امام زمان (عج) در روایاتاخبار و روایات فراوانی در موضوعات مختلف معارف اسلامی و اصول عقاید، احکام، اخلاقیات و اجتماعیات وارد شده است، لیکن در کمتر موردی به اندازه موضوع حضرت ولی عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ روایت نقل نقل شده است. احادیث مربوط به این باب، قسمت عمدهای از روایات را تشکیل میدهد و مهمتر اینکه نه تنها این روایات، در جوامع شیعه نقل شده بلکه در کتب حدیث اهل سنت نیز به طور مبسوط نقل شده است و نیز بعضی از آنان، مستقلاً کتابهایی به نام آن حضرت، تألیف نمودهاند. از این رو روایات راجع به ایشان، متواتر و یا نزدیک به حد تواتر است. چه آنکه قطبهای متخالف و جناحهای متضاد در عقائد در این موضوع همنوا و همآهنگ شده و روایات بسیاری را نقل کردهاند که در اینجا به چند نمونه اشاره خواهیم کرد باشد که مورد خطاب «من مات و لم یعرف امام زمانه» نیاشیم. 1. علامه سید محسن امین از ابوسعید خدری نقل کرد که رسول الله به فاطمه ـ علیهما السّلام ـ فرمود: «یا بنیه انا اعطینا اهل البیت سبعا، لم یطعها احدٌ قبلنا، نبینا خیر الانبیاء و هو ابوک و وصینا خیر الاوصیا و هو بعلک و شهید ناخیر الشهدا و هم عم ابیک حمزه و منا من له جناحان خضیبان یطیربهما فی الجنه و هو ابن عمک جعفر و منا سبطا هذه الامه الذی یصلی خلفه عیسی بن مریم ثم ضرب بیده علی منکب الحسین فقال: من هذا ثلاثا.»[1] یعنی: دخترم! هفت چیز به ما خاندان عطا شده است که به احدی پیش از ما داده نشده، نبی ما بهترین انبیاست که پدر توست و وصی ما بهترین اوصیاست که همسر توست و شهید ما بهترین شهید است که عموی پدر تو حمزه است و آن کس که با دو بال رنگین در بهشت پرواز میکند از ماست و او عموزاده تو جعفر است و دو سبط این امت فرزندان تو حسن و حسین از مایند و سوگند به خداییکه جز او خدایی نیست مهدی این است که عیسی بن مریم پشت سر او نماز میخواند از ماست آنگاه دست بر شانه امام حسین زد و سه بار فرمود: مهدی این است. 2. شیخ صدوق نقل کرده که امام حسین ـ علیه السّلام ـ فرمودند: «منا اثنا عشر مهدیا او لهم امیر المؤمنین علی بن ابیطالب و آخر هم التاسع من ولدی و هو الامام القائم بالحق یحیی الله به الارض بعد موتها و تظهر به دین الحق علی الدین کله و لو کره المشرکون له غیبه یرتد فیها اقوام و یثبت علی الدین آخرون فیؤذون و یقال لهم متی هذا الوعدان کنتم صادقین اما ان الصابر فی غیبته علی الاذی و التکذیب کالمجاهد بالسیف بین یدی رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ .»[2] دوازده نفر مظاهر هدایت از مایند که اول آنان امیرالمؤمنین و آخر آنان، همین فرزند من، امامی است که حق را برپا خواهد داشت. خداوند زمین مرده را به وجود او زنده خواهد فرمود و در پرتو او دین حق را بر همه ادیان، غالب خواهد گردانید هر چند که کفار را خوش نیاید. برای او غیبتی است که اقوامی در آن دوران غیبت از دین برمیگردند و گروههایی نیز در ایمان خود ثابت میمانند لیکن اینان مورد اذیت و آزار منکرین قرار میگیرند و به آنها گفته میشود اگر راست میگویید پس چه زمانی وعده ظهور، فرا میرسد. آگاه باشید کسی که در غیبت ولی عصر بر این آزارها و تکذیبها صبر کند به منزله کسی است که با شمشیر در خدمت رسول الله جهاد کرده باشد. 3. تشیّع، تحقق حکومت واحد جهانی را تحت رهبری امام غائب در آینده، امری ضروری میداند چنانکه روایات معتبر زیادی بر این امر دلالت دارند. «و الذی بعثنی بالحق بشیراً لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد یطول الله ذلک الیوم حتی یخرج منه ولدی المهدی ـ علیه السّلام ـ فینزل الله عیسی بن مریم فیصلی خلفه و تشرق الارض بنور ربها و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب.»[3] پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: سوگند به آن کسی که مرا برانگیخت تا مژده دهنده اسلام راستین بوده باشم اگر از عمر جهان جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند همان یک روز را به اندازهای طولانی گرداند تا فرزندم مهدی خروج کند، پس از خروج عیسی بن مریم به زمین فرود آید و در پشت سر وی نماز گذارد، آنگاه زمین با فروغ پروردگار خویش روشن شود و حکومت جهانی مهدی به شرق و غرب عالم برسد. نتایج روایت 1ـ ضرورت و قطعیت خروج و ظهور امام مهدی ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ ، لذا پیغمبر یک افق روشن را نشان میدهد. 2 ـ گسترش معنویت و رحمت و اشراف نور خدا بر سر جهان حضور پیامبران الهی و بیعت با مهدی ـ علیه السّلام ـ و برچیدن بساط ظلم. 4. امام مهدی (عج) و رشد عقل و اندیشه قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ : «اذا قام قائمنا وضع یده علی روءُس العباد فجمع به عقولهم و اکمل به اخلاقهم[4]؛ امام مهدی ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ به هنگام ظهور خویش، نیروهای عقلانی توده را تمرکز میدهد و خویهای نیکو و آرزوهای آنان را به کمال میرساند.» یعنی ظهور امام مهدی ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ در نهایت تکامل اندیشه و فکر و اخلاق و صفات روحی انسانها، قرار دارد و نیز در مرحله تکامل تاریخ، در دنباله ناکامیها و شکستها و ستمها و بیعدالتیها و فقر و بدبختی و دیکتاتوری و ... بشر قرار گرفته، به تمام آنها پایان میدهد و یک زمینه روحی مناسب با قسط و عدل مطلق و صد در صد ایجاد مینماید. 5. امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «... لا یبقی فی الارض بقعه عبد فیها غیر الله.»