آژانس اطلاعات مرکزی (سیا) (به انگلیسی: Central Intelligence Agency)، سازمان اطلاعاتی آمریکاست که وظیفهٔ جمع آوری و تحلیل اطلاعات دربارهٔ حکومت‌ها، شرکت‌ها و افراد خارجی و گزارش این اطلاعات به حکومت آمریکا را دارد.

مرکز سازمان سیا در ایالت ویرجینیاست. این سازمان بخشی از اجتماع اطلاعات آمریکا است که در حال حاضر ریاست آن به عهدهٔ مدیر امنیت ملی است. نقش و ویژگی‌های سازمان سیا تقریباً برابر با سازمان ام آی ۶ در بریتانیا، سرویس اطلاعات مخفی در استرالیا یا موساد در اسرائیل است.

کودتای ۲۸ مرداد نمونه ای از عملکرد‌های این سازمان در ایران است. اسناد مربوط به این کودتا بر خلاف رویهٔ سازمان سیا در انتشار اسناد تاریخی، انتشار نیافته است. برخی از محققان بر این باورند که بخش اعظم مدارک مربوط به این کودتا، به بهانه‌ی نبود قفسهٔ کافی برای نگهداری آن‌ها، نابود شده‌اند. وزیر امور خارجه‌ی سابق آمریکا، مادلین آلبرایت به دلیل انجام این کودتا از ایرانیان عذرخواهی کرده است.

دوشنبه هفتم 11 1387

دفتر تحکیم وحدت یک سازمان دانشجویی در ایران است که از نمایندگان انجمن‌های اسلامی دانشگاه‌های سراسری کشور تشکیل می‌شود.

 

پیشینه

دفتر تحکیم وحدت در سال ۱۳۶۰ توسط دانشجویان اسلام‌گرا و طرفدار روح‌الله خمینی تشکیل شد. آن‌ها در صحنه سیاسی کشور حضور مستمری داشتند و در انتخابات‌های مجلس به ارائه فهرست انتخاباتی می‌پرداختند.

خط مشی تحکیم در دهه ۱۳۶۰ بیشتر سمت‌و‌سوی عدالت‌خواهانه داشت. از ابتدای دهه ۷۰ گرایش‌های آزادی‌خواهانه اهمیت بیشتری پیدا کردند و با پیروزی محمد خاتمی در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ که تحکیم در آن نقش بسیاری داشت، این جریان در شمار گروه‌های موسوم به اصلاح‌طلب قرار گرفت و از ۱۸ تشکل مسوم به جبهه دوم خرداد به شمار می‌رفت.

 

ساختار

شورای عمومی: از انجمن اسلامی هر دانشگاه ۱ تا ۳ نماینده (با توجه به جمعیت دانشگاه) به شورای عمومی تحکیم فرستاده می‌شوند.

شورای مرکزی: اعضای این هیئت در نشست سالانه شورای عمومی برگزیده می‌شوند و عالی‌ترین نهاد اجرایی این سازمان هستند.

 

شاخه‌ها

در سال ۱۳۸۱ انجمن‌های اسلامی ۳ دانشگاه رشت، شیراز و شاهرود به طور جداگانه و در جلسه‌ای که در دانشگاه شیراز برگزار شد، شورای مرکزی دیگری را انتخاب کردند. این شورا سپس به طیف شیراز یا طیف اقلیت دفتر تحکیم معروف شد و شورای مرکزی اصلی به جهت آن‌که نشت سالانه شورای عمومی در دانشکده ادبیات دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شده بود به طیف علامه معروف شدند.

درگیری اعضاء دو جریان برای در اختیار داشتن ساختمان مقر تحکیم به پلمپ آن انجامید.

يکشنبه ششم 11 1387

جمعیت هیاتهای موتلفه اسلامی، از ائتلاف ۳ هیات مذهبی که پیرو روح الله خمینی در منزل وی، شکل یافت. (واژه موتلفه، یعنی ائتلاف کننده که اشاره به ائتلاف هیاتهای مسجد شیخ علی، هیات اصفهانی‌ها و هیات موید دارد.)

این تشکل اسلامی که با نامهای هیاتهای موتلفه اسلامی، جمعیت هیاتهای موتلفه اسلامی، حزب موتلفه اسلامی و... نیز شناخته می‌شد، در شکل گیری و هدایت قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ نقش داشت. موتلفه اسلامی، اصل مبارزاتی خود را بر مبارزه سیاسی نهاده. اما، پس از تبعید امام خمینی (ره) شاخه نظامی آن، مبارزه نظامی را آغاز نمود و با ترور حسنعلی منصور (نخست وزیر شاه که کاپیتولاسیون را به تصویب رسانده بود) مهم ترین اقدام مسلحانه خود را در کارنامه خویش ثبت نمود.

 

پس از انقلاب ۱۳۵۷

این تشکل، در سالهای قبل از انقلاب در مبارزات حضور داشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برخی از اعضای آن در شورای انقلاب اسلامی عضویت یافتند. با شکل گیری حزب جمهوری اسلامی، این تشکل، فعالیت خود را درون این حزب دنبال نمود و با تعطیلی فعالیتهای حزب جمهوری اسلامی، به فعالیتهای سیاسی خود، با نام جمعیت موتلفه اسلامی ادامه داد.

مؤتلفه اسلامی، در دیماه سال ۱۳۸۲، در هفتمین مجمع عمومی خود، به «حزب موتلفه اسلامی» تغییر نام داد.

از چهره‌های موثر موتلفه اسلامی، می‌توان به شهیدان آیت الله دکتر بهشتی و مرتضی مطهری (نمایندگان امام)، رجایی، باهنر، مهدی عراقی، لاجوردی، اندرزگو، بخارایی، امانی، صفارهرندی، نیک نژاد، اسلامی، احمد شهاب، درخشان و... اشاره کرد. ازمیان چهره‌های سیاسی موجود نیز، می‌توان از حبیب الله عسگراولادی، اسد الله بادامچیان، محمد نبی حبیبی، حمیدرضا ترقی، علی اکبر پرورش، توکلی بینا، کاظم انبارلویی، حسین انواری، فاطمه رهبر و... نام برد. ارگان رسمی این حزب هفته نامه شما است.

 

رهبران حزبی

دبیرکل فعلی این حزب محمدنبی حبیبی می‌باشد. قائم مقام او دکتر اسدالله بادامچیان، نماینده مردم تهران در مجلس هشتم، است.

رئیس دفتر سیاسی حزب موتلفه اسلامی، کاظم انبارلوئی، سردبیر روزنامه رسالت، است.

يکشنبه ششم 11 1387

سازمان چریکهای فدایی خلق ایران سازمانی سیاسی و نظامی بود که در ۱۳۵۰ برای مبارزه با رژیم شاه تشکیل شد.

این سازمان از اتحاد دو گروه سیاسی مخفی به‌وجود آمد و طی هشت سال فعالیت با اقدامات سیاسی و مسلحانه خود تأثیر زیادی در جلب روشنفکران ایران به مبارزه مسلحانه و اندیشه مارکسیسم داشت. در آستانه انقلاب بهمن ۱۳۵۷ سازمان به‌خاطر سرکوب شدید و مشکلات نظری و اختلاف در خط مشی دچار بحران شده بود و چند سال پس از انقلاب و در انشعاب‌های متعدد عملا به گروه هایی با ابعاد کوچک تقلیل یافت. امروزه چند سازمان و گروه در خارج از ایران هریک به نحوی خود را ادامه سازمان چریک‌های فدائی خلق ایران می‌دانند. برای دیدن فهرست آنها به انتهای همین مقاله مراجعه کنید.

 

پیشینه

سازمان چریکهای فدایی خلق ایران از وحدت و ادغام دو گروه معتقد به‌مبارزه مسلحانه در اواخر فروردین ۱۳۵۰، پدید آمد: گروهی که بیژن جزنی از مؤسسان آن بود و از جبهه ملی دوم جدا شده بود (گروه یک) و گروه دیگری که مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان از پایه‌گذارانش بودند (گروه دو). این دو گروه، پس از حمله به ژاندارمری سیاهکل در نوزدهم بهمن ماه ۴۹ و اعدام ۱۳نفر از پیشتازان «جنبش فدایی» در ۲۶اسفند ۱۳۴۹، به‌طورکامل به‌هم پیوستندو به عنوان «چریکهای فدایی خلق ایران» ومدت کوتاهی بعد با عنوان «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران»(سچفخا)اعلام موجودیت کردند.

گروه یک (بیژن جزنی– حسن ضیاظریفی)، عمدتاً از افرادی تشکیل شده بود که در دهه ۳۰ و ۴۰ به‌ مبارزه روی آورده بودند و در مبارزات سیاسی جبهه ملی دوم شرکت فعالی داشتند. در مبارزه عملی خود با حزب توده ایران مرزبندی داشته و از آگاهی مارکسیستی برخوردار بودند.

گروه دو (مسعود احمدزاده-امیرپرویز پویان) در مقایسه، تجربه‌ مبارزه عملی کمتری داشت و شناخت عینی از حزب توده نداشتند. برخی از اعضای این گروه سابقه فعالیت در جبهه ملی در سالهای چهل را با خود داشتند ولی تجربه‌ انقلاب کوبا و مبارزه چریکی در آمریکای لاتین، جایگاه ویژه‌ای را در این گروه به‌ خود اختصاص داده بود. جزوه‌های «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» نوشته امیرپرویز پویان و «مبارزه مسلحانه، هم استراتژی و هم تاکتیک» نوشته مسعود احمدزاده و چند نوشتار دیگر بنیان فکری گروه را تشکیل می‌داد.

هر دو گروه در کلیات زیر توافق داشتند:

  • پذیرش اندیشه مارکسیسم-لنینیسم.
  • پذیرش مبارزه مسلحانه، هم در استراتژی و هم در تاکتیک.
  • بی‌طرفی در قبال اختلافات چین و شوروی.
  • کوشش برای توسعه جنبش انقلابی در ایران به‌ مثابه‌ وظیفه‌ای ملی و انترناسیونالیستی در پراتیک.
  • پذیرش برافتادن مناسبات فئودالی و چیرگی مناسبات سرمایه‌داری در ایران و وابستگی آن به‌ امپریالیسم.
  • ارزیابی از انقلاب ایران به‌ مثابه‌ انقلابی دموکراتیک و توده‌ای.
  • باور به‌ ضرورت سرکردگی طبقه کارگر برای پیروزی قطعی انقلاب دموکراتیک و گذار بی وقفه به‌ انقلاب سوسیالیستی و دیکتاتوری پرولتاریا برای استقرار سوسیالیسم در ایران.
  • نفی ضرورت مبارزه برای تشکیل حزب طبقه کارگر به‌ عنوان امری فوری.

در اواسط پنجاه دو گرایش مبارزه چریکی احمد زاده و گرایش جزنی برای تبلیغ مسلحانه رو در روی یکدیگر قرار گرفتند اما تا مقطع بیست و یکم بهمن ماه ۵۷ این دو گرایش به حیات خود در سازمان که به شدت زیر ضربه‌های ساواک قرار گرفته بود ادامه دادند. با وجود آنکه رهبری سچفخا نسبت به بدست گرفتن رهبری مبارزه علیه رژیم شاه توسط روحانیون به سرکردگی خمینی هشدار داد اما عملا خطی که به حزب توده گرایش داشت تلاش کرد تا به ارگانهای رهبری سازمان در غیاب رهبران کشته شده این سازمان برسد. با وجود نقش اساسی چریکهای فدایی خلق در قیام بیست و دوم بهمن ماه وسرنگونی رژیم شاه آنها از همان ابتداتحت سرکوب رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفتند و با اینکه توانستند در برخی مناطق ایران نظیر کردستان، خوزستان و ترکمن صحرااز طریق ایجاد شوراهای مسلح علیه رژیم مقاومت کنند اما به شدت در هم کوبیده شدند. با انشعاب اکثریت/ اقلیت در درون این سازمان، خط مشیهای این دو جریان روشن تر شد، اقلیت به مبارزه با رژیم و سرمایه داری روی آورد و اکثریت روشی سازشکارانه را دنبال کرد. با کشته شدن تمامی رهبران اصلی سازمان چ.ف.خ.ا (اقلیت) در جریان سرکوبهای خشن دهه شصت، این سازمان آخرین سازمانی بود که ارگانها و نشریه خود را به خارج از کشور منتقل کرد و از آن زمان چند انشعاب دیگر نیز در این سازمان رخ داده‌است. این سازمان در سال ۷۶ در کنفرانس خود رسما نام خود را به" سازمان فدائیان(اقلیت) تغییر داد.

 

گروه جزنی

بیژن جزنی در نوروز ۱۳۴۲، با چندتن از فعالان جنبش دانشجویی مانند حسن ضیاء ظریفی و عباس سورکی گروهی را تشکیل داد که بعدها به‌ «گروه جزنی ـ ظریفی» (گروه یک) معروف شد. در روز ۲۳دی ۱۳۴۸ بهمناسبت شب هفت غلامرضا تختی گردهمایی باشکوهی بر سر مزارش برپاشد. جزنی یکی از برگزارکنندگان اصلی این مراسم بود.

یک ماه پس از مرگ تختی در بعد از ظهر روز ۱۷بهمن ۴۶، بیژن جزنی و عباس سورکی بازداشت و به‌زندان قزل قلعه برده شدند. در روز ۱۸بهمن ۴۶، ساواک شمار دیگری از اعضای گروه جزنی را دستگیر کرد، ازجمله، سعید (مشعوف) کلانتری (دائی بیژن)، محمد چوپانزاده، حسن ضیاء ظریفی، عزیز سرمدی، احمد جلیل افشار، ضرار زاهدیان، دکتر سیروس شهرزاد. دادگاه گروه جزنی به‌ریاست تیمسار ضیاء فرسیو، در بهمن ۱۳۴۷، حدود یک سال پس از دستگیری آنها، برگزار شد.

گروه جزنی پس از دستگیریهای سال ۱۳۴۶ از هم نپاشید و شماری از اعضای آن از دستبرد ساواک درامان ماندند و چندی بعد، گروه را تجدید سازمان کردند. بازماندگان گروه عبارت بودند از: علی اکبر صفایی فراهانی، محمد صفاری آشتیانی، غفور حسنپور، رحمت‌الله پیرونذیری، اسکندر صادقی‌نژاد. اعضای ادامه دهنده گروه جزنی در بیرون از زندان، در سال ۱۳۴۹ به‌آمادگی برای عملیات مسلحانه دست یافتند.


 

 

تفاوت دیدگاه‌های جزنی و احمدزاده

گروه جزنی و گروه احمدزاده در فاصله ماه‌های شهریور تا دی ۱۳۴۹ بر سر انتخاب «استراتژی و تاکتیک مبارزه مسلحانه» مباحثات طولانی داشتند. جزوه «آنچه یک انقلابی باید بداند» که در آخر تابستان ۱۳۴۹به‌ نام علی‌اکبر صفایی فراهانی درآمده بود، کلی‌ترین برداشتهای دیدگاه اول (=دیدگاه جزنی) را به‌دست میداد. جزوه‌های «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» (به‌ار ۱۳۴۹)، به‌قلم امیرپرویز پویان و «مبارزه مسلحانه، هم استراتژی و هم تاکتیک» (آخر تابستان۱۳۴۹)، نوشته مسعود احمدزاده، دیدگاه دوم را مطرح مینمود.

هردو گروه در پژوهش‌ها و بررسی‌های خود به‌این نتیجه رسیده بودند که جامعه ایران پس از انقلاب سفید و اصلاحات ارضی تبدیل به جامعه‌ای سرمایه‌داری شده است؛ به‌واسطه دیکتاتوری است که توده‌های زیر ستم از حرکت وامانده‌اند؛ و بر پیشاهنگ است که با برافروختن آتش مبارزه مسلحانه و ازخودگذشتن و جانبازی، توده‌ها را از حالت خمودی و خموشی درآورد و ”انرژی ذخیره توده‌ها را به‌انفجار بکشاند“...

گروه جزنی معتقد به‌کار در شهر و روستا بودند. به‌باور آنها، «چون هدف از اولین اقدامات مسلحانه، تغییر فضای سیاسی جامعه و به‌طورکلی تبلیغ مسلحانه‌است، عملیات مسلحانه در روستا و شهر می‌توانند یکدیگر را کامل کنند و گذشته از آن، وجود سلولهای مسلح در کوه و شهر، به‌مثابه‌ یک عامل حمایتکننده تاکتیکی، می‌تواند مورد استفاده قرارگیرد... جنبش روستایی می‌تواند کادرهایی را که در شهر امکان ادامه مبارزه ندارند، به‌خود جلب کنند و با اجرای عملیات مسلحانه، قوای دشمن را در مناطق وسیعی به‌خود مشغول دارد و این مناطق را به‌طوروسیعی ”سیاسی“ کند. همچنین، جنبش چریکی شهری با برهمزدن نظم شهرها، می‌تواند قسمتی از قوای دشمن را تجزیه کرده و سیستم عصبی دشمن را نیز مورد آسیب قراردهد...» (بیژن جزنی، تاریخ سی ساله، تهران ۱۳۵۷، ص۱۰). گروه جزنی (گروه جنگل) برای آغاز مبارزه مسلحانه جنگل گیلان را برگزیده بود، اما، گروه احمدزاده جنگ چریکی شهری را ترجیح میداد.

گروه احمدزاده متکی بر تجارب و تئوری انقلاب برزیل، پیشنهاد سازماندهی جنگ چریکی شهری را میداد و معتقد بود که جنبش باید اول در شهر دوربگیرد و سپس، کار در روستا، متکی به‌مبارزه دورگرفته در شهر، آغاز گردد و در این مرحله مبارزه، به‌طورعمده از شهر به‌روستا منتقل گردد.

گروه جنگل پیشنهاد آغاز مبارزه هم‌زمان در شهر و روستا را میداد و معتقد بود که کار در شهر و روستا، درصورت امکان، باید شروع شود، البته، به‌تقدم عملیات در شهر معتقد بود، ولی، این تقدم فقط جنبه‌ تاکتیکی داشت و به‌منظور آماده کردن افکار عمومی برای جذب و تاٌثیرپذیری بیشتر از عمل کوه بود. درحالی که این تقدم زمانی از نظر گروه احمدزاده جنبه‌ٌ استراتژیک داشت.

به‌هرحال، تماس دو گروه در سراسر پاییز ۴۹ به‌بحثهای تئوریک گذشت...

در دیماه ۴۹، دو گروه بر سر تنظیم برنامه مبارزات آینده به‌توافق رسیدند و ازجمله، بر این توافق شد که گروه احمدزاده-پویان چندتن از اعضایش را برای اعزام به‌جنگل آماده کند. از این گروه احمد فرهودی در بهمن ۴۹ به‌ جنگل اعزام شد و به‌دسته چریکی جنگل به‌فرماندهی علی‌اکبر صفایی فراهانی پیوست.

 

حمله به سیاهکل

سرانجام، در ۱۹بهمن سال ۱۳۴۹ (۸فوریه ۱۹۷۱) مبارزه مسلحانه که طی چندین سال در شرایط دشوار تدارک یافته بود، با حمله یک دسته چریک به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل آشکار شد. گروه جنگل مجموعاً ۲۲نفر بودند. شماری از آنها برای شناسایی و عملیات به‌کوه رفتند و به «گروه یا دسته کوه» معروف بودند. بقیه که در شهر ماندند «گروه شهر» نامیده می‌شدند.

در کوه و شهر جمعاً، ۱۷نفر دستگیر شدند که از این ۱۷نفر ۱۳نفر [صفایی فراهانی، غفور حسن‌پور، هادی بنده‌خدا، احمد فرهودی، هوشنگ نیری، اسکندر رحیمی، جلیل انفرادی، عباس دانش، محمدهادی فاضلی، اسماعیل معینی، شعاع‌الدین مشیدی، ناصر سیف‌دلیل صفایی و محدث قندچی] در تاریخ ۲۶ اسفند ۴۹ تیرباران شدند.

از گروه ۲۲ نفره جنگل، فقط، پنج تن زنده و آزاد باقی ماندند.

گروه احمدزاده در آن زمان یک تیم شهری سازمان داده بود که با حمله به‌کلانتری قُلهک در روز ۱۴فروردین۱۳۵۰، مسلسل نگهبان کلانتری را به‌غنیمت گرفتند.

پنج نفر باقیمانده از گروه جنگل، در روز ۱۹ فروردین ۱۳۵۰ سرلشکر ضیاء فَرسیو، رئیس اداره دادرسی ارتش، را کشتند.

چریکهای فدایی خلق پس از این دو عملیات آمادگیشان را برای ادامه راه در اطلاعیه‌ای اعلام کردند:

...هرجا ظلم هست، مقاومت و مبارزه هم هست... ما فرزندان انبوه زحمتکشانی هستیم که در طول صدها سال با افشاندن خونشان به‌ما یاد داده‌اند که چگونه می‌توان به‌آزادی و زندگی شرافتمندانه دست یافت... مبارزه چریکی شروع شده‌است... یورش قهرمانانه چریکهای از جان گذشته به‌پاسگاه سیاهکل در گیلان باردیگر، به‌روشنی تمام، نشان می‌دهد که مبارزه مسلحانه تنها راه آزادی مردم ایران است. ما چریکهای فدایی خلق با حمله به‌پاسگاه کلانتری قُلهک و اعدام فرسیوی جنایتکار نشان دادیم که راه قهرمانانه سیاهکل را ادامه خواهیم داد...

در اواخر فروردین ۱۳۵۰ بازماندگان گروه جنگل و گروه مسعود احمدزاده درهم ادغام شدند. از پیوند آن دو، «چریکهای فدایی خلق» پدیدآمد.

 

عملیات در دهه پنجاه

 

پس از انقلاب

پس از انقلاب بهمن ۵۷ در مدت زمان کوتاهی، سازمان که اعضای باقی مانده اش از انگشتان دست تجاوز نمی‌کرد و فاقد ارتباط با توده‌ها و طبقه کارگر بود به‌ یک جریان وسیع توده‌ای و نیرومندترین اپوزیسیون انقلابی حکومت جدید تبدیل شد. هر روز ده‌ها هزار نسخه اعلامیه در سراسر ایران از سوی ستاد مرکزی سازمان در تهران و شهرستانها پخش می‌گردید. «کار» نشریه سازمان که یک ماه پس از قیام توده‌ها منتشر شد در تیراژ وسیع منتشر و توزیع می‌گردید. شوراهای بسیاری در واحدهای تولیدی بزرگ، کارخانه‌ها، روستاها، ادارات، دانشگاه‌ها، مدارس و مناطق ملی تشکیل شد و تحت هدایت ستادهای محلی سازمان و هواداران سازمان قرار گرفت.

ولی سازمان فدایی فاقد هویت نظری مشخص بود و در چارچوب عمومی آن گرایشات مختلفی می‌توانستند جای بگیرند. پلاتفرم سازمان در آستانه قیام بهمن که مضمون اصلی اش، قطع هرگونه روابط اسارت بار با امپریالیسم، مصادره و ملی کردن سرمایه‌های بزرگ، انحلال ارتش و پلیس و ارگانهای امنیتی، تسلیح توده‌ها و تشکیل ارتش خلق، گسترش شوراها، تأمین آزادیهای سیاسی، حق آزادی بیان و قلم، تحزب و تشکیل سازمانهای توده‌ای، اصلاحات ارضی دموکراتیک و دفاع از حق تعیین سرنوشت خلقهای تحت ستم ایران بود، نتوانست به‌ هویت یابی کل سازمان بیانجامد.

همین امر باعث شد که سازمان فدایی در اوج قدرت و شکوفایی اش با بحران مواجه گردد و اولین نشانه‌ها بروز یافتند. در اواخر سال ۵۷ و اوائل سال ۵۸، بخشی که به‌ ادامه مشی مبارزه مسلحانه و چریکی اعتقاد داشتند از سازمان جدا شده و سازمان دیگری را بنیان نهادند. «چریکهای فدایی خلق ایران»(بدون پیشوند سازمان) که با نام گروه اشرف دهقانی مشخص می‌شدند محصول اولین جدایی بود.

شکل‌گیری دو گروه اقلیت و اکثریت، که هیچ کدام در آستانه انشعاب دارای هویت مشخص و تعین نظری نبودند و صرفاً چند موضع گیری و خط مشی کلی سیاسی در قبال جمهوری اسلامی، آنها را از هم متمایز می‌ساخت منجر به انشعاب بزرگی در سازمان شد. اکثریت بزرگی از اعضای سازمان دیگر اعتقادی به مبارزه مسلحانه نداشتند. ماه بعد انشعاب دیگری در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (اکثریت) رخ داد و جناح چپ از آن جدا شد. سازمان اکثریت در ادامه روند فاصله گیری از خط مشی چریکی گذشته به‌ تدریج به پذیرش خط مشی وقت حزب توده ایران نزدیک شد و در راه وحدت با آن حزب گام برداشت. چرخش تدریجی و گام به‌ گام سازمان اکثریت نهایتن به سیاست شکوفاسازی جمهوری اسلامی منجر شد. این سازمان یک سال پس از انشعاب نام خود را تغییر داد و سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) نام گرفت. پیمودن راه وحدت با حزب توده ایران به‌ انشعابی دیگر انجامید و در آذرماه ۶۰ انشعابی دیگر در این سازمان صورت گرفت. انشعاب کنندگان کلمه اکثریت را حذف کرده و سازمانی به نام سازمان فداییان خلق ایران ایجاد کردند. سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) بعدها در نخستین کنگره خود، سالها پس از سرکوب این سازمان در سال ۶۲، به بررسی خطاهای خود در سالهای اولیه پس از انقلاب ۵۷ پرداخت.

 

وضعیت کنونی

امروزه (سال ۲۰۰۷) چندین و چند سازمان خود را ادامه دهنده جنبش فدایی می‌دانند و با نامهای مختلف علیه جمهوری اسلامی ایران فعالیت می‌کنند. مانند بقیه جریانات اپوزیسیون مرکزیت رهبری این سازمانها در خارج کشور است. بعضی از آنها از انشعابات سازمان اصلی هستند و بعضی جداگانه به وجود آمده‌اند. بعضی از این سازمانها از این قرارند:

  1. سازمان فداییان (اقلیت)
  2. چریک‌های فدایی خلق ایران (جریان اشرف دهقانی)
  3. سازمان اتحاد فداییان خلق ایران
  4. سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
يکشنبه ششم 11 1387

حزب توده ایران سازمان اصلی چپ در تاریخ معاصر ایران بوده‌است.

پیدایش

حزب توده ایران به عنوان وارث سوسیال‌دموکراسی عهد مشروطه و حزب کمونیست ایران (دهه ۱۹۲۰)  در مهرماه سال ۱۳۲۰ در بندر انزلی تأسیس شد. بنیان‌گذاران آن عده‌ای (۵۳ نفر) از روشنفکران و فعالان چپ‌گرا و ملی‌گرای ایران نظیر:سلیمان‌میرزا اسکندری، ایرج اسکندری، بزرگ علوی، احسان طبری، خلیل ملکی، فریدون کشاورز، عبدالحسین نوشین و رضا رادمنش بودند که اغلب در دوره دیکتاتوری رضا شاه تحت تعقیب یا در زندان بودند.

 

اهداف و برنامه‌ها

دههٔ ۲۰ و انحلال

حزب توده در سالهای پس از جنگ جهانی دوم که اتحاد شوروی در صحنه بین المللی حضور خود را اعلام داشت، توانست به سرعت به عنوان یک حزب منسجم در صحنه سیاست و فرهنگ ایران حضور یابد و در کشمکش با جریانهای وابسته به بریتانیا و آمریکا این دوران تاریخی را رقم زند. حزب پس از تأسیس با استقبال بسیاری روبرو شد و توانست کارگران و دانشجویان و زنان را سازماندهی کند. بسیاری از روشنفکران نیز به سوی حزب جلب شدند.

همسویی حزب با شوروی و دفاع آن از سوسیالیزم موجب خروج برخی مخالفان از صفوف حزب شد و پس از شکست فرقه دموکرات انشعابی در حزب رخ داد و گروه مهمی از روشنفکران به رهبری خلیل ملکی حزب را ترک کردند. و بخشی از رهبران حزب به ناچار به خارج از کشور رفتند.

در ۱۳۲۷ سوء‌قصدی به جان شاه شد و پس از آن دولت حزب توده ایران را مسئول حادثه دانست و آن را منحل اعلان کرد. بعد از این اعلان حزب به فعالیت مخفی روی‌آورد و بخشی دیگر از رهبران حزب جبرا به خارج از کشور رفتند.

 

نقش مصدق

با شروع نهضت ملی شدن نفت و نخست‌وزیری دکتر مصدق، حزب توده ایران به یکی از بازیگران اصلی صحنه سیاسی ایران تبدیل شد. مخالفت حزب با برخی نظرات مصدق در این دوره نقش مهمی در جنبش ملی داشت. پس از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و تظاهرات مردمی که منجر به نخست‌وزیری دوباره مصدق شد، حزب رویه خود را عوض کرد و به پشتیبانی مشروط از مصدق پرداخت.

 

کودتا

نقشه کودتای ۲۵ مرداد با همکاری بریتانیا و امریکا طرح شد و پس از چندبار تجدید نظر و مشورت با عناصر اصلی به تصویب رسید. ولی در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ حزب، بر خلاف تبلیغات خود در روزهای قبل از آن، نتوانست اقدام موثری در مقابله با کودتا کند. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و تثبیت ایران در حریم نفوذ غرب، سازمان‌های حزبی تحت تعقیب و سرکوب حکومت قرار گرفتند که به بازداشت و شکنجه و اعدام عده‌ای از توده‌ای‌ها منجر شد. پس از کودتا بخش بزرگی از رهبران حزب تا سال ۱۳۳۶ مجبور به ترک ایران شدند، به بلوک شرق گریختند و بسیاری از آنان تا انقلاب ایران نتوانستند به ایران بازگردند.

حزب توده، هر چند هر گونه نقش و حضور در حیات سیاسی ایران را از دست داد، معهذا به عنوان یک جریان فکری به موجودیت خود ادامه داد، بنحوی که میتوان فرهنگ لائیک را که در دهه ۱۳۴۰ در ایران شکل گرفت برآیند کنش متقابل فرهنگ غربی و مارکسیستی، در سیمای سخنگویان ایرانی آن، ارزیابی کنیم. این تأثیر بویژه از طریق روشنفکرانی که در دهه ۱۳۲۰ در مکتب فکری و مطبوعاتی حزب توده پرورش یافتند در دهه ۱۳۴۰، و در نهادهای فرهنگی کشور اعمال شد.

 

سازمان افسری

یک سال بعد از کودتا سازمان مخفی حزب در نیروهای مسلح که به سازمان نظامی معروف بود کشف شد و بسیاری از اعضای آن با زندان و شکنجه و اعدام روبرو شدند.

 

در تبعید

حزب توده هر چند در سالهای ۱۳۳۲ ـ ۱۳۵۷ به عنوان یک نیروی سیاسی در ایران حضور نداشت، ولی به عنوان یک جریان فکری در پی ریزی شالوده‌های فرهنگ لائیک در ایران نقشی مؤثر ایفا کرد.

در دههٔ ۱۳۴۰ حزب در صحنه سیاسی ایران حضور نداشت و با انتشار نشریه و اداره برنامه رادیو پیک ایران ارتباط با هواداران خود در داخل کشور را حفظ می‌کرد. کوششی که در اواخر این دهه برای ایجاد یک سازمان مخفی (معروف به تشکیلات تهران) در داخل ایران صورت گرفت به خاطر نفوذ سازمان امنیت در آن به جایی نرسید و به بازداشت و شکنجه و اعدام عده‌ای از توده‌ای‌ها منجر شد.

 

انقلاب

سیاست حزب توده ایران در جهت حمایت از انقلاب ایران و ائتلاف با نیروهای ملی و مذهبی علیه نظام سلطنتی بود. حزب توده شعارهای ضدآمریکایی آیت الله خمینی و طرفدارانش را وجه مشترک مهمی میان حزب توده و طرفداران آیت الله خمینی می دانست.

صلاحیت رهبران حزب توده ایران مانند کیانوری و محمد علی عمویی و تعدادی دیگر برای انتخابات مجلس اول تأیید شد و این در حالی بود که ایدئولوژی حزب توده از سوی حکومت جدید به کفر تعبیر می شد.

علی اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات حود چندین بار به ملاقات با کیانوری و محمد علی عمویی در منزل شخصی خود اشاره می کند

حزب توده تلاش گسترده ای را برای تجهیز نیرو در جامعه آغاز کرد و با موفقیت رو به رو شد. حزب توده که فعالیت خود در جامعه را پس از 25 سال سرکوب رژیم شاه آغاز میکرد، با وجود شمار کم کادر ها توانست هزاران نفر را در صفوف خود منسجم کند. انتشار ده ها نشریه و انبوهی از کتب، فضای جامعه را دگرگون کرد و تاثیرات مهمی را بر جای گذاشت و نسل نوینی را تربیت کرد.

جا افتادن شعارهایی همچون اجرای اصلاحات ارضی، ملی کردن تجارت خارجی، و همچنین بسیاری از دیگر شعارها، ثمره کار معنوی حزب توده در آعاز انقلاب است.

حزب توده در عرصه سازمان دهی کارگران توانست فعالیت های چشمگیری را انجام دهد. ایجاد سندیکاها و اتحادیه های کارگری و آشنایی کارگران با حقوقشان تا آنجا جلو رفت که در دهه 1360، با وجود تلاش های وزیر کار وقت، احمد توکلی و حمایت خمینی، رژیم نتوانست قانون کار خود را به کارگران تحمیل کند.

مبارزه کارگران حتی پس از یورش رژیم به حزب توده و دستگیری شماری از رهبران جنبش کارگری ادامه یافت و با پس گرفتن قانون کار و بیرون انداختن توکلی از وزارت کار به سر انجام رسید.

خامنه ای می گوید:

" در یک برهه از زمان و در همان اوایل انقلاب همه چیز در تیول حزب توده بود... چنین حالتی را من و هر کسی در اوایل انقلاب حس میکرد که توده ای ها و جریان چپ، به خصوص حزب توده بر همه چیز مسلط بودند و اصلا حرکت انقلاب را می خواستند منحرف کنند..."

  • روزنامه " نامه مردم"، شماره 402، 4 خرداد ماه 1372

از دیگر عرصه های فعالیت حزب توده، افشای توطئه های آمریکا بر ضد انقلاب ایران و بسیج نیرو برای مقابله با این توطئه ها بود. حزب توده، بارها در زمینه های گوناگون، از جمله توطئه کودتا بر ضد حاکمیت بر آمده از انقلاب و سپس در مورد خطر احتمالی یورش نظامی به ایران اعلام خطر کرد.

حزب توده، نحستین سازمان سیاسی کشور بود که پیش از یورش جنایتکارانه رژیم عراق، با انتشار بیانیه ای در این زمینه هشدار باش داد و مردم و حاکمیت را به آمادگی برای دفاع از مرزهای میهن فراخواند.

حزب توده، در سالهای پس از انقلاب، تلاش همه جانبه ای را برای اتحاد نیروهای سیاسی و ایجاد جبهه متحد خلق سازماندهی کرد. حزب توده معتقد بود که می توان با شرکت خمینی و هوادارانش و همچنین سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران و حزب دموکرات کردستان جبهه واحد خلق را برای تعمیق دستاوردهای انقلاب پایه ریزی کرد.

عقاید انحصارگرایانه خمینی و هوادارانش از یک سو و فرقه گرایی و پیشداوری های تاریخی دیگر سازمانها نشان داد که این خوش بینی حزب توده در این زمینه قابل تحقق نبود.

"تاکید بیش از حد حزب توده ایران بر سیاست اتحاد با طرفداران خمینی، در برخی موارد، به ایجاد تنش و دشواری در روابط با احزاب و سازمانهای دیگر منجر شد که از جمله می توان از رابطه با حزب دموکرات کردستان ایران نام برد. با یورش نیروهای حاکمیت جدید به کردستان و آغاز درگیری های نظامی، خطرات جدی مداخله خارجی و شکست انقلاب در آن مقطع حزب توده ایران را بر آن داشت که از طرفین درگیر بخواهد به برخوردهای نظامی پایان دهند"

  • (نقل از اسناد "گنگره ارانی"، پنجمین کنگره حزب توده ایران 1375)

علی رغم حمایت حزب توده از انقلاب ایران در مقاطعی حساس از جمله در کودتای نوژه و جنگ ایران و عراق، سال ۱۳۶۲ بسیاری از رهبران، اعضا و هواداران حزب دستگیر شدند. چند ماه بعد در نوارهای ویدیویی ضبط شده در زندان که دستگاه‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی ترتیب داده بود و از تلویزیون ایران پخش شد، رهبران درهم‌شکسته حزب به جاسوسی برای شوروی اعتراف کردند. کیانوری با حالتی نحیف و ترشرویانه اظهار داشت که حزب توده از آغاز تأسیس در ۱۹۴۱ میلادی تابه حال، ابزاری برای جاسوسی و خیانت بوده‌است.

 

سرکوب

سال ۱۳۶۲ جمهوری اسلامی بسیاری از رهبران و اعضای حزب را به بهانه طرح کودتا دستگیر کرد. عده‌ای از رهبران زیر فشار شکنجه در تلویزیون اعترافاتی کردند و گروه زیادی از اعضا و هواداران اعدام شدند یا با زندان و شکنجه روبرو شدند و سرانجام ساختار تشکیلاتی این حزب در داخل ایران فروپاشید. هاشمی رفسنجانی از چهره‌های سرشناس حکومت در هنگام سرکوبی، بعدها در مصاحبه‌ای با روزنامه همشهری عنوان نمود که: بازداشت اعضای حزب توده بهتر بود که انجام نمیشد و دلیلی برای اینکه حزب توده در اندیشه کودتا بوده، نیافته‌است. "گر آن کار را نمی‌کردیم، بهتر بود. ما حزب توده را زیر نظر داشتیم. من برای این حرف که آنها به فکر کودتا بودند، دلیلی پیدا نکردم، "

 

سال‌های اخیر

بعد از سرکوب سال‌های دههٔ ۱۳۶۰ حزب از فعالیت در ایران بازماند. بخشی از رهبران و اعضای حزب در خارج از کشور و به طور مشخص در اروپا و آلمان مستقر شدند و فعالیت حزب را پیگیری کردند. در حال حاضر نیز حزب تودهٔ ایران به فعالیت ادامه می‌دهد و نشریهٔ «نامهٔ مردم» را منتشر می‌کند. دبیر اول کنونی آن علی خاوری است  خاوری دبیر وقت کمیته مرکزی حزب در پلنوم ۱۸ حزب توده ایران بعنوان دبیراول انتخاب شد

شنبه پنجم 11 1387

به دنبال کودتای ۱۹۵۳ و سقوط دولت ملی و دموکراتیک به نخست وزیری دکتر مصدق، سیاست سرکوب و قتل توسط رژیم محمد رضا شاه پهلوی علیه آزادیخواهان ایرانی به اجرا درآمد.

با هدف قرار دادن مهم‌ترین سازمانهای سیاسی آن زمان یعنی حزب تودهٔ ایران و جبههٔ ملی ایران که پایگاه اصلی فعالیت‌های آزادی خواهانهٔ مردم ایران بودند، سیاست سرکوب موفق گردید که اپوزیسیون سازمان یافته ایران را درهم بشکند. لیکن در اوایل دههٔ ۶۰ میلادی زمزمه‌های مخالفت با رژیم دیکتاتوری شاه از نو شنیده شده و محافل روشنفکری تبدیل به مراکز فعالیت سیاسی گردید.

دانش‌آموزان و دانشجویان ایرانی نسبت به جنبش‌های آزادی خواهانه و انقلابی که طی دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ در کشورهای مختلف به ویژه در کوبا و ویتنام جریان داشت گرایش زیادی پیدا کرده بودند. استقلال، دموکراسی، سوسیالیسم و پیشرفت اجتماعی آماج‌های اصلی مبارزهٔ روشنفکران ایران بود. از آنجا که برای رهبری جنبش سازمان‌های قوی و با تجربه عملا وجود نداشت، بحث محافل روشنفکری روی چگونگی پرکردن این خلاء متمرکز بود.

از تأسیس تا انقلاب ۱۹۷۹

نخستین اجلاس جنبش فداییان خلق در سال ۱۹۶۳ توسط بیژن جزنی و یارانش برگزار شد. آن‌ها به این نتیجه رسیده بودند که نفوذ قدرتمند آمریکا در ایران و سرکوب آزادی خواهان مخالف دولت، فعالیت‌های سیاسی مسالمت‌آمیز را به کلی غیرممکن ساخته‌است.

در این ارتباط بود که مبارزهٔ مسلحانه تنها راه موثر برای دستیابی به آزادی شناخته شد. تلاش‌های جمع روشنفکران ایرانی، با حمله به یک پست ژاندارمری در جنگل‌های شمال ایران، ۸ فوریه ۱۹۷۱ ثمر داد و تأسیس سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران اعلام شد.

در دورهٔ ۸ سالهٔ از ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۹ فداییان توسط رژیم دیکتاتوری حاکم زیر شدیدترین حملات قرار داشتند. بیش از هر سازمان مخالف دیگری، یعنی نزدیک ۳۰۰ فدایی خلق توسط رژیم شاه به قتل رسیدند. در این سال‌ها طی چهار دوره ضربه، اکثریت رهبران سازمان دستگیر و یا کشته شدند. اما سازمان پابرجا ماند. بزرگ‌ترین ضربه زمانی بود که بیژن جزنی و ۶ نفر دیگر از موسسان سازمان به صورت مخفیانه در زندان ترور شدند. این واقعه در ۱۹ آوریل ۱۹۷۵ در زمانی رخ داد که ۸ سال از دستگیری و محکومیت آنها در زندانهای رژیم گذشته و محاکمهٔ دومی هم انجام نشده بود.

فداییان در جریان انقلاب ۱۹۷۹ که عمدتاً توسط پیروان آیت الله خمینی رهبری گردید، نقش موثر و فعالی را ایفا کردند. در این هنگام، بسیاری از نیروهایی که مخالف یک دولت مذهبی بودند از فداییان پشتیبانی کردند.

به دنبال پیروزی انقلاب، دفاتر فعالیت علنی سازمان در اغلب شهرهای ایران تأسیس شد. این دفاتر بعدها تبدیل به مرکز تجمع جوانان غیرمذهبی و عدالتخواه گردید. در نخستین انتخابات بعد از انقلاب فداییان ۱۰ درصد از آرا را به خود اختصاص دادند و بقیهٔ آرا به نفع نیروهای مذهبی به صندوق‌ها ریخته شد. در این بین بحث‌های درون سازمانی میان فداییان در مورد انقلاب به جریان افتاد. در صدر این مسائل، نحوهٔ مبارزه و چگونگی برخورد با حاکمیت، مهم‌ترین موضوع مورد بحث بود. اکثریت بزرگی ازاعضا دیگر اعتقادی به مبارزهٔ مسلحانه نداشتند، آنها خواستار اتخاذ خط مشی همراهی با توده‌های مردم بودند. توده‌هایی که پیرو رهبران مذهبی جامعه بودند. این اختلافات به انشعاب اقلیتی که در برگیرنده ۱۰ درصد از اعضای فعال سازمان بود منتهی گردید. سرانجام در روز اول ماه مه ۱۹۸۱ اجتماع عظیم یکصد هزار نفری فداییان در میدان آزادی تهران برگزار گردید. در این روز رهبری سازمان خط مشی‌های جدید سازمان را اعلام کرد. از جمله اعلام شد که سازمان فداییان دیگر یک جنبش چریکی نیست و یک سازمان سیاسی متعلق به طبقهٔ کارگر ایران است. از این روز سازمان، رسماً سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) نامیده شد.

تا اوایل دهه ۱۹۸۰ که هنوز دولت اسلامی به طور کامل بر اوضاع مسلط نشده بود، سازمان فعالیت‌های نیمه علنی خود را ادامه داد. ارگان رسمی سازمان «نشریهٔ کار» با تیراژی بین صد تا سیصد هزار در هر هفته منتشر می‌شد. طی چهار سال تلاش برای ساختن ستون فقرات سازمان تعداد اعضا تشکیلات به ۲۰۰۰۰ نفر افزایش یافت. در میان این اعضا یک سوم زن، یک پنجم کارگر و سه پنجم دانشجو و دانش‌آموز بودند. سن متوسط در میان اعضا سازمان کمتر از ۲۴ سال و در میان کادر رهبری ۳۲ سال بود. سازماندهی بخش قابل توجهی از جوانان مترقی غیرمذهبی و تأسیس یک سازمان سیاسی سکولار و با نفوذ، در جامعه‌ای شدیداً مذهبی برجسته‌ترین اقدام سازمان فداییان خلق بود.

سالهای سرکوب

علیرغم سیاست‌های سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) مبنی بر احتراز از قرار گرفتن در حالت تقابل مستقیم با حکومت، آشکار بود که بنیادگرایان حاکم نمی‌توانستند فعالیت‌ها و موجودیت فداییان را تحمل کنند.

با این که در سالهای ۱۹۸۲ - ۱۹۸۰ که سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)از سیاستهای حکومت در زمینه‌های مختلف از قبیل اختلافات با عراق، مواضع ضد آمریکایی و جنبه‌های خاصی از اصلاحات اقتصادی، عمدتاً پشتیبانی می‌کرد، قانوناً اجازه فعالیت نداشت. حتا در همان سالها احکام اعدام برای فداییان صادر شده و صدها فدایی در زندان به سر می‌بردند.

تعقیب و سرکوب همه جانبهٔ سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) در بهار ۱۹۸۳ زمانی آغاز شد که دولت اسلامی ساختارهای سیستم جمع‌آوری اطلاعات و شبکه‌های پلیسی خود را کامل نمود. دولت اسلامی در نابود کردن بخش مهمی از رهبری سازمان ناکام ماند و رهبری به خارج از کشور منتقل گردید.

در سال ۱۹۸۸ خمینی قبل از مرگش دستور قتل عام زندانیان سیاسی ایران را صادر کرد. هزاران نفر از جمله بیش از صد فدائی را در زندانها بدون محاکمه سربه نیست کردند. از این جنایت هولناک به نام فاجعه ملی یاد میکنند.

در دورهٔ حکومت جمهوری اسلامی چندین هزار فدایی به زندان افکنده شدند، صدها نفر از جمله ۸ عضو رهبری اعدام شده و هزاران نفر به خروج و فرار از کشور مجبور شده‌اند.

سالهای بحران

در نیمهٔ دوم دههٔ ۱۹۸۰ میلادی، نتایج تلخ انقلاب ایران و سرنوشت سوسیالیسم در اتحاد شوروی به بحران ایدئولوژیک و سیاسی و تشکیلاتی منجر شد.

محور اصلی بحث‌های دوران بحران را، ارزیابی‌های غلط از جمهوری اسلامی، «سوسیالیسم موجود» و ساختار غیردموکراتیک درون سازمانی تشکیل می‌داد.

این بحران تأثیر فلج کننده‌ای روی بسیاری از بخش‌های سازمان داشت. بحث‌های درونی در سرتاسر سازمان منتشر گردید. در تابستان ۱۹۸۸ میلادی حقوق اعضا برای ابراز آزاد نقطه نظرات شخصی و مستقل برقرار گردید و این تحول که نخستین گام در تجدید ساختار سازمان بود، راه را برای تدارک نخستین کنگره هموار کرد.


سالهای دههٔ ۱۹۹۰

در اوت ۱۹۹۰ نخستین کنگرهٔ سازمان در خارج از کشور برگزار گردید. کنگره توجه خود را به بررسی مجدد برنامهٔ سازمان، سیاست گذشته، وضعیت سیاسی و روابط داخلی معطوف نمود. به علاوه کنگره مواضع رهبری را به یک گروه جدید سپرد و فراخوان برای برگزاری کنگرهٔ دوم در سال بعد را اعلام نمود. نحوهٔ سازماندهی کنگره و دست آوردهای آن، وحدت ارادهٔ سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) را احیا کرد و اعتماد متقابل و همبستگی میان فعالان و درون سازمان را تحکیم بخشید.

سالهای دههٔ ۱۹۹۰ تغییرات عمده‌ای را در جنبش فداییان به همراه داشت. به دنبال تحلیل تاریخچهٔ گذشتهٔ سازمان، دموکراسی به عنوان هدف فوری و اساسی سازمان اعلام گردید. تلاش‌های قبلی در جهت وحدت ایدئولوژیک در سازمان به کنار گذاشته شد و به جای آن تفاوتهای ایدئولوژیک و اندیشه مستقل به طور رسمی پذیرفته و مورد پشتیبانی قرار گرفت. کنگرهٔ نخست، سوسیالیسم را به عنوان هدف نهایی خود اعلام کرد. کنگرهٔ دوم تصمیم گرفت که هر دو سال یک بار کنگرهٔ سازمانی فراخوانده شود. از آن زمان تصمیم فوق به طور کامل به اجرا درآمده‌است.

در سال ۱۹۹۵ چهارمین کنگرهٔ سازمان برگزار گردید به خاطر هم‌زمانی این گردهمایی با بیست و پنجمین سالگرد ترور بنیانگزار سازمان بیژن جزنی، این کنگره بنام او نام گذاری شد. در تاریخ سازمان دههٔ ۱۹۹۰ تنها به عنوان دههٔ پذیرش و انتشار اصول دموکراتیک میان تشکیلات شناخته نخواهد شد، بلکه به عنوان دورهٔ همکاری و روابط بهتر میان سازمان و جنبش‌های لیبرال، اصلاح طلب و دموکراتیک ایران ثبت خواهد شد.

کنگره نهم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، از نهم تا دوازدهم شهریور ماه ۱۳۸۴ برگزار شد. این کنگره به مناسبت هم‌زمانی با هفدهمین سالگرد کشتار جمعی زندانیان سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی و به یاد عزیزانی که در گلزار خاوران خفته‌اند، «با خاوران» نامیده شد.

آخرین کنگره سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، کنگره دهم، از نوزدهم تا بیست و دوم بهمن ماه ۱۳۸5 برگزار شد. این کنگره به مناسبت هم‌زمانی با سالگرد بنیانگذاری سازمان و انقلاب، کنگره «بهمن» نامیده شد.

شنبه پنجم 11 1387

جبهه ملی ایران سازمان سیاسی ملی‌گرای فعال در ایران است.

 پیدایش

نام جبهه ملی نخستین بار بر گروهی گذاشته شد که همراه دکتر مصدق برای اعتراض به آزاد نبودن انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی در دربار تحصن کردند.

هیات موسس جبهه ملی 19 نفر بودند که عبارت‌اند از: دکتر محمد مصدق، احمدملکی (مدیر روزنامه ستاره)، دکتر محمدحسن کاویانی، دکتر کریم سنجابی، مهندس احمد زیرک زاده، عباس خلیلی (مدیر روزنامه اقدام)، عمیدی نوری (مدیر روزنامه داد)، دکتر سید علی شایگان، شمس الدین امیرعلایی، محمود نریمان، ارسلان خلعت بری، آیت الله غروی، ابوالحسن حایری زاده، حسین مکی، مظفر بقائی، عبدالقدیرآزاد، جلال نایینی (مدیر روزنامه کشور)، دکتر حسین فاطمی، مشاراعظم. (هنگام کودتای ۲۸ مرداد از این گروه فقط 3 یا 4 نفر با مصدق بودند. بقیه یا کناررفتند و یا آشکارا علیه جنبش ملی ایران قیام کردند و به کودتا پیوستند).

با پیوستن حزب ایران و سپس پرچمداران پان ایرانیست‌ به رهبری محمد مهرداد و حزب ملت ایران به رهبری داریوش فروهر و بعدها هواداران خلیل ملکی، جبهه ملی به صورت مهم‌ترین سازمان سیاسی ملی‌گرای ایران در جریان نهضت ملی شدن نفت در آمد.

پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و دستگیری رهبران وفادار به دکتر مصدق فعالیت این جبهه متوقف شد اگرچه بعضی از فعالان آن در نهضت مقاومت ملی به مبارزه با حکومت ادامه دادند.

 

 جبهه ملی دوم

با رشد نارضایتی‌ها و گشایش نسبی فضای سیاسی ایران در سال ۱۳۳۹ رهبران و اعضا و هواداران جبهه ملی دوباره فعالیت سیاسی خود را از سر گرفتند.

اعلام اصلاحات معروف به "انقلاب سفید" از سوی محمدرضا شاه با دستگیری رهبران و اعضا و ممنوعیت فعالیت جبهه ملی همراه بود.

پس از آن کوشش‌هائی برای احیای جبهه ملی صورت گرفت (که گاه به "جبهه ملی سوم" معروف است) ولی این سازمان عملا تا اوج‌گیری مبارزات مردم در سال ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ از فعالیت باز ماند.

 

 انقلاب

در جریان انقلاب جبهه ملی فعالیت خود را از سر گرفت. دیدار دکتر کریم سنجابی از رهبران جبهه ملی با آیت‌الله خمینی در فرانسه اگرچه با انتقادات زیادی روبرو شد ولی نام جبهه ملی را دوباره وارد صجنه سیاسی ایران کرد.

 

سال‌های اخیر

در چند سال اخیر سازمان‌های متعددی به نام جبهه ملی به مناسبت‌های مختلف سیاسی و اجتماعی اعلامیه‌هائی منتشر کرده اند. در حال حاضر نیز سازمان‌های متعددی در خارج از کشور خود را به نوعی ادامه دهنده جبهه ملی ایران می‌دانند و گاها تحت نام "ملیون" با هم متحد هستند. بعضی از این سازمان‌ها وب‌گاه‌هایی رسمی دارند و نشریات منظمی انتشار می‌دهندکه یکی از منسجمترین آنها جبهه ملی ایران در اروپاست.

 

 جبهه ملی ایران اروپا

سالها پس از انقلاب افراد و نیروهای مستقل ملی در اروپا و آمریکا سعی در گرد هم آوری تمامی نیروهای ملی در کنار یکدیگر داشتند وگاها هم موفق بود اما به دلایل بسیار انسجام سازمانی آنها از هم گسسته میشد اما از آنجاکه این از هم گسستگی نه تنها خدمتی به جامعه ایرانی نمیکرد عملا جبهه ملی ایران را هم تضعیف مینمو لذادر 29 اسفند 1384 تعدادی از جوانان و پیش کسوتان جبهه ملی ایران در اروپا سازمانهای متفرق و شخصیتهای مختلف دور هم جمع شدند و جبهه ملی ایران-اروپا را با هم سازماند هی و یکپارچه کردند که در حال حاضراز شش کشور اروپائی انگلستان آلمان بلژیک سوئد هلند و قبرس تشکیل شده و اولین کنگره آن در 1 اکتبر 2007 با موفقیت در شهر کلن آلمان انجام شد این سازمان در حال حاضر زیر نظر جبهه ملی ایران میباشد.

 

 شخصیت‌ها

  • علی اردلان
  • کریم سنجابی
  • محمد مصدق
  • اللهیار صالح
  • ادیب برومند
  • پرویز ورجاوند
  • کاظم حسیبی
  • جهانگیر حقشناس
  • احمد زیرک‌زاده
  • محمود نریمان
  • غلامحسین صدیقی
  • شاپور بختیار
  • نظام الدین موحد
جمعه چهارم 11 1387

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در ۲۹ اسفند ۱۳۵۷ حزب جمهوری اسلامی اعلام موجودیت کرد. بنیانگذارن آن سید محمد حسینی بهشتی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، اکبر هاشمی رفسنجانی، سید علی خامنه‌ای و محمد جواد باهنر هستند. پس از حادثهٔ انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی و کشته شدن بیشتر اعضای اصلی، این حزب غیر فعال است. روزنامهٔ جمهوری اسلامی به مدیر مسئولی مسیح مهاجری، روزنامهٔ رسمی این حزب است

پنج شنبه سوم 11 1387
X