندتن از اعضایش را برای اعزام به‌جنگل آماده کند. از این گروه احمد فرهودی در بهمن ۴۹ به‌ جنگل اعزام شد و به‌دسته چریکی جنگل به‌فرماندهی علی‌اکبر صفایی فراهانی پیوست.

 

حمله به سیاهکل

سرانجام، در ۱۹بهمن سال ۱۳۴۹ (۸فوریه ۱۹۷۱) مبارزه مسلحانه که طی چندین سال در شرایط دشوار تدارک یافته بود، با حمله یک دسته چریک به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل آشکار شد. گروه جنگل مجموعاً ۲۲نفر بودند. شماری از آنها برای شناسایی و عملیات به‌کوه رفتند و به «گروه یا دسته کوه» معروف بودند. بقیه که در شهر ماندند «گروه شهر» نامیده می‌شدند.

در کوه و شهر جمعاً، ۱۷نفر دستگیر شدند که از این ۱۷نفر ۱۳نفر [صفایی فراهانی، غفور حسن‌پور، هادی بنده‌خدا، احمد فرهودی، هوشنگ نیری، اسکندر رحیمی، جلیل انفرادی، عباس دانش، محمدهادی فاضلی، اسماعیل معینی، شعاع‌الدین مشیدی، ناصر سیف‌دلیل صفایی و محدث قندچی] در تاریخ ۲۶ اسفند ۴۹ تیرباران شدند.

از گروه ۲۲ نفره جنگل، فقط، پنج تن زنده و آزاد باقی ماندند.

گروه احمدزاده در آن زمان یک تیم شهری سازمان داده بود که با حمله به‌کلانتری قُلهک در روز ۱۴فروردین۱۳۵۰، مسلسل نگهبان کلانتری را به‌غنیمت گرفتند.

پنج نفر باقیمانده از گروه جنگل، در روز ۱۹ فروردین ۱۳۵۰ سرلشکر ضیاء فَرسیو، رئیس اداره دادرسی ارتش، را کشتند.

چریکهای فدایی خلق پس از این دو عملیات آمادگیشان را برای ادامه راه در اطلاعیه‌ای اعلام کردند:

...هرجا ظلم هست، مقاومت و مبارزه هم هست... ما فرزندان انبوه زحمتکشانی هستیم که در طول صدها سال با افشاندن خونشان به‌ما یاد داده‌اند که چگونه می‌توان به‌آزادی و زندگی شرافتمندانه دست یافت... مبارزه چریکی شروع شده‌است... یورش قهرمانانه چریکهای از جان گذشته به‌پاسگاه سیاهکل در گیلان باردیگر، به‌روشنی تمام، نشان می‌دهد که مبارزه مسلحانه تنها راه آزادی مردم ایران است. ما چریکهای فدایی خلق با حمله به‌پاسگاه کلانتری قُلهک و اعدام فرسیوی جنایتکار نشان دادیم که راه قهرمانانه سیاهکل را ادامه خواهیم داد...

در اواخر فروردین ۱۳۵۰ بازماندگان گروه جنگل و گروه مسعود احمدزاده درهم ادغام شدند. از پیوند آن دو، «چریکهای فدایی خلق» پدیدآمد.

 

عملیات در دهه پنجاه

 

پس از انقلاب

پس از انقلاب بهمن ۵۷ در مدت زمان کوتاهی، سازمان که اعضای باقی مانده اش از انگشتان دست تجاوز نمی‌کرد و فاقد ارتباط با توده‌ها و طبقه کارگر بود به‌ یک جریان وسیع توده‌ای و نیرومندترین اپوزیسیون انقلابی حکومت جدید تبدیل شد. هر روز ده‌ها هزار نسخه اعلامیه در سراسر ایران از سوی ستاد مرکزی سازمان در تهران و شهرستانها پخش می‌گردید. «کار» نشریه سازمان که یک ماه پس از قیام توده‌ها منتشر شد در تیراژ وسیع منتشر و توزیع می‌گردید. شوراهای بسیاری در واحدهای تولیدی بزرگ، کارخانه‌ها، روستاها، ادارات، دانشگاه‌ها، مدارس و مناطق ملی تشکیل شد و تحت هدایت ستادهای محلی سازمان و هواداران سازمان قرار گرفت.

ولی سازمان فدایی فاقد هویت نظری مشخص بود و در چارچوب عمومی آن گرایشات مختلفی می‌توانستند جای بگیرند. پلاتفرم سازمان در آستانه قیام بهمن که مضمون اصلی اش، قطع هرگونه روابط اسارت بار با امپریالیسم، مصادره و ملی کردن سرمایه‌های بزرگ، انحلال ارتش و پلیس و ارگانهای امنیتی، تسلیح توده‌ها و تشکیل ارتش خلق، گسترش شوراها، تأمین آزادیهای سیاسی، حق آزادی بیان و قلم، تحزب و تشکیل سازمانهای توده‌ای، اصلاحات ارضی دموکراتیک و دفاع از حق تعیین سرنوشت خلقهای تحت ستم ایران بود، نتوانست به‌ هویت یابی کل سازمان بیانجامد.