[5] یعنی: در سراسر گیتی سرزمینی نخواهد ماند که در آن غیر خدا پرستش شود. 6. گرفتاریها و قحطیها و بدبختیها و فقر و ناداریهایی که در دوران غیبت در گوشه و کنار جهان دیده میشود و زیاد در مطبوعات میخوانیم که در آفریقا و آمریکای لاتین و ... انسانهایی از گرسنگی جان میدهند و اکثر ممالک دنیا با کمبود غذایی مواجهند در دولت مهدی ـ علیه السّلام ـ وجود نخواهد داشت. قال رسول الله: «یکون فی امتی، المهدی تتنعم امتی فی زمانه نعیماً لم تتنعم مثله قط ... ترسل السماء مدرارا و لم تدخر الارض شیئاً من نبات[6] ؛ مهدی ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ در امت من خواهد بود، به هنگام ظهور آن حضرت آسمان، باران فراوان دهد و زمین، هیچ روئیدنی را در دل نگاه نمیدارد.» این حدیث، نشان میدهد که در جامعه اسلامی به هنگام ظهور مهدی، وفور نعمت داریم و برکات آسمانها بر اهل زمین فرود آید. 7. حدیثی که نام مهدی در آن است در مورد پیشرفت کشاورزی قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ : «یخرج فی آخر امتی المهدی یسقیه الله الغیث و تخرج الارض نباتها و یعطی المال و تکثر الماشیه[7]؛ در آخر زمان مهدی ظهور میکند. خداوند زمین را با بارانها سودمند، سیراب میسازد و زمین، هم نباتات خود را بیرون میآورد و دامها زیاد میشود.» 8. مهدی و سنت از دیدگاه رسول الله صلی الله علیه و آله عن جابر قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ : «من کذب بالمهدی فقد کفر و من کفر ومن کذب بالدّجال فقد کذب[8]؛ هر کس مهدی را تکذیب کند کفر ورزیده و هر کس دجّال را تکذیب کند دروغ گفته است.» 9. مشخصات مهدی (عج) عن علی ـ علیه السّلام ـ اَنَّه ذکر المهدی و قال: انه من ولد الحسین ـ علیه السّلام ـ و ذکر حیله قال رجل اجلی الجبین اقنی الانف ضحم البطن، اذیل الفخذین ابلج الثنا یا بفخذه الیُمنی شامه.[9] عن ابی سعید الخدری: قال: قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ : المهدی منی، اجلی الجبهه، اقنی الانف یملأ الارض قسط او عدلاً کما ملئت جورا و ظلماً و یملک سبع سنین.[10] رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: مهدی از من است و دارای پیشانی بلندی است و وسط بینی او کمی برآمده است، زمین را از عدل و داد پر میکند، هم چنانکه از ظلم و جور پر شده باشد و دوران حکومت او هفت سال خواهد بود. عن جابر بن عبدالله انصاری؛ قال: قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ : «المهدی من ولدی اسمه اسمی و کنیته کنیتی اشبه الناس بی خلقاً و خُلقاً یکون له غیبه و حیره یضّل فیها الامم یقبل کالشهاب الثاقب یملاها عدلاً و قسط کما ملئت جوراً و ظلما.»[11] رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «مهدی از فرزندان من است، نامش نام من و کنیهاش، کنیه من است، به سیرت و صورت از همه مردم به من شبیه تر است، برای او غیبت و نگرانی است که ملتها در آن گمراه شوند، ناگهان مانند تیر شهاب بیاید و زمین را از عدل و داد پر کند، هم چنانکه از ظلم و ستم پر شده باشد. قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ : «المهدی منا اهل البیت رجل من امتی اشم الانف، یملا الارض عدلاً کما ملئت جورا.»[12] مهدی از اهل بیت من است. او مردی از امت من است. بین او قلمی و کشیده است، زمین را پر از عدل میکند همان طوری که از ستم پر شده است. 10. مهدی مردی با این صفات است. قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ : «المهدی رجل ازج ابلج، یحبیء من الحجاز.»[13] 1ـ ابروانی کشیده و بلند؛ 2ـ گشادهروی نیکو؛ 3ـ سیاه چشمی درشت و زیبا که از جانب حجاز ظهور میکند. البته احادیث در این مورد بسیار است که به علت ضیق وقت به تمامی آنها نمیتوان اشاره کرد. 11. روایتی در مورد یاران حضرت مهدی (عج) معتّب، آزاد شده امام صادق علیه السّلام گفته است: شنیدم مولایم میفرماید: رسول الله فرموده است: پیامبری از پیامبران خدا، توسط قومش طرد گردید، او پناهنده به دیلم شد، مردم دیلم او را پناه دادند و یاری نموده و از او درخواست کردند که برای آنان دعا کند که خداوند عددشان را زیاد کند و قدرتشان را افزون فرموده بر دشمن غالب گرداند و زمین شهر آنها را از دستبرد دیگران نگاه دارد، و یجعل فیهم و منهم انصاراً للقائم المهدی من آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ و از خدا خواست که در برابر این احسان و عواطف، خداوند در میان آنها و از آنها، یارانی برای قائم آل محمد قرار دهد.[14] استعانت در پایان نوشته ناچیز خود در مورد حضرت مهدی آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ را با یک سلام به آستان رفیع آن باقیمانده سلسله امامت و ولایت و اداء یک شهادت، نسبت به ساحت قدس آن ولی اعظم الهی و اجداد طاهرین آن حضرت، و در آخر عرض ابتهال و تضرع و درخواست دستگیری و کمک از آن مظهر الطاف و فیض خدایی خاتمه میدهم و از تمام عزیزان میخواهم که با این عبد ضعیف، همنوا شده و به محضر مبارک امام زمان ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ خود صمیمانه عرض سلام نمایند و نیز مخلصانه آن شهادت پرافتخار و عقیدتی خود را اداء نموده و در آخر با همه وجود و از اعماق جان خود از آن ولی دوران بخواهند که از آنان دستگیری نموده و مشکلات معنوی و مادی آنان و همه جوامع اسلامی را رفع بفرماید. پی نوشتها:[1] . مجالس السنیه، ج5، ص523 نقل از غیبت شیخ طوسی. [2] . اکمال الدین؛ ص317. [3] . اکمال الدین، ص163. [4] . بحارالانوار، ج52، ص336. [5] . اکمال الدین، باب33، حدیث31. [6] . الزام الناصب، 163. [7] . بحارالانوار، ج52، ص316 و 315. [8] . مقدمه ابن خلدون، ص321. [9] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج1، ص93. [10] . سنن، ابی داود، ج4، ص152؛ طبع مصر، به نقل از احقاق الحق، ج13، ص132. [11] . فرائد السمطین؛ به نقل از احقاق الحق، ج13، ص154. [12] . بحار الانوار، ج51، ص80. [13] . معجم الاحادیث، امام مهدی ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ ، ج1، ص164. [14] . دلائل الامامه طبری، ص238. احسان قمری ـ مجموعه مقالات (ا) ،ص20اندیشه قم
