دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 163602
تعداد نوشته ها : 269
تعداد نظرات : 3
Rss
طراح قالب
محمد علي گل کار
امام زمان(عج) در قرآن قسمت سوم روزگاری که دیگر موشی کیسه ای را پاره نکند و فساد و تباهی روی ندهد. زمانی که جزیه ها الغاء گردد و صلیبها شکسته شود. آری! این معنای آیه شریفه است که می فرماید: «لیظهره علی الدّین کلّه» و آنگاه تأکید کرد که این وعده الهی تنها با قیام حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ و استقرار دولت مهر و عدل او در جهان، تحقّق خواهد یافت. 3. و نیز از «ابوفضیل» آورده اند که: از امام کاظم ـ علیه السلام ـ ، از مفهوم پیام و معنای آیه پرسیدم که می فرماید: «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحقّ لیظهره علی الدّین کلّه... » حضرت فرمود: «خداوند پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ را به ولایت و وصیّت و معرّفی جانشینان خود فرمان می دهد و دین حق را در آیه شریفه، ولایت است، یعنی ولایت امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ .» پرسیدم: «سرورم! معنای «لیظهره علی الدّین کلّه» چیست؟» فرمود: «خدا دین خویش را با قیام «قائم» بر همه کیشها و دینها، پیروزی کامل می بخشد.» 4. «قندوزی حنفی» از امام صادق ـ علیه السلام ـ در معنای آیه شریفه روایتی آورده است که می فرماید: بخدای سوگند معنای نهان و تأویل آیه شریفه تحقّق نمی یابد، مگر هنگامی که حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ ظهور کند و هنگامی که او ظهور کند بقایای شرک گرایان از ظهور او ناخرسند می گردند و کافران حق ستیز به کیفر گناه خود می رسند.... . 5. مرحوم علامه مجلسی از ابی بصیر آورده است که: از امام صادق ـ علیه السلام ـ در مورد آیه شریفه پرسیدم که: «هو الّذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشرکون» حضرت فرمودند: «بخدای سوگند! تأویل و معنای نهان آن هنوز نیامده و تحقّق نیافته است.» گفتم: «فدایت شوم! چه زمانی فرود می آید؟» فرمود: «زمانی که قائم آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ به اراده الهی قیام کند و زمانی که آن حضرت قیام کند دیگر از شرک و شرک گرایی اثری نمی ماند و دین حق، همه دلها را نورباران می سازد.... » و بدینسان به همین اندازه،‌از آیاتی که پیرامون وجود گرانمایه آن حضرت تأویل شده است بسنده می شود امّا یادآوری می گردد که ما تنها شماری اندک از آیات را ترسیم نموده ایم چرا که آیات شریفه قرآن در این مورد به گونه ای که در روایات آمده است بسیار است. و ما اگر بخواهیم همه آیات را بیاوریم سخن طولانی می گردد.  سید محمد کاظم قزوینی - امام مهدی (عج) از ولادت تا ظهور، ص 95
دسته ها :
دوشنبه هفدهم 12 1388 3:3 بعد از ظهر
امام زمان(عج) در قرآن قسمت دوم با این وصف، معنا و مفهوم این نوید شکوهبار قرآنی چه می تواند باشد که می فرماید: «وعد الله الذّین آمنوا منکم و عملوا الصّالحات.... » یعنی: خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دهند وعده داده است که آنان را در روی زمین جانشین سازند.... . بنظر ما، معنای واقعی این نوید قرآنی این است که روزگاری در پیش است که بر سراسر گیتی حاکم می گردد و مسلمانان بدون هیچ هراس و دلهره ای راه و رسم مترقی و شعائر و برنامه های انسان ساز دینی خود را برپای می دارند و در تمامی مناطق مسکونی و آباد جهان، تنها اسلام، تدبیر امور و تنظیم شئون بشریت را به دست می گیرد. آری! این وعده شکوهبار قرآن است و این هم تاکنون، تحقّق نیافته است.  معنای آیه در پرتو روایات  امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ و آموزگاران راستین قرآن نیز در تأویل آیه مورد بحث، بر این اندیشه رهنمون هستند که این وعده پرشکوه خدا تحقّق نیافته و به هنگامه ظهور حضرت مهدی (عج) تحقّق خواهد یافت.  برای نمونه:  1. از چهارمین امام نور ـ علیه السلام ـ آورده اند که آیه مورد بحث را تلاوت کرد و فرمود: «بخدای سوگند که این مؤمنان شایسته کردار، شیعیان ما اهل بیت ـ علیهم السلام ـ هستند و خداوند این نوید و وعده شکوهبار را به دست بزرگ مردی از ما تحقّق خواهد بخشید. او مهدی این امت است و کسی است که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در مورد او فرمود: اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد ساخت تا مردی از عترت من که نامش نام من است بر جهان حکومت کند و زمین را همانگونه که به هنگامه‌ او لبریز از ظلم و جور است، مالامال از عدل و داد سازد.»[1] 2. و از دو امام معصوم حضرت باقر ـ علیه السلام ـ و حضرت صادق ـ علیه السلام ـ نیز همین سخن روایت شده است و آنان نیز درست همین نوید را داده اند. مرحوم «طبرسی» پس از نقل این روایت می گوید: «منظور از مؤمنان شایسته کردار، پیامبر و خاندان اویند و این آیه در بردارنده‌ نوید حکومت عادلانه جهانی اهل بیت ـ علیهم السلام ـ ، استقرار اقتدار آنان در سراسر گیتی و برچیده شدن وحشت و هراس آنان با ظهور حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ است.» و می افزاید: «خاندان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در مورد این واقعیت اجماع و اتفاق نظر دارند و روشن است که اجماع آنان همانند قرآن حجت است. چرا که پیامبر گرامی ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «مردم! من از میان شما می روم امّا رو گوهر گرانبها در میان شما به یادگار می گذارم، یکی کتاب خدا، قرآن و دیگری خاندانم. و این دو، تا روز رستاخیز و ورود بر من در کنار حوض کوثر از هم جدایی ناپذیرند.» آنگاه می افزاید: «نوید شکوهمند این آیه قرآن نیز که تمکّن و اقتدار اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و استقرار دین خدا بر روی زمین بوسیله آنان است، وعده ای است که تاکنون تحقّق نیافته است از این رو آن حضرت در انتظار دریافت فرمان ظهور از جانب خداست،‌ چرا که خداوند در وعده اش تخلف نمی ورزد.»[2]  سومین نوید  قرآن در آیه دیگری می فرماید: «و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذّکر ان الارض یرثها عبادی الصّالحون»[3] ما در زبور (کتابهای آسمانی پیشین) پس از نوشتن در لوح محفوظ، نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث می برند. مفسّران در تفسیر این آیه، در معنای «زبور و ذکر» به توافق نرسیده اند، امّا این دیدگاه های متفاوت، اختلاف جوهری نیست. چرا که معنای زبور، چه کتاب آسمانی نازل شده بر داود پیامبر ـ علیه السلام ـ باشد، یا مقصود از آن جنس کتابهای آسمانی، مهم نیست همچنانکه معنای ذکر نیز در آیه شریفه «تورات» باشد یا «قرآن» یا «لوح محفوظ» همچنانکه مفسّرین گفته اند، به محتوای آیه صدمه ای نمی زند و معنای آیه اینگونه است: «و ما در کتابهایی که بر پیامبران فرو فرستادیم، یا در «زبور» که آن را بر داود پیامبر نازل ساختیم، پس از نوشتن در لوح محفوظ یا تورات یا قرآن، نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به میراث می برند.» طبرسی و دیگران در تفسیر آیه از پنجمین امام نور ـ علیه السلام ـ آورده اند که فرمود: «هم اصحاب المهدی فی آخر الزمان»[4] یعنی: اینان یاران حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ در آخرالزّمان هستند. به باور ما، موضوعی که خدای جهان آفرین در «زبور» و در «ذکر» نوشته است و آن را «لقد» و «انّ» دو بار، سخت، مورد تأکید قرار داده، شایسته است که موضوعی بسیار اساسی و حساس و در نهایت اهمیت باشد. صحیح است که برخی مفسّران مقصود از «زمین» در آیه مبارکه را زمین بهشت دانسته و آیه را اینگونه معنا کرده اند که: «بندگان شایسته خدا، زمین بهشت را به ارث می برند.» و برخی نیز زمین مورد نظر را همین سیاره خاکی دانسته اند که سرانجام امت مسلمان آنرا با فتوحات خویش به ارث می برند. امّا این دو دیدگاه معنای ظاهری آیه است و معنای نهان و تأویل آیه شریفه این است که: «بندگان شایسته خدا بر سراسر جهان حکومت عادلانه و انسانی خوش را برقرار خواهند ساخت.» مرحوم «شیخ طوسی» در تفسیر آیه شریفه از امام باقر ـ علیه السلام ـ روایت کرده است که: «انّ ذلک وعد الله للمؤمنین بأنّهم یرثون جمیع الارض»[5] یعنی: این وعده قطعی خدا بر مؤمنان است که آنان تمامی زمین و زمان را به ارث خواهند برد. این آیه مبارکه از نظر معنا، به آیه پیش شباهت دارد که می فرماید: «لیسخلفنهّمم فی الارض» در این دو آیه، چه تعبیر زیبایی به کار رفته است، تعبیر به «ارث» و «استخلاف» که «ارث» انتقال ثروت و امکانات از مرده به زنده و «استخلاف» نیز قرار دادن یکی بجای دیگری را می گویند.  چهارمین نوید  قرآن می فرماید: «هو الّذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشرکون»[6] این آیه، در قرآن شریف سه بار آمده است و دلالت بر حساسیت موضوع می کند. آیه دارای تفسیر و ظاهری است و دارای تأویل و پنهانی. تفسیر و ظاهر این آیه این است که: خداوند پیامبرش حضرت محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ را به توحید و توحید گرایی، بندگی خدا، پرستش او و دین اسلام فرستاد تا این دین آسمانی را با قدرت و قوّت به همه ادیان پیروزی بخشد و سراسر گیتی در قلمرو توحید و عدالت و تقوای مورد نظر قرآن، قرار گیرد. در آیه شریفه واژه «لیظهره» در خور تعمّق است، چرا که «ظهور» در اینجا به معنای برتری کامل و روشن با چیرگی و قدرت همه جانبه و کامل است که می فرماید: «کیف و ان یظهروا علیکم لا یرقبوا فیکم الّا و لا ذمّه»[7] اینجا نیز «یظهروا» به معنای «یغلبوا» می باشد. که معنای آیه شریفه این می شود: «دین حق،‌ با اقتدار و شکوه پیش می رود و بر همه ادیان، برتری کامل و پیروزی همه جانبه می یابد و جهان را در سایه هدایت خویش می گیرد.» با این بیان اگر گفته شود که این وعده، تحقّق یافته و اراده خداوند جامه عمل پوشیده است، معنای آیه این است که: خداوند همه دینها و آیینها و کیشهای منحرف و بی اساس را به وسیله قرآن و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ ، باطل و با‌ آمدن اسلام نفی کرد و هر گونه شرک و انحراف و زندقه و پرستش باطل را مردود شمرد و از صفحه گیتی برانداخت و جهان، جزیره توحید گرایی و مهد عدالت و آزادگی و تقوا پیشگی گردید. این معنای ظاهری آیه امّا گر بخواهیم از تأویل آیه سخن بگوییم و در پرتو معنای نهان او راه جوییم، باید بگوییم که این وعده قطعی و تخلف ناپذیر،‌ هنوز تحقّق نیافته است. مسلمانان هنوز شمارشان حدود یک چهارم مردم جهان یا کمتر است و بر کشورهای اسلامی قوانین و مقررات غیر اسلامی حکومت می کند و مرامها و کیش های ساختگی و دروغین آزادانه به حیات خود ادامه می دهند. در برخی از کشورها مسلمانان اقلیت پایمال شده ای هستند که فاقد قدرت و امکانات و بر سرنوشت خویش حاکم نیستند، بنابراین پیروزی کامل حق بر باطل کجاست؟ و نوید قطعی و تخلف ناپذیر «لیظهره علی الدّین کلّه» چه زمانی و چگونه تحقّق یافته است؟  در پرتو روایات:  پیشوایان نور و امامان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ در معنای نهان و تأویل آیه، رهنمود دارند که این مربوط به روزگار ظهور امام مهدی ـ علیه السلام ـ است که بی تردید تحقّق خواهد یافت. اینکه به نمونه ای از روایات در تأویل آیه شریفه: 1. در تفسیر آیه مورد بحث، از امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ آورده اند که این آیه‌ شریفه را تلاوت کرد که: «هو الّذی أرسل بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدّین کلّه» آنگاه فرمودند: «آیا این نوید پیروزی تحقّق یافته است؟» پاسخ دادند: «آری!» آن حضرت فرمود: «هرگز! به خدایی که جانم در کف قدرت اوست، با تحقّق این وعده، هیچ شهر و دیاری نمی ماند جز اینکه در آن ندای یکتایی و عظمت خدا بامدادان و شامگاهان طنین می افکند.» 2. و نیز از ابن عباس آورده اند که در مورد این جمله از آیه: «لیظهره علی الدّین کلّه و... » گفت: بخدای سوگند چنین نخواهد شد تا مگر روزگاری که یهودیان و مسیحیان و پیروان دیگر مرامها و مسلکها، به اسلام ایمان آورند. گرگ و گوسفند و شیر درنده و انسان و مار گزنده، نسبت به هم احساس امنیت می کنند، نه گرگ گوسفند را بدرد و نه گوسفند از آن بهراسد. پی نوشتها: [1] . مجمع البیان، ج 7، ص 152 و تفسیر عیاشی، ذیل آیه 154، از سوره نور. [2] . مجمع البیان، ج 7، ص 152. [3] . سوره‌ انبیاء،‌آیه 105. [4] . مجمع البیان، ذیل آیه شریفه. [5] . تفسیر تبیان، ج 7، ص 252. [6] . سوره‌ توبه، آیه 33. [7] . سوره توبه، آیه 8. سید محمد کاظم قزوینی - امام مهدی (عج) از ولادت تا ظهور، ص 95 اندیشه قم
دسته ها :
دوشنبه هفدهم 12 1388 3:2 بعد از ظهر
امام زمان(عج) در قرآن قسمت اول قرآن کتاب پرشکوه خداست.  کتابی است که نه کتابهای آسمانی پیشین آن را خدشه دار و باطل می سازد و نه واقعیت های آینده.[1] بیانگر هر چیزی است[2] و هیچ تر و خشکی نیست، مگر اینکه در (این) کتاب روشن و روشنگر آمده است. [3] و.... آیا فکر می کنید چنین کتابی از ظهور اصلاحگر بزرگ تاریخ انسانیت و بنیاد حکومت جهان گستر و عادلانه او، خبر نمی دهد و در مورد آن ساکت است؟ هرگز چنین نیست.... . قرآن از امام مهدی ـ علیه السلام ـ و برپایی حکومت مهر و عدل او، در موارد متعدد و آیات بسیاری سخن گفته است و از این حقیقت بزرگ خبر داده است. و این آیات بر شخصیت گرانمایه آن حضرت و ظهور او تأویل گردیده است. همانگونه که امامان نور ـ علیهم السلام ـ که قرآن در خانه‌ آنان فرود آمده است، بدین واقعیت تصریح کرده اند و می دانیم که صاحبان معصوم و مطهّر و راستگوی خانه، یعنی اهل بیت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به آنچه در خانه است،‌ داناتر و آگاه ترند.  نمونه ها:  1. قرآن در نویدی می فرماید:  «و نرید ان نمن علی الذّین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکنّ لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون.»[4] یعنی: و ما اراده کردیم به کسانی که در روی زمین تضعیف شده اند نعمتی گران، ارزانی داریم و آنان را پیشوایان (راستین) و آنان را وارثان گردانیم. و به آنان در زمین اقتدار و منزلتی شایسته دهیم و از آنان به فرعون و هامان و سپاهیانش چیزی را که از آن می هراسیدند، نشان می دهیم. امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ در تأویل این آیه شریفه می فرماید: «دنیا پس از چموشی و سرکشی، بسان شتری که از دادن شیر به دوشنده اش خودداری می کند و آنرا برای بچه اش نگه داری می کند، به ما روی خواهد آورد.»[5] سپس به تلاوت این آیه شریفه پرداخت که: «و نرید ان نمن علی الذّین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین... » «ابن ابی الحدید» در این مورد می نویسد: «بزرگان دینی و همفکران ما بر این واقعیت تصریح می کنند که این بیان امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ نوید از آمدن امام و پیشوای بزرگی است که فرمانروای زمین و زمان می گردد و همه کشورها در قلمرو قدرت او قرار می گیرند.... »[6] و نیز از امیرالمؤمنین آورده اند که فرمود: «مستضعفان یاد شده در قرآن کریم که خداوند اراده فرموده است آنان را پیشوای مردم روی زمین قرار دهد،‌ ما خاندان پیامبریم. خداوند سرانجام «مهدی» این خانواده را بر می انگیزند و به وسیله او، آنان را به اوج شکوه و عزت و اقتدار می رساند و دشمنانش را به سختی، به ذلت می کشد.»