همین امر باعث شد که سازمان فدایی در اوج قدرت و شکوفایی اش با بحران مواجه گردد و اولین نشانه‌ها بروز یافتند. در اواخر سال ۵۷ و اوائل سال ۵۸، بخشی که به‌ ادامه مشی مبارزه مسلحانه و چریکی اعتقاد داشتند از سازمان جدا شده و سازمان دیگری را بنیان نهادند. «چریکهای فدایی خلق ایران»(بدون پیشوند سازمان) که با نام گروه اشرف دهقانی مشخص می‌شدند محصول اولین جدایی بود.

شکل‌گیری دو گروه اقلیت و اکثریت، که هیچ کدام در آستانه انشعاب دارای هویت مشخص و تعین نظری نبودند و صرفاً چند موضع گیری و خط مشی کلی سیاسی در قبال جمهوری اسلامی، آنها را از هم متمایز می‌ساخت منجر به انشعاب بزرگی در سازمان شد. اکثریت بزرگی از اعضای سازمان دیگر اعتقادی به مبارزه مسلحانه نداشتند. ماه بعد انشعاب دیگری در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (اکثریت) رخ داد و جناح چپ از آن جدا شد. سازمان اکثریت در ادامه روند فاصله گیری از خط مشی چریکی گذشته به‌ تدریج به پذیرش خط مشی وقت حزب توده ایران نزدیک شد و در راه وحدت با آن حزب گام برداشت. چرخش تدریجی و گام به‌ گام سازمان اکثریت نهایتن به سیاست شکوفاسازی جمهوری اسلامی منجر شد. این سازمان یک سال پس از انشعاب نام خود را تغییر داد و سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) نام گرفت. پیمودن راه وحدت با حزب توده ایران به‌ انشعابی دیگر انجامید و در آذرماه ۶۰ انشعابی دیگر در این سازمان صورت گرفت. انشعاب کنندگان کلمه اکثریت را حذف کرده و سازمانی به نام سازمان فداییان خلق ایران ایجاد کردند. سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) بعدها در نخستین کنگره خود، سالها پس از سرکوب این سازمان در سال ۶۲، به بررسی خطاهای خود در سالهای اولیه پس از انقلاب ۵۷ پرداخت.

 

وضعیت کنونی

امروزه (سال ۲۰۰۷) چندین و چند سازمان خود را ادامه دهنده جنبش فدایی می‌دانند و با نامهای مختلف علیه جمهوری اسلامی ایران فعالیت می‌کنند. مانند بقیه جریانات اپوزیسیون مرکزیت رهبری این سازمانها در خارج کشور است. بعضی از آنها از انشعابات سازمان اصلی هستند و بعضی جداگانه به وجود آمده‌اند. بعضی از این سازمانها از این قرارند:

  1. سازمان فداییان (اقلیت)
  2. چریک‌های فدایی خلق ایران (جریان اشرف دهقانی)
  3. سازمان اتحاد فداییان خلق ایران
  4. سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
يکشنبه ششم 11 1387

محمد صادق صادقی گیوی معروف به خلخالی (۱۳۰۵-۱۳۸۳)، روحانی شیعه و حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران بود. وی در گیوی از توابع شهرستان خلخال متولد شد.

وی ۱۴ سال شاگرد سید روح‌الله خمینی در کلاس‌های دروس مذهبی بود. خلخالی در سال ۲۰۰۳ بر اثر بیماری قلبی مرد.

 

حاکم شرع و اعدام‌های جنجالی

وی که سابقه دستگیری و زندان در سالهای قبل از انقلاب را داشته‌است و از روزهای نخست انقلاب در کنار آیت الله خمینی بوده، در ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ (۱۳ فوریه ۱۹۷۹) با حکم سید روح‌الله خمینی به عنوان حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب منصوب می‌شود.

وی در خاطراتش در مورد نحوه انتخابش به عنوان حاکم شرع می‌نویسد: «خدا شاهد است که ما برای تصدی این مقام کوچکترین تلاشی نکردیم و حتی تا زمانی که به من ابلاغ شد از آن اطلاعی نداشتم. آقا (سید روح‌الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی) با شناختی که از روحیه انقلابی من داشتند عصر روز ۲۴ بهمن ۵۷ مرا به دفترشان احضار کردند و فرمودند: این حکم را به نام شما نوشته‌ام. حقیر پس از دیدن حکم به حضورشان عرض کردم: آقا این حکم سنگین است. فرمودند: برای شما سنگین نیست. گفتم مخالفین و وابستگان به طاغوتیان علیه من تبلیغ می‌کنند. آقا فرمود: من پشتیبان شما هستم و بالاخره این حکم را به کسی بدهم که به او اطمینان داشته باشم.»