حضرت مهدى(عج) درآینه حدیث1 ـ رسول اللّه (صلى الله علیه وآله وسلم) : «لاتقوم الساعة حتى یقوم القائم الحق منّا و ذلک حین یأذن اللّه عزّوجلّ له و من تبعه نجا و من تخلّف عنه هلک. اللّه اللّه عباد اللّه فأتوه و لو على الثلج فانّه خلیفة اللّه عزّوجلّ و خلیفتى.» «روز قیامت فرا نمىرسد مگر آنکه از بین ما «قائم حقیقى» قیام نماید. و آن قیام، زمانى خواهد بود که خداى عزّوجلّ او را اجازه فرماید. هرکس پیرو او باشد نجات مىیابد و هرکه از فرمانش تخلّف ورزد، هلاک مىشود. اى بندگان خدا ! خدا را، خدا را; بر شما باد که به نزدش آیید اگرچه بر روى یخ و برف راه روید. زیرا او خلیفه خداى عزّوجلّ و جانشین من است.» 2 ـ امیرالمؤمنین على (علیه السلام) : قال للحسین(علیه السلام) : «التاسع من ولدک یا حسین! هو القائم بالحق، المظهر للدین، الباسط للعدل»، قال الحسین (علیه السلام)فقلت: یا امیرالمؤمنین و إنّ ذلک لکائن؟ فقال (علیه السلام): «اى و الذى بعث محمداً بالنبوة و اصطفاه على جمیع البریّه و لکن بعد غیبة و حیرة لاتثبت فیها على دینه اِلاّ المخلصون المباشرون لروح الیقین الذین أخذ اللّه میثاقهم بولایتنا و کتب فى قلوبهم الایمان و ایّدهم بروح منه». «به حسین (علیه السلام) فرمود: نهمین فرزند تو اى حسین! قیام کننده به حق و آشکار سازنده دین و گستراننده عدالت است. امام حسین (علیه السلام) گوید: پرسیدم: یا امیرالمؤمنین! آیا حتماً چنین خواهد شد؟ فرمود: آرى! قسم به کسى که حضرت محمد (صلى الله علیه وآله وسلم)را به پیامبرى بر انگیخت و او را بر تمام خلایق برگزید، چنین خواهد شد، امّا بعد از غیبت و حیرتى که در آن کسى ثابت قدم بر دین نمىماند مگر مخلصین و دارندگان روح یقین آنان که خداوند نسبت به ولایت ما از آنان پیمان گرفته و ایمان را بر صفحه دلشان نگاشته و با روحى از جانب خود تأیید فرموده است.» 3 ـ حضرت زهرا (علیها السلام): «قال لى رسول اللّه (صلى الله علیه وآله وسلم) أبشرى یا فاطمة، المهدىّ منک». «رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به من فرمودند: اى فاطمه! ترا بشارت باد به اینکه حضرت «مهدى (علیه السلام) » از نسل توست.» 4 ـ امام حسن مجتبى (علیه السلام) فرمود: «ما منّا احدٌ اِلاّ ویقع فى عنقه بیعة لطاغیة زمانه اِلاّ القائم الّذى یصلّى روح اللّه عیسى بن مریم خلفه فان اللّه عزّوجلّ یخفى ولادته و یُغیّب شخصه لئلاّ یکون لأحد فى عنقه بیعة». «هیچ یک از ما اهلبیت نیست مگر آنکه بیعتى از طاغوت زمانش را اجباراً بر عهده دارد. مگر حضرت «قائم» که عیسى بن مریم، روحاللّه پشت سر او نماز مىگذارد. خداوند ولادت او را مخفى مىدارد و شخص او را از دیدگان، غایب مىگرداند، تا بیعت هیچ کس را بر گردن نداشته باشد.» 5 ـ امام حسین (علیه السلام): «منّا اثنا عشر مهدیّاً اوّلهم امیرالمؤمنین على بن ابیطالب(علیه السلام)و آخرهم التاسع من ولدى و هو الامام القائم بالحق. یحیى اللّه به الأرض بعد موتها و یظهر به دین الحق على الدین کلّه و لو کره المشرکون». «دوازده هدایت شده هدایتگر از بین ما هستند، اولین آنان امیرالمؤمنین على بن ابیطالب (علیه السلام) و آخرین آنان، نهمین فرزند من است که پیشواى قیام کننده به حق خواهد بود، خداوند به وسیله او زمین را پس از موات شدنش زنده مىکند و به دست او دین حق را بر تمامى ادیان پیروز مىسازد، اگرچه مشرکان را ناخوشایند باشد.» 6 ـ امام زین العابدین (علیه السلام): «إن للقائم منّا غیبتین، احداهما أطول من الأخرى... فیطول أمرها حتى یرجع عن هذا الامر اکثر من یقول به، فلایثبت علیه اِلاّ من قوى یقینه و صحّت معرفته و لم یجد فى نفسه حرجاً ممّا قضینا و سلّم لنا اهل البیت.» «براى قائم ما دو غیبت هست. یکى از آن دو طولانىتر از دیگرى است... و آن قدر طول خواهد کشید که اکثر معتقدین به ولایت، از او دست خواهند کشید. در آن زمان کسى بر امامت و ولایت او ثابت قدم و استوار نمىماند مگر آن که ایمانش قوى، و شناختش درست باشد و در نفس خویش نسبت به حکم و قضاوت ما هیچ گرفتگى و کراهتى احساس نکند و تسلیم ما اهلبیت باشد.» 7 ـ امام باقر (علیه السلام) : راوى گوید از امام (علیه السلام) در باره آیه شریفه «فلا أقسم بالخنّس الجوار الکنّس تکویر: 15 و 16» سئوال کردم. فرمود: «هذا مولود فى آخر الزمان. هو المهدى من هذه العترة. تکون له حیرة و غیبة، یضلّ فیها اقوام و یهتدى فیها أقوام. فیاطوبى لک إن أدرکته و یا طوبى لمن أدرکه.» «مراد این آیه، مولودى در آخر الزمان است که همان مهدى از این خاندان است. او را حیرت و غیبتى هست که در آن گروههایى گمراه شوند و گروههایى دیگر هدایت پذیرند. خوشا به حال تو اگر او را درک کنى و خوشا به حال هرکسى که او را درک کند.» 8 ـ امام صادق (علیه السلام) : «إنّ لصاحب هذا الامر غیبة، فلیتّق اللّه عبد و لیتمسّک بدینه». «همانا براى صاحب این امر غیبتى هست، پس بنده خدا در آن دوران باید تقواى الهى پیشه کند و به دینش چنگ زند.» 9 ـ امام کاظم (علیه السلام) : «صاحب هذا الامر، هو الطرید الوحید الغریب الغائب عن أهله الموتور بأبیه». «صاحب این امر ـ حضرت مهدى (علیه السلام) ـ رانده شده، تنها، غریب، غائب و دور از اهل و خونخواه پدر خویش مىباشد.» 