[7] در آیه مورد بحث که ظاهر سخن از جنایات فرعون است قرآن به این واقعیت تصریح می کند که: «و نرید ان نمن علی الذّین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین» یعنی:.... و ما بر آن هستیم که بر مستضعفان روی زمین، نعمتی گران ارزانی داریم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم. در اینجا، معنای ظاهری این است که خداوند عزت و اقتدار بنی اسرائیل را به آنان باز پس می دهد و «فرعون» و «هامان» و سپاهیانش را به بوته هلاکت می سپارد. اما معنای نهان آیه شریفه غیر از معنای ظاهری و روشن آن است. آن معنا این است که: مقصود از تضعیف شدگان در آیه شریفه، خاندان پیامبرند. مردم آنان را تضعیف نموده و بر آنان ستم کرده و آنان را به قتل رسانده و رانده و سخت ترین بیدادگری را در مورد آنان روا داشته اند. پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ در تبیین این مطلب فرمود: «انتم المستضعفون بعدی.»[8] یعنی: شما تضیف شدگان پس از من هستید. و این واقعیت تاریخی که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ از آن خبر داد، هیچ نیازی به اثبات ندارد. تاریخ اسلامی و روند آن، به صراحت و با رساترین صدای خویش گواهی می کند که مردم از همان روز رحلت پیامبر، خاندان او را با کمال تأسف مورد هجوم قرار دادند و آنان را به سختی تضعیف کردند. نکته‌ دیگر: در پایان بحث، در مورد آیه 4 و 5 از سوره مبارکه قصص، نکته دیگری نیز شایسته طرح است و آن اینکه: ممکن است این تأویل و معنای نهان از آیه شریفه که امامان نور ـ علیهم السلام ـ آن را آشکار ساخته اند از ظاهر آیه نیز دریافت گردد، چرا که در صدر آیه 5، دو واژه «نرید» و «نمنّ» به صورت مضارع که از آینده خبر می دهد،‌ به کار رفته است. از آنجایی که این آیات پس از گذشت هزار سال از عصر «موسی» بر قلب مصفای پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ فرود آمده است می توان گفت که: اگر در مورد بنی اسرائیل بود می توانست به صورت ماضی که از گذشته پیام دارد، نازل گردد، اینگونه: «وأردنا ان نمنّ» و یا اینگونه: «منّنا علی الذّین استضعفوا» همانگونه که در دیگر آیات قرآن، به صورت ماضی بکار رفته است. برای نمونه: 1. «لقد منّ الله علی المؤمنین... »[9] 2. «... فمن الله علیکم... »[10] 3. «و لقد منّنا علیک مره اخری»[11] 4. «و لقد منّنا علی موسی و هارون»[12] خداوند در همه این آیات واژه مورد نظر را به صورت ماضی بکار برده است، اما در آیه مورد بحث به صورت مستقبل «و نرید ان نمنّ» آیا خود این نکته, نشانگر این واقعیت نمی تواند باشد که معنای نهان و تأویل آیه شریفه را از ظاهر و تفسیر آن نیز می توان دریافت؟ در‌ آیه بعد نیز همینگونه است: «و نری فرعون و هامان... » و جای این سوال که چرا نفرمود: «و أرینا فرعون و هامان؟» و نیز در واژه های: «نرید» و «نجعلهم» و باز «نجعلهم» و «نمکنّ» و «نری»[13] همه این واژه های ششگانه بصورت مستقبل آمده اند و نه ماضی، در صورتی که می توانست ماضی باشند.  دومین نوید  و نیز خداوند در قرآن کریم اینگونه از آن حضرت نوید می دهد: «وعد الله الذّین آمنوا منکم و عملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فی الارض کما استخلف الذّین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امناً یعبدوننی لایشرکون بی شیئاً و من کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون... »[14] یعنی: خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند وعده داده است که آنان را در روی زمین جانشین دیگران سازد همانگونه که مردمی را که پیش از آنان بودند جانشین دیگران کرد و دینشان را ـ که خود برایشان پسندیده است ـ استوار سازد و وحشتشان را به امنیت تبدیل کند، تا تنها مرا بپرستند و چیزی را با من شریک نگیرند. و آنان که از آن پس، راه کفر و ناسپاسی در پیش گیرند،‌ نافرمانند. این آیه شریفه از جمله آیاتی است که به آن حضرت تأویل شده است. با نگرش به ظاهر این آیه، خداوند به مؤمنان و شایسته کرداران این امّت، نوید جامعه ای را می دهد که از هر پلیدی و ناپاکی پیراسته است و به تمامی ارزشها و قداستها و شایستگی ها آراسته است، این معنای ظاهری این آیه‌ شریفه. این وعده شکوهمند خدا که سه بار با «لام قسم» مورد تأکید قرار گرفته است و سه بار با «نون تأکید» تاکنون تحقّق نیافته است. چه زمانی مرم با ایمان و شایسته کردار توانستند با اقتدار، حکومت مهر و عدل خویش را در سراسر جهان به پا دارند و در کمال آزادی و بدون ترس و دلهره مقررات عادلانه و جانبخش قرآن را در عرصه های حیات، پیاده نمایند؟ این مؤمنان شایسته کرداری که خداوند در آیه مورد بحث این وعده روح بخش را به آنان می دهد، چه کسانی هستند؟ اگر شما خواننده عزیز به تاریخ اسلام و مسلمانان از همان آغاز درخشش انوار نورانی وحی تا کنون، مراجعه کنید، به شایستگی درخواهید یافت که این وعده شکوهبار خدا در ظرف این هزار چهار صد سال تحقّق نیافته و این نوید بزرگ جامه عمل نپوشیده است. من فکر نمی کنم که وجدان هیچ مسلمان آگاه و با انصافی بپذیرد که منظور از مؤمنان شایسته کردار در این آیه، «امویان» و «عباسیان» باشند، چرا که تاریخ مورد قبول امت اسلام و ملل بیگانه، گواه است که «امویان و عباسیان» در حکومت سیاه و وحشتناک خود،‌ سهمگین ترین جنایات را مرتکب شدند و خون پاک اولیای خدا را به زمین ریختند، حرمت ها را هتک کردند، و کاخهای ظلم و بیدادشان لبریز از فسق و فجور و ضد ارزشها بود که اگر بخواهیم آن جنایت ها را به طور دقیق شرح دهیم کتاب از اسلوب و موضوع خود خارج خواهد شد. به علاوه چه روزگاری براستی دین خدا به تمکّن و اقتدار مورد نظر این آیه مبارکه نائل آمد، تا نوید جهان گستر شدن آن تحقّق یافته باشد همانگونه که در آیه آمده است: «و لیُمکنّن لهم دینهم الّذی ارتضی لهم.... » این صحیح است که اسلام به دلیل جامعیت، محتوای بلند، هماهنگی با فطرت و دیگر ویژگی های خود و آورنده و آموزگاران و الگوهای حقیقی آن امامان نور تاکنون به میلیون ها دل و قلب راه یافته و آهسته آهسته به راه خود ادامه می دهد، امّا سوگمندانه همچنان فاقد یک قدرت منسجم جهانی است، به طوری که در هر گوشه ای از این جهان پرآشوب، هر کس می تواند به جنگ با آن برمی خیزد و بر ضد آن و پیروان آن دست به شقاوت می زند. صحیح است که اسلام در مقاطعی از تاریخ خویش، در قلمرو محدودی به قدرت رسید و رهبری سیاسی و اجتماعی را به کف گرفت، امّا آیا براستی همین حاکمیّت محدود و قطعی، نوید مورد نظر قرآن و تحقّق آن وعده شکوهمند خداست؟ اگر چنین است این شرایط که در همان عصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ تحقّق یافت و اسلام بر مدینه و بخش هایی از «جزیر‌ه العرب» حاکم گردید. پی نوشتها: [1] . سوره‌ فصلت، آیه 42. [2] . سوره نحل، آیه 89. [3] . سوره انعام،‌آیه 59. [4] . سوره قصص، آیه 5 و 6. [5] . نهج البلاغه، قصار 209. [6] . شرح ابن ابی الحدید، ج 19، ص 29. [7] . بحارالانوار، ج 51، ص 63. [8] . واژه مستضعف در مفهوم قرآنی: کسی است که نیروهای بالقوه و بالفعل را بر برازندگی، تکامل و اقتدار و شکوه داراست اما از سوی استبداد،‌ ارتجاع و استعمار حاکم، سخت زیر فشار است، و در همانحال در اندیشه گستردن بندهای اسارت و در اندیشه عدالت و آزادگی و تقواپیشگی نه اینکه به معنای عنصر فاقد قدرت و توان و تحرک و برنامه و هدف باشد. [9] . سوره ‌آل عمران، آیه 164. [10] . سوره نساء‌،‌ آیه 94. [11] . سوره طه، آیه 37. [12] . سوره صافات، آیه 114. [13] . واژه های ششگانه مورد اشاره در دو آیه مورد بحث، در آیات 5 و 6 سوره قصص بکار رفته اند. [14] . سوره نور، آیه 55.  سید محمد کاظم قزوینی - امام مهدی (عج) از ولادت تا ظهور، ص 95اندیشه قم
دسته ها :
دوشنبه هفدهم 12 1388 3:2 بعد از ظهر
موعود در قرآن «الذین ان مکناهم فى?الارض اقامواالصلوة و اتواالزکوة و امروا بالمعروف و نهوا عن?المنکر و لله عاقبة?الامور» (1) اینها (یاران خدا) کسانى هستند که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز بر پا مى?دارند و زکات مى?پردازند، و امر به معروف و نهى از منکر مى?کنند و پایان همه کارها از آن خداست. در مقاله?هاى پیشین، آیات دربردارنده بشارت وراثت زمین به صالحان، مستضعفان و متقیان و پیروزى اهل حق بر باطل بیان شد. در بررسى سوره نور آیه 55، سه ویژگى براى این حکومت ذکر شد: 1.برقرارى ثابت و پایدار دین مورد پسند خداوند. 2. مبدل شدن خوف و ترس به امنیت و آرامش 3. حاکمیت توحید و نفى مطلق شرک. اما در آیه محل بحث، سخن از برنامه?هاى عملى یاوران خداست که اگر در زمین قدرت پیدا کنند، اجراى احکام الهى را سرلوحه برنامه?هاى خود قرار مى?دهند و با بر پایى نماز به خودسازى مى?پردازند، و با پرداخت زکات مشکل اقتصادى جامعه را، حل مى?کنند و با امر به معروف و نهى از منکر از جامعه?اى سالم و خداپسند برخوردار مى?گردند. در اینجا به بررسى آیه مى?پردازیم:  1. موقعیت آیه: قبل از این آیه، خداوند مطالبى درباره دفاع از مظلومان در برابر ظالمان و قدرت خود بر یارى آنها را بیان کرده، سپس در فایده دفاع مى?فرماید: اگر دفاع نباشد، عبادتگاههاء و مساجدى که در آن یاد خدا مى?شود، از بین مى?رود و در پایان تاکید مى?کند کسانى که خدا را یارى مى?کنند، خداوند نیز آنها را یارى مى?کند. چون او قوى و نفوذ ناپذیر است و هنگامى که با یارى خداوند پیروز و حاکم زمین شوند، اجراى احکام الهى را سرلوحه برنامه خود قرار مى?دهند و دین الهى را حاکمیت مى?بخشند.  2. برنامه عملى یاوران خدا: اینها پس از پیروزى، همچون خودکامگان، غرور مستى و دنیاطلبى را شیوه خود نمى?کنند تا اینکه خود طاغوت جدیدى شوند; بلکه زندگى صالحانه توام با اصلاح خود و جامعه را به ارمغان مى?آورند و بدین طریق حکومت مورد رضایت?خداوند را فراهم مى?سازند. برنامه?هاى اصلى اینها در سه امر خلاصه مى?شود:  الف) بر پا داشتن نماز: اولین برنامه حکومت مورد پسند خداوند، حاکمیت توحید و ایجاد روح معنویت و تزکیه نفس است که راه را براى کمال نفسانى انسان هموار مى?کند. البته، مراد نمازى است که به خاطر رعایت تمام شرایط ظاهرى و معنوى، انسان را از فحشا و منکرات باز دارد و مقبول حضرت حق، جل و علا، واقع شود. چنین نمازى اطاعت، خشیت و تقواى الهى را در همه شؤون زندگى فراهم مى?سازد و نتیجه آن کامیابى و رستگارى است. چنانکه مى?فرماید: «و من یطع?الله و رسوله و یخش?الله و یتقه، فاولئک هم?الفائزون.» (2) هرکس خدا و رسولش را اطاعت کند و از خدا بترسد و پرهیزگارى پیشه کند; پس آنها رستگارانند.  ب) پرداخت زکات: پرداخت زکات از دو جنبه ارزشمند است: 1. همدلى و همراهى با مردم و زدودن فقر و اصلاح اقتصادى در جامعه; 2. زدودن حرص، بخل و مال پرستى از وجود انسانها و جایگزینى روح ایثار و همدردى; تا بخل در درون انسانهاست راه سعادت و رستگارى به روى آنها بسته است: «و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون?». (3) و هر کس جان خود را از بخل حفظ کند، او رستگار است. بنابراین، پرداخت زکات هم وسیله?اى براى رستگارى و کمال نفسانى است و هم عدالت اجتماعى را گسترش مى?دهد. امام صادق، علیه?السلام، مى?فرماید: «زکات براى این قرار داده شده تا ثروتمندان امتحان شوند، و کمکى براى فقرا باشد. اگر مردم زکات اموال خود را مى?پرداختند، هیچ مسلمانى فقیر و محتاج نبود و مردم با این زکاتى که خدا براى [استفاده] فقرا واجب کرده، بى?نیاز مى?شدند و مردم، فقیر، محتاج، گرسنه و عریان نمى?شوند مگر به خاطر گناه ثروتمندان... سوگند مى?خورم به کسى که مردم را خلق کرد و روزى را گسترش داد، هیچ مالى د رخشکى و دریا تلف نمى?شود مگر به خاطر ترک زکات... و محبوبترین مردم به خدا کسى است که در بخشندگى سخى?ترین مردم باشد، و سخى ترین مردم کسى است که در آنچه که خداوند از اموالش بر مؤمنان واجب کرده، بخل نورزد». (4) در حکومت صالحان، زکات، هم به همان صورتى که خداوند واجب کرده، پرداخت مى?شود، و هم به مصارف واقعى خودش مى?رسد; و در نتیجه هم نفس انسان پاک مى?شود و هم اقتصاد سالمى بر جامعه حکمفرما مى?گردد.  ج) امر به معروف و نهى از منکر: یکى دیگر از وظایف یاوران دین خدا در زمان حکومت?خود ترویج تمام خوبیها و اوامر الهى در میان همه افراد است و تمام کوشش آنها زدودن بدیها و گناهان در جامعه است. در چنین حکومتى اسلام و مسلمین چنان عزیز و کفار و منافقان چنان ذلیل?اند که صالحان به خاطر اطاعت از فرمان خدا و ترک معصیت تمسخر نمى?شوند و تعدى به حقوق دیگران و معصیت علنى خداوند، رخت?برمى?بندد. در چنین جامعه?اى، هر انسانى خود را در برابر دیگران مسؤول مى?بیند; بنابراین با بهترین وجه ممکن، بر اساس دستورهاى خداوند، در رشد و شکوفایى جامعه کوشش مى?کند و مسلم است که در چنین موقعیتى، جایى براى تسلط اشرار باقى نمى?ماند.  3. مصادیق آیه: هر حکومتى که توحید و نفى شرک را اساس خود قرار دهد و در خودسازى و اجراى احکام دین و اصلاح جامعه کوشا باشد، این حکومت از مصادیق آیه محل بحث مى?شود. در بعضى روایات، اهل بیت، علیهم?السلام، این آیه را با خود منطبق دانسته و گفته?اند: «نحن هم?»; (5) ما همین گروه هستیم. امام صادق، علیه?السلام، در روایتى که در ذیل آیه مزبور وارد شده مى?فرماید: «فهذه لآل محمد الى آخرالآیة، والمهدى و اصحابه یملکهم?الله مشارق?الارض و مغاربها، و یظهرالدین و یمیت?الله به و باصحابه?البدع و الباطل کما امات?الشقاة?الحق، حتى لایرى این?الظلم، و یامرون بالمعروف و ینهون عن?المنکر». (6) این آیه تا آخر آن درباره آل محمد و مهدى و اصحاب اوست که مشرقها و مغربهاى زمین را تصاحب مى?کند و دین پیروز مى?شود. و خداوند به وسیله او و اصحابش، بدعتها و باطل را مى?میراند، همانطور که اشقیا، اهل باطل را از بین بردند، به گونه?اى که ظلم در هیچ جا دیده نمى?شود، و امر به معروف و نهى از منکر مى?کنند. بنابراین، مصداق کامل این آیه، در زمان ظهور حضرت مهدى، علیه?السلام، تحقق مى?یابد. همانطور که پیامبر اسلام، صلى?الله?علیه?وآله، نیز مى?فرمایند: «یفرج الله بالمهدى عن الامة بملا قلوب العباد عبادة و یسعهم عدله، به یمحق الکذب، و یذهب الزمان الکلب و یخرج ذل الرق من اعناقکم?». (7) خداوند به وسیله مهدى براى این امت گشایش ایجاد مى?کند، و دلهاى بندگان را از عبادت پر مى?کند، و عدلش را همه جا مى?گستراند و به وسیله او دروغ ریشه?کن مى?شود و دوران سخت?سپرى مى?شود، و ذلت?بندگى از گردنهاى شما خارج مى?شود. یکى از برنامه?هاى مهم حکومت?حضرت مهدى، علیه?السلام، فقرزدایى کامل از جامعه به وسیله اجراى عدالت، و زدودن حرص و طمع از دلهاى مردم است. در روایتى از اهل سنت این برنامه اینگونه تشریح شده است: «بشارت باد بر شما، مهدى ! مردى از قریش که از خاندان من است، در اختلاف و سستى مردم خروج مى?کند، پس از آن زمین را پر از قسط و عدل مى?کند همانطور که از ظلم و جور پر شده است. ساکنان زمین و آسمان از او راضى هستند، و ثروتها به صورت صحیح و مساوى تقسیم مى?شود. دلهاى امت محمد از بى?نیازى پر مى?شود، و عدالتش چنان گسترده مى?شود که آن حضرت منادى را مامور مى?کند که ندا دهد: چه کسى به من نیاز دارد؟ اما غیر از یک نفر که درخواست مال مى?کند هیچ کس به سراغ او نمى?آید. منادى به او مى?گوید: پرده خانه کعبه را بیاور تا از اموال به تو بدهم. آن شخص پرده خانه کعبه را مى?آورد، منادى مى?گوید: من فرستاده مهدى هستم تا مالى را به تو بدهم و سریع مال را به او مى?دهد اما قدرت حمل آن را ندارد، بنابراین مقدارى از آن را کم مى?کند تا بتواند آن را حمل کند. پس از آن که بیرون مى?آید از کار خود پشیمان مى?شود و مى?گوید: من حریص?ترین امت محمد هستم. همه مردم براى گرفتن این مال دعوت شدند، اما غیر از من همگى آن را رها کردند، بنابراین، اموال را به منادى بر مى?گرداند، ولى منادى مى?گوید: ما چیزى را که عطا کنیم پس نمى?گیریم...» (8) آرى، در چنین دولت کریمه?اى، اسلام و مسلمین عزیز هستند، نفاق و اهل آن خوار و ذلیل?اند، مردم به اطاعت?خداى متعال دعوت مى?شوند، و کرامت و بزرگوارى در دنیا و آخرت نصیبشان مى?شود. این حکومت، حکومتى است قرآنى و خداپسند که ارزشهاى دینى بارور مى?شود، مشکلات زندگى فردى و اجتماعى از بین مى?رود، انسان از پوچى نجات مى?یابد و در یک کلمه انسان به هدف آفرینش رهبرى مى?شود. «اللهم انا نرغب الیک فى دولة کریمة، تعزبها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدعاة الى طاعتک، والقادة الى سبیلک و ترزقنا بها کرامة?الدنیا و الآخرة?». (9)  پى?نوشتها:  1. سوره حج (22)، آیه 41. 2.سوره نور(24)، آیه 52. 3. سوره حشر(59)، آیه?9; سوره تغابن (64)، آیه?16. 4. الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل?الشیعة، ج?5، باب 1، از ابواب ما تجب فیه?الزکاة، حدیث?6، ص?4. 5. العروسى، عبد على بن جمعه، نورالثقلین، ج?3، ص?506. 6. همان. 7. المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج?51، ص?75. 8. المتقى?الهندى، علاءالدین، کنزالعمال، ج?14، صص?262-261، حدیث?38653. 9. بخشى از دعاى افتتاح.  عبدالرسول هادیان شیرازى - ماهنامه موعود - شماره 10-11
دسته ها :
دوشنبه هفدهم 12 1388 3:1 بعد از ظهر
پیروزى نهایى حق بر باطل  «و قل جاءالحق و زهق?الباطل ان?الباطل کان زهوقا» (1) و بگو حق فرا رسید و باطل مضمحل و نابود شد و باطل نابود شدنى است. یکى از آرزوهاى دیرین بشر، برچیده شدن بساط ظلم و بیدادگرى ازجامعه?وحکمفرمایى?صلح?و آرامش واجراى?عدالت?درسراسرجهان است. این اندیشه هماهنگ با سرشت انسان است. به همین جهت، هرگاه براى گروهى از ملتها زمینه قیام فراهم شده، به مبارزه با حکومت ظلم و جور پرداخته?اند، و بسیارى از این مبارزه?ها نتیجه?اش پیروزى اهل حق بوده است. اما اولا این پیروزیها در گوشه?اى از جهان اتفاق افتاده است نه در سراسر جهان; و ثانیا ممکن است همین گروه حاکم نیز بتدریج از اهداف خود دور شوند و دوباره طاغوتى دیگر بر مردم مسلط شود. بنابراین در طول تاریخ مردم در تحت?سیطره زورمدارانى بوده?اند که بناى حکومت آنها بر پایه ظلم و فساد و ناامنى پایه?ریزى شده است; و به بیان قرآن از قول ملکه سبا: «ان?الملوک اذا دخلوا قریة افسدوها و جعلوا اعزة اهلها اذلة و کذلک یفعلون?» (2) پادشاهان هنگامى که وارد منطقه آبادى?شوند،آن را به فساد مى?کشند وعزیزان?آن?راذلیل مى?کنند; کار آنها همیشه همین گونه است. در بسیارى از آیات، قرآن کریم با قاطعیت تمام نوید تحقق پیروزى نهایى و فرا رسیدن روزى را مى?دهد که حق در سرتاسر جهان حکمفرما مى?شود و بساط حکومت?باطل برچیده مى?شود و صالحان وارث زمین مى?شوند. در روایات زیادى نیز که از فریقین نقل شده، این پیروزى نهایى مربوط به قیام مهدى، عجل?الله تعالى فرجه?الشریف، است. در بحث?هاى گذشته بعضى از این آیات و روایات بررسى شد. اینک به بررسى آیه?اى که در صدر کلام ذکر شد، مى?پردازیم. این?آیه شریفه نوید قطعى آمدن حق واضمحلال?و هلاکت?باطل?رامى?دهد. (3) خداوندبراى روشن کردن چگونگى تحقق این وعده، باطل را به کفهایى تشبیه مى?کند که بر روى آب غوطه?ورند و از بین مى?روند و حق را به آبى تشبیه مى?کند که سودمند است و در زمین باقى مى?ماند و یا فلزاتى که به وسیله آتش ذوب مى?شوند تا از آنها زینت آلات و یا وسایل زندگى بسازند; آنها نیز کفهایى همانند کفهاى آب?دارند. (4) تشبیهى که خداوند ذکر کرده است، براى فهم اینکه چرا حق ماندنى و باطل از بین رفتنى است ما را کفایت مى?کند. حق همچون آب و فلزاتى است که واقعیت دارد و باقى مى?ماند و باطل همچون کفهاى روى آب است که محکوم به هلاکت است. حق همچون آب و فلزات است که مفید، سودمند و باثبات است و باطل همچون کفهایى است که گرچه پر سر و صداست اما توخالى، بى?ریشه، بى?فایده و بالاخره نابودشدنى است. چون حق ریشه?دار و باطل بى?ریشه است. همان?طورى که آب و فلزات موجب نابودى کفها مى?شوند، در جریان حق و باطل نیز حق است که به باطل چیره مى?شود و باطل را از بین مى?برد. همچنان?که خداوند مى?فرماید: «... بل نقذف بالحق على?الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق?» (5) ... بلکه ما حق را بر سر باطل مى?کوبیم تا آن را هلاک سازد; پس در این هنگام باطل نابود مى?شود. در آیه مورد بحث نیز خداوند خبر از آمدن حق و نابودى باطل مى?دهد، با توجه به مطالبى که بیان شد روشن مى?شود که چون حق توام با واقعیت، صدق، درستى، داراى عمق و ریشه، هماهنگ با قوانین خلقت، باثبات، سودمند و از جانب خدا و تاییدات اوست، باقى مى?ماند و چون باطل?امرى?موهوم،ساختگى،بى?ریشه، میان?تهى، بى?فایده، ناهماهنگ با آفرینش، بى?ثبات و از جانب شیطان است، از بین رفتنى است. نکته قابل توجه در این آیه و امثال آن این است که در اینجا سخن از سیطره حق بر باطل نیست; بلکه سخن از ظهور مطلق حق و نابودى کامل باطل است. باطل ممکن است مدت کوتاهى جلوه?گرى کند، اما بالاخره عمر او کوتاه است و خاموش مى?شود. حق همانند درخت ریشه?دار و پربارى است که طوفانها و تندبادهاى سهمگین هم نمى?تواند او را از جا برکند و باطل همانند درخت?بى?ریشه?اى است که از زمین کنده شده و هیچ رشد و نمو و ثمره?اى ندارد و از ثبات و قرار محروم است.  عوامل حاکمیت اهل باطل  تا به حال سخن از پیروزى حق بر باطل بود. اما در بعضى مواقع، درمقابله حق و باطل، اهل باطل هستند که پیروز مى?شوند و حاکمیت را به دست مى?گیرند. حتى گاهى مشاهده مى?شود که جامعه نیز پذیراى همین گروه باطل است. سخن در این است که عامل این غلبه و عامل پذیرش جامعه چیست؟ عوامل زیادى ممکن است نقش داشته باشد، ما در اینجا به بررسى دو عامل مهم مى?پردازیم.  عامل?اول: ظهورباطل در چهره حق.  اگر اهل باطل چهره واقعى خود را بپوشانند و لباس حق را به تن خود کنند و با زبان اهل حق سخن بگویند و بعضى از اهل حق نیز با آنها معاشرت داشته باشند و رفتار و کردار ظاهرى خود را همانند رفتار و کردار اهل حق کنند، جامعه پذیراى آنها خواهد بود. اما اگر روزى مکر آنها آشکار شود و نقاب از چهره آنها برداشته شود، جایى براى آنها باقى نمى?ماند. على، علیه?السلام، در این باره مى?فرماید: «فلو ان?الباطل خلص من مزاج?الحق لم یخف على?المرتادین و لوان?الحق خلص من لبس?الباطل انقطعت?عنه?السن?المعاندین.» (6) اگر باطل از آمیزش با حق خالص شود، بر حق?جویان مخفى نخواهد ماند و اگر حق از آمیزش با باطل رهایى یابد، زبان دشمنان قطع مى?شود.  عامل دوم:وحدت?وانسجام?اهل?باطل  با مشاهده تاریخ مى?توان پى?برد که هرگاه اهل باطل در کار خود سعى و تلاش کنند و بین نیروهاى آنها وحدت و انسجام وجود داشته باشد و مطیع رهبر خود باشند، و بر عکس بر اهل حق، خمودى چیره?شده باشد و در میان آنها تشتت آراء و ناهماهنگى وجود داشته باشد و از رهبر خود اطاعت نکنند; در این صورت پیروزى با اهل باطل است. على ،علیه?السلام، درباره آینده مردم عراق خطاب به آنها مى?فرماید: «اما والذى نفسى بیده لیظهرن هؤلاء القوم علیکم لیس لانهم اولى بالحق منکم و لکن لاسراعهم الى باطل صاحبهم و ابطائکم عن حقى.» (7) آگاه باشید، قسم به جان کسى که جان من در دست اوست، این گروه (اهل شام) بر شما پیروز مى?شوند، امانه?به?این?علت?که?آنهاازشما به حق سزاوارترند، بلکه از این جهت که اینهابراى?به?دست?آوردن?باطل رهبر و فرمانده خود، سرعت مى?گیرند و شما نسبت?به آنچه که حق من است?به کندى حرکت مى?کنید. بنابراین، عامل پیروزى را نباید تنها در اعتقاد به حق و نیت?خیر دید، بلکه براى غلبه بر دشمن، اتحاد و هماهنگى و اطاعت از رهبر نیز لازم است?وهرگروهى این صفت را بیشتر دارا باشند پیروزى با آنهاست.  مصادیق این آیه  تاکنون دانسته شد که پیام این آیه نوید پیروزى حق بر باطل و هلاکت و نابودى کامل باطل است. در این قسمت?به ذکر مواردى مى?پردازیم که مى?تواند از مصادیق حق بر باطل باشد. 1. حق یعنى?دین?الهى?وشریعت?خاتم انبیاء محمد ،صلى?الله?علیه?وآله، و باطل?هردین?ومسلکى?است?که?ازمسیر خدا خارج شود. همچنان?که در روایتى است از ابن?مسعود که در سال فتح، پیامبر ،صلى?الله علیه وآله، وارد مکه شد در حالى که در اطراف خانه خدا 360 بت وجود داشت و پیامبر با چوبى که در دستش بود به آن بتها مى?زد و این آیه را تلاوت مى?کرد و بتها را با صورت به زمین مى?افکند. 2. حق توحید است و پرستش خدا و باطل شرک است و پرستش بتها. 3. حق قرآن است و باطل شیطان. 4. حق قسط و عدل است و باطل ظلم و ستم و کینه. 5. حق فضائل اخلاقى و کسب کمالات است، باطل رذایل اخلاقى و دورى از کمالات انسانى. ادعاى ما این است که این آیه معناى وسیعى دارد، به گونه?اى که مى?تواند همه این مصادیق را تحمل کند. بنابراین پیام این آیه این است که دین اسلام، پرستش خداوند یکتا، قرآن، عدالت و فضایل اخلاقى، بر کفر، پرستش خدایان دروغین، شیطان، ظلم و رذایل اخلاقى پیروز است، و سرانجام حاکمیت مطلق از آن حق است. یکى دیگر از مصادیق این آیه، ظهور حضرت مهدى ،علیه?السلام، است. همچنان?که روایت?شده که وقتى حضرت قائم ، علیه?السلام، تولد یافت، بر روى بازوى راست ایشان، این آیه نوشته شده بود. (8) در روایت دیگرى است از امام باقر ، علیه?السلام، که درباره این آیه فرمودند: «اذا قام?القائم ذهبت دولة?الباطل?» (9) وقتى قائم قیام کرد، حکومت?باطل از بین مى?رود. در این زمان قسط و عدل در سرتاسر جهان حاکم مى?شود و جایى براى ظالمان باقى نمى?ماند. این در حالى است که قبل از تحقق چنین روزى، ظلم و ستم سراسر دنیا را فراگرفته است. در روایتى از اهل سنت چنین آمده است: «لتملات?الارض ظلما و عدوانا ثم لیخرجن رجل من اهل بیتى حتى یملاها قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و عدوانا» (10) زمین پر از ظلم و کینه مى?شود، سپس?مردى?ازاهل?بیت?من?قیام?مى?کند تا زمین را پر از قسط و عدل کند همان?گونه که از ظلم و کینه پر شده بود. پرشدن زمین از قسط و عدل نشانه این است که هیچ جایى براى ظلم باقى نمى?ماند. در روایتى دیگر در تاکید تحقق چنین روزى، از رسول خدا ،صلى?الله علیه وآله، نقل شده است که مى?فرماید: «لو لم یبق من?الدنیا الا یوم لبعث?الله عز و جل منا یملئوها عدلا کما ملئت جورا» (11) اگراز دنیا فقط یک روز باقى مانده باشد، خداى عزوجل مردى از ما را مبعوث مى?کند که دنیا را از عدل پر مى?کند همان?گونه که از ظلم پر شده بود. چنین روزى دین الهى بر سایر ادیان غالب مى?شود و هدف رسالت انبیاى الهى محقق مى?شود; چرا که قرآن کریم در مقام هدف بعثت انبیاء مى?فرماید: «هوالذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على?الدین کله. و لو کره?المشرکون?» (12) او کسى است که رسول خود را همراه با هدایت و آیین حق فرستاده تا او را بر همه ادیان پیروز کند، هر چند که مشرکان کراهت داشته باشند.» استاد شهید، مرتضى مطهرى پیروزى نهایى اهل حق را چنین توصیف مى?کند: «ظهور مهدى موعود حلقه?اى است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل که به پیروزى نهایى اهل حق منتهى مى?شود.» (13) بیان?ایشان?درقسمتى?دیگرچنین?است: «از مجموع آیات و روایات استنباط مى?شود که قیام مهدى موعود، عجل?الله تعالى فرجه?الشریف، آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل است که از آغاز جهان برپا بوده است. مهدى موعود تحقق?بخش ایده?آل همه انبیاء و اولیاء ومردان مبارزه راه حق است.» (14) براى رسیدن به این هدف، باید آمادگى لازم نیز در همه ما فراهم آید و این زمانى تحقق مى?یابد که در همه شؤون زندگى، اعم از کارهاى فردى و اجتماعى، اعمال ما بر راستى و درستى استوار باشد; و شاید به همین جهت است که خداوند در همین آیه مورد بحث قبل از بشارت به آمدن حق و نابودى باطل، به ما اینگونه آموزش مى?دهد که چنین دعا کنیم: «وقل رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق واجعل لى من لدنک سلطانا نصیرا» (15) و بگو پروردگارا! مرا(در هر کارى) صادقانه وارد کن و صادقانه خارج نما، و از سوى خود سلطان و یاورى براى من قرار ده.  پى?نوشتها  1. سوره اسراء (17)، آیه 81. 2. سوره نمل (27)، آیه 34. 3. چون هرگاه بخواهند خبر قطعى از وقوع عملى بدهند با فعل ماضى مى?آورند. 4. با استفاده از سوره رعد (13)، آیه 17. 5. سوره انبیاء (21)، آیه 18. 6. نهج?البلاغه: خطبه 50(فیض?الاسلام، عبده) 7. نهج?البلاغه(فیض?الاسلام) خطبه 96;(عبده) خطبه 97. 8. تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 213. 9. همان، ص 212. 10. کنزالعمال، ج 14، ص 266، ح 3867. 11. المسند، ابن حنبل، ج 2، ص 774. 12. سوره توبه (9)، آیه 33; سوره صف (61)، آیه 9. 13. قیام و انقلاب مهدى، ص 20. 14. همان، ص 26. 15. سوره اسراء (97)، آیه 80.  ماهنامه موعود شماره 7
دسته ها :
دوشنبه هفدهم 12 1388 3:1 بعد از ظهر
حضرت مهدى(عج) و قرآن الف) همپاى قرآن:  اینکه پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) در سفارش مشهور خویش فرمود: «انى تارک فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتى ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا ابداً» و بدین سان بر همپایى و همراهى خاندان خویش سلاماللّه علیهم با قرآن کریم، تأکید نمود، دلالت بر این دارد که در زمان ما، کتاب خدا قرآن کریم جز در کنار مهدى آل محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) که یگانه ذخیره و باقیمانده این دودمان پاک است، کتاب هدایت انسانها نتواند بود و از گمراهى و سرگردانى مردم، جلوگیرى نتواند کرد. و نیز اینکه رسولخدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «علىّ مع القرآن و القرآن مع علىّ لایفترقان حتى یردا على الحوض» با توجه به اینکه دراین عصر، وصایت و وراثت حضرت على(علیه السلام) در همه مقامات ولایتى و شئونات هدایتىاش تنها از آن حضرت مهدى (علیه السلام)مىباشد، بر چنین همراهى و همپایى و معیّتى، بین او و قرآن نیز دلالت دارد.  ب) شریک قرآن:  همه ائمه بزرگوار، «شرکاء قرآن کریم» شمرده شدهاند چنانکه بطور ویژه در یکى از زیارتهاى مخصوصه حضرت مهدى (علیه السلام) با تعبیر «السلام علیک یا شریک القرآن» از ایشان یاد شده است.  ج) تلاوت کننده و ترجمان قرآن:  از آن رو که تلاوت آیات کتاب خدا بهترین وسیله انس باخداست، و براى مقرّبان درگاه حق هیچ لذّتى بالاتر از خواندن قرآن و تدبّر در آن نیست، حضرت مهدى (علیه السلام) که در این دوران والاترین درجات انس و بالاترین مقامات قرب الى اللّه را داراست، شایستهترین کسى است که به عنوانِ «یا تالِىَ کتابِ اللّه و ترجمانَه» مىتواند مورد خطاب قرار گیرد.  د) قرائت کننده و تفسیرگر قرآن:  براى قرائت و تفسیر قرآن کریم چه کسى شایستهتر از حضرت مهدى(علیه السلام)است که در این زمان «چراغ هدایت» و «حامل علوم قرآن» و «نگاهبان گنجینه دانش الهى» و «حافظ سرّ خدا» تنها اوست و «امانات نبوّت» و «ودیعتهاى رسالت» در این عصر تنها به او سپرده شده است؟ اوست که قرآن را چونان که پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) و على (علیه السلام)قرائت مىکردند، قرائت مىکند و آنچنان که خداى محمد و على (علیهما السلام)مىپسندد و مقرر فرموده است، تفسیر مىنماید. «السلام علیک حین تقرء و تبیّن». چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنیدن***به رخت نظاره کردن، سخن خدا شنیدن  هـ ) تعلیم دهنده احکام قرآن:  ... صاحب الزّمان و مُظهر الایمان و مُلقِّن احکام القرآن... «سلام خدا بر صاحب الزمان و آشکار کننده ایمان و تلقین و تعلیم دهنده احکام قرآن.»  و) احیاگر قرآن:  در آخر الزمان که سنّتهاى قرآنى به فراموشى سپرده شده و بسیارى از معارف این کتاب الهى از سوى کژ اندیشان به تحریف و تبدیل کشیده شده و حیات و حیات آفرینى آیاتش، در حصار جهل و هوس دنیا پرستان نادیده گرفته شده است، مهدى (علیه السلام)مىآید تا احیاگر این معجزه جاوید باشد و اسلام و مسلمین را در پرتو انوار فروزان آن جانى تازه بخشد. «اللهمّ جدّد به ما امتحى من دینک و أحىِ به ما بُدّلَ من کتابک و أظهر به غُیّر من حکمک». «خدایا از دینت آنچه به نابودى گراییده بوسیله او تجدید فرما. و از کتابت آنچه دگرگونى و تبدیل پذیرفته بوسیله او احیا کن. و از احکامت آنچه را که تغییر یافته بوسیله او آشکار گردان.»
دسته ها :
دوشنبه هفدهم 12 1388 2:59 بعد از ظهر
موعود در قرآن  امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء، و یجعلکم خلفاء الارض، ء اله معه الله، قلیلا ما تذکرون (1) کیست که درمانده را زمانى که او را بخواند اجابت کند، و گرفتارى را برطرف سازد و شما را جانشینان این زمین قرار دهد؟ آیا معبودى با خداست؟ چه کم پند مى?گیرید! 1. بررسى جایگاه و موقعیت آیه  خداوند متعال در این آیه و دو آیه قبل و بعد آن پرسشهایى درباره بعضى واقعیتهاى جهان هستى مطرح کرده تا بدین وسیله از مردم اعتراف بگیرد که کسى نمى?تواند در این کارها همراه با خدا باشد، و شریک او معرفى شود. در آیه 60 سؤال درباره خالق زمین و آسمان، نازل کننده باران و رویاننده درختان است. و رودها و کوهها را در آن قرار داد و در میان دو دریا برزخى ساخت؟ و بالاخره در آیه 64 سؤال مى?کند: چه کسى است که آفرینش زمین را آغاز مى?کند سپس آن را برمى?گرداند؟ و چه کسى از آسمان و زمین به شما روزى مى?دهد؟ حال در بین این چهار آیه، در آیه 62 سؤال درباره این است که وقتى انسان همچون غریقى در امواج دریا غوطه?ور است و هیچ پناهگاهى ندارد، و از تمام اسباب قطع امید کرده است، در این حالت چه کسى است که اگر انسان او را صدا زند و از او یارى طلبد، جوابش مى?دهد و او را از گرفتارى نجات مى?دهد؟ آیا غیر از خدایى که خالق همه چیز و رازق همه مردم است، و همه امور از مبداو معاد تحت قدرت اوست، کسى شایسته عبودیت است!؟ این آیه از راه رجوع به فطرت، ما را به خدایى رهنمون مى?سازد که انسانهاى درمانده و مضطر را، در صورتى که او را بخوانند و از او یارى طلبند، اجابت کرده و از گرفتارى مى?رهاند.  2. اضطرار چیست؟ مضطرکیست؟  اضطرار حالتى درونى است و زمانى به وجود مى?آید که انسان هیچ وسیله و پناهگاهى براى حل مشکل خود ندارد و دستش از همه راههاى طبیعى کوتاه شده است، در این حالت درونش او را به یک وسیله معنوى راهنمایى مى?کند و به وسیله آن امید نجات پیدا مى?کند. دل انسان در حالت اضطرار به گونه?اى به خداوند متصل مى?شود و آدمى با تمامى وجودش خدا را مى?بیند و صدایش مى?زند. در روایت است که مردى خدمت امام صادق، علیه?السلام، رسید و گفت: یابن رسول?الله! خداوند را به همان گونه?اى که هست، به من معرفى کن. حضرت فرمودند: آیا تا به حال سوار کشتى شده?اى؟ جواب داد: بله. - آیا کشتى تو شکسته است، به گونه?اى که نه کشتى دیگرى باشد و نه شناگرى که تو را نجات دهد؟ - بله. - آیا در آن حالت قلبت?به چیزى مرتبط نشده که قدرت داشته باشد تا تو را از این مهلکه نجات دهد؟ - بله. حضرت فرمودند: این همان خدایى است که قدرت بر نجات و فریاد رسى دارد در جایى که هیچ نجات دهنده و فریاد رسى نیست. (2) این از ویژگیهاى انسان است که هنگام گرفتارى به یاد خدا مى?افتد و در همه حال او را صدا مى?زند; گرچه ممکن ست?بعد از رفع مشکل دوباره خدا را فراموش کند. و اذا مس الانسان الضر دعانا بجنبه او قاعدا او قائما، فلما کشفنا عنه ضره، مر کان لم یدعنا الى ضر مسه. (3) و هنگامى که به انسان ناراحتى برسد، ما را در حالى که به پهلو خوابیده، یا نشسته و یا ایستاده است، مى?خواند. اما هنگامى که ناراحتى او را برطرف کردیم چنان مى?رود، مثل اینکه هرگز ما را براى حل مشکلى که به او رسیده، نخوانده است. ناسپاسان مستکبر نیز در گرفتاریها، در حالى که با اخلاص خدا را مى?خوانند با خود عهد مى?بندند که در صورت نجات شکرگزار خدا باشند. حتى اذا کنتم فى الفلک و جرین بهم بریح طیبة و فرحوا بها، جاءتها ریح عاصف و جاءهم الموج من کل مکان و ظنوا انهم احیط بهم، دعوا الله مخلصین له الدین، لئن انحینا من هذه لنکونن من الشاکرین. فلما انجاهم اذاهم یبغون فى الارض بغیر حق. (4) ... تا اینکه زمانى که در کشتى قرار گرفتید و بادهاى ملایم آنها را حرکت داد و به آن خوشحال شدند، ناگهان طوفان شدیدى مى?وزد و امواج از هر سو به طرف آنها مى?آید و یقین پیدا مى?کنند که در محاصره آن قرار گرفته?اند، در این هنگام با اخلاص در دین، خدا را مى?خوانند که اگر ما را نجات دهى از سپاسگزاران خواهیم بود. در این حالت?حتى مشرکان نیز از بتها قطع امید مى?کنند و فقط به خدا پناه مى?برند، هرچند که بعد از رهایى از گرفتارى دوباره به شرک رو آورند. فاذا رکبوا فى الفلک دعواالله مخلصین له الدین، فلما نجاهم الى البر اذا هم یشرکون. (5) هنگامى که سوار بر کشتى شوند با اخلاص در دین، خدا را مى?خوانند، اما وقتى خداوند آنها را سوى خشکى نجات داد، در این هنگام مشرک مى?شوند. آرى، هنگامى که امواج بلاها و سختیها و حوادث دردناک انسان را احاطه کرد و دست او از همه جا کوتاه شد، حجابهایى که جان آنها را فرا گرفته بود کنار مى?رود و با تمام وجود خدا را مى?بیند و با اخلاص فراوان او را مى?خواند. اما پس از رفع گرفتاریها، دوباره پرده?هاى غفلت?سراسر وجود انسان را فرا مى?گیرد، به همین دلیل خداوند در بعضى مواقع به مردم سختیهایى مى?دهد تا به درگاه او روى آورند و تضرع کنند. و ما ارسلنا من قریة من نبى الا اخذنا اهلها بالباساء و الضراء لعلهم یضرعون. (6) در هیچ شهر و آبادى پیامبرى نفرستادیم مگر اینکه اهل آن را به سختیها و دردها دچار کردیم، شاید تضرع کنند. خداوند متعال در آیه?اى دیگر از قرآن پس از بیان همین نکته، کسانى را که بر اثر سختیها تربیت نشده?اند توبیخ کرده و مى?فرماید: و لقد ارسلنا الى امم من قبلک، فاخذناهم بالباساء و الضراء لعلهم یتضرعون× فلولا اذ جاءهم باسنا تضرعوا و لکن قست قلوبهم و زین لهم الشیطان ما کانوا یعلمون. (7) ما براى امتهاى پیش از تو پیامبرانى را فرستادیم و آنها را به سختیها و دردها دچار کردیم، شاید برگردند. پس چرا وقتى مجازات ما به آنها رسید برنگشتند، ولى قلبهاى آنها سخت?شد و شیطان آنچه را انجام مى?دادند بر ایشان زینت داد. بنابراین رنج و سختى از عوامل مهم بازگشت?به سوى خداست; اما کسى که بر اثر گناه سنگدل شود، شیطان در درون او راه مى?یابد و اعمال زشت او را زینت مى?دهد و راه بازگشت?به سوى خدا را بر او مى?بندد.  3. رابطه اضطرار و اجابت دعا  از آیه محل بحث استفاده مى?شود که براى اجابت دعا تحقق دو شرط لازم است: 1. انسان به حد اضطرار و درماندگى برسد. «امن یجیب المضطر» 2. انسان از تمام اسباب مادى نا امید شود و با تمام وجود فقط خدا را بخواند. « اذا دعاه?» در این حالت انسان، ارتباط قوى و محکمى با خدا پیدا مى?کند و خداوند نیز دعاى او را مستجاب مى?کند و گرفتارى را از او برطرف مى?کند. «و یکشف السوء» اگر مریض است، عافیت?خود را به دست مى?آورد. اگر گرفتار است، رهایى مى?یابد. اگر فقیر است، بى?نیاز مى?شود. اگر از گناهانش پشیمان است، توبه?اش پذیرفته مى?شود. اگر هراسناک است، امنیت?به دست مى?آورد. و بالاخره اگر در جامعه?اى ظلم و ستم فراگیر شود، مردمى که به ضعف کشیده شده?اند یار و یاورى نداشته باشند تا آنها را از این رنج و بلا نجات دهد، و تلاش و کوشش آنها براى تغییر اوضاع اثر نداشته باشد، در این حالت اگر مردم با قطع همه واسطه?ها، ارتباط کامل با خداوند پیدا کنند، آن وعده الهى - که همان تحقق خلافت در زمین براى مؤمنان صالح و مستضعفان روى زمین است - محقق خواهد شد. این بخش از آیه که مى?فرماید: «و یجعلکم خلفاء الارض?» بیانگر خواسته مهمى است که مردم باید طالب آن باشند، و همین جمله قرینه?اى است که یکى از مصادیق «سوء» چیره شدن ظالمان بر مستضعفانى است که پناهگاهى جز خدا ندارند. و لذا اگر در این حال مستضعفان با اخلاص تمام خدارا بخوانند، وعده الهى محقق مى?شود و آنها وارث زمین مى?گردند. بنابراین، آیاتى که در بحثهاى گذشته بیان شد و در آنها خداوند وعده داده بود که دین الهى بر همه ادیان غلبه پیدا مى?کند، و حق بر باطل پیروز مى?شود، و مؤمنان صالح و مستضعفان وارث زمین مى?شوند، و... زمانى محقق مى?شود که مردم، خود قدم اول را بردارند و با تمام وجود براى رسیدن به این اهداف کوشا باشند.  4. مصادیق آیه محل بحث از مصادیق بارز این آیه، مردمى هستند که با تحمل همه سختیها و گرفتاریها، زمینه حکومت جهانى حضرت مهدى، عجل?الله?تعالى?فرجه، را فراهم مى?کنند. در روایتى از پیامبر اکرم، صلى?الله?علیه?وآله، آمده است که: سیکون من بعدى خلفاء، و من بعد الخلفاء امراء، و من بعد الامراء ملوک، و من بعد الملوک جبابرة، ثم یخرج رجل من اهل بیتى یملا الارض عدلا کما ملئت جورا. (8) بعد از من خلفایى مى?آیند، و پس از آن امیرانى مى?آیند، و بعد از آن پادشاهانى مى?آیند، و پس از آن جبارانى مى?آیند، سپس مردى از خاندان من قیام مى?کند و زمین را پر از عدل مى?کند همانطور که از ظلم پر شده بود. در حدیث دیگرى نیز چنین آمده است: ینزل بامتى فى آخر الزمان بلاء شدید من سلطانهم. لم یسمع بلاء اشد منه حتى تضیق عنهم الارض الرحبة، و حتى یملاء الارض جوراو ظلما، لا یجد المؤمن ملجا یلتجى الیه من الظلم، فیبعث الله تعالى رجلا من عترتى، فیملا الارض قسطا و عدلا کما ملدت ظلما و جورا. (9) در آخرالزمان از جانب حاکمان بلاى شدیدى بر امت من نازل مى?شود که شدیدتر از آن شنیده نشده است، تا اینکه سرزمین پهناور بر آنها تنگ مى?شود و زمین پر از ظلم و جور مى?شود. مؤمنان هیچ پناهگاهى از این ظلم نمى?یابند تا بدان پناه برند، پس خداوند مردى از خاندان مرا برمى?انگیزد تا زمین را از قسط و عدل پر کند همانگونه که از ظلم و جور پر شده بود... در حالت عادى، مردم وقتى خواهان عدالتند که اجراى آن به نفع خودشان باشد، و در جایى که عدالت?براى آنها ضرر داشته باشد، پذیراى آن نیستند. اما زمانى که با تمام وجود طعم ظلم را چشیدند، از دل و جان در همه شرایط عدالت را مى?پذیرند. فراهم شدن این آمادگى نیز کار آسانى نیست. حضرت مهدى، عجل?الله تعالى فرجه?الشریف، نیز در نامه خود به محمد بن عثمان، مردم را به دعا براى ظهور فرج ترغیب کرده و فرموده?اند: و اکثرواالدعاء بتعجیل?الفرج، فان ذلک فرجکم. (10) براى تعجیل فرج زیاد دعا کنید، چون همین دعا موجب فرج شماست. وجود مبارک آن حضرت نیز از مصادیق مضطرین است که با مشاهده ضعف و خوارى مسلمانان و ظلم ستمگران به آنها، در مقدس?ترین مکان روى زمین دست?به دعا برمى?دارد و تقاضاى کشف سوء مى?کند. امام صادق، علیه السلام، در ذیل این آیه مى?فرماید: نزلت فى القائم من آل محمد، علیهم?السلام، هو والله المضطر اذا صلى فى المقام رکعتین و دعا الى الله، فاجابه و یکشف السوء و یجعله خلیفة فى الارض. (11) این آیه در مورد قیام کننده?اى از آل محمد است، به خدا سوگند، او همان مضطر است، هنگامى که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز مى?خواند و با دست?به سوى خدا دعا مى?کند، پس خداوند به او جواب مى?دهد و ناراحتى را برطرف مى?کند و او را خلیفه در زمین قرار مى?دهد. و درروایت دیگرى از امام صادق، علیه?السلام، نیز چنین آمده است: و الله لکانى انظر الى القائم و قد اسند ظهره الى الحجر، ثم ینشد الله حقه... قال: هو والله المضطر فى کتاب الله فى قوله: امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الارض. (12) به خدا سوگند گویا من به سوى قائم مى?نگرم در حالى که پشتش را به حجرالاسود زده و خدا را به حق خود مى?خواند... سپس فرمود: به خدا سوگند مضطر در کتاب خدا در آیه «امن یجیب المضطر...» اوست. آرى، انتظار فرج وقتى از حالت دعاهایى که فقط بر زبان جارى است?خارج شود و همه به مرحله?اى برسند که واقعا منتظر قیام مهدى، علیه?السلام، باشند و خود را براى آن روز آماده کنند و با تمام وجود از خداوند درخواست فرج کنند، دعاى آنها به اجابت مى?رسد. اللهم اکشف عنا السوء، و عجل فى فرج مولانا صاحب الزمان، و سهل مخرجه، و اجعلنا انصاره و اعوانه، آمین یا مجیب دعوة المضطرین.  پى?نوشتها:  1. سوره انعام (6)، آیه 62. 2. الفیض الکاشانى، محسن بن مرتضى، نوادر الاخبار، ص?57، ح 1. 3. سوره یونس (10)، آیه 12. 4. همان، آیه?23 و 22. 5. سوره عنکبوت (29)، آیه 65. 6. سوره اعراف (7)، آیه 94. 7. سوره انعام (6)، آیه 42و43. 8. المتقى الهندى، علاء الدین على، کنز العمال، ج 14، ص 265، ح?38667. 9. همان، ص 275، ح 38708. 10. الصافى الگلپایگانى، لطف الله، منتخب الاثر، ص?223. 11. العروسى الحویزى، عبد على بن جمعة، تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 94. 12. همان.  عبدالرسول هادیان شیرازى - ماهنامه موعود شماره 13
دسته ها :
دوشنبه هفدهم 12 1388 2:59 بعد از ظهر
امام زمان(علیه السلام)، امان اهل زمین  قال مولانا الامام المهدی-عجل الله تعالی فرجه الشریف- : (إِنّی لاََمانٌ لاَِهْلِ الاَْرْضِ کَما أَنَّ النُّجُومَ أَمانٌ لاَِهْلِ السَّماءِ)[1] همانا، من، امان و مایه ایمنى براى اهل زمینم; همان گونه که ستاره ها، سبب ایمنى اهل آسمان اند.  شرح  این کلام، قسمتى از جواب هایى است که امام زمان(علیه السلام)، در پاسخ به نامه ى اسحاق بن یعقوب فرموده است. اسحاق در این نامه، از علت غیبت سؤال مى کند. حضرت بعد از جواب و بیان علّت غیبت، به این نکته اشاره دارد که وجود امام در غیبت، بى فایده و اثر نیست; از فواید امام این است که وجود او سبب ایمنى براى اهل زمین است; همان گونه که ستارگان آسمان مایه ى ایمنى براى اهل آسمان اند. در روایات صحیح دیگرى نیز به همین مضمون اشاره شده است. در آن روایات آمده است: اگر حجت در زمین نباشد، زمین و اهل آن، دگرگون و مضطرب خواهند شد. در تشبیه امان بودن امام زمان(علیه السلام) براى اهل زمین، به امان بودن ستارگان براى اهل آسمان، وجوه تشابهى نهفته است که به دو مورد از آن ها اشاره مى کنیم: 1. همان گونه که از جهت تکوینى، وجود ستارگان و کیفیّت وضع آن ها موجب امان و آرامش کرات و سیارات و کهکشان هاست، وجود امام زمان(علیه السلام) نسبت به موجودات زمین نیز چنین است. 2. همان گونه که به سبب ستارگان، شیاطین از آسمان ها رانده شدند و امان و آرامش براى اهالى آسمان ها، از جمله ملائکه فراهم شد، وجود امام زمان(علیه السلام) نیز تکویناً و تشریعاً سبب طرد شیاطین از اهل زمین، خصوصاً انسان ها خواهد بود.  پی نوشتها: [1]. کمال الدین، ج2، ص485، ح10 ; الغیبه، شیخ طوسى، ص292، ح247 ; احتجاج، ج2، ص284 ; إعلام الورى، ج2، ص272 ; کشف الغمه، ج3، ص340 ; الخرائج و الجرائح، ج3، ص1115 ; بحارالأنوار، ج53، ص181، ح10 .
دسته ها :
دوشنبه هفدهم 12 1388 2:58 بعد از ظهر
انسان عصر ظهور در آینه قرآن قسمت اول از میان ده‌ها آیه شریفه قرآن کریم که به شهادت «کتب روایی» سخن از ابعاد گوناگون مهدویت، انتظار و ظهور به میان آورده‌اند، تنها به ده آیه کریمه که به ویژگی‌ها و شایستگی‌های انسان عصر ظهور اشارت دارند، یا از جایگاه و مکان او سخن می‌گویند، می‌پردازیم.نگاهی گذرا به عناوین این بحث، می‌تواند رهگشای تحقیقات گسترده تر و اصولی تر در این زمینه باشد: 1ـ انسان و تسلیم در برابر خدا تاریخ بشر پر از سرکشی‌ها، گردن فرازی‌ها و نافرمانی‌های انسان در برابر خداست. ده‌ها هزار پیامبر الهی، که همگی برای دعوت انسا‌ن‌ها به بندگی و عبودیت مبعوث گشته بودند، یا کشته شدند، یا در نهایت مظلومیّت و محرومیت مورد استهزای قوم خویش قرار گرفتند و تنها به معدودی ایمان آوردگان بسنده کردند.همیشه، ایمان آورندگان و شاکران و صالحان و تقوا پیشگان در اقلیت بوده‌اند، حتی آخرین پیامبر خدا، که دینش اسلام و آیینش تسلیم شدن در برابر خدا بود، با آن همه خون دل‌ها که خورد، و آن همه آزار و اذیت‌ها که دید، وقتی که، از بین امت رفت، تنها قلیلی، که بنا به برخی روایات تعدادشان از انگشتان دو دست تجاوز نمی‌کرد، بر سر پیمانش ماندند و به اسلام و تسلیم محض حق بودن، وفاداری نشان دادند.[1]آن چه در آیه 83 سوره آل عمران در مورد حقانیت دین اسلام و پذیرش همگانی آمده است بیانگر رویکردی جدید در تاریخ انسان‌هاست که تسلیم بودن در برابر پروردگار را عمومی شمرده، گردن گزاری به حکم خدا را شامل همه آسمانیان و زمینیان دانسته، و حتی آن را در دایره اختیار انسا‌ن‌ها محصور ندانسته است. و چنین بیانی از آیه شریفه تنها به مدد روایاتی که آن را ناظر به دوران ظهور حضرت مهدی (علیه‌السلام) دانسته‌اند، میسر و قابل تلقی می‌شود.  2ـ دوستان و دوستداران خدا آن زمان که، انسان در سایه رشد فکری و انتخاب و اختیار خویش راه بندگی خدا را در پیش می‌گیرد و شایستگی آن را می‌یابد که خدا دوستش داشته باشد، بی تردید این دوستی قلبش را به آتش عشق و محبت خدا شعله‌ور خواهد ساخت و شیفتگی و مهرورزی به خدا را در درونش جایگزین خواهد نمود. زمینه ساز محبت انسان به خدا، محبت خدا به انسان است؛ تا او بنده‌ای را نپسندد و محبتی ویژه ـ فراتر از محبتی که به همه آفریدگانش دارد ـ به او ابراز نفرماید، بنده توان و سعادت دوستدار خدا شدن را نخواهد داشت. آن چه قابل تأمل و تحقیق است، این که باید دید قوم برگزیده خدا در سایه چه اعمال و رفتاری به چنین مقامی دست یافته‌اند. آیا همین مقدار که در دوران ظهور حضرت مهدی (علیه‌السلام) به یاری او فرا خوانده شده‌اند کفایت می‌کند؟ یا پیش زمینه‌ای طولانی در راه مبارزه با هوای نفس و تقویت روحیه ایمان و تقوا می‌طلبد و مجاهدت‌ها و اخلاص ورزیدن‌های فراوان می‌خواهد؟بدون شک آن چه در قرآن در مورد ویژگی انسان‌های مورد محبت خدا ذکر شده است، الگویی روشن از بایستگی‌هایی است که ابتدا باید حاصل شوند تا زمینه را برای تعلق محبت خاص خدا در انسان فراهم آورند، توبه از گناهان، پیراستن دل و جان از رذایل اخلاقی، پرهیزگاری، نیکوکاری، صبر و استقامت در راه خدا، عدالت پیشگی، جهاد و تلاش در راه حاکمیت دین نمونه‌هایی از این قبیل است، هم چنان که در طرف مقابل، پرهیز از فساد و تجاوز، دوری از اسراف، و خیانت، گریز از ستم و استکبار نیز برای دستیابی به چنین مقامی ضرورت دارد.  3ـ متواضعان در برابر مؤمنان انسان اگر وانهاده شود، خود را برترین می‌داند و به سادگی تن به تواضع در برابر دیگران نمی‌دهد؛ اما آن جا که قید ایمان می‌آید، احساس برابری و برادری در وجود انسان شکل دیگری می‌گیرد. انسان وقتی جبروت و قدرت بی انتهایی خداوند را باور کرد، خضوع و خشوع می‌یابد و به هر میزان که ایمانش به خدا افزایش یافت، خودبینی و خودستایی‌اش کاهش می‌پذیرد. این جاست که ارزش‌های دیگران و به ویژه ارزش ایمان و تقوای آنان را حس می‌کند و خود را برابر آنان کوچک می‌شمارد.با چنین تحلیلی است که، می‌توان فهمید تواضع و خاکساری نه به هر نیت و با هر معیار، و نه برای همه کس، بلکه به نیت صدق، و با معیار ایمان، تنها در برابر مؤمنان است که، ارزش ویژه به حساب می‌آید، و از ویژگی‌های بارز یاران حضرت مهدی (علیه‌السلام) شمرده می‌شود.  4ـ گردن فرازان در برابر کافران تاریخ انسان در هیچ دوره‌ای خالی از ستیز کافران علیه مؤمنان و صالحان نبوده و نیست. در این تاریخ پر فراز و فرود، هر زمان که، مؤمنان، به عافیت طلبی و منفعت گرایی رو کرده‌اند، کافران قدرت یافته و سلطه خود را بر جامعه تحمیل کرده‌اند، و هر زمان که مؤمنان در راه مبارزه، و احقاق حقوق خویش قدم برداشته‌اند، کافران ناکام مانده‌اند.در حقیقت قلت ایمان و کمبود اعتقاد به خدا و قیامت است که، خوف از دشمن را در دل می‌نشاند و روحیه شرافت و عزت را در ضمیر انسان نابود می‌کند، و عزم مقاومت را از بین می‌برد.ایمان که قوی می‌شود، روح و روان انسان نیرو می‌گیرد، پوچی قدرت‌های طاغوتی را عیان می‌بیند، و ذلت و ناتوانی کافران را لمس می‌کند.یاران و همراهان حضرت مهدی (علیه‌السلام) چون در اوج ایمان و اعتقاد به سر می‌برند، عزتمندانه و مقتدرانه در برابر کافران می‌ایستند و نه تنها به سازش و تسلیم تن در نمی‌دهند، بلکه ریشه و بنیان آنان را می‌سوزانند[2] و سلطه کفر را در همه جای زمین از بین می‌برند.[3] 5ـ جهادگران جهاد رمز اقتدار جامعه اسلامی ا ست. عزت، شرافت، کرامت و اعتبار جامعه اسلامی وابسته به جهاد مجاهدان پاکباخته‌آی است که مال و جان خویش را بر سر پیمان با خدا و برای بقای دین خدا و برقراری حاکمیت دینی ایثار می‌کنند. فضیلت و برتری از آن مجاهدان است، هم چنان که فضیلت و برتری مسلمانان بر غیر مسلمانان نیز از طریق حاصل می‌آید.در هر دوران ـ چه زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و چه زمان امامان معصوم (علیهم السلام)، چه پیش از غیبت و چه پس از غیبت امام زمان (علیه‌السلام)، ـ اگر جهاد به عنوان دری از درهای بهشت بر روی ویژگان الهی گشوده بوده است؛ سربلندی و پویایی نصیب مسلمانان می‌شده است اگر بی تفاوتی، عزلت گزینی و خاموشی در برابر هجوم دشمن متداول بوده است؛ خواری، خفت؛ اسارت و حقارت قرین زندگانی آنان می‌گشته است.[4]دوران پس از ظهور نیز از این قاعده مستثنا نیست، در آن زمان نیز اگر مسلمانان را کرامت و عزتی عالم گیر هست؛ در پرتو جهاد و جانبازی پیکارگران راه خداست؛ پیکار گرانی که ماه‌ها سلاح از دوش نمی‌نهند،[5] و برای کسب پیروزی در برابر کفر و استکبار، شب و روز می‌جنگند. 6ـ نفوذناپذیران صلابت و پایداری در راه خدا، شرط اصلی پیروزی خداپرستان است. آنان که ایمانشان ریشه‌دار، عزمشان پایدار، و گامهایشان استوار است، در برابر سختی‌ها متزلزل نمی‌شوند و در مقابل توطئه‌ها نمی‌لغزند و در گرما گرم حوادث، میدان را خالی نمی‌کنند. هر چه فشار بلاها و سختی کارزار بیش‌ تر باشد، بر شدت ایمانشان افزوده می‌شود؛ و هر چه ملامت کج اندیشان و وسوسه مصلحت طلبان افزون گردد، میزان شجاعت و استقامتشان فزونی می‌گیرد.به یقین در همه زمان‌ها، حتی زمان پس از ظهور، کسانی هستند که به ظاهر از سر خیرخواهی و دل سوزی مدافعان حریم عقیده و ایمان و نقش آفرینان صحنه جهاد و شهادت را به ملامت می‌گیرند و به بیان‌هایی گوناگون سرزنش می‌کنند که، چرا تو بجنگی و دیگران در آسایش به سر برند؟ چرا تو مال بدهی و دیگران مقام بگیرند؟ چرا تو جان بدهی دیگران بر مسند نشینند؟ چرا تو فداشوی تا آسودگان مقام طلب مسندنشین بمانند؟طبیعی است که در هر زمان ـ حتی زمان پس از ظهور ـ اگر وسوسه خناسان کارگر افتد، و نیت‌های صادقانه و خداجویانه تحت تأثیر واکنش‌های این و آن خدشه دار شود، و معامله با خدا، جایش را به معامله بر سر دنیا دهد، و تکلیف گرایی در هجوم مصلحت اندیشی نابود گردد، سرنوشت شوم شکست و ذلت و زبونی و نابودی، سرانجامی محتوم خواهد بود. و چنین است که در زمان ظهور ـ زمان پیروزی همیشگی خدا باوران ـ یاوران خدا، عزمی پایدار، اندیشه‌ای نفوذناپذیر، و قلبی مقاوم و پولادین دارند.[6] 7ـ تقوا پیشگان «شکیبایی پیشه کنید، زمین از آن خداست، وراثت آن را نصیب هر که بخواهد می‌سازد، و عاقبت از آن تقوا پیشگان است».[7]این اراده تخلف ناپذیر خدا و وعده حتمی حق است که تنها تقوا پیشگان میراث بران نهایی زمین خواهند بود.اگر پذیرفته‌ایم که معیار کرامت در اسلام، تنها پرهیزگاری است، و درجات کرامت انسان در نزد خدا، تنها وابسته به مراتب تقوای اوست، باید بپذیریم که امت برگزیده حق، در زمان حضرت مهدی (علیه‌السلام) که برتر از همه انسان‌ها در همه عصرها شمرده شده‌اند، این برتری و برگزیدگی را جز در سایه پرهیزگاری و ترک گناه به دست نیاورده‌اند.  8 ـ هدایتگران به حق و عدالت پیشگان انسان‌های خود ساخته‌، هرگز در حصار خودخواهی محصور نمی‌مانند، دیگر دوستی و دغدغه هدایت دیگران داشتن، لازمه تعالی نفس است. آنان که روح متعالی دارند، تنها به نجات خویش نمی‌اندیشند، بلکه درباره ضلالت و گمراهی همنوعان خویش نیز احساس مسئولیت می‌کنند، و گاهی تا آن‌جا پیش می‌روند که خویشن را به مشقت می‌اندازند و جان خویش را در معرض خطر نابودی قرار می‌دهند.در این زمینه، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) برترین و کامل ترین آفریده خدا، عالی ترین درجه حساسیت گمراهی دیگران و والاترین اشتیاق و تلاش برای هدایت و نجات آنان را از خود بروز داده است. تا آن جا که خداوند رحمان او را تسلی می‌بخشد و مهربانانه می‌فرماید: «ای پیامبر! ما قرآن را برتو فرو نفرستادیم که، این قدر به مشقت و رنج دچار شوی.»[8] «شاید تو از این که مردم ایمان نمی‌آورند، جان خود را تباه کنی.»[9] آنان که شیرینی حق را چشیده‌اند و شکوه عدالت را دریافته‌اند، مصرانه برای هدایت دیگران به سوی حقیقت می‌کوشند، و صادقانه با اتکای به حق، در رعایت عدالت تلاش می‌کنند.آنان که، خود حق را یافته‌اند، تشنه رهیابی دیگران به حق هستند، و آنان که عدالت را در درون خویش تثبیت کرده‌اند، به تحکیم آن در متن جامعه می‌اندیشند. 9ـ توانمندان پولاد دل وقتی که انسان جان و دلش را در اختیار خدا قرار می‌دهد، و اندیشه و فکرش را به خدا می‌سپارد، قدرت بی انتهای خدا را پشتیبان خویش می‌یابد و احساس عزت و اقتدار و شکست ناپذیری می‌کند. تمام دنیا در مقابلش قد علم کنند، نمی‌هراسد و تمامی قدرت‌ها تهدیدش نمایند، احساس تزلزل نمی‌کند، کوه‌ها می‌لغزند و او نمی‌لغزد. دریاها بر می‌آشوبند و او بر نمی‌آشوبد؛ محکم و استوار، توانمند و خستگی ناپذیر می‌ماند و مقدمات جهانی شدن توحید را فراهم می‌آورد.شدت پایداری انسان‌های عصر ظهور تا آن جاست که پیامبری هم چون حضرت «لوط» (علیه‌السلام) در گرما گرم حادثه، پناه جستن به آنان را برای رهایی از جنگ طغیانگران و فسادانگیزان، آرزو می‌کند.[10]امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: «این که حضرت لوط (علی نبینا و آله و علیه السلام) به قوم خویش گفت: «کاش برای مقابله با شما، قدرتی داشتم تا به تکیه گاهی استوار پناه می‌جستم»[11] مرادش از قدرت، تنهات آرزوی قدرت قائم ما و مرادش از تکیه گاه استوار، تنها یادکردی از توانمندی یاران او بود زیرا هر یک از آنان برابر چهل نفر نیرو دارد و دلش از پاره‌های آهن و فولاد محکم تر است».[12] 10ـ هدایت یافتگان دوران پس از ظهور، دوران هدایت یافتگی همه بشر است، پرچم هدایت در همه جای زمین، برافراشته خواهد بود، و مهدی (علیه‌السلام) که هدایت یافته از جانب پروردگار است، نشانه‌های هدایت را برای همه انسان‌ها به ارمغان خوهد آورد. نا گفته پیداست که هدایت مراتب گوناگون دارد. عالی ترین مرتبه آن که در اختیار معصومین (علیهم السلام) است، در زمان ظهور در وجود شریف امام زمان (علیه‌السلام) متجلی می‌گردد و درمراتب بعدی یاران خاص او هستند که از نعمت هدایت ویژه پروردگار بهره می‌بردند و به اطاعت و فرمانبری او راهبری می‌شوند.امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: «مراد از راه مستقیم، حضرت قائم (علیه‌السلام)، و مراد از هدایت، راه یافتن و هدایت شدن به اطاعت اوست».[13]یاران حضرت مهدی (علیه‌السلام)، یاران ولایتند، و ولایت راه مستقیم خداست، و جز از راه مستقیم نمی‌توان به حقیقت قرب الهی هدایت گشت. 11ـ نمازگزاران نماز، والاترین جلوه بندگی خدا، با شکوه ترین معراج عابدان پروردگار، ارجمندترین فصل کتاب عرفان و ایمان است. آنان که به کتاب الهی باور دارند، و آن را درهمه مراحل زندگی راهنمای خود می‌گیرند، با برپایی نماز است که شایستگی اصلاح گری پیدا می‌کنند و در کلام خدا «مصلح» شمرده می‌شوند: «کسانی که به کتاب خدا تمسک می‌جویند و بر پادارنده نماز هستند، (بدانند که در زمره مصلحان هستند) و ما هرگز اجر مصلحان را از بین نمی‌بریم».[14]اصلاح گران عصر موعود نیز چنانند که به محض قدرت یافتن در زمین، به فکر برپایی نماز می‌افتند، و یکی از اولین برنامه‌های دولت کریمه خویش را گسترش فرهنگ نماز و زمینه سازی برای اقامه همگانی آن قرار می‌دهند.به راستی، اگر قرار است در دوران حاکمیت اسلام، ریشه فساد و تباهی بخشکد و منکرات و کردارهای ناروا در جامعه محکوم و ممنوع شود، چه عاملی قوی تر از نماز می‌تواند در دستور کار متصدیان امور و برنامه‌ ریزان فرهنگی جامعه قرار گیرد؟ نمازی که خداوند آن را بازدارنده از فساد و فحشا و منکر به شمار آورده است: «نماز به پادار، که همانا نماز از کار زشت و ناپسند و نکوهیده باز می‌دارد».[15]امام باقر (علیه‌السلام) درباره کسانی که حکومت و قدرت را در راه برپایی نماز به خدمت می‌گیرند: فرمود: «الذین إن مکناهم فی الارض اقامو الصلوة و...»؛ این آیه درباره خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله)، حضرت مهدی (علیه‌السلام) و اصحاب اوست که خداوند آنان را به حکومت و سلطنت بر همه شرق و غرب زمین می‌رساند و دین را به وسیله آنان پیروز می‌گرداند و به دست او و اصحابش، بدعت‌ها و باطل‌ها را می‌میراند».[16]از همین فرمایش امام باقر (علیه‌السلام) نیز می‌توان استفاده کرد که برپایی نماز، انفاق، امر به معروف و نهی از منکر که درآیه شریفه مورد تأکید قرار گرفته‌اند، راز پیروزی دین و راه از بین بردن بدعت‌ها و باطل‌ها در هر جامعه‌ای به ویژه در جامعه پس از ظهور خواهد بود. 12ـ انفاق کنندگان یکی از اسرار عظمت انفاق و بخشش صدقات، و پرداختن زکات در اسلام، در گذشتن از تعلقات مادی در راه اعتلای معنوی فرد و جامعه است. با بخشش اموال در راه خدا، انسان از وابستگی به مادیات رهایی می‌یابد و مسیر تطهیر و تزکیه جان و روان خویش را هموار می‌سازد.راز دیگر انفاق و زکات دهی، دغدغه همنوعان داشتن و در برابر تنگدستی دیگران بی تفاوت نماندن است. پرداخت زکات نشان دیگر دوستی و همدلی و همدردی با دیگر اعضای جامعه اسلامی است.علاوه بر این‌ها، انسان مسلمانان با دادن زکات و پرداختن صدقات است که همیاری خود را در امر حکومت به اثبات می‌رساند و با اعطای بخشی از دارایی‌های خویش، در قوام و قدرت‌ اقتصادی جامعه سهیم می‌گردد.این گریز از تعلقات زمینی و اقبال به تزکیه روان، این همدلی با تندگستان و تلاش در رفع نیاز دیگران، این همیاری با حکومت و مشارکت در سامان دهی با اقتصاد جامعه اسلامی؛ همگی از ویژگی‌های انسان‌های اصلاح گر در دوران حکومت عادلانه حضرت مهدی (علیه‌السلام) است.[17] 13ـ آمران به معروف و ناهیان از منکر عظمعت و ارزش بی بدیل امر به معروف و نهی از منکر آن قدر است که، خدای تعالی خود را نیز امر کننده به معروف و نهی کننده از منکر می‌شمارد و با تعبیری ویژه و تأکید آمیز در قرآن کریم، ویژگی امر به معروف و نهی از منکر را صفت مستمر و مداوم خویش ذکر می‌کند. «همانا، خداوند به عدالت و نیکوکاری و رسیدگی مالی به خویشاوندان فرمان می‌دهد، و از کار زشت و ناپسند و ستمگری باز می‌دارد، به شما اندرز می‌دهد، باشد که متذکر شوید».[18]ذکر عدل و احسان و بخشش به خویشاوندان به عنوان مصادیق «معروف» و ذکر فحشا و ستمگری در کنار «منکر» آن چنان دامنه گسترده‌ای به امر به معروف و نهی از منر الهی می‌بخشد که، می‌تواند در تبیین کلی مبانی ارزشی و ضد ارزشی جامعه اسلامی مؤثر باشد.از طرفی چون سخن از صفات نامتناهی پروردگار است، هر بنده‌ای به هر میزان که در مسیر چنین امر به معروف و نهی از منکری تلاش و پیگیری داشته باشد، می‌تواند درجه‌ای از درجات بی پایان تخلق به اخلاق الله را کسب نماید.در حقیقت راز خداگونگی انسان‌های عصر ظهور در همین ویژگی‌های آنان نهفته است. آنان که رستگارانند و بهترین امت‌های تاریخ بشری به شمار می‌آیند، برای همین امر به معروف و نهی از منکری است که چون تأسی به خدای تعالی است، در قرآن کریم رمز رستگاری شمرده شده و دلیل برتری و شرافت امت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به شمار آمده است. «و باید از میان شما، گروهی باشند که دیگران را به نیکی دعوت کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند، و آنان همان رستگارانند».[19]«شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدید آمده‌اید، (از آن رو) که امر به معروف و نهی ازمنکر می‌کنید و ایمان به خدا دارید»[20]به فرمایش رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) راز خلافت الهی انسان‌های دوران پس از ظهور نیز در همین امر به معروف و نهی از منکر است.[21] 14ـ ایمان آورندگان شایسته کار ایمان به منزله «اوج معنویت انسان» وقتی با عمل صالح که «اوج ارزش رفتاری انسان» است، عجین می‌شود آمیزه‌ای شگفت انگیز پدید می‌آورد که هم چون اکسیری آسمانی، هر چه را که خواستنی و دوست داشتنی است، در دسترس فرد و جامعه قرار می‌دهد: «آن کسانی که ایمان آورده و عمل شایسته انجام دهند، نه خوفی خواهند داشت و نه محزون خواهند گشت.»[22] «کسانی که به خدا و روز قیامت ایمان آورده، و عمل شایسته انجام دهند، پاداششان نزد خداست.»[23] «زن یا مردی که با داشتن ایمان، کار شایسته نیز انجام دهد، به زندگانی پاک و ستودنی دست خواهد یافت.»[24] «و هر مرد و زن مؤمنی که کار شایسته‌ای انجام دهد، به بهشت وارد می‌گردد، و در بهشت بدون حساب از رزق و نعمت الهی برخوردار خواهد بود.»[25]با ایمان و عمل شایسته است که می‌توان به مغفرت و اجر بی پایان الهی دست یافت.با ایمان و عمل شایسته است که می‌توان به توفیق هدایت و خاص پروردگار عالمیان موفق گشت.با ایمان و عمل شایسته است که می‌توان محبوب دل‌ها گشت.با ایمان و عمل شایسته است که می‌توان در زمره صالحان درآمد.با ایمان و عمل شایسته است که می‌توان از بهترین انسان‌ها شمرده شد.با ایمان و عمل شایسته است که می‌توان سعادت خلیفه خدا شدن در زمین را پیدا کرد.و چه زیباست به هم پیوستگی این همه آثار، در نشان دادن چهره انسان دوران ظهور! انسان عصر حاکمیت حضرت مهدی (علیه‌السلام)، با همین ایمان و عمل شایسته‌اش به مقامی خواهد رسید که گناهانش را می‌آمرزند، به راه‌های کمال رهنمونش می‌شوند، محبت او را در دل‌ها می‌نشانند، در شمار صالحان قرارش می‌دهند، از برگزیدگان و امت نمونه‌اش به حساب می‌آورند و مقام منیع خلافت الهی را به او عنایت می‌فرمایند. 15ـ انسان در آرامش با حاکمیت توحیدی درعصر پرشکوه حضرت مهدی (علیه‌السلام)، دیگر تمام نگرانی‌ها پایان می‌یابند، ترس و خوف‌ها از جامعه رخت بر می‌بندند، اضطرابات و فشارهای روحی جای خود را به آرامش و آسایش می‌دهند، دیگر نه دشمنان دین خدا قدرتی دارند تا ایمان آورندگان را در هراس و وحشت قرار دهند، نه زوال نعمت‌ها و حوادث بنیان سوز خطری برای آینده اهل زمین ایجاد می‌کنند، و نه ضعف و بیماری و تنگ دستی، موجبات رنج و بیچارگی انسان‌ها را پدید می‌آورند. و این‌ها اگر چه همگی در اساس به اراده خاص و عنایت ویژه خداوند بستگی دارد. لکن عوامل سه گانه ذیل نیز تأثیرگذاری غیر قابل انکاری دارند: الف) سازگاری عوامل طبیعی،چنان که در آن روزگاران زمین و آسمان و موجودات زنده و حتی جمادات بستر ساز آرامش و امنیتند.ب) مدیریت و حکومت اعجاب انگیز حضرت مهدی (علیه‌السلام) و به کارگیری سیستم‌های پیچیده امنیتی برای کنترل جامعه و سخت گیری در مورد عوامل فتنه انگیز.ج) آرامش آفرینی یاد خدا، در آن زمان که همه اهل زمین گوینده «لا اله الا الله» هستند، پرچم یاد خدا در همه جای زمین و در دل‌های همه مومنان، هر صبح و شام برافراشته است، نماز که بالاترین جلوه گاه یاد خداست، در همه جا و به بهترین و با شکوه ترین وجه ممکن اقامه می‌شود، و مردم همگی در سایه یاد خدا از معصیت و نافرمانی او در امانند، بدیهی است که نه تنها از ترس و اضطراب، بلکه از هر بدی بازداشته می‌شوند».  16ـ انسان و عبادت مخلصانه همه انسان‌ها از جانب خدا مأمورند که تنها او را بپرستند و چیزی را شریک او قرار ندهند. سر این که اصلی ترین شعار آغازین و بنیادین اسلام، شعار «لا اله الا الله» در نفی هر معبودی جز خدای یگانه بوده است، و هر مسلمانی در هر نماز واجب موظف به تکرار زیباترین شعار پرستندگی یعنی آیه شریفه «ایاک نعبد و ایاک نستعین» شده است، همین لزوم عبادت مخلصانه و دور از شرک به خداوند می‌باشد که چکیده همه معارف دینی و خلاصه همه اوامر الهی به حساب می‌آید.چنین است که انسان عصر ظهور با بهره گیری از همه ابزارهای حکومتی و غیر حکومتی، توفیق می‌باید که تنها خدا را بپرستد و هیچ چیز دیگر را شریک او قرار ندهد.با چنین نگاهی به عصر ظهور است که می‌توان فهمید که چرا خداوند تبارک و تعالی این قدر به مسئله ظهور حضرت مهدی (علیه‌السلام) اهمیت می‌دهد. در حقیقت همین ویژگی انسان‌های آن دوران است که تحقق بخش حکمت آفرینش انسا‌ن‌هاست، آن جا که فرمود: «و ما خلقت الجن و الإنس الا لیعبدون».[26] 17ـ انسان و خلافت در زمین خداند به مؤمنان و شاستگان وعده داده است که آنان را به خلافت در زمین برساند؛ خلافتی که به گواهی کتب لغت و تفسیر به سه معنای مختلف در قرآن کریم آمده است و هر سه معنای آن در مورد انسان عصر ظهور صادق است:  الف) جانشینی پیشینیان در دوران حضرت مهدی آنان که در گذشته تاریخ زمین را در سیطره قدرت و حاکمیت و مالکیت خود داشتند و جای جای زمین را ـ که مسجد خداوند است ـ محل کفر و عناد و ظلم و معصیت خویش قرار داده بودند، دیگر همگی از میان رفته‌اند و زمین از آن کسانی است که یار دین بوده‌اند و زندگی را تنها در سایه حاکمیت الهی پسندیده‌اند، و زمین را عبادتگاه خدا، و حکومت و سلطه بر زمین را ابزاری برای اجرای اراده و حکم خدا تلقی کرده‌اند. ب) نیابت از خداوند خلافت، نیابت از غیر است به یکی از چهار وجه ذیل: «به جهت غیبت آن کس که نیابت از او صورت می‌گیرد، یا به جهت مرگ او، یا به جهت ناتوانی او، یا به جهت تکریم و شرافت بخشیدن به نایب از طرف کسی که، او را به نیابت بر می‌گزیند.»[27] خلافت الهی که نیابت انسان از خدای تعالی در اجرای احکام و انجام دادن اراده او در آبادانی زمین و تدبیر امور زمانه است،[28] از چهارمین وجه شمرده می‌شود که نشان دهنده شرف و کرامت انسان است.  ج) تسلط و بهره وری[29] «خلافت انسان در زمین، بدون این که جانشینی و نیابت از کسی مطرح باشد، بیانگر تسلط انسان بر زمین و بهره گیری گسترده وی از نعمت های آن است و این نشان دهنده تدبیری الهی درباره امور گیتی و لطفی ویژه از خدا درباره انسان است. جعل خلافت توسط خداوند برای یادآوری این واقعیت است که اگر شما انسان‌ها بر گرده زمین سوارید، و از آن سود می‌جویید، امری اتفاقی نیست، بلکه در آن رموز و مناسبات زیادی به کار رفته که همه وابسته به تدبیر خداوند است و بر این اساس است که قادر به تصرف در زمین و تسلط بر آن هستید.»[30]مقام بزرگ خلافت الهی برای انسان که مصداق کامل آن در مورد امامان معصوم (علیهم السلام) و به ویژه امام عصر حضرت مهدی (علیه‌السلام) تحقق می‌یابد، در مرتبه‌ای پایین تر در مورد انسان‌های صالح و مصلحی که کارگزاران و متصدیان حکومت توحیدی آن بزرگوار هستند نیز قابل تطبیق است. 18ـ وارثان زمین امام محمند باقر (علیه‌السلام) می‌فرماید: «وراثت زمین از آن بندگان شایسته خداوند است، که همان یاران حضرت مهدی (علیه‌السلام) در آخر زمانند.[31]دارایی‌های زمین در آن زمان، میراث بی پایان پیشینیانی است که خود نه مقدار آن را دانستند و نه قدر آن را شناختندو نه آن را در قدردانی از معبود به خدمت گرفتند.زمین و هر چه در آن است، هدیه با ارزش خدای زمین آفرین است به همه کسانی که در دوران‌های سخت پیش از ظهور اگر چه به سختی‌ها و مرارت‌های فراوان گرفتار گردیدند هرگز دست از ایمان خود برنداشتند، و بر بندگی خدا پافشاری کردند. میراث بران زمین، ضعیف شمردگانی هستند که در سخت ترین شرایط، قدرتمندانه ایستادند و ایمان و تقوا را پاس داشتند و با اعمال شایسته خویش در زمره صالحان در آمدند. 19ـ شایستگان مستضعف امامان و پیشوایان زمین در عصر حاکمیت ایمان، مؤمنان مستضعفی هستند که طی سال‌های سال مزه [تلخ] استضعاف را چشیده و زنجیرهای گران استکبار را بر گرده‌های خویش احساس کرده و توانایی‌های فراوانشان در زیر چتر سنگین حاکمیت طاغوت، کتمان گردیده است.آنان که این قدر کیاست و تدبیر دارند که بتوانند خلیفه‌های خدا در زمین باشند و این اندازه لیاقت و توانایی دارند که شایستگی امامت و پیشوایی در زمین را دارا باشند، همان‌هایند که حاکمان دوره بیداد، روح و جسمشان را به انواع شکنجه‌ها می‌آزرند، و از ترس این که مبادا مصدر قوت و قدرت گردند، همواره فضایل و خوبی‌های ایشان را منکر می‌شدند، از ورودشان به عرصه‌های تصمیم ساز و تأثیر گذار بر جامعه جلوگیری می‌نمودند و فشاریهای باز دارنده اقتصادی و اجتماعی را برای به زانو در آوردن آنان عملی می‌ساختند.  20ـ بندگان بسیار نیرومند امام باقر (علیه‌السلام) آیات شریفه سوره «اسراء» در مورد ریشه کن شدن یهودیان به دست بندگان نیرومند خدا را که قرائت می‌نمود، می‌فرمود: «هو القائم و إصحابه «اولی باس شدید»»، مراد آیه شریفه، قائم آل محمد (علیه‌السلام) و یاران او هستند که، بسیار قدرتمند و سخت گیر بر کافرانند.»[32]امام صادق (علیه‌السلام) در تبیین میزان قدرت جسمی یاران حضرت مهدی (علیه‌السلام) که نمونه‌های برتر انسان‌های عصر ظهورند، آنان را به شیران روز و در بیان اندازه قدرت معنوی، آنان را به راهبان شب تشبیه می‌کنند: «لیوث بالنهار، رهبان باللیل، کأن قلوبهم زبر الحدید؛ یاران حضرت مهدی (علیه‌السلام) شیران روز و پارسایان شبند، گویا قلب‌های آنان پاره‌های آهن است.»[33]توانایی‌های انسان عصر ظهور، تنها در قدرت جسمی و معنوی او خلاصه نمی‌شود، بلکه از جهت علمی و تخصصی نیز توانمندی بسیاری دارد: «در زمان حکومت حضرت مهدی (علیه‌السلام)، به همه مردم علم و حکمت آموخته می‌شود.»[34]امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: «زمانی که قائم ما (علیه‌السلام) قیام نماید، خداوند آن چنان شنوایی و بینایی آنان را تقویت می‌فرماید که دیگر میان آن‌ها و حضرت مهدی (علیه‌السلام) نیازی به نامه نگاری نیست، با آن‌ها سخن می‌گوید و آنان هم صدایش را می‌شنوند و هم چهره‌اش را می‌بینند، در حالی که در همان مکان خویش است (و آنان در هر کجای زمین می‌توانند مستقر باشند).[35] اقتصاد اسلامی در دولت کریمه ترسیم ابعاد مختلف اقتصاد اسلامی در دوران پس از ظهور، به همان اندازه که شوق آفرین ومسرت بخش است، مسئولیت آفرین و تکلیف آور است. چهره اقتصادی دولت کریمه امام زمان (علیه‌السلام)، اگر چه به مدد معجزات و عنایات ویژه پروردگار، در زیباترین شکل ممکن ترسیم گردیده است، لکن بسیاری از پیش زمینه‌ها و تعداد زیادی از عوامل آن، در همین دوران غیبت نیز قابل دستیابی و اجراست.همتی می‌باید تا دست اندرکاران توسعه اقتصادی کشورهای اسلامی، به ویژه سر زمین مقدس انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی ایران، به جای الگوگیری از مدل‌های غربی و تأثیرپذیری از فضای تحقیرآمیز پدید آمده به دست مستکبران، به شاخص‌های قرآنی و ولایی رو آوردند، و به دغدغه‌های رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (قدس سره) و مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ای ـ حفظه الله ـ پاسخ گویند، آن جا که دردمندانه می‌فرمودند: «اگر افکار یک ملتی وابستگی به قدرت بزرگی داشته باشد، تمام چیزهای آن ملت وابستگی پیدا می‌کند... عمده این است که افکار شما از وابستگی به قدرت‌های بزرگ آزاد بشود. اگر افکار شما آزاد شد و باورتان آمد که ما می‌توانیم صنعت مند و صنعت کار باشیم، خواهید بود ... اگر کشاورزان ما باورشان این باشد که می‌توانیم در کشاورزی به جایی برسیم که صادر کنیم و وابسته به غیر نباشیم، بلکه دیگران محتاج به ما باشند، می‌توانند.»[36] «اساس کار جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر تحقق آرمان‌های اسلامی است. بنابراین، در یکایک کارهای برنامه ریزی و سیاست‌های کلان کشور در امر توسعه، این مهم باید مورد توجه قرار گیرد، و هیچ فشار سیاسی و خارجی و نیز هیچ ضرورت اجتماعی نباید موجب صرف نظر کردن از آرمان‌های اسلامی شود.»[37] بهبود اقتصاد در سایه ایمان و تقوا اصلی ترین شاخص توسعه و بهبود اقتصاد از منظر اسلام، همان اصلی ترین رسالت انبیای الهی است. انبیا آمدند تا انسان را از خاک به خدا، از ملک به ملکوت، از لذت تن به جذبه جان، از خودپروری به کمال محوری، از دنیاجویی به آخرت طلبی سوق دهند.اگر انسان، خدا، ملکوت، جان، کمال و آخرت را نادیده بگیرد و با بهره گیری از تجربه بشری، به توسعه یافته ترین اقتصاد نیز راه یابد، باز هم حیوانی است فربه شده! اما آن چه اسلام و قرآن و ولایت برای او می‌پسندند، آن است که انسان، سزاوار عنوان خلیفة اللهی گردد و در این مسیر آن چه را که بایسته زندگانی او در این دنیاست، بیابد. «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ؛ اگر مردم هر سرزمین ایمان آورده و تقوا پیشه می‌کردند، باب خیرات و برکات آسمانی و زمینی را به رویشان می‌گشودیم».انسان اگر فزونی و توسعه در برکات آسمانی (معنویات) و برکات زمینی (مادیات) را می‌طلبد، راهش آن است که «ایمان حقیقی» بیاورد و «تقوای واقعی» داشته است.به نگاهی دیگر اگر توسعه و رشد «برکات مادی» چه آسمانی و چه زمینی را خواهان است، باید در راه رشد و کمال «استعدادات معنوی» (ایمان تقوای خود) بکوشد.با رعایت همین شاخص و با توجه به همین رویکرد است که «کفرورزی» و «فسادانگیزی» در طرف مقابل، عامل سلب برکات، نقص نعمت‌ها و فرو افتادن به کا.م دشواری‌ها و تنگدستی‌ها به شمار آید، چنان که در قرآن کریم آمده است: «و خدای تعالی (برای نشان دادن آثار کفران نعمت و گناه) شهری را مثل زده است که در امنیت و آرامش کامل به سر می‌برد، و روزی آن به فراوانی از هر سو می‌رسید، پس (مردم آن شهر) به نعمت‌های خدا ناسپاسی و کفران نمودند، و خدا هم به سبب گناهانی که انجام می‌داند، طعم گرسنگی و ترس را به آنان چشانید».[38]این شاخص ارائه شده در قرآن کریم، به جاودانگی و شمول خود قرآن، شمول و جاودانگی دارد و همه انسان‌ها در همه دوران‌ها را در نظر دارد. از این رو، اگر درباره دوران حضرت مهدی (علیه‌السلام)، سخن از توسعه و رشد چشمگیر کشاورزی، صنعت و اقتصاد پیش می‌آید به دلالتی آشکار، تأکید بر اوج ایمان و تقوای مردم در آن روزگار دارد.به عبارت دیگر، چون در دوران حضرت مهدی (علیه‌السلام) سخن از عمومیت و عمق ایمان است، چون همه مردم بر اساس تقوا با یکدیگر اتحاد پیدا کرده‌اند، چون دیگر معصیت‌ خدا را مرتکب نمی‌شوند، خداوند نیز درهای آسمان را می‌گشاید و به خروج دفنیه‌های زمین فرمان می‌دهد.پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: «مهدی در امت من است، امت من در زمان او بهره‌ مند از نعمت‌هایی هستند که هرگز پیش از آن چنین نبوده‌اند، باران به فراوانی نازل می‌گردد و زمین (رویش بسیار دارد) و هیچ گیاهی را در دل خود ذخیره نمی‌سازد.»[39] اقتصاد تحت تأثیر معنویت وقتی در اسلام «توسعه معنویت و کرامت انسان» اصل قرار می‌گیرد و «توسعه اقتصادی» در خدمت «توسعه ارزش‌ها» قرار می‌گیرد، جلوه‌های بدیعی از انسانیت کمال یافته پدید می‌آید، که بهترین و بارزترین آن‌ها در عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین تحقق یافته، و نیز در دوران ظهور حضرت مهدی (علیه‌السلام) واقعیت می‌یابد، ایثار و مقدم داشتن دیگران برخویشتن، بخشیدن مال، وسیله و مسکن خویش به نیازمندان در حالی که خود نیز به آن دلبستگی و نیاز وافر داشتند.انفاق از همان حداقل امکانات و نعمت‌های خداداد، در شرایطی که فقر و تنگدستی خود آنان را در معرض فشار و سختی قرار داده بود.گریه کردن و تأثر شدید قلبی پیدا کردن، برای این که بر اثر فقر، از صرف اموال در تجهیز جهادگران یا آماده سازی مرکب جهت حضور خود در جنگ با دشمنان اسلام باز مانده‌اند.این‌ها چند نمونه از تجلیات کرامت و شرافت انسان‌های عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود؛ که داشتن و نداشتن‌ها، و ضعف و قوت‌های اقتصادی انسان‌های مؤمن را تحت الشعاع خویش قرار می‌داد.نمونه‌های چشمگیری از این گونه تجلیات نیز در دوران حضرت مهدی (علیه‌السلام) تحقق می‌یابد: برادری اقتصادی: زمانی که حضرت مهدی (علیه‌السلام) قیام کند، افراد نیازمند دست در کیسه برادر خود می‌کنند و به میزان حاجت خود بر می‌دارند.حق برادری: در زمان ظهور قائم ما (علیه‌السلام)، بر مؤمنان واجب است که برادران ایمانی خود را تجهیز نمایند و وسایل لازم او را در اختیارش قرار دهند.سود ربوی: در آن زمان سود گرفتن مؤمن از برادر مؤمن خود، در بیع و تجارت، ربا شمرده می‌شود؛ یعنی برادری ایمانی مردم با یکدیگر چنان یگانگی و کرامتی را بین آنان ایجاد می‌کند که محاسبه سود در خرید و فروش و تجارت، خلاف قواعد شرع و اخلاق تلقی می‌شود. اقتصاد در خدمت مردم در یک حکومت الهی، همه همت حاکمان و مسئولان اداره جامعه، رسیدگی به نیازهای مردم و رفع مشکلات آنان است. در چنین حکومتی امکانات و توانمندی‌ها و ثروت‌ها در خدمت مردم، و برای تأمین رفاه مردم به کار گرفته می‌شود. زمانی که حضرت مهدی (علیه‌السلام) بزرگ ترین و قدرتمندترین حکومت الهی تاریخ بشری را در گیتی ایجاد می‌فرماید، همه زمینه‌ها برای رشد همه جانبه اقتصادی فراهم می‌آید، تا عاملی برای عزت بی مانند مردم جامعه باشد: «خداوند باران فراوان برای او می‌باراند، زمین ـ به اذن خدا ـ گیاهانش را برای او می‌رویاند، او با بخشش اموال اقتصاد جامعه را تصحیح می‌فرماید، دام (دام پروری) زیاد می‌گردد و امت اسلام مجد و عظمت می‌یابد.فراوانی ثروت ورشد فزاینده اقتصاد در آن دوران، هم چنان که در فرمایش رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) مورد تصریح قرار گرفته است، زمینه ساز مجد و عظمت امت اسلام است، و این خود دو پیام دارد: 1ـ نقش اقتصاد به عنوان عاملی اساسی در ارتقای ارزش‌های جامعه، مورد تأکید است. اگر متصدیان امور اقتصادی جامعه افرادی غیر متخصص و نامتعهد باشند، و زمینه‌های لازم برای بهره گیری از تخصص و استعداد انسان‌های کار آمد فراهم نیاید، بی تردید نظام اقتصادی ضعیف و ضربه پذیر و متزلزل خواهد بود و دیگر نمی‌توان به حفظ و رشد ارزش‌های معنوی و دینی امیدوار بود. اگر فرموده‌اند: نزدیک است که فقر، کفر شمرده شود[40] و اگر بر این اساس معتقدیم که انسان فقیر درآستانه کافر شدن قرار دارد، به این معناست که چه فرد فقیر و چه جامعه مبتلا به فقر اقتصادی هر دو در معرض کفرند.2ـ وظیفه متصدیان در به کارگیری ثروت ملی و امکانات اقتصادی، در خدمت عامه مردم و ایجاد رفاه عمومی، وظیفه‌ای مهم و مؤکد است، به گونه‌ای که عزت و سر بلندی جامعه به کارکرد صحیح آنان وابسته است.  پی نوشتها : [1] - شیخ مفید: الاختصاص، ص 6.[2] - بحارالانوار: ج 52، ص 388.[3] - همان.[4] - همان.[5] - بحارالانوار: ج 52، ص 308.[6] - شیخ صدوق: کمال الدین، ص 653.[7] - همان.[8] - طه: آیه 1 ـ 2.[9] - شعراء: آیه 3.[10] - ر. ک: المحجة فیما نزل فی القائم الحجه: ص 106.[11] - هود: آیه 80.[12] - شیخ صدوق: کمال الدین: ج 2، ص 673.[13] - المحجة فیما نزل فی القائم الججه، ص 137 به نقل از: تأویل الآیات الظاهره.[14] - اعراف، آیه 170.[15] - عنکبوت: آیه 45.[16] - المحجة فیما نزل فی القائم الحجه، ص 143 به نقل از: تفسیر قمی، ج 2، ص 87.[17] - ر. ک: المحجة فیما نزل فی القائم الحجه، ص 143.[18] - نحل: آیه 90.[19] - آل عمران: آیه 104.[20] - آل عمران: آیه 110[21] - مستدرک الوسائل: ج 2، ص 358؛ کنزالعمال، حدیث 5564.[22] - انعام: آیه 48.[23] - بقره: آیه 62.[24] - نحل: آیه 97.[25] - غافر (مومن)، آیه 40.[26] - ذاریات: آیه 56.[27] - مفردات راغب: ص 156.[28] - معجم الفاظ القرآن الکریم: ص 351.[29] - مفردات راغب: ص 156.[30] - تفسیر راهنما: ج 13، ص 368. (با اندکی تغییر در عبارت)[31] - المعجمة فیما نزل فی القائم الحجه، ص 141 به نقل از: تأویل الآیات الظاهره؛ مجمع البیان، ج 7، ص 66.[32] - همان.[33] - بحارالانوار: ج 52، ص 386.[34] - امام باقر (علیه‌السلام): «تؤتون الحکمة فی زمانه»، بحارالانوار: ج 2، ص 352.[35] - منتخب الأثر: ص 483.[36] - امام خمینی (قدس سره)، در جستجوی راه امام از کلام امام، دفتر بیست و دوم، برگرفته از صفحات 204 ـ 206.[37] - مقام معظم رهبری ـ زید عزه ـ روزنامه جمهوری اسلامی، چهارشنبه 26/2/75، ص 3.[38] - نحل: آیه 112.[39] - الزام الناصب: ص 163.[40] - «کاد الفقر أن یکون کفرا». میزان الحکمه، ج 7، ص 498؛ بحارالانوار، ج 69، ص 29
دسته ها :
دوشنبه هفدهم 12 1388 2:57 بعد از ظهر
خصوصیات حضرت مهدی(علیه‌السلام) در قرآن از نسل امام حسین(علیه‌السلام) است  « وَجَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ؛ و این [خدا پرستی و امامت خلق] را در ذریه و نسل‌های بعد از خودش کلمه پاینده قرار داد تا شاید [به سوی خدا] باز گردند.»1] جابربن یزید جُعفی می‌گوید: پیرامون این آیه از امام باقر(علیه‌السلام) پرسیدم؟ یابن رسول الله (صلی الله علیه و آله) گروهی می‌گویند: خدای تبارک و تعالی امامت را در فرزندان امام حسن (علیه‌السلام) قرار داده‌ نه امام حسین(علیه‌السلام)؟ حضرت فرمودند: به خدا سوگند آن‌ها دروغ می‌گویند: آیا نشنیده‌اند که خدای تعالی می‌فرماید: « وَجَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ » که معنای آیه این است: آیا آن [امامت] را جز در فرزندان حسین(علیه‌السلام) قرار داد.؟[2] در کتاب شریف کمال الدین مرحوم صدوق(ره) روایت است که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) خطاب به امام حسین(علیه‌السلام) فرمودند: ای حسین! نهمین فرزند تو قائم به حق است. او آشکار کننده دین و گستراننده عدل است.[3 شایان ذکر است پیرامون این مطلب که امام زمان(علیه‌السلام) فرزند امام حسین(علیه‌السلام) است 308 روایت نقل شده.4]  زمین به نورش روشن می‌شود  «وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا ؛ و زمین به نور پروردگارش روشن می‌شود»5] علی بن ابراهیم در تفسیر خود از امام صادق(علیه‌السلام) درباره این آیه نقل می‌کند که حضرت فرمودند: پروردگار زمین یعنی امام زمین، عرض کردم: هرگاه ظهور کند چه می‌شود؟ فرمودند: در آن صورت مردم از نور آفتاب و نور ماه بی‌نیاز می‌شوند و به نور امام اکتفا می‌کنند.[6 در آیه 35 سوره نور نیز به این معنا اشاره شده و از وجود پر برکت حضرت مهدی(علیه‌ السلام) به «نور» تعبیر شده، آنجا که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) درباره آیه «یَهدی الله بنوره من یشاء»[7 فرمودند: مراد از نوری که خداوند به وسیله آن هر که را بخوهد هدایت می‌کند «مهدی» است8 همچنین این معنای روشنگری و فروزان بودن در آیه دوم سوره «لیل» به [امام زمان (علیه‌السلام) تأویل گردیده آنجا که خداوند می‌فرماید: «والنهار اذا تجلّی؛9] قسم به روز هنگامیکه عالم را به ظهور خود روشن می‌سازد.»و شاید مراد از این آیات آن است که خورشید وجود حضرت مهدی(علیه‌السلام) از پشت ابر غیبت بیرون می‌آید و مردم از برکات وجودی او، و حتی از دیدار رخ زیبای او بهره‌مند می‌گردند، و عالمیان چنان شیفته و دلباخته او ‌شوند که از تمام زیبایی‌ها و دلربائی‌های دنیا بی‌نیاز ‌گردند و زمین به نور معرفت و عشق به بقیة الله(علیه‌السلام) روشن می‌شود.  نعمت باطنی خدا «وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً ؛ [خداوند] نعمت‌های ظاهری و باطنی خود را به طور فراوان بر شما ارزانی داشته».10] ابن بابویه نقل می‌کند که از حضرت موسی بن جعفر (علیهماالسلام) درباره این آیه سؤال شد، آن حضرت فرمودند: نعمت ظاهری امام ظاهر است، و نعمت باطنی امام غایب می‌باشد، به آن جناب عرضه شد: آیا در امامان کسی هست که غایب شود؟ امام فرمودند: آری! امامی که از دیدگان مردم غایب می‌شود، ولی یاد او از دل‌های مؤمنین غایب نمی‌گردد حجت دوازدهم است.11]  حقیقتی انکار ناپذیر  «وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ ؛ سوگند به آسمان که دارای برج‌های باعظمت است.» ابن عباس نقل می‌کند، که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: ذکر خداوند عزوجل عبادت است، و یاد من و یاد علی(علیه‌السلام) هم عبادت است، و یاد امامانی که فرزند علی (علیه‌السلام) هستند عبادت است، قسم به آن خدایی که مرا به نبوت برانگیخت و بهترین مخلوقات قرار داد، وصی من بهترین اوصیاء و او حجّت خدا بر بندگانش و خلیفه او بر خلقش می‌باشد و فرزندانش امامان هدایتگر بعد از او می‌باشند، خداوند به خاطر آن‌ها اهل زمین را عذاب نمی‌کند و به خاطر آنان آسمان را نگه می‌دارد، که جز به اذن او بر زمین خواهد افتاد، به سبب آن‌ها کوه‌ها بر جایشان استوارند و بر بندگان خدا باران می‌بارد و گیاهان از زمین می‌رویند. آنان اولیای خدا و خلفای راستین من هستند، شماره ایشان همان تعداد ماه‌های سال است که دوازده نفر می‌باشند.آنگاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) این آیه را تلاوت کردند: «وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ »و فرمودند: ای ابن عباس! آیا چنین می‌پنداری که خداوند به آسمان دارای برج‌ها سوگند یاد کند و منظورش همان آسمان و برج‌های آن باشد؟ عرض کردم یا رسول الله! معنای آن چیست؟ فرمودند:اما آسمان من هستم، و اما برجها؛ امامان بعد از من هستند که اولشان علی(علیه‌السلام) و آخرینشان مهدی(صلوات الله علیهم اجمعین) است».12] در آیه اول سوره فجر نیز خداوند تبارک و تعالی به وجود حضرت بقیة الله قسم یاد می‌کند و «والفجر» به حضرت مهدی(علیه‌السلام) تأویل شده13] در ابتدای سوره عصر نیز خداوند به زمان ظهور حضرت مهدی(علیه‌السلام)سوگند یاد می‌کند.14] از تمامی این مطالب و آیاتی که خداوند به خود امام زمان(علیه‌السلام) یا به عصر ظهور ایشان قسم یاد می‌کند به این نکته پی می‌بریم که در حقانیت وجود حضرت مهدی(علیه‌ السلام) و ظهور ایشان هیچ تردید و شکی نیست و حضرتش حقیقتی انکار ناپذیر است.  نیرومندترین عالمیان  «قَالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلَى رُکْنٍ شَدِیدٍ ؛ [لوط] گفت: ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم یا تکیه‌گاه و پشتیبان محکمی در اختیارم بود.»[15] از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده که فرمودند: اینکه لوط به قومش گفت:[ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلَى رُکْنٍ شَدِیدٍ ] مقصودش جز این نبود که نیروی قائم(علیه‌السلام) را داشتم [زیرا نیروی حضرت آن چنان است که هیچ کس یارای جنگیدن و مقابله با او را ندارد] و رکن شدید یاران آن حضرت هستند که هر یک از آن‌ها قوت چهل مرد را دارد و دلشان از کوه آهن محکم‌تر است...»[16] درباره قدرت و نیروی حضرت مهدی(علیه‌السلام) از امام رضا(علیه‌السلام) نقل است که فرمودند: هنگامی که قائم(علیه‌السلام) ظهور کند جسمی قوی و نیرومند دارد به طوری که اگر دست بر بزرگترین درخت زمین بزند آن را از جا می‌کند واگر بین کوه‌ها فریاد بزند صخره‌هایش از جا کنده شود و فرو ریزد.[17]  صراط مستقیم  «فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِیِّ وَمَنِ اهْتَدَى ؛ پس به زودی خواهید دانست که [ما و شما] کدامیک اهل راه مستقیم هستیم و چه کسی هدایت شده است.»[18] امام موسی بن جعفر (علیه‌السلام) فرمودند: از پدرم درباره این آیه: [فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِیِّ وَمَنِ اهْتَدَى] سؤال کردم. پدرم فرمودند: راه مستقیم همان حضرت قائم(علیه‌السلام) است، و هدایت شده کسی است که از او اطاعت کند.[19] در آیات دیگری از قرآن[20] هم به این مطلب اشاره گردیده که منظور از هدایت شدن انسان‌ها همان اطاعتشان نسبت به چهارده معصوم (علیهم‌السلام) است و هدایت شده و رستگار کسی است که مطیع محض پیامبر و خاندان او باشد. ناگفته نماند که اطاعت از این انوار مقدس همان اطاعت و پیروی از حضرت حق است: «من اطاعکم فقد اطاع الله»21] تعهد انبیاء به ولایت مهدی(علیه‌السلام)  «وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ؛ و به راستی که ما از پیش به آدم سفارشی کردیم پس او فراموش کرد و برایش عزم و تصمیم پایداری نیافتیم.»22] از امام باقر(علیه‌السلام) درباره این آیه چنین نقل شده که فرمودند: خداوند از پیامبران پیمان گرفت و فرمود: آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، [سپس خداوند فرمود] این محمد(صلی الله علیه و آله) رسول من و علی(علیه‌السلام) امیرالمؤمنین است و جانشینان پس از او والیان امر من و گنجینه‌های علم من هستند و مهدی(علیه‌السلام) کسی است که به وسیله او دینم را یاری می‌کنم و دولتم را به وسیله او آشکار می‌سازم به او از دشمنانم انتقام می‌گیرم و به وسیله او عبادت می‌شوم. [سپس پیامبران] گفتند: پروردگارا [به این مطالب] اقرار کردیم و شهادت دادیم. ولی آدم(علیه‌السلام) نه انکار کرد و نه اقرار نمود، پس منصب اولوالعزمی برای پنج تن از پیامبران به جهت حضرت مهدی(علیه‌السلام) [و اقرار به مقام ایشان] ثابت شد، و به آدم که عزمی در اقرار نبود [این مقام عطا نشد]. و این است معنای قول خداوند تبارک و تعالی که فرمود: «وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا »23] دعایش مستجاب است « أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ ؛ [آیا بتهایی که معبود شما هستند بهترند] یا کسی که دعای مضطر را اجابت می‌کند و گرفتاری را برطرف می‌سازد و شما را خلفای زمین قرار می‌دهد.»24] از امام صادق(علیه‌السلام) در باره این آیه شریفه روایت شده که حضرت فرمودند: این آیه درباره قائم آل محمد(صلی الله علیه و آله) نازل شده، به خدا سوگند اوست آن مضطری که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز می‌گذارد و به سوی خداوند دعا می‌کند، پس [خداوند] او را اجابت نماید و ناراحتی [او] را برطرف سازد و او را خلیفه [خود] در زمین قرار دهد و این آیه قرآن از اموری است که تأویلش بعد از تنزیلش خواهد بود.25]  اوج درخشندگی ولایت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)  «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ؛ سوگند به خورشید و اوج درخشندگیش». 26]امام صادق(علیه‌السلام) درباره این آیه فرمودند: «شمس» ، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است و «اوج درخشندگی خوشید» قیام حضرت قائم(علیه‌السلام) است.27] نظر به اینکه در زمان امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) امامان ظلم و جور زمام امور را به دست گرفتند و بر مسند خلافت تکیه زدند و با سیاهی خود قصد پوشاندن نور ولایت علوی را داشتند، در زمان ظهور حضرت ولی عصر(علیه‌السلام) حقانیت ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر همگان ثابت خواهد شد و نور ولایت، زمین را روشن می‌کند و مردم به مودّت و محبّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) دینشان را می‌شناسند و به سوی خدا هدایت می‌شوند.  ستاره‌ای درخشان در تاریکی  «فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوَارِ الْکُنَّسِ ؛ سوگند به ستارگانی که باز می‌گردند، حرکت می‌کنند و از دیده‌ها پنهان می‌شوند».[28] امام باقر(علیه‌السلام) درباره این آیه فرمودند: «خُنَّس؛ امامی است که در سال دویست و شصت از مردم پنهان می‌شود به طوری که مردم از احوال او بی‌اطلاع می‌مانند، سپس مانند ستاره‌ای تابناک در شب تار آشکار می‌گردد».29] حضرت علی بن موسی الرضا(علیه‌السلام) نیز در توصیف و تعریف امام می‌فرمایند: امام ستاره‌ای است راهنما در شدت تاریکی‌ها و رهگذر شهرها و کویرها و گرداب دریاها.[30] شاید مراد حضرت رضا(علیه‌السلام) این باشد که: چنانکه از قدیم‌الایام مردم در بیابان‌ها و راه‌های طولانی به وسیله ستارگان آسمان راه را از بیراهه پیدا می‌کردند در بیابان تاریک دنیا نیز امامان معصوم(علیهم‌السلام) چراغ پر فروغ هدایت بشر می‌باشند و مردم به وسیله این ذوات مقدس راه خدا را پیدا می‌کنند و به سر منزل مقصود نائل می‌شوند. پی نوشتها :  1] - سوره زخرف، آیه 28. 2] - کفایة الاثر: ص 246. 3] - کمال الدین:: ج 1،‌ص 421.[4] - ظهور حضرت مهدی(علیه‌السلام): ص 80 . 5] - سوره زمر، آیه 69. [6] - تفسیر قمی: ج 2،‌ ص 253. 7] - سوره نور، آیه 35. [8] - نجم الثاقب: ص 123. [9] - سوره لیل، آیه 2. [10] - سوره لقمان، آیه 20. 11] - کمال‌الدین: ج 2، ص 368. [12 - الاختصاص: ص 223. 13] - تأویل الآیات الظاهرة: ص 792. 14] - کمال‌الدین: ج 2، ص 656.[15] - سوره هود، آیه 80. [16] - کمال‌الدین: ج 2، ص 673. [17] - اعلام الوری: ج 2، ص 240. 18] - سوره طه، آیه 135. [19] - تأویل الآیات: ص 323. [20] - سوره طه، آیه 82. [21] - مفاتیح الجنان:‌زیارت جامعه کبیره. [22] - سوره طه، آیه 115. [23] - بصائر الدرجات: ص 70. [24] - سوره نمل، آیه 62. [25] - تفسیر قمی: ج 2، ص 129. [26] - سوره شمس، آیه 1. 27] - تأویل الآیات الظاهره: ص 803 – المحجة: ص 427. [28] - سوره تکویر، آیه 15و16. 29] - کافی: ج 1، ص 341. 30] - کافی: ج 1، ص 286.
دسته ها :
دوشنبه هفدهم 12 1388 2:57 بعد از ظهر
خصوصیات ظهور حضرت مهدی(علیه‌السلام)در قرآن قطعی بودن ظهور    وعده فرموده به کسانی‌که ایمان آورده و عمل صالح انجام می‌دهند در ظهور حضرت مهدی خلافت دهد و دین آنان را در همه جا فراگیر کند.»2] تکمیل مطلب این‌که خداوند عزوجل به خاطر حتمی بودن و اهمّیت ظهور حضرت مهدی(علیه‌السلام) در ابتدای سوره «عصر» نیز به عصر ظهور قسم یاد می‌کند در آنجا که می‌فرماید: «والعصر ان الانسان لفی خسر؛ سوگند به عصر همه انسان‌ها در زیانکاری و خسرانند.»3] امام صادق(علیه‌السلام) درباره این آیه می‌فرمایند: «مراد از [عصر] خروج قائم (علیه السلام) است مراد از [ان الانسان لفی خسر] آن است که دشمنان ما در زیان هستند4  ناگهانی بودن ظهور «هَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَن تَأْتِیَهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ؛ آیا جز آن ساعت را انتظار می‌کشند که به ناگاه ایشان را فرا رسد در حالیکه بی‌خبر و غافل باشند.»[5امام باقر(علیه‌السلام) درباره این آیه می‌فرماید: آن ساعت حضرت قائم(علیه‌السلام) است که بناگاه [خبر ظهور و قیامش] فرا می‌رسد.6 درباره این که قیام وظهور حضرت مهدی(علیه‌السلام) ناگهانی است در قرآن آیات متعددی وجود دارد که برای نمونه می‌توان به آیه هیجدهم سوره محمّد و آیه یکصد و هشتاد و هفتم سوره اعراف و آیه اول سوره قمر اشاره نمود، و شاید رازی که در ناگهانی بودن ظهور مهدی(علیه‌السلام) نهفته است این باشد که منتظران واقعی هر لحظه آمادگی لازم را برای قیام آن حضرت داشته باشند و تمامی ساعات و لحظات عمر بیاد یوسف زهرا و منتظر او باشند که این یاد و انتظار بهترین وسیله برای ترک معصیت و انجام واجبات و در نتیجه تقرّب به حضرت باری تعالی است.  یوم الله  «وَذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللّه ؛ و روزهای خداوند را بیاد آنان بیاور.»7]حضرت باقر(علیه‌السلام) فرمودند: روزهای خدای عزوجل سه روز است: روزی که حضرت قائم(علیه‌السلام) قیام خواهد کرد، روز رجعت و روز قیامت.8  ندای آسمانی «وَاسْتَمِعْ یَوْمَ یُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ ؛ گوش فرا دار منتظر روزی باش که منادی از مکانی نزدیک ندا دهد، روزی که همگان آن صیحه را به حق می‌شنوند، آن هنگام روز خروج است. »9علی ابن ابراهیم قمی در تفسیرش از امام صادق(علیه‌السلام) نقل می‌کند که حضرت فرمودند: منادی[ از آسمان] نام حضرت قائم و نام پدرش (علیهماالسلام) را ندا می‌کند و مراد از فرموده خداوند « یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ » [صیحه‌ای است] به نام قائم (علیه ‌السلام) از سوی آسمان [که در روز خروج حضرت همگان آن را بشنوند].10 بیعت جبرئیل «أَتَى أَمْرُ اللّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ؛ فرمان خدا فرا رسیده است، برای آن عجله نکنید! خداوند منزّه و برتر است از شرک مشرکان.»[11شیخ صدوق(ره) در کتاب «کمال الدین» از امام صادق(علیه‌السلام) نقل می‌کند که فرمودند: نخستین کسی که با قائم(علیه‌السلام) بیعت می‌کند جبرئیل است که به صورت پرنده سفیدی نازل می‌شود و با آن حضرت بیعت می‌نماید، سپس یک پای بر بیت الله الحرام و پای دیگر بر بیت المقدس می‌گذارد، آنگاه با صدای رسایی که خلایق می‌شنوند فریاد خواهد زد: «أَتَى أَمْرُ اللّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ ».[12 حضرت صادق(علیه‌السلام) در روایت دیگری درباره این آیه فرمودند: [امری که نباید در آن عجله کرد] امر ما است و امر ما امر خداست... که خداوند آن را با سه لشکر یاری می‌فرماید: به وسیله فرشتگان و مؤمنان و رعب و خروج آن حضرت همچون خروج رسول الله (صلی الله علیه و آله) خواهد بود.13  اثبات ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) «وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ؛ و همانا پس از این هنگام،‌راستی و حقیقت این خبر را خواهید دانست.»14از حضرت باقر(علیه‌السلام) در باره این کلام خداوند روایت شده که فرمودند: مراد از «وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ » هنگام خروج قائم(علیه‌السلام) است[15 [و مراد از خبری که حقیقت و عظمت آن در زمان ظهور حضرت مهدی(علیه‌السلام) بر همگان آشکار خواهد شد؛ ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است چنانکه در تفسیر و تأویل آیات ابتدای سوره نبأ در تفسیر نورالثقلین جلد هشتم صفحه نود و یکم این مطلب بیان شده است].  ایمان آوردن یهودیان و مسیحیان  «وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلاَّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا؛ و هیچ کس از اهل کتاب نیست جز آنکه پیش از مرگ به وی [حضرت عیسی (علیه‌السلام)] ایمان خواهد آورد و روز قیامت او بر آنان گواه خواهد بود.»[16]علی بن ابراهیم از شهر بن حوشب نقل می‌کند که گفت: حجاج به من گفت: (ای شهر) آیه‌ای در کتاب خدا هست که در آن درماندم، گفتم: ای امیر کدام آیه است؟ گفت:این آیه: «وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلاَّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا» به خدا سوگند من دستور می‌دهم یهودی و نصرانی را گردن می‌زنند، سپس چشم بر او می‌دوزم پس نمی‌بینم لبهایش را حرکت دهد تا این که بی‌حرکت گردد؟ گفتم‌: خداوند حال امیر را اصلاح نماید، چنانکه تأویل کرده‌ای نیست. گفت: چگونه است؟‌گفتم: همانا عیسی(علیه‌السلام) پیش از روز قیامت به دنیا فرود می‌آید، پس اهل هیچ آیین یهودی و غیر آن [نصرانی] باقی نماند مگر آنکه پیش از مُردنش به او ایمان آورد، و پشت سر حضرت مهدی(علیه‌السلام) نماز می‌گزارد. حجاج گفت: وای بر تو! این را از کجا می‌گویی و از کجا آورده‌ای؟ گفتم: این را از محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب (علیهم‌السلام)نقل می‌کنم. گفت: به خدا سوگند آن را از چشمه زلالی گرفته‌ای.17]  عدم فایده ایمان کفار در ظهور «قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لَا یَنفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمَانُهُمْ وَلَا هُمْ یُنظَرُونَ ؛ [ای رسول ما] بگو در روز پیروزی ایمان کسانی که کفر ورزیدند سودی به حالشان نخواهد داشت، و مهلت داده نخواهند شد18امام صادق(علیه‌السلام) درباره این آیه فرمودند: «یوم الفتح» روزی است که دنیا بر روی حضرت قائم(علیه‌السلام) گشوده می‌شود، کسیکه پیش از آن هنگام مؤمن نبوده و بعد از این فتح ایمان آورد، ایمانش به حالش نفعی نخواهد داشت، ولی هر کس پیش از آن ایمان داشته و منتظر ظهور [حضرت مهدی(علیه‌السلام)] باشد، ایمانش برای او سودمند خواهد بود، و خداوند مقام و شأنش را نزد آن حضرت بزرگ خواهد ساخت و روز قیامت بهشت را برایش زینت کند و ... و این است پاداش دوستان و اهل ولایت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام).19 در آیه یکصد و پنجاه و هشتم سوره انعام نیز به این مطلب اشاره شده، آنجا که خداوند تبارک و تعالی فرمودند: «یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لاَ یَنفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ؛ روزی که بعضی از آیات پروردگارت فرا رسد، ایمان آوردن افرادی که قبلا ایمان نیاورده‌اند، سودی به حالشان نخواهد داشت.» امام صادق(علیه‌السلام) درباره این آیه می‌فرماید: (آیات) همان امامان هستند، و آیه‌ای که مورد انتظار است حضرت قائم(علیه‌السلام) می‌باشد، پس در آن روز ایمان آوردن کسانی‌که قبل از قیام آن حضرت با شمشیر ، ایمان نیاورده‌اند به حالشان سودی نبخشد، هر چند به امامان دیگر از پدران ایشان (علیهم السلام) ایمان داشته باشد.»20  زمین به یاری مهدی(علیه‌السلام) می‌آید  «أَفَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُواْ السَّیِّئَاتِ أَن یَخْسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرْضَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَشْعُرُونَ؛ آیا کسانی که بر کارهای زشت، مکر‌ها می‌کنند ایمن هستند از این که خداوند آنان را بر زمین فرو برد یا عذاب او از آنجا که انتظارش را ندارند به سراغشان آید.»21امام باقر(علیه‌السلام) فرمودند: ... مردی از خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) خروج کند که سیصد نفر همراهیش نمایند و پرچم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را با خود دارد. به سوی مدینه حرکت می‌کند و چون از بیابان «بیداء» بگذرد بگوید: این جای کسانی است که به زمین فرو می‌روند، و این است آیه‌ای که خدای عزوجل فرموده: « أَفَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُواْ السَّیِّئَاتِ أَن یَخْسِفَ ...»22 [زمین‌ آن‌ها را در کام کشد و آنان توان مقابله با قدرت حق را ندارند.] در حدیث مفصلی از امام باقر(علیه‌السلام) در ذیل آیه چهل و هفتم سوره نساء نیز به این مطلب اشاره شده در آنجا که فرموده: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ آمِنُواْ بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَکُم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا ؛ ای کسانی که کتاب آسمانی برایتان آمده ایمان آورید به آنچه فرو فرستادیم [بر پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله)] که تصدیق کننده کتاب‌های شماست پیش از آن که بر چهره‌هایی خط بطلان کشیم و آن‌ها را به پشت‌هایشان واژگون سازیم.»23 امام باقر(علیه‌السلام) فرمودند:... زمانی‌که فرمانده لشگر سفیانی در بیابان «بیداء» فرود می‌آید، منادی از آسمان بانگ می‌زند: ای بیداء این قوم را نابود کن، که زمین «بیداء» آن‌ها را به کام خود فرو می‌کشد، و جز سه تن کسی از آن‌ها جان سالم به در نبرد. خداوند صورت‌های آن سه را به پشت برمی‌گرداند، و درباره آن این آیه نازل شده:24] « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ آمِنُواْ بِمَا ...»25  خداوند مهدی را یاری می‌کند  «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ؛ به کسانی‌که با آنان نبرد می‌شود اجازه جنگ داده شده به خاطر این‌که به آنان ستم شده و خداوند بر یاری آنان توانست.»26«لَیَنصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ ؛ خداوند او را یاری می‌کند، همانا خداوند بسیار عفو کننده و بخشنده است.»27« وَلَئِن جَاء نَصْرٌ مِّن رَّبِّک؛ و چنانچه نصرت و یاری از سوی پروردگارت آید.»[28امام باقر(علیه‌السلام) در باره آیه اول می‌فرماید: این آیه درباره حضرت قائم(علیه‌السلام) و اصحاب اوست[133] [که خداوند بر یاری آنان تواناست و آنان را یاری می‌کند.] امام صادق(علیه‌السلام) در باره آیه دوم می‌فرماید: مراد از آن است که خداوند عزوجل پیامبر و دینش را به وسیله قائم (علیه‌السلام) که از فرزندان اوست یاری می‌کند.29 امام صادق(علیه‌السلام) درباره آیه سوم به این مطلب اشاره می‌فرمایند که: نصرت و پیروزی که از سوی پروردگار می‌آید همان قائم(علیه‌السلام) است.[30در آیات شریفه بالا نکته بسیار زیبایی وجود دارد و آن این که در آیه اول خداوند خود را بر یاری حضرت مهدی(علیه‌السلام) و اصحابش قادر و توانا می‌داند و در آیه دوم مهدی(علیه‌ السلام) را یاری کننده پیامبر و دین پیامبر(صلی الله علیه و آله) در زمان ظهورش معرّفی می‌فرماید.و در آیه سوم دیگر خداوند نمی‌فرماید ما او را یاری می‌کنیم یا دین پیامبر را به وسیله او یاری می‌نماییم بلکه می‌فرماید: حضرت مهدی(علیه‌السلام) همان نصرت و پیروزی است که از سوی پروردگار می‌آید و حضرتش را ناصر و یاور مستضعفین و مؤمنان می‌خواند. پی نوشتها :  1] - سوره زاریات، آیه 23. [2 - تأویل الآیات الظاهره: ص 695. 3 - سوره عصر، آیه 1 و 2. 4] - کمال الدین: ج 2، ص 656.5] - سوره زخرف، آیه 66. 6] - تأویل الآیات الظاهره: ص 571. 7] - سوره ابراهیم، آیه 5. 8] - خصال صدوق: ص 108 – المحجة: ص 189. 9] - سوره قاف، آیات 41 و 42. [10] - تفسیر قمی: ج 2، ص 327. [11] - سوره نحل،‌ آیه 1. [12] - کمال الدین: ج 2، ص 671 و در این باره کتاب الغیبه نعمانی و نفسیر عیاشی و دلایل الامامه طبری روایاتی وجود دارد که همگی تقریبا مضمونا با این روایت برابرند. [13] - تفسیر عیاشی: ج 2، ص 254. 14] - سوره ص، آیه 88. 15] - روضه کافی: ص 287. 16] - سوره نساء، آیه 159. [17] - تفسیر قمی: ج 1، ص 158. [18] - سوره سجده، آیه 29. 19] - تأویل الآیات الظاهرة: ص 445. [20] - کمال الدین: ج 2، ص 336. 21] - سوره نحل، آیه 45. 22 - تفسیر عیاشی: ج 2، ص261. 23] - سوره نساء، آیه 47. 24] - غیبت نعمانی: ص 149. 25] - سوره نساء، آیه 47. [26] - سوره حج، آیه 39. [27] - سوره حج، آیه 60. 28 - سوره عنکبوت، آیه 10.29] - تأویل الآیات الظاهره: ص 338. 30] - تفسیر قمی: ج 2، ص 87. [31 - تفسیر قمی: ج 2، ص 149
دسته ها :
دوشنبه هفدهم 12 1388 2:56 بعد از ظهر
X