این دادگاه‌ها به دستور مستقیم آیت‌الله خمینی برای محاکمه و مجازات دست اندرکاران حکومت پهلوی تشکیل می‌شدند. از کسانی که در این میان اعدام شدند، می‌توان امیرعباس هویدا نخست‌وزیر اسبق و نعمت الله نصیری رئیس ساواک را نام برد. مهدی بازرگان نخست‌وزیر دولت موقت پس از انقلاب با دادگاه انقلاب اسلامی مخالف بود، و خلخالی با اعدام افرادی مانند هویدا، بلندپروازیهای مهدی بازرگان را بطور موثری متزلزل کرد

خلخالی در پاسخ مخالفان به اعدام‌ها، آنها را به آیت‌الله خمینی ارجاع می‌داد:

هرکس در مقابل شما ایستاد همین طور یقه‌اش را می‌گیری و کنارش می‌اندازی. من با اتکاء به همین حمایت‌های جدی کار خودم را ادامه می‌دادم و به آنها می‌گفتم امام فهمیده حکم را به چه کسی بدهد و من یک قدم از انجام وظیفه‌ام عقب نشینی نمی‌کنم.

اما ابراهیم یزدی از اعضای شورای انقلاب معتقد است که آیت الله خمینی گرچه اعدام چند نفر از سران ارتش را تایید کرد، اما نه شکل اعدام و نه برخی دیگر از رفتارهای خلخالی را قبول نداشت.در عین حال روشن نمی‌کند که در اینصورت چرا هیچگاه خلخالی را عزل یا توبیخ نکرد. او پس از شدت یافتن درگیریهای سیاسی پس از تابستان ۶۰ بعنوان حاکم شرع به محاکمه عده زیادی از اعضای گروههای سیاسی پرداخت و مامور رسیدگی به پرونده‌های قاچاق مواد مخدر شد. وی پیرامون اعدام پسر نوجوانی که نشریه ارگان مجاهدین خلق را می‌خوانده‌است می‌گوید:«برای خیلی از همکارانم سوال بود که چگونه می‌شود این‌ها را سر جایشان نشاند. عصر از پیش امام بازگشته بودم..... داشتیم می‌آمدیم داخل کوچه منزل که از شیشه ماشین دیدم دوتا بچه پانزده، شانزده ساله گویا مخفیانه چیزی با هم رد و بدل کردند. دستور دادم بگیرند و بگردندشان ببینم ماجرا چیه. خودم از کیف پسره این روزنامه مجاهدین را در آوردم. یادم هست فامیلش شریعتی بود... همانجا پسره را با گلوله زدم و به همراهانم گفتم اینجوری باید با این جانوران برخورد کرد!»

به ادعای ابوالقاسم سرحدی زاده، آیت الله بهشتی اولین رییس قوه قضائیه ایران پس از انقلاب با عملکرد وی مخالف بوده‌است و او توسط بنی صدر به آیت الله خمینی برای این پست معرفی شده‌است.

 

ترور شاه با کمک کارلوس، ترور شهریار شفیق

خلخالی پس از انقلاب بسیاری از مقامات پهلوی را در کنار خود محمد رضا شاه و اکثر اعضا خانواده اش «مفسد فی الارض» نامیده و به اعدام غیابی محکوم کرد. او برای ترور آنان در خارج از کشور تلاشهایی خصوصا با کمک گروه فدائیان اسلام صورت داد. ۱۶ آذر ۱۳۵۸ شهریار شفیق پسر اشرف پهلوی و یکی از افرادی که غیابا توسط وی محکوم به مرگ شده بود در پاریس ترور شد.

پس از عزیمت محمد رضا شاه به مکزیک خلخالی اعلام کرد که گروهی از اعضای فدائیان اسلام را برای ترور وی اعزام کرده‌است. او همچنین گفت با «ایلچ پار میرزآلباس کارلوس» تروریست معروف آمریکای جنوبی برای ترور شاه هماهنگی صورت گرفته‌است. حمله کارلوس و گروهش به ویلای شاه ۶ تیر ۱۳۵۸ بوسیله هلی کوپتر انجام شد، اما وی موفق به کشتن شاه نشد. خلخالی سپس طی مصاحبه‌ای گفت که شاه در آن حمله زخمی شده‌است. وی همچنین گفت که ۱۴۰۰۰۰ دلار جایزه برای قتل شاه در نظر گرفته‌است.

 

تماس با فردید

به گفته دکتر عبدالکریم سروش وی تماس‌هایی با فردید نیز داشته‌است.

 

سایر پست ها

خلخالی دو دوره نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی و نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری بود. پس از آن درگذشت آیت‌الله خمینی همچون اکثر روحانیون چپ گرا، پستی از سوی آیت الله خامنه‌ای دریافت نکرد و در انتخابات‌ها هم رد صلاحیت شد. وی سپس به تدریس در حوزه علمیه قم مشغول شد.

وی در مصاحبه‌ای با صادق صبا، خبرنگار بخش فارسی بی‌بی‌سی از گذشته خویش اظهار رضایت کرده و گفته بود چنانچه هر یک از اعدام شده‌ها به دست وی امروز زنده بودند، دوباره آنها را اعدام می‌کرده‌است.

خلخالی خاطرات خود را منتشر کرده و در آن از اقدامات خود دفاع کرده‌است. وی در خاطرات خود، از اینکه نتوانسته بسیاری از کسانی را که قصد اعدام آنها را داشته به جوخه اعدام بسپارد، ابراز ناخرسندی کرده‌است.

 

گرایش سیاسی

در ابتدای انقلاب مخالف سرسخت نیروهای ملی از جمله نهضت آزادی و مهدی بازرگان بود. او از یاران نزدیک آیت‌الله خمینی بود و پس از فوت وی منزوی شد. او پس از انشعاب در جامعه روحانیت مبارز تهران و ایجاد مجمع روحانیون مبارز به عضویت این جریان چپ گرا در آمد.گرچه در دوران اصلاحات سابقه اش منجر به دوری گزدین اکثر احزاب دوم خردادی از وی شد و تنها انگشت شماری از اعضای مجمع روحانیون حمایت‌هایی از وی صورت دادند. از سویی خود او نیز به بی بی سی گفت از آنجا که قصد تبری جستن از گذشته و اعدامهایش را ندارد، از حمایت از اصلاح طلبان صرف نظر می‌کند. او در انتخابات مجلس خبرگان در اعتراض به رد صلاحیت‌های گسترده از شرکت در انتخابات انصراف داد.

 

باورهای ضدملی و تخریب آثار باستانی

وی کتابی با جزوه‌ای با عنوان «کوروش دروغین و جنایتکار» نیز علیه کوروش نگاشته و به مناسبت جشن‌های ۲۵۰۰ ساله در ۵۷ صفحه منشتر ساخت. در این رساله که برخی آنرا فحشنامه خوانده‌اند کوروش را «سفاک و خونریز» نامید و متهم به لواط و بی‌بند و باری متهم کرد و طرح عظمت او در ایران را سیاستی استعماری و توطئه یهود دانست و برخی مفسرین همچون علامه طباطبایی که وی را مصداق ذوالقرنین دانسته بودند و درباره کوروش نوشته بود«به هر قومی که ظفر پیدا می‌کرد، از مجرمان ایشان می‌گذشت و عفو می‌نمود و بزرگان و کریمان هر قومی را اکرام و ضعفای ایشان را ترحم و مفسدان و خائنان را سیاست می‌نمود» را واعظان سلطنت و دربار نام نهاد.وی پیروزی‌های کوروش را نتیجه بخت او مطالبی که در ستایش وی در تورات آمده‌است را ساخته یهودیان آزاد شده از بابل دانسته‌است. پروفسور سعیدی سیرجانی ادعای لواط کار بودن کوروش توسط خلخالی را ناشی از ناتوانی وی در فهم متون تاریخی و حتی خواندن ادبیات فارسی می‌داند:«... این عبارت را در تاریخ»ایران باستان پیرنیا«خوانده بودیم که :«مورخ مذکور (یعنی کتزیاس) گوید: کوروش پسر چوپانی بود که از ایل مُردها که از شدت احتیاج مجبور کردید راهزنی پیش گیرد.»و به علت درک ناقص و ذهن منحرف خویش گمان کرده بودیم که کوروش هم مثل بسیاری از سران قبایل و بزن بهادرهای روزگار در آغاز کارش بر کاروان‌های هجوم می‌برده و راهزنی می‌کرده‌است، . و این را عیب چندانی برای سرداران و جهانگشایان آن روزگار نمی‌شمردیم. غافل از این واقعیت که»راهزنی پیش گیرد«را اولا باید به این صورت خواند که»راه زنی پیش گیرد«و معنی اش را هم در محضر مبارک حضرت آیه الله آموخت که عین عبارت»کتزیاس" را در داخل پرانتزی گذاشته و در صفحهٔ ۲۷ تالیف منیف خویش آورده‌اند، و با مدد طبع موشکاف و روح عفیف خویش مفهومش را هم داخل پرانتزی گذاشته و بدین صورت آورده‌اند: «مورخ مذکور بنا به نوشتهٔ ایران باستان به قلم آقای مشیرالدولهٔ پیرنیا ص ۴۲۰ می‌گوید که کتزیاس می‌گوید کوروش پسر جوانی بود از اهل»مر«که از شدت احتیاج مجبور گردید راه زنی پیش گیرد (لواط بدهد)...» آری این است نص عبارت حضرتشان.(کتاب در آستین مرقع، سعیدی سیرجانی)

وی پس از انقلاب با وجود مخالفت دولت موقت بازرگان و بنی صدر برای تخریب مقبره رضا شاه در شهر ری به همراه نیرو‌های سپاه وارد عمل شد و آنرا طی بیست روز تخریب کرد. وی همچنین برای تخریب پارسه (تخت جمشید) هم عازم شد اما این بار با مخالفت دولت موقت و آیت الله طالقانی و مقاومت مردم مرودشت و پرسنل پارسه، در این امر ناکام ماند.

 

توضیح المسائل

او رسالهٔ توضیح‌المسائلی منتشر کرده‌است، اما برخی از منتقدان وی معتقدند این رساله رونوشتی از رسالهٔ آیت‌الله خمینی است.

 

خانواده خلخالی

دختر وی «فاطمه صادقی» است که فامیل خود را تغییر داده‌است و در زمینه‌ی حقوق زنان فعالیت می‌کند او با ماهنامه زنان همکاری می‌کرد و عضو تحریریه فصلنامه‌ گفتگو است و مطالبی در دفاع از جنبش فمینیستی در ایران و بر علیه حجاب اجباری در سال ۱۳۸۷ ارائه کرد.

يکشنبه ششم 11 1387

اکبر هاشمی بَهرمانی (هاشمی رفسنجانی)،روحانی و سیاستمدار ایرانی ، رئیس مجلس خبرگان رهبری ایران ، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و چهارمین رئیس جمهور در نظام جمهوری اسلامی ایران است.

هاشمی رفسنجانی، متولد ۳ شهریور ۱۳۱۳ خورشیدی، (۲۵ اوت ۱۹۳۴ (میلادی)) از پرنفوذترین شخصیت‌های سیاسی ایران است. وی در جایگاه‌های مختلفی مانند ریاست مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری اسلامی ایران (بین سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶) حضور داشته و هم‌اکنون ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را بر عهده دارد و در ضمن در چهار دوره متوالی نایب رییس اول مجلس خبرگان رهبری بوده و بعد از فوت آیت الله مشکینی به عنوان ریاست مجلس خبرگان رهبری برگزیده شد.

وی در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۸۴ (۲۰۰۵ میلادی) و در تلاشش برای تصدی این پست (برای سومین بار) ، در مقابل محمود احمدی نژاد (رئیس جمهور فعلی ایران) ناکام ماند.

 

 زندگی سیاسی

او از روحانیونی بود که از ابتدای دههٔ چهل شمسی در کنار بسیاری دیگر از شاگردان آیت‌الله خمینی به مخالفت با محمدرضا پهلوی، شاه سابق ایران برخاست.

رفسنجانی عضو شورای انقلاب ایران به همراه آیت‌الله سید علی خامنه‌ای، محمدجواد باهنر، آیت‌الله محمد بهشتی، مرتضی مطهری، عبدالکریم موسوی اردبیلی و مشاور آیت‌الله خمینی رهبر انقلاب اسلامی ایران در ابتدای پیدایش جمهوری اسلامی بود. وی همچنین از بانیان حزب جمهوری اسلامی که بعداً به دستور آیت‌الله خمینی منحل گردید به شمار می‌رود.

پس از انقلاب، در حالی ‌که یک روحانی بشمار می‌آمد، اولین رئیس مجلس شورای اسلامی ایران تا سال ۱۳۶۸(۱۹۸۹) شد.

رفسنجانی از تاریخ ۲۶ مرداد ۱۳۶۸ (۱۷ اوت ۱۹۸۹) تا ۱۳۷۶ (۱۹۹۷) طی دو دوره رئیس جمهور ایران بود. او اولین رئیس جمهوری بود که پس از پایان رسمی دوره‌اش کنار رفت: زیرا از بین رئیس جمهوران قبلی ابوالحسن بنی‌صدر در میانه کار متهم به خیانت و برکنار شده بود، محمدعلی رجایی ترور شده بود و سید علی خامنه‌ای به مقام رهبری رسیده بود.

 

در سال ۱۳۷۶ (۱۹۹۷) بعد از به پایان رسیدن دو دوره ریاست جمهوریش، دوباره خود را نامزد انتخابات مجلس کرد ولی بین ۳۰ نامزد برگزیدهٔ مردم تهران انتخاب نشد. سپس با مداخلهٔ شورای نگهبان توانست به عنوان ۳۰امین (آخرین) نمایندهٔ مردم تهران به مجلس راه پیدا کند، اما پیش از مراسم معارفه کناره‌گیری کرد. دلیل او این ادعا بود که در جایگاه‌های دیگر بهتر می‌تواند خدمت کند.

رفسنجانی در سال ۱۳۸۴(۲۰۰۵) تصمیم گرفت تا مقام ریاست جمهوری را دوباره بدست آورد. سپس برای سومین بار در انتخابات ۲۷ خرداد ۱۳۸۴ (۱۷ ژوئن ۲۰۰۵) شرکت کرد. او نامزدی خود را بعد از کشکمش‌ها و بحث‌های زیادی در ۲۰ اردیبهشت (۱۰ مه) اعلام کرد. در دور اول انتخابات با کسب ۲۱٪ درصد آرا در مکان اول قرار گرفت و به همراه محمود احمدی‌نژاد، شهردار تهران به دور دوم انتخابات که سوم تیر (۲۴ ژوئن) برگزار شد، راه یافت. دور دوم علیرغم حمایت طیف‌هایی از احزاب از رفسنجانی با پیروزی احمدی‌نژاد به پایان رسید.

در آذر ۸۵ هاشمی در انتخابات دورهٔ چهارم مجلس خبرگان با ۱٫۵ میلیون رای به عنوان نفر اول از حوزهٔ انتخابیهٔ تهران موفق به ورود به مجلس و سپس در تاریخ ۱۳ شهریور ۱۳۸۶ به ریاست مجلس خبرگان رهبری انتخاب شد. وی هم‌اکنون رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است و در آرایش سیاسی ایران از رقیبان سرسخت احمدی‌نژاد به شمار می‌آید.

 

 زندگی شخصی

او در سال ۱۳۵۸ ترور شد اما با مداخله همسرش جان سالم بدر برد. او از تنها ازدواج خود دارای سه پسر به نام‌های محسن، مهدی و یاسر و دو دختر به نام‌های فاطمه و فائزه هاشمی است. از این بین تنها فائزه هاشمی وارد سیاست شد و یک بار نمایندهٔ مجلس شورای اسلامی و سپس سردبیر روزنامهٔ زن شد. فاطمه هاشمی نیز اکنون رئیس بنیاد امور بیماریهای خاص است و محسن هاشمی رئیس قطار شهری (مترو) تهران.

شایعات بسیاری در مورد ثروت او و «آقازاده‌ها» در جریان است و مجلهٔ «فوربس» در شمارهٔ معروفی به نام «ملاهای میلیونر ایران» به این شایعات دامن زد. وی این قبیل گزارش‌ها پیرامون ثروت خود و خانواده‌اش را تکذیب می‌کند.

از تالیفات هاشمی رفسنجانی کتابی است با عنوان «امیرکبیر قهرمان مبارزه با استعمار» که در آن به زندگی و وقایع دوران امیرکبیر می‌پردازد. دیگر اثر مهم وی، «تفسیر راهنما» است که از تفاسیر موضوعی قرآن بوده و بخشی از آن از مجموعهٔ فیش‌های تهیه شده در زندان دورهٔ پهلوی فراهم آمده است. «مجموعهٔ خاطرات روزانهٔ هاشمی» نیز که به نام‌های مختلف به چاپ رسیده، کتابی است جالب و جنجال برانگیز. در سال ۱۳۸۶ از تجدید چاپ چهارمین مجلد از این مجموعه که به خاطرات سال ۱۳۶۳ می‌پرداخت جلوگیری شد. وقایع‌نگاری سالهای پیش از انقلاب با نام «دوران مبارزه» و همچنین ترجمه کتاب معروف اکرم زعیتر با نام «سرگذشت فلسطین» از دیگر آثار اوست.

همسر وی، عفت مرعشی، از نوادگان سید محمد کاظم طباطبایی یزدی است.

 

کتاب‌ها

مجموعه کتاب‌های خاطرات:

  1. انقلاب و پیروزی، خاطرات سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸
  2. انقلاب‌ در بحران، خاطرات سال ۱۳۵۹
  3. عبور از بحران، خاطرات سال ۱۳۶۰
  4. پس از بحران، خاطرات سال ۱۳۶۱
  5. آرامش و چالش، خاطرات سال ۱۳۶۲
  6. به سوی سرنوشت، خاطرات سال ۱۳۶۳ 
  7. امید و دلواپسی، خاطرات سال ۱۳۶۴ 
يکشنبه ششم 11 1387

سَیِّد اَحمَد خُمِینی، یکی از دو فرزند پسر آیت‌الله روح‌الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بود.

سید احمد خمینی در سال ۱۳۲۴ شمسی در شهر قم متولد شد و در ۲۷ اسفند ماه سال ۱۳۷۳ شمسی بر اثر سکته قلبی در تهران درگذشت.

احمد خمینی در سال‌های پس از انقلاب در سازماندهی روابط روح‌الله خمینی با مسئولان نقش مهمی داشت.

پسر بزرگ وی سید حسن خمینی نام دارد که اکنون تولیت حرم آیت‌الله خمینی را بر عهده دارد.

يکشنبه ششم 11 1387

صادق قطب‌زاده از جمله افرادی بود که همچون ابوالحسن بنی صدر و ابراهیم یزدی در سال ۱۳۵۷ در پاریس به آیت الله خمینی پیوسته بود و با هواپیمای حامل ایشان به تهران آمده ‌بود ، پس از پیروزی انقلاب به مناصب حساسی همچون وزارت امور خارجه و پیش از آن هم یک دوره مدیر عامل سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران دست یافت . صادق قطب‌زاده عضو شورای انقلاب بود و در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۵۸ حدود ۲۵/۰ درصد آرا را به دست آورد.

قطب‌زاده در تاریخ ۱۷/۱/۱۳۶۱ به اتهام توطئه نظامی برای براندازی جمهوری اسلامی بازداشت شد و در ادامه آن از آیت‌الله شریعتمداری به عنوان کسی که قرار بود پس از این کودتا آن را تأیید کند نیز سلب صلاحیت مرجعیت شد . صادق قطب زاده در ۱۵ سپتامبر ۱۹۸۲ (شهریور ۱۳۶۱) در تهران اعدام شد.

يکشنبه ششم 11 1387

 انقلاب فرهنگی ایران به مجموعه‌ای از اقدامات جمهوری اسلامی ایران در دوران پس از انقلاب ۱۳۵۷ (اوج این فعالیت‌ها بین ۱۳۶۶-۱۳۵۹ بود) گفته می‌شود که با هدف ایجاد تحول عمیق فرهنگی در سطح جامعه و به خصوص دانشگاه ها ، به انجام رسید . هدف گذاری عمده از انقلاب فرهنگی در ایران٬ اسلامیسازی ایران بود. اخراج یا بازنشستگی اجباری جمعی از اساتید و نیز تعطیلی دانشگاه‌ها به مدت ۳ سال از تبعات آن به شمار می‌رود.

 

آغاز انقلاب فرهنگی

پس از اشغال سفرات آمریکا در تهران ، در اول فروردین ماه سال ۱۳۵۹ خورشیدی ، آیت‌الله خمینی در پیام نوروزی خود، بر ضرورت تشکیل ستادی برای برنامه‌ ریزی رشته‌های مختلف تحصیلی در دانشگاهها و خط مشی فرهنگی آینده دانشگاه‌ها تاکید نمود.  وی در این فرمان، بر ضرورت ایجاد «انقلاب اساسی در دانشگاه‏‌های سراسر کشور»، «تصفیه اساتید مرتبط با شرق و غرب» و «تبدیل دانشگاه به محیطی سالم برای تدوین علوم عالی اسلامی» تأکید کرد. چند روز بعد، رییس وقت شهربانی طی بخشنامه‌ای از مسوولان دانشگاه‌ها خواست که از صدور مجوز برگزاری مراسم برای احزاب سیاسی در دانشگاه‌ها خودداری نمایند.

در روز ۲۶ فروردین ۱۳۵۹، برنامه پرسش و پاسخ آقای هاشمی رفسنجانی با دانشجویان دانشگاه تبریز به تشنج کشیده شد که در پی این واقعه، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در تبریز، با اشغال ساختمان مرکزی دانشگاه ، اعلام کردند تا زمانی که پاکسازی دانشجویان، استادان و کارکنان دانشگاه به مرحله اجرا گذاشته نشود، ساختمان مرکزی را ترک نمی‌کنند.  در پی این حادثه، تعدادی از دانشگاه‌های دیگر کشور نیز به‌طرز مشابهی به تصرف گروه‌های دانشجویی درآمد.

اما ، اوج تحولات در تهران و نه در دانشگاه های بزرگی چون دانشگاه تهران و دانشگاه صنعتی شریف که در دانشگاه هایی چون دانشگاه علم و صنعت ایران و دانشگاه تربیت معلم تهران رخ داد .

در ۲۹ فروردین همان سال شورای انقلاب در پی دیدار با آیت الله خمینی٬ مقرر کرد گروه‌ها و احزاب سیاسی ظرف حداکثر سه روز ملزم به تعطیلی دفاتر خود در دانشگاه‌های سراسر کشور هستند.  در پی اطلاعیه شورای انقلاب، تعدادی از دفاتر سیاسی احزاب در برخی از دانشگاه‌ها تعطیل شد و در بسیاری از دانشگاه‌ها نیز بین نیروهای مختلف درگیری‌هایی پدید آمد.  همچنین شورای انقلاب، روز ۱۵ خرداد را به عنوان پایان نیمسال دوم تحصیلی اعلام نمود. پس از تعطیلی دانشگاه‌ها در این روز، فرصتی ایجاد شد تا تغییرات لازم در دانشگاه‌ها انجام شود. مدتی بعد نیز تخلیه خوابگاه‌های دانشجویی آغاز شد که با بروز درگیری‌هایی همراه بود.

 

ستاد انقلاب فرهنگی ایران

در ۲۳ خرداد ۱۳۵۹ ستاد انقلاب فرهنگی تشکیل شد و ملزم بود که در برخورد با مسایل دانشگاهی فعالیت‏های خود را بر چند محور متمرکز کند:

۱.تربیت استاد و گزینش افراد شایسته برای تدریس در دانشگاه‌ها.

۲.گزینش دانشجو

۳.اسلامی کردن جو دانشگاه ‏‌ها و تغییر برنامه‌های آموزشی دانشگاه‌ها، به صورتی که محصول کار آنها در خدمت مردم قرار گیرد.

اعضای اولیه این ستاد عبارت بودند از:

  • علی شریعتمداری
  • محمدجواد باهنر
  • مهدی ربانی املشی
  • حسن حبیبی
  • عبدالکریم سروش
  • شمس آل احمد
  • جلال‌الدین فارسی

به این افراد ماموریت داده شد تا:

(بخشی از پیام آیت الله خمینی) 

مسؤولیت داده می‌‏شود تا ستادی تشکیل دهند و از افراد صاحب نظر متعهد، از بین اساتید مسلمان و کارکنان متعهد با ایمان و دیگر قشرهای تحصیل کرده، متعهد و مؤمن به جمهوری اسلامی دعوت نمایند تا شورایی تشکیل دهند و برای برنامه‏ ریزی رشته‏‌های مختلف و خط مشی فرهنگی آینده دانشگاه‌ها، براساس فرهنگ اسلامی و انتخاب و آماده سازی اساتید شایسته، متعهد و آگاه و دیگر امور مربوط به انقلاب آموزشی اسلامی اقدام نمایند.

این ستاد بعدها با تصویب لایحه‌ای که از سوی دولت وقت به مجلس شورای اسلامی ارایه شده بود و نیز با فرمان آیت‌الله خمینی در تاریخ ۱۹ آذر ۱۳۶۳ به شورای عالی انقلاب اسلامی مبدل گردید.

 

آغاز به‌کار مجدد دانشگاه‌ها

۲۷ آذرماه ۱۳۶۱، دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی کشور پس از ۳۰ ماه تعطیلی مجدداً بازگشایی شد. این روز در تقویم جمهوری اسلامی ایران، روز وحدت حوزه و دانشگاه نام گرفته‌است.  پس از بازگشایی دانشگاه‌ها دیدگاه‌هایی مطرح شد تا تنها دانشجویانی که با انقلاب هماهنگی کامل داشتند، به دانشگاه‌ها فراخوانده شوند و همین دیدگاه‌ها بازگشت بسیاری از دانشجویان را با تاخیر مواجه کرد؛ اما این دیدگاه‌ها بعد از یک یا دو سال تعدیل شد و تعدادی از دانشجویان مجدداً در دانشگاه‌ها پذیرفته شدند. اما در نهایت، برخی از دانشجویان نیز از ادامه تحصیل بازماندند.

یکی از مهمترین تحولات شکلی در دانشگاه ها ، پس از انقلاب فرهنگی ایران ، ممنوعیت پوشش کروات ، لباسهای آستین کوتاه و اجبار در پوشش مقنعه و مانتو در خصوص دانشجویان دختر بود . این محدودیتها ، بطور آشکارا ، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی وجود نداشت .

 

انقلاب فرهنگی دوم

زمانی که برخی از دانشجویان اصولگرای برخی دانشگاه های تهران ( دانشگاه صنعتی امیرکبیر ، دانشگاه امام صادق (ع) تهران و دانشگاه علوم و تحقیقات تهران ) از پذیرش دانشجویان کمونیست در دانشگاه ها معترض بودند و پیشنهاد انقلاب فرهنگی دوم را می دادند ؛ برخی از روزنامه نگاران تهرانی ، طی مقالات و مصاحبه های مطبوعاتی گوناگونی با برخی از فعالین انقلاب فرهنگی دهه 1980 میلادی در ایران ( همچون عبدالکریم سروش ، سیدنژاد ، شمس آل احمد و ... ) بر آن شدند که مخالفت خود را با انقلاب فرهنگی ایران ابراز دارند . این مساله منجر به دستور توقیف روزنامه هم میهن شد که از تکرار تاریخ به کمدی و تراژدی یاد کرده بود و صراحتاً برخی از فعالین انقلاب فرهنگی ایران ، همچون محمود احمدی نژاد ، رئیس جمهور وقت ، را نواخته بود!

شنبه پنجم 11 1387

بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی (به‌صورت کوتاه بنیاد مستضعفان یا بنیاد) بنا به فرمان روح‌الله خمینی خطاب به شورای انقلاب در مورخ ۹ اسفند ۱۳۵۷ تأسیس و در تاریخ ۳ مرداد ماه ۱۳۵۸ تحت شماره ۱۹۸۳ در اداره کل ثبت شرکت‌ها بصورت غیرانتفاعی و دارای تابعیت ایرانی ثبت گردید و در تاریخ ۳ آذر ماه ۱۳۶۷ با صدور فرمانی از سوی رهبر انقلاب اسلامی خطاب به نخست وزیر وقت، نام بنیاد مستضعفان به بنیاد جانبازان تغییر یافت و در تاریخ ۶/۳/۱۳۸۳ با موافقت مقام رهبری، ماموریت و سازمان امور جانبازان در پی ایجاد تشکیلات جدید تحت عنوان بنیاد شهید و امور ایثارگران به آن نهاد انتقال یافت و نام این نهاد به بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی تغییر یافت.

این بنیاد بیش از چهارصد واحد تولیدی و خدماتی را تحت کنترل دارد.

 

 اهداف

۱.کاهش استضعاف مادی و فرهنگی مستضعفان

۲.حداکثر نمودن ارزش ترکیب بهینه دارائی و سهام

۳.رشد بازده کل اقتصادی رشته فعالیت‌ها

۴.توسعه دانایی، دانش و فن آوری

شنبه پنجم 11 1387
X