10 ـ امام رضا (علیه السلام) : «... و بعد الحسن ابنه الحجّة القائم المنتظر فى غیبته، المطاع فى ظهوره، لو لم یبق من الدنیا اِلاّ یوم واحد لطوّل اللّه ذلک الیوم حتى یخرج فیملأها عدلا کما ملئت جوراً». «و بعد از امام حسن عسکرى(علیه السلام) فرزندش حضرت حجّت قائم، امام خواهد بود آن کس که در دوران غیبتش مورد انتظار، و در زمان ظهورش مورد اطاعت مؤمنان است. اگر از عمر دنیا جز یک روز باقى نمانده باشد خدا همان روز را چنان طولانى کند که قیام فرماید و زمین را از عدالت پر کند چنانکه از ستم پر شده باشد.» 11 ـ امام جواد (علیه السلام) : در باره اینکه چرا حضرت مهدى (علیه السلام)«منتظَر» نامیده مىشود فرمود: «إن له غیبة یکثر ایامها و یطول امدها فینتظر خروجه المخلصون و ینکره المرتابون و یستهزئ به الجاحدون و یکذَّب فیها الوقاتون و یهلک فیها المستعجلون و ینجو فیها المسلّمون». «او را غیبتى هست که زمانش زیاد است و پایانش به طول مىانجامد. پس مخلصین چشم انتظار قیام او مىمانند و شک کنندگان به انکار او بر مىخیزند و منکرین به استهزاى او مىپردازند و تعیین کنندگان وقت ظهور مورد تکذیب قرار مىگیرند و عجله کنندگان در آن هلاک مىشوند و تسلیم شدگان نجات مىیابند.» 12 ـ امام على النقى (علیه السلام) : «اذا غاب صاحبکم عن دار الظالمین، فتوقّعوا الفرج». «زمانى که صاحب و امام شما از دیار ستمگران غایب گشت، چشم انتظار فرج باشید.» 13 ـ امام حسن عسکرى (علیه السلام) : «المنکر لولدى کمن اقرّ بجمیع أنبیاء اللّه و رسله ثم انکر نبوّة محمد رسول اللّه (صلى الله علیه وآله وسلم) و المنکر لرسول اللّه (صلى الله علیه وآله وسلم) کمن انکر جمیع الانبیاء لأن طاعة آخرنا کطاعة اوّلنا و المنکر لآخرنا کالمنکر لأوّلنا». «کسى که فرزندم ـ مهدى (علیه السلام) ـ را انکار کند مانند کسى است که تمام پیامبران و رسولان الهى را قبول داشته باشد، اما نبوت حضرت محمد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم)را انکار کند. و انکار کننده رسول اللّه مانند کسى است که همه انبیاء را انکار نماید. چون اطاعت آخرین امام ما به منزله اطاعت اولین امام است و منکر آخرین امام ما به منزله منکر اولین امام است.» سایت مسجد مقدس جمکران
بندگان صالح، وارثان زمین وَ لَقَد کَتَبنا فِی الزّبورِ مِن بعدِ الذّکرِ أنَّ الأرضَ? 1 «و در حقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را?یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحون بندگان شایسته¬ی ما به ارث خواهند برد.» نکته ها و پیام های آیه:1- «کَتَبَ» در اصطلاح از امری حتمی و قطعی خبر می¬دهد. 2- کلمه¬ی «أرض» به خاطر داشتن «ال» استغراق همهی زمین را شامل میشود. در نتیجه، دولت کریمهی امام مهدی (علیه السلام) نیز در کل کرهی زمین، بر پا خواهد شد. 3- مراد از وراثت زمین این است که سلطه بر منافع و استفاده از آن از دیگران به بندگان صالح منتقل شده و برکات زمین نصیب ایشان خواهد شد. 4- وراثت زمین به انسآنهایی خواهد رسید که:الف) بنده خداوند بوده و همه¬ی وجودشان را برای خداوند قرار داده باشند. (عِبادِی) ب) صالح و شایسته بوده و لیاقت بهره¬برداری ازآن را دارا باشند. (الصّالِحون) بحث روایتی:امام باقر (علیه السلام) می¬فرمایند: وَ لَقَد کَتَبنا فِی الزّبورِ?«وَ قَولُهُ أنَّ الأرضَ یَرِثُها عِبادِییَ? قال: الکُتُب کُلُّها ذِکر و ?مِن بعدِ الذّکرِ وَ لَقَد کَتَبنا? قال: القائمُ و أصحابُه»؛2 «مراد از کلمهی ذکر در ?الصّالِحون أنَّ? همه¬ی کتابهای پیامبران است و مراد از ?فِی الزّبورِ مِن بعدِ الذّکرِ قائم و یاران او میباشد.»?الأرضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحون از روایات بالا استفاده می¬شود که این وعده¬ی الهی در همه¬ی کتابهای آسمانی بیان شده است. با نگاهی کوتاه به زندگی و آرمآنهای انسآنها از آغاز تا کنون، به روشنی درمییابیم که یکی از بزرگترین آرزوها و خواسته¬های همه¬ی پیامبران و اولیا برپایی جامعه¬ی توحیدی و حکومتی بر پایه¬ی فرمآنهای آسمانی و عدالت¬گستر الهی است. روشن است که این امید و آرزو زمانی محقق می¬گردد که حاکمی عادل، کاردان و توانا در رأس آن قرار گیرد. اینک ما در عصری هستیم که تنها و تنها این امید، از آخرین وجود نورانی خورشید هدایت و امامت انتظار می¬رود. پی نوشت ها:1. انبیاء (21)، 105. 2. طبرسی، مجمع البیان، ج 4، ذیل آیه . نویسنده:احمدی-فرزانه فرد
غلبه بر جمیع ادیان مسألهی مهدویّت و قیام و حکومت جهانی یک منجی عدالت-گستر و مصلحعدالت- پرور از جمله مسائلی است که نه تنها با فطرت ظلم¬ستیز و عدالت¬طلب انسآنها آمیخته و نهادینه شده است، که همه¬ی مسلمانان اعم از شیعه و سنّی و بلکه تمامی ادیان آسمانی و حتّی مکاتب دیگر آن را باور داشته و پیروان آیین خود را به ظهور آن مژده دادهاند. در آیه¬ای که بحث می¬شود، دین حق که همان دین اسلام است بر همه¬ی مکاتب و آیین¬های زمان پیروز می¬شود: یُریدونَ أن یُطفِؤُا نورَ اللهِ? هُوَ?بِأفواهِهِم وَ یأبی اللهُ إلاّ أن یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَو کَرِهَ الکافِرون الّذی أرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدَی وَ دینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلی الدّینِ کُلِّه ؛1 «میخواهند نور خدا را با دهآنهای خویش خاموش کنند،?وَ لَو کَرِهَ المـُشرکون ?ولی خداوند نمی¬گذارد تا اینکه نور خود را کامل کند، هرچند کافران را خوش نیاید او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند، هرچند مشرکان را خوش نیاید.» بحث روایتی1- محمّد بن فضیل می¬گوید: از امام کاظم (علیه السلام) درباره¬ی قول خداوند لِیُظهِرَهُ عَلَی? ?الدّینِ کُلِّه پرسیدم. ایشان فرمودند: «لِیُظهِرَهُ عَلَی جَمیع الأدیانِ عِندَ قِیامِ القائِم (علیه السلام)»؛2 « هنگام قیام قائم (علیه السلام) خداوند دین اسلام را بر همه¬ی دین¬هاچیره میگرداند.» 2- ابی بصیر می¬گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره¬ی آیه¬ی هُوَ الّذی أرسَلَ? ?... پرسیدم، ایشان فرمودند: «وَ اللهِ ما نَزَلَ تأویلُها بَعد، وَ لایَنزِلُ تأویلُها حتّی یَخرُجُ القائم (علیه السلام) فَإذا خَرَجَ القائِم (علیه السلام) لَم یَبقِ کافرٌ باللهِ العَظیمِ و لامُشرِکٌ بالإمامِ الاّ کَرِهَ خُروجَه...»؛3 « قسم به خداوند! هنوز تأویل آن نیامده و تأویل آن نیاید تا اینکه قائم خروج کند، پس هنگامی که قائم خروج کند کافری به خدا و مشرکی به امام باقی نمی¬ماند مگر اینکه خروج او را کراهت دارد ...» 3- از امیرالمؤمنین (علیه السلام) درباره¬ی آیه¬ی ?هُوَ الّذی أرسَلَ ...? نقل شده است: «... لایَبقَی قَریَةٌ الاّ وَ نُودِیَ فیها بِشَهادَةِ أن لا اِلهَ الاّ الله و أنَّ محمّداً رَسولُ اللهِ بُکرَةً وَ عَشیاً»؛4 «آبادی و شهری باقی نمی¬ماند مگر اینکه در آنجا صبح و شب به توحید و رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) شهادت داده می¬شود.» 4- شیخ صدوق در روایتی از امام حسین (علیه السلام) نقل می¬کند: «مِنَّا اثنَی عَشَرَ مَهدیاً أوَّلُهُم أمیرالمؤمنین عَلی بن أبی طالب و آخِرُهُم التّاسِعُ مِن وُلدی وَ هُوَ الإمامُ القائِم بالحقِّ یُحیی اللهُ بِهِ الأرضَ بَعدَ مَوتِها وَ یُظهِر به دینَ الحَقِّ عَلَی الدّینِ کُلِّه وَ لَو کَرِهَ المُشرکین»؛5 «از میان ما، 12 نفر مهدی است، اوّلین آنها امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و آخرین آنها نُهمین نفر از فرزندان من است. او امامی است که به حق قیام می¬کند. خداوند به واسطه¬ی او زمین را زنده می¬کند بعد از آن که مرده شده باشد و به واسطه¬ی او دین حق را به همه¬ی ادیان پیروز می¬کند، هرچند مشرکان کراهت داشته باشند.» پی نوشت ها:1. توبه (9)، 23 و 33 . 2. کلینی ،کافی، ج 1، ح 9، ص 432 . 3. شیخ صدوق،کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ب 58، ح 7 . 4. مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 60 . 5. شیخ صدوق،کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ح 3 . منبع: نگین آفرینش
آینده از دیدگاه قرآن کریمآینده از دیدگاه اسلام (1)این مطلب را در بحث اول یادآور گشتیم که اسلام هم، همراه و همگام با سایر مذاهب و ادیان آینده را مثبت ترسیم می کند. ترسیم آیند? مثبت در قرآن مجید به صورت بسیار خوبی بیان شده است؛ بدین معنی که در آغاز آفرینش انسان گفته شده است که نخستین انسان در روی زمین خلیفة الله است و خدا خواسته است در روی زمین خلیفة الله داشته باشد: « و اذ قال ربک للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفة »(1 )آنگاه که پروردگارت به فرشتگان فرمود که من در روی زمین جانشین قرار می دهم.در این مورد ملائکه یه شگفت آمدند و خدا در پاسخشان آن چیزی را فرمود که موضوعش را همه شنیده اند.یکی از اساتید بزرگوار ما(2) در این مورد تعبیر زیبایی داشت بدین مضمون که آن روز ملائکه سر پل تجریش و میدان های پاریس را دیدند و گفتند: « اتجعل فیها من یفسد فیها؟! » و جنگ جهانی اول و دوم را دیدند و گفتند: « و یسفک الدماء؟! » اما خدا علی بن ابی طالب (علیه السلام) را دید و گفت: « انی اعلم ما لا تعلمون».قرآن می گوید اصلاً پیدایش انسان در روی زمین بر مبنای خلیفة الله بودن است؛ لذا خدا در آغاز خلقت فرمود: « انی جاعل فی الارض خلیفة» . بعد که انسان روی زمین آمد خدا یک نمونه داشت، تا همه به مانند آن نمونه شوند.برای ترقیب این مطلب به ذهن لازم است که مثالی را یادآور شویم. فرض بگیرید وقتی یک مدرسه ساخته می شود سازنده و بانی آن ابراز می دارد که ما در نظر داریم که در این مدرسه کسانی پرورش دهیم که بعد ها مهندس و دکتر و متخصص بشوند. اما بعد از گذشت مدتی و قبولی یک نفر، همین سازنده آن قبول شده را بر سر صف می آورد و می گوید که تمامی تلاش و زحمت و تهیة امکانات از جانب ما به خاطر همین یک نفر بود.برخی از روایاتی که در فضایل حضرت رسول و خاندان گرامی آن حضرت است مبین این مفهوم می باشد. فی المثل، آن جا که خداوند به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) می فرماید:« لولاک ما خلقت الافلاک» .(3) اگر تو نبودی دست به آفرینش افلاک نمی زدم.آنگاه که خداوند متعال آدم ابوالبشر را آفرید از تمامی جهات نمونه بود و از این رو دیگران را فرمود که باید همچون او باشند. اما مدتی گذشت و دیگران آمدند، اما آن گونه که باید بشوند تا وعد? خداوند تحقق یابد نشدند، و موجب دلسردی مصلحین شد. ولی خداوند با ارسال انبیاء دیگر به آنان نشان می دهد که استقرار خلیفة الله درروی زمین ابتر نخواهد ماند؛ بلکه در آینده دیگرانی که مصداق اتم خلیفة الله می باشند در روی زمین مستقر خواهند شد. بعضی فکر می کردند که باید وعد? خداوند قطعی تر بشود؛ لذا در قرآن، اول می گوید: « انی جاعل فی الارض خلیفة» بعد انبیاء تذکر می دهند و به حضرت داود و سلیمان که می رسد، خداوند چنین می فرماید:« و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون».(4) برای اینکه بدانیم آیات مربوط به این موضوع در قرآن چگونه و به چه سبک و سیاقی است، مثالی می آورم: شما اجزاء این ضبط صوت را از همدیگر باز کنید و آن را با مقدار زیادی پیچ و مهره های ضبط صوت دیگر مخلوط کنید و بدهید به بنده و بگویید این اجزاء را بر همدیگر سوارنمایید. اگر من به این کار وارد نباشد از عهد? انجام این کار بر نمی آیم. اما حالا آن را بدهید به دست فردی که تعمیر کار و یا سازنده ضبط صوت را جدا می کند و روی هم سوار می کند و آ« را همچون اولش به دست شما می دهد.آیات مربوط به امامت و همچنین آیات مربوط به قائمیت در قرآن نیز بدین گونه از یکدیگر باز شده است. این را ما که وارد نیستیم، نمی دانیم از کجای قرآن امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در می آورد، یکی از وسط و یکی هم از جای دیگر در می آوردو دهبیست تا آیه را باهم و کنار هم که بگذارد، جز قائم اسلام و مهدی موعود شیعه مصداق دیگری پیدا نمی کند. از این مجموعه آیات اگر خواسته باشیم چند تا را مشخص کنیم یکی از آن ها آیه : « انی جاعل فی الارض خلیفة » است. اگر بپرسید این آیه یعنی چه، جواب خواهیم گفت: یعنی اینکه، باید در روی زمین خلیفة الله باشد.آیه دوم همان است که اشاره شد و نشان می دهد که این وعده خدا حتمی است. زیرا خداوند می فرماید: « و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون». یعنی: همانا نوشته ایم در زبور داود بعد از تورات ( در تفاسیر « ذکر» را در آیه هم به معنی تورات گرفته اند و هم به معنی تذکر) که « زمین» را بندگان صالح من وارث می شوند.خوب این زمین چقدر است؟ آیا یک قطعه زمین سیصد چهارصد متری است؟ نه، یک قطعه زمین نیست، بلکه کل ارض است، « الارض» است و این الف و لام در اینجا الف و لام جنس است، یعنی تمام زمین. پس تمام زمین را بندگان صالح به ارث خواهند برد. در آیه دیگری می فرماید: « ... ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین».(5) پس در اینجا باید این نکته را توضیح بدهم که گاهی ما کلیاتی می گوییم که فرضاً فلان کار خواهد شد، و گاه آ« را به صورت وعده در می آوریم. در کارهای معمولی هم همین طور است. مثلاً یکی از دوستان هر وقت به ما می رسد می گوید: « یک مهمانی خواهم داد». البته این یک بیان کلی است؛ اما کی؟ کجا؟ آیا پشیمان نخواهد شد؟ پس این هنوز وعده نیست. یک روز هم ایشان می آیند و می گویند: « آقا بنویسید و یادداشت کنید که من مهمانی خواهم داد». خوب، یادداشت می کنیم؛ ولی هنوز این دوست ما وعده نگرفته است. اما یک روز هم می خواهم که در فلان روز و فلان ساعت در فلان محل بیایند به مهمانی». این، سه مرحله نوید در آینده است.البته باید بدانید که یک « وعده» داریم و یک « وعید» داریم. « وعید» به معنی تهدید است و تهدید اگر عملی نشود بهتر است. اما « وعده » اگر عملی نشود قبیح و زشت است. خدا وعید زیاد دارد: « جهنم می برم، عذاب می کنم و ... » ولی بعد هم می بخشد. خداوند به سبب غفاریتش ممکن است از وعیدش تخلف کند. اما تخلف از وعده اگر داشته باشد قبیح است. چون چنین شد خدا می گوید: « وعده الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات ».(6) در ابتدا فرمود: « انی جاعل فی الارض خلیفة » اما حالا می گوید: « وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم » - یک نمونه از نحوه خلافت در داود و سلیمان بود - « و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم » دینشان را در دسترس و امکان آن ها قرار خواهیم داد. کدام دین؟ همان دینی که ما برایشان پسندیدیم. خوب، در کجای قرآن قرار دارد که این دین پسندیده چیست؟ آنجا که می فرماید: « الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً »(7) پس آن دین مورد دضایت در آی? دیگر قرآن مشخص است که چیست: « و رضیت لکم الاسلام دینا». پس در یک آیه می گوید: « و لیمکنن لهم دینکم الذی ارتضی لهم» ؛ همان دینی را که برایشان پسندیده ایم در دسترس و قابل استفاده و عمل قرار خواهیم داد. بعد می فرماید: « و لیبدلنهم من بعد خوفهم امناً » . این عنوان و یا به اصطلاح تعبیر به امنیت و خوف چیست؟ مسأله خوف یک مسأله کلی است مثل: ترس از گرسنگی، ترس از نا امنی، ترس از جنگ جهانی، ترس از جنگ های اتمی و ... اینها همه خوف است و لذا خدا می گوید: « و لیبدلنهم من بعد خوفهم امناً» . یعنی محیط و فضای ترس آلود قبلی آنان را به امنیت و آرامش تبدیل می کنیم. و بعد می فرماید: « یعبدوننی لا یشرکون بی شیئاً» بندگان خالص من خواهند بود و هیچ چیزی را برای من شریک قرار نخواهند داد.سپس می فرماید: « و من کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون». حالا بعد از این وعده یا بعد از تحقق وعده، می خواهد تکلیف کسانی را که کفر بورزند معلوم کند و می گوید این ها دیگر فاسق هستند. پس اینجا دیگر به صورت وعده در آمد. اکنون ببینیم که این وعده به مرحلة تحقق اراده رسیده است یا فقط می گویند وعده است، آن هم در مقام کلی. در این مورد هم آیه ای است که می گوید: « و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین* و نمکن لهم فی الارض و نری ؟؟؟ » .(8) توضیحاً متذکر می گردد که کلم? « مستضعف» به معنی ضعیف نیست، بلکه معنای صحیحش « ضعیف خواسته شده» یا « ضعیف نگه داشته شده» است. مستضعف ممکن است قوی هم باشد اما خواسته اند که ضعیف نگاهش دارند و یا ضعفش را خواسته اند.پی نوشتها :1. بقره، 2، 30.2. حضرت آیة الله حاج شیخ حسین وحیدی خراسانی در یکی از منابر سی سال قبل خود در مسجد ارک تهران.3. علامه مجلسی: بحار الانوار ، 15/28.4. انبیاء. 21، 105.5. اعراف، 7: 128، زمین از آن خداوند است به هر کس از بندگانش که بخواهد به ارث خواهد داد. و فرجام کار از آن رهیزکاران است. 6. نور، 24: 55: خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام می دهند وعده داده است.7. مائده، 5/ 3: امروز دینتان را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را برای شما پسندیدم.8. قصص، 28/ 5و6: و اراده داریم که بر کسانی که در روی زمین ضعیف و ناتوان نگه داشته شده اند منت بگذاریم و آنان را پیشوایان و وارثان قرار دهیم و روی زمین برایشان امکانات پدید آریم و از سوی آنان به فرعون و هامان و لشکریانشان آنچه را از آن می ترسیدند بنمایانیم.منبع: گفتارهایی پیرامون امام زمان علیه السلامسید حسن افتخارزاده
آیه دوم،آیه ی 5 از سوره ی قصصوَنُریدُ أنْ نَمُنّ عَلَی الّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الارْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أئمًّْة وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ؛1 «و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرو دست شده بودند، منّت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم و ایشان را وارث [زمین] کنیم».این آیه طبق فرمایش امام علی(علیه السلام)، در نهج البلاغه و روایاتی چند از دیگر امامان(علیهم السلام)، ناظر به پیروزی مستضعفان بر مستکبران است و اینکه سرانجام، جهان از آنِ شایستگان خواهد شد.آیه یاد شده، هرگز از یک برنامة موضعی و خصوصی مربوط به بنی اسرائیل سخن نمی گوید؛ بلکه بیانگر یک قانون کلی برای همه عصرها و قرن ها است. این بشارتی در زمینه پیروزی حق بر باطل و ایمان بر کفر است. نمونه کامل تر آن، حکومت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) و یاران آن حضرت بعد از ظهور اسلام بود.گستردهترین نمونه آن نیز، ظهور حکومت حق و عدالت در تمام کره زمین به دست حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود. این آیه از جمله آیاتی است که به روشنی، بشارت به «ظهور» چنین حکومتی میدهد؛ از این رو اهل بیت(علیهم السلام)، در تفسیر آن به این ظهور بزرگ اشاره کردهاند. از امام علی(علیه السلام) در نهج البلاغه آمده است: «لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْیا عَلَینَا بَعْدَ شِمَاسِهَا عَطْفَ الضَّرُوسِ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی?عَلَی وَلَدِهَا وَ تَلَا عَقِیبَ ذَلِکَ الَّذِِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ»3؛ «دنیا پس از چموشی و سرکشی ـ همچون شتری که از دادن شیر به دوشندهاش خودداری میکند و برای بچهاش نگه میدارد ـ به ما روی میآورد ... سپس آیه و «نرید ان نمن...» را تلاوت فرمود» . در حدیث دیگری می فرماید:3«هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ یبْعَثُ اللَّهُ مَهْدِیهُمْ بَعْدَ جَهْدِهِمْ فَیعِزُّهُمْ وَ یذِلُّ عَدُوَّهُمْ»؛ «این گروه آل محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) هستند، خداوند مهدی آنها را بعد از زحمت و فشاری که بر آنان وارد میشود، برمیانگیزد و به ایشان عزّت میدهد و دشمنانشان را ذلیل و خوار میکند». پی نوشت ها:1. قصص (28)، آیه 5.2. سیّد رضی، نهج البلاغه، ص 506.3. محمد بن حسن طوسی(ره)، کتاب الغیبة، ص184. نویسنده:خدامرلد سلیمیانمنبع:درسنامه مهدویت1-ص36تاص37
بایدها و نبایدهای گفت و گو از فرهنگ مهدویاشاره آشنایی با اهلبیت و مخصوصا امام عصر علیهمالسلام حتی در کمترین سطح و پایه هم شور و شوق خاصی را در انسان به وجود میآورد تا آنجا که خرد میخواهد در هر مجلس و محفلی سخن از او به میان آورد و همگان را با سیره و سنت این خانواده آشنا کند . این شور و شوق یکی از ویژگیهای انس با حضرت مهدی است و جز این هم نمیتوان انتظار داشت چه، وقتی مهر و عشق کسی بر دل نشست نمیشود از او سخن نگفت و وقتی از او گفتوگو کردی میشوی یک مبلغ موعودی . در این مقاله تلاش شده که ضمن بررسی مهمترین بایستههای تبلیغی در حوزه مباحث مهدوی راهکارهایی نیز برای تعمیق و گسترش هر چه بیشتر این فعالیتها ارائه گردد: 1 . بایستههای عملی در فرهنگ اسلامی کسی که نقش دعوت کننده (داعی) مردم را به عهده میگیرد، رسالت و مسئولیت سنگینی دارد و لازم است خود بیش از هر کس دیگر به آنچه مردم را به آن فرا میخواند پایبند باشد; زیرا سخن آنگاه بر دل مینشیند که از دل برآمده باشد و تنها سخنی از دل برمیآید که از مرحله ادای زبانی فراتر رفته و به عمق جان راه یافته باشد . روشن است که انسان تا چیزی را با همه وجود نپذیرد و در عمل بدان پایبند نباشد به عمق جانش راه نمییابد . با توجه به آنچه گفته شد کسی که میخواهد جامعه پیرامون خود را به سوی امام زمان (علیه السلام) فراخواند و آنها را دعوت به توجه و انس و التفات بیشتر نسبتبه آن حضرت کند، قطعا باید خود بیش و پیش از دیگران با امام زمان (علیه السلام) رابطه معنوی برقرار کند و در زندگی فردی و اجتماعی خود یاد و نام آن حضرت را همواره درنظر داشته باشد . افزون بر این، انس و ارتباط معنوی با امام عصر (علیه السلام) از جهت دیگری نیز برای مروجان و مبلغان فرهنگ مهدوی ضروری است و آن به دست آوردن پشتوانه لازم در فعالیت تبلیغی و ترویجی است . توضیح آنکه: به دلیل شرایط فرهنگی خاص حاکم بر برخی از محیطها فعالیت تبلیغی و ترویجی چندان ساده نیست و قطعا مسائل و مشکلاتی را به همراه خواهد داشت; از این رو اگر مروج و مبلغ این فرهنگ از ظرفیت و تحمل بالایی برخوردار نباشد چه بسا که پس از مدتی دچار یاس و دلسردی شود . در این شرایط تنها چیزی که میتواند ظرفیت و تحمل لازم را به فعالان در این حوزه ببخشد و پشتوانه لازم را برای آنها فراهم کند ارتباط معنوی با امام عصر (علیه السلام) است . در صورت وجود این ارتباط معنوی، ظرفیت و تحمل محدود ما در پیوند با ظرفیت و تحمل نامحدود آن امام وسعت و گسترش مییابد و به ما توان تحمل سختیها و مشکلات این راه را عطا میکند . در اینجا ممکن است پرسیده شود: چگونه میتوان با امام مهدی (علیه السلام) رابطه معنوی برقرار کرد؟ در پاسخ باید گفت: این کار بسیار ساده است . البته به شرط آنکه از همان ابتدا به دنبال دستیافتن به جایگاههای بسیار بالایی چون تشرف خدمت آن حضرت نباشید، بلکه قدم به قدم و به تدریج این رابطه معنوی را گسترش داده و تعمیق بخشید . نخستین قدمها برای ایجاد ارتباط معنوی با امام عصر (علیه السلام) میتواند با انجام یک یا چند مورد از کارهای زیر آغاز شود: خواندن دعای عهد در هر صبحگاه; عرض سلام خدمت آن حضرت در آغاز و پایان هر روز; خواندن زیارت آلیاسین یا دعای ندبه در هر روز جمعه; دعا برای سلامتی آن حضرت در مواقعی چون قنوت نماز و تعقیب نمازهای روزانه; خواندن نماز امام زمان; توسل به آن حضرت در مواقع سختی و مشکلات و ... همانطور که گفته شد لازم نیست همه این کارها را به یکباره و همزمان آغاز کنید، یکی دو مورد از کارهای یاد شده را انتخاب و سعی کنید به طور مرتب و مستمر آن را انجام دهید و به تدریج کارهای دیگر را نیز به برنامه خود اضافه کنید . گفتنی است که شما میتوانید با بهرهبرداری از کتاب راز و نیاز منتظران، که از سوی انتشارات موعود منتشر شده، بیش از پیش با دعاها، زیارتها، نمازها و صلوات و توسلات مرتبط با امام عصر (علیه السلام) آشنا شوید . این نخستین قدم در راه ایجاد ارتباط معنوی با امام عصر (علیه السلام) است و قطعا با مواظبتبر انجام کارهایی که از آنها یاد شد، رفته رفته روح انتظار در شما زندهتر شده، پیوند معنوی شما با امام مهدی (علیه السلام) مستحکمتر میشود و با آن حضرت انس و الفتی بیشتر پیدا میکنید . اما پس از این مرحله باید تلاش نمایید که حضور امام عصر (علیه السلام) را بیش از پیش در زندگی فردی و اجتماعی خود احساس کنید . احساس حضور امام به این است که شما آن حضرت را شاهد و ناظر بر رفتار، گفتار و پندار خود بدانید و هر آنچه را که خشنودی امام زمان (علیه السلام) در آن است انجام دهید و از هر آنچه که موجب ناخشنودی آن امام میشود دوری گزینید . این حداقل وظیفهای است که ما در برابر حجتخدا داریم و آن حضرت نیز به صراحت انجام این وظیفه را به عهده همه ما گذاشتهاند: هر یک از شما باید آنچه را که موجب دوستی ما میشود، پیشه خود سازد و از هر آنچه که موجب خشم و ناخشنودی ما میگردد، دوری گزیند; زیرا فرمان ما به یکباره و ناگهانی فرا میرسد و در آن زمان توبه و بازگشتبرای کسی سودی ندارد و پشیمانی از گناه کسی را از کیفر ما نجات نمیبخشد . (1) قطعا اگر این وظیفه را به درستی و بهطور کامل انجام دهیم میتوانیم امیدوار باشیم که، براساس وعده امام صادق (علیه السلام)، خداوند ما را به عنوان یکی از یاوران امام مهدی (علیه السلام) بپذیرد: هر کس دوست میدارد از یاران [حضرت] قائم باشد، باید منتظر باشد و پرهیزکاری و اخلاق نیکو پیشه کند، در حالی که منتظر است، پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش قائم - که بر او درود باد - بهپا خیزد، پاداش او همچون پاداش کسی خواهد بود که آن حضرت را درک کرده است . پس کوشش کنید و در انتظار بمانید . گوار باد بر شما [این اجر] ای گروه مشمول رحمتخداوند! (2) 2 . بایستههای نظری براساس روایات قطعی و تردیدناپذیری که از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده، بر هر مسلمانی واجب است که امام زمان خود را بشناسد . این موضوع از چنان اهمیتی برخوردار است که فرمودهاند: کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد مانند کسی است که در عصر جاهلیت; [عصر گمراهی]، از دنیا رفته است . (3) با توجه به این موضوع هر یک از ما وظیفه داریم که در حد توان، امام و حجت عصر خود; یعنی امام مهدی (علیه السلام) - که دوازدهمین امام از سلسله امامان شیعه و فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است - بشناسیم . قطعا به همان میزان که ما امام زمان (علیه السلام) را بشناسیم به همان میزان هم از تیرگی، تباهی و گمراهی عصر جاهلی دور و به روشنایی، سعادت و رستگاری نزدیک میشویم . حال این پرسش مطرح میشود که امام مهدی (علیه السلام) را به چه روش و از طریق چه منابعی میتوان شناخت . دو دیدگاه در شناخت امام زمان (علیه السلام) شخصیت و ابعاد وجودی امام مهدی (علیه السلام) را از دیدگاههای مختلف میتوان مورد مطالعه و بررسی قرار داد که مهمترین آنها ®دیدگاه اعتقادی (کلامی) - تاریخی¯ و ®دیدگاه فرهنگی - اجتماعی¯ است . پیش از آنکه به بررسی هر یک از دیدگاهها بپردازیم، لازم استیادآوری کنیم که این دو دیدگاه، مکمل یکدیگرند و بدون شک نمیتوان بدون شناخت درست اعتقادی - تاریخی از امام مهدی (علیه السلام) به شناخت فرهنگی - اجتماعی از آن حضرت دستیافت . 1 . دیدگاه اعتقادