اعتصاب کارکنان صنعت نفت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در ۲۹ اسفند ۱۳۵۷ حزب جمهوری اسلامی اعلام موجودیت کرد. بنیانگذارن آن سید محمد حسینی بهشتی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، اکبر هاشمی رفسنجانی، سید علی خامنهای و محمد جواد باهنر هستند. پس از حادثهٔ انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی و کشته شدن بیشتر اعضای اصلی، این حزب غیر فعال است. روزنامهٔ جمهوری اسلامی به مدیر مسئولی مسیح مهاجری، روزنامهٔ رسمی این حزب است
تشکیل شورای انقلاب
با اوج گیری انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ اندیشه طرح «شورای انقلاب» در میان روحانیون معتمد سید روح الله خمینی پدید آمد که در سفر مرتضی مطهری به پاریس، این طرح با خمینی در میان گزارده شد. هاشمی رفسنجانی در این باره چنین نوشتهاست:
آقای مطهری در مراجعت از سفر پاریس، دستور رهبر عظیم الشأن انقلاب را مبنی بر تشکیل شورای انقلاب آوردند. حضرت امام آقایان شهید مطهری، شهید بهشتی و موسوی اردبیلی و شهید باهنر و هاشمی رفسنجانی را به عنوان هسته اول شورای انقلاب تعیین و اجازه داده بودند که افراد دیگر با اتفاق نظر این پنج نفر اضافه شوند و در جلسات ابتدایی تصمیم بر این شد که حتی الامکان ترکیب شورا از اعضای روحانی و غیر روحانی به نسبت مساوی و نزدیک به هم باشد. ترتیب انتخاب اعضای دیگر و تکمیل شورا چنین بود: پیش از پیروزی انقلاب، آقایان سید محمود طالقانی، سید علی خامنهای، محمد رضا مهدوی کنی، احمد صدر حاج سید جوادی، مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی، مهندس مصطفی کتیرایی، سرلشگر ولی الله قرنی، سرتیب علی اصغر مسعودی به اتفاق آرا به عضویت انتخاب شدند. پس از پیروزی انقلاب و تشکیل دولت موقت، آقایان بازرگان و سحابی و کتیرایی و حاج سید جوادی و قرنی به دولت و ارتش منتقل شدند و به جای آنها آقایان دکتر حسن حبیبی، مهندس عزت الله سحابی، دکتر عباس شیبانی، ابوالحسن بنی صدر و صادق قطب زاده انتخاب گردیدند و در مرحله بعد پس از شهادت استاد مطهری، آقایان مهندس میر حسین موسوی، احمد جلالی و دکتر حبیب الله پیمان انتخاب شدند و آقای مسعودی به کار اجرایی رفت.
وی در رابطه با نقش استاد مطهری چنین مینویسد :
طبعا چون امام حرفها را برای ایشان زده بودند، مرجع برای ما ایشان بودند. بیشتر نص امام را از ایشان بایست میشنیدیم... ایشان بیشتر از ما مسائل فکری برایشان مطرح بود تا عملی و در گذشته هم این طوری بود. در شورای انقلاب هم این طوری بود. خیلی مواظب بود که خطوط انحرافی فکری که آن روز در جامعه ما وجود داشت و سر و صدا هم زیاد داشت. اینها در شورای انقلاب راه پیدا نکنند.
در ۲۲ دی ۱۳۵۷ خمینی تشکیل شورای انقلاب رااعلام نمود. وی در بخشی از اطلاعیه خویش گفت:
... به موجب حق شرعی و براساس رأی اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران که نسبت به این جانب ابراز شدهاست در جهت تحقق اهداف اسلامی ملت، شورایی به نام شورای انقلاب اسلامی مرکب از افراد با صلاحیت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق، موقتا تعیین شده و شروع به کار خواهند کرد. اعضای این شورا در اولین فرصت مناسب معرفی خواهند شد. این شورا موظف به انجام امور معین و مشخصی شدهاست از آن جمله مأموریت دارد تا شرایط تأسیس دولت انتقالی را مورد بررسی و مطالعه قرار داده و مقدمات اولیه آن را فراهم سازد.
از اولین روز ورود خمینی بحثهای مهمی از قبیل تشکیل دولت، تشکیل مجلس، ایجاد مجلس مؤسسان [[[مجلس خبرگان]]] در این شورا مطرح شد. در اولین گام، شورا، بازرگان را به عنوان نخست وزیر دولت موقت پیشنهاد و امام نیز ایشان را منصوب کردند. بعد از پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ شورای انقلاب و دولت موقت تحت لوای رهبری خمینی و مشروعیت حاصله از حمایتهای مردمی، زمام امور را به دست گرفتند. دومین تصمیم مهم شورای انقلاب، تصویب اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوم اردیبهشت ۱۳۵۸، بود. شورای انقلاب، ملی شدن بانکها، سامان بخشیدن به دادگاههای انقلاب، برگزاری همه پرسی در رابطه با نظام جمهوری اسلامی، بررسی پیش نویس قانون اساسی و انتشار آن در جراید، تصویب قانون شوراهای محلی، تصویب ملی شدن صنایع بزرگ، تصویب آیین نامه مجلس خبرگان و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات مجلس شورای اسلامی و... را انجام داد.
بر سر ریاست این شورا بحثهای فراوانی است عده ای معتقدند ریاست آن در ابتدا بر عهده مرتضی مطهری بود و پس از مرگ او طالقانی جای او را گرفت و با مرگ وی ابوالحسن بنی صدر به ریاست آن رسید. اما عده ای دیگر اساسا پذیرش ریاست شورا توسط مطهری و طالقانی را مورد شک می دانند.
اولین رئیس شورای انقلاب مرتضی مطهری در شب یازدهم اردیبهشت همان سال پس از آنکه از جلسه شورا در منزل عزت الله سحابی بیرون می آمد، در یکی از کوچه های خیابان فخرآباد تهران توسط فردی که خود را از اعضای گروهک فرقان معرفی نمود، کشته شد . محمود طالقانی دومین رئیس شورای انقلاب در ۱۹ شهریور همان سال درگذشت.
به دنبال تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ دولت بازرگان فردای آن روز استعفای خود را تسلیم خمینی کرد. شورای انقلاب بیانیه مهمی خطاب به ملت صادر کرد و یادآور شد که مصمم است در فرصت محدودی، برگزاری همه پرسی درباره قانون اساسی، انتخابات مجلس شورای ملی و ریاست جمهوری و... را به انجام برساند. متعاقب این بیانیه اعلام شد که شورا ترکیب تازهای خواهد داشت و با ادغام دولت در شورا اعضای جدید شورا انتخاب شدند و در اداره مملکت بدین ترتیب تقسیم کار شد.
خامنهای ؛ دفاع و پاسداران
هاشمی رفسنجانی؛ وزارت کشور
باهنر؛ آموزش و پرورش
مهدوی کنی؛ کمیته و دادگستری
بهشتی؛ جهاد سازندگی
بنی صدر؛ وزارت امور خارجه
معین فر؛ نفت
حبیبی؛ آموزش عالی
عزت الله سحابی؛ برنامه و بودجه
میناچی؛ ارشاد ملی
قدوسی؛ دادگاه انقلاب
این افراد فعالیتهای خود را آغاز نموده و در مدت کوتاهی نسبتا موفق شدند بر خلأ سیاسی موجود فایق آیند. همه پرسی قانون اساسی در ۱۲ آذر ۱۳۵۸ و متعاقب آن انتخابات ریاست جمهوری در بهمن ۱۳۵۸ برگزار شد و مجلس شورای اسلامی در ۷ خرداد ۱۳۵۹ افتتاح گردید.
با شروع کار مجلس و شورای نگهبان و دیگر نهادها، مسؤولیت و ضرورت وجودی شورای انقلاب به پایان رسید. لذا در ۱۲ تیر ۱۳۵۹ محمد حسینی بهشتی اعلام کرد:
مسؤولیت شورای انقلاب دو هفته دیگر پایان مییابد
سپس آخرین جلسه شورا در ۲۶ تیر ۱۳۵۹ برگزار شد. حسن حبیبی سخنگوی شورای انقلاب، در آخرین مصاحبه خود گفت:
امروز با رسمیت یافتن مجلس شورای اسلامی و کامل شدن اعضای شورای نگهبان قانون اساسی، کار شورای انقلاب که تاکنون وظیفه قانونگذاری را بر عهده داشت نیز به پایان رسید.
آخرین اعضای شورا عبارت بودند از محمد حسینی بهشتی، سید علی خامنهای، موسوی اردبیلی، محمد جواد باهنر، هاشمی رفسنجانی، دکتر حسن ابراهیم حبیبی، عباس شیبانی، مهدی بازرگان، عزت الله سحابی، صادق قطب زاده، علی اکبر معین فر و ابوالحسن بنی صدر.
سید محمد حسینی بهشتی (زاده ۲ آبان ۱۳۰۷ در محلهٔ لُنبان اصفهان ـ درگذشته ۷ تیر ۱۳۶۰ در تهران) سیاستمدار و فقیه ایرانی و اولین رئیس دیوان عالی کشور پس از انقلاب ۱۳۵۷، اولین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی و نایب رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی بود.
پدرش، سید فضل الله، مردی روحانی و از مدرسین حوزه علمیهی اصفهان بود و گاهی برای اقامهی نماز جماعت به روستاهای اطراف می رفت. محمد بهشتی در هفتم تیر ۱۳۶۰ و در پی انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی که توسط سازمان مجاهدین خلق ایران سازماندهی شده بود، ترور گردید.
در چهارسالگی به مکتب رفت. سپس به دبستان دولتی ثروت که بعدها ۱۵ بهمن نامیده شد وارد شد. در امتحان ورودی دبستان در کلاس ششم قبول شد ولی با توجه به سن کمی که داشت در کلاس چهارم نشست. در امتحانات پایان دورهٔ دبستان در شهر دوم شد و به دبیرستان سعدی رفت. پس از شهریور ۱۳۲۰، در سال دوم دبیرستان، تعاملش با شاگردان مدارس دینی بیشتر شد و به طلبه شدن علاقه پیدا کرد. سرانجام در سال ۱۳۲۱ و در سن چهارده سالگی دبیرستان را رها کرد و به مدرسهٔ صدر رفت.[۱]
در سال ۱۳۲۱ وارد مدرسهٔ صدر شد و پس از تحصیل ادبیات عرب، منطق، کلام و سطوح فقه و اصول، در سال ۱۳۲۵ راهی قم شد و به مدرسهٔ حجتیه رفت. در قم خارج فقه و اصول را نزد آیتالله محقق داماد و آیتالله خمینی فراگرفت و در درس آیتالله بروجردی، آیتالله سید محمد تقی خوانساری و آیتالله حجت کوه کمری نیز حاضر میشد. بخشی از کفایه را نزد آیتالله حاج شیخ مرتضی حایری یزدی و بخش دیگر آن را به همراه مکاسب نزد آیتالله داماد خواند. درس منظومه منطق و کلام که در اصفهان نیمهکاره مانده بود به دلیل کم بودن استاد فلسفه در قم ادامه نیافت و بیشتر به فقه و اصول میپرداخت. در کنار تحصیلش در قم، همانند اصفهان، تدریس نیز میکرد و مخارج زندگیش را از این راه تأمین میکرد.
در سال ۱۳۲۷ دیپلم ادبی را با شرکت در امتحان متفرقه اخذ کرد و به دانشکدهٔ علوم معقول و منقول (دانشکدهٔ الهیات و علوم اسلامی کنونی) دانشگاه تهران وارد شد. مدرک کارشناسی رشتهٔ معقول (فلسفه و حکمت اسلامی) را در سال ۱۳۳۰ از دانشگاه تهران دریافت کرد. عنوان پایاننامهٔ او «بساطت یا ترکب جسم» بود که آن را زیر نظر دکتر محمود شهابی با درجهٔ عالی به پایان رساند.
محمد بهشتی پس از گرفتن لیسانس تصمیم داشت برای مطالعهی فلسفهی غرب با بورس تحصیلیای که در آن پذیرفته شده بود به خارج از کشور سفر کند. در آن زمان او در کلاسهای فلسفه در بحثهایی که میشد اشکال میگرفت، با استاد جدل میکرد و استاد نیز به همان شیوه پاسخش را میداد و گاه حتی سوال و جوابها به داد و فریاد کشیده میشد. به همین دلیل از فلسفهی اسلامی ناامید شده بود. در همان دوره علامه طباطبایی از تبریز به قم میآید. بهشتی به این استاد جدید هم امیدی نداشت و فقط به خاطر اصرار دوستش مرتضی مطهری، در یک جلسه از کلاسهای علامه حاضر شد. بعد از کلاس اشکالی که به درس علامه داشت به ایشان گفت. علامه با دقت به حرف او گوش کرد و با او با آرامش و بدون تعصب و تندی بحث کرد. این برخورد علامه طباطبایی روی بهشتی تأثیر عمیقی گذاشت، بهطوری که او از تحصیل در خارج از کشور منصرف شد و به قم بازگشت. در درسهای اسفار ملاصدرا و شفای ابن سینا و نیز جلسات بحث کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم نزد علامه طباطبایی حضور مییافت. در این دوره بخشی از وقتش را به تدریس درس زبان انگلیسی در دبیرستانهای قم اختصاص میداد، از جملهٔ آنها دبیرستان حکیمنظامی بود. در ۱۳۳۳ نیز دبیرستان دین و دانش را در قم تأسیس کرد.
در سال ۱۳۳۵ دورهٔ دکتری خود را در رشتهٔ فلسفه آغاز کرد. اما با توجه به فعالیت در قم و مبارزات و سفر به آلمان نتوانست به موقع دوره را به پایان برساند و سرانجام در سال ۱۳۵۳ از پایاننامه دکتری خود تحت عنوان «مسائل ما بعدالطبیعه در قرآن» دفاع کرد.
در سال ۱۳۳۹ او و آقایان علی مشکینی، عبد الرحیم ربانی شیرازی و آیتالله گلپایگانی و مدرسین دیگر در صدد برآمدند تا با حوزهٔ علمیهٔ قم سازماندهی بیشتری بدهند. این تلاش به تهیهٔ طرح و برنامهای هفده ساله برای تحصیل علوم اسلامی انجامید. این طرح اساس تشکیل مدارسی چون مدرسهٔ حقانی شد.
هر چند که در سالهای ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ و ۱۳۳۱ در اعتصابات، اجتماعات و نشستهای سیاسی نهضت ملی شدن صنعت نفت در تهران و اصفهان شرکت میکرد، اما به طور جدی اقدامات خود به رهبری روح الله خمینی را در سال ۱۳۴۱ و با تشکیل کانون دانشآموزان قم، با همراهی محمد مفتح، آغاز کرد. در سال ۱۳۴۲ پیشنهاد روح الله خمینی نسبت به انتقال به اصفهان و سامان دادن به فعالیتهای مبارزاتی آن شهر را به دلیل اهمیت شهر قم نپذیرفت. بعد از سخنرانی او در جشن روز مبعث در دانشگاه تهران، هستهای تحقیقاتی برای پژوهش پیرامون حکومت اسلامی تشکیل شد. به دستور ساواک، از قم به تهران منتقل شد[۲]و در آنجا با جمعیت هیئتهای موتلفه اسلامی ارتباط برقرار کرد. با پیشنهاد شورای مرکزی جمعیت، امام خمینی برای جمعیت شورای روحانیت و فقاهت تعیین کرد که محمد بهشتی به همراه مرتضی مطهری، محیالدین انواری و مهدی مولایی تشکیل دهندهٔ آن بودند. در سال ۱۳۴۳ در اثر فشار ساواک از آموزش و پرورش منتظر خدمت شد.[۳][۴]
در سال ۱۳۴۳ کار ساختمانی مسجدی در هامبورگ که ساخت آن با حمایت آیت الله بروجردی آغاز شده بود، رو به اتمام بود. با توجه به بازگشت محمد محققی، نمایندهٔ آیتالله بروجردی، به ایران، مسلمانان هامبورگ از مراجع قم برای مسجد درخواست امام کردند. آیتالله میلانی و آیتالله حائری، دکتر بهشتی را برای این کار انتخاب کردند. از طرف دیگر با توجه به کشته شدن منصور و نقش شاخهٔ نظامی هیئتهای موتلفه در آن، دوستان دکتر بهشتی به دنبال خارج کردن او از کشور بودند. ابتدا ساواک مانع صدور گذرنامه برای این سفر شد.[۵] اما با تلاش آیت الله خوانساری این مشکل برطرف شد و او در اسفند ۱۳۴۳ به آلمان رفت و در شکلگیری مرکز اسلامی هامبورگ و اتحادیه انجمن اسلامی دانشآموزان مسلمان - گروه فارسیزبانان ایفای نقش کرد. در این مدت به سفر حج رفت و نیز سفرهایی به ترکیه، سوریه، لبنان و عراق برای آشنایی با فعالیتهای اسلامی و دیدار با امام موسی صدر و امام خمینی انجام داد. در ۱۳۴۹ بر حسب ضرورت سفری به ایران داشت که در آن سفر توسط ساواک ممنوع الخروج شد و اقامت ۵ سالهٔ او در آلمان پایان یافت.
پس از بازگشت به ایران، مجدداً در آموزش و پرورش مشغول به کار شد و سپس به عنوان کارشناس ارشد در کتابهای علوم دینی در سازمان کتابهای درسی ایران اشتغال داشت و به همراه محمد جواد باهنر به تالیف کتب درسی برای مدارس پرداخت. علاوه بر آن در کنار کارهای علمی و تکمیل کتابهای در دست تالیفش و امور مربوط به حوزه، جلسات تفسیر قرآن را در «مکتب قرآن» برگزار میکرد که دختران و پسران جوان در آن شرکت میکردند. نیز در مناسبتهای مختلف به سخنرانی میپرداخت. در فروردین ۱۳۵۴ به خاطر فعالیتهایش به اتهام اقدام علیه امنیت ملی بازداشت شد و چند روزی را در کمیتهٔ مرکزی ضد خرابکاری گذراند.[۶] پس از آن دیگر جلسات تفسیر ادامه نیافت. از سال ۱۳۵۵ در تلاشهایی برای ایجاد هستههای تشکیلاتی شرکت داشت که به ایجاد روحانیت مبارز انجامید. از سال ۱۳۵۶ با اوجگیری انقلاب بر دامنهٔ فعالیتهایش افزود. در بهار ۱۳۵۷ سفری به اروپا و امریکا داشت. هدف او در این سفر دیدار با دانشجویان و اساتید دانشگاه و هماهنگی حرکتهای سیاسی گروههای معتقد به رهبری روح الله خمینی بود. بعد از هجرت خمینی به فرانسه نیز برای دیدار با او به پاریس رفت. در عاشورای ۱۳۵۷ بعد از سخنرانیش بازداشت شد و مدت کوتاهی را در زندان اوین و کمیتهٔ مرکزی بود.
او دبیر شورای انقلاب بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در ۲۹ اسفند ۱۳۵۷ حزب جمهوری اسلامی را به همراه آقایان سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، اکبر هاشمی رفسنجانی، سید علی خامنهای و محمد جواد باهنر تأسیس کرد. سپس توسط مردم برای عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی انتخاب شد. در ۴ اسفند ۱۳۵۸ در حکمی از سوی خمینی ریاست دیوان عالی کشور را بر عهده گرفت. در ۲ تیر ماه ۱۳۶۰، پس از برکناری بنیصدر به همراه محمد علی رجایی و هاشمی رفسنجانی در شورای موقت ریاست جمهوری عضویت داشت.
به گفته آیت الله صانعی، بهشتی در زمان ریاست دیوانعالی کشور، هنگام تصویب لایحه قانون مجازات اسلامی، با استناد به اینکه «زن نان آور نیست و لذا نصف دیه باید پرداخت شود، در مقابل مرد نان آور است» باعث تصویب عدم تساوی دیه زن و مرد شد[۸].
وی دارای چهار فرزند ( دو پسر و دو دختر ) بوده و هر دو پسر ایشان، یعنی محمدرضا بهشتی و علیرضا بهشتی دارای مدرک دکترا از دانشگاه های اروپا می باشند.
آموزش مواضع
از حزب چه میدانیم
اقتصاد اسلامی
اهمیت شیوهٔ تعاون
بانکداری و قوانین مالی اسلام
باید و نبایدها
بررسی و تحلیلی از جهاد، عدالت، لیبرالیسم، امامت
بهداشت و تنظیم خانواده
پنج گفتار
التوحید فی القرآن
توکل از دیدگاه قرآن
حج در قرآن
حق و باطل
خدا از دیدگاه قرآن
دکتر شریعتی، جستجوگری در مسیر شدن
ربا در اسلام
رسالت دانشگاه و دانشجو
روش برداشت از قرآن
سرود یکتاپرستی
سلسله درسهای اسلامی ـ مسأله مالکیت
سلسله درسهای اسلامی ـ شناخت
شناخت از دیدگاه فطرت
شناخت از دیدگاه قرآن
طرح لایحهٔ قصاص
مبارزهٔ پیروز
مبانی نظری قانونی اساسی
محیط پیدایش اسلام
مکتب و تخصص
نقش آزادی در تربیت کودکان
نقش تشکیلات در پیشبرد انقلاب اسلامی ایران
نماز چیست؟
وظائف انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا در برابر جوانان مسلمان
ویژگیهای انقلاب اسلامی ایران
اعتصاب کارکنان مطبوعات در سراسر کشور آغاز گردید.
تغییر مکان سید روحالله خمینی از پاریس به دهکده نوفل لوشاتو.
در پی جلوگیری از ورود سید روحالله خمینی به کویت و جلوگیری دولت عراق از بازگشت وی به نجف، با تقاضای دولت وقت شاهنشاهی، خمینی به فرانسه تبعید میشود.
به دلیل افزایش فشارها در عراق امام خمینی تصمیم به ترک این کشور و ورود به کویت گرفت، اما دولت کویت به وی مجوز ورود نداد.
حزب رستاخیز که توسط حکومت پهلوی تأسیس شده بود منحل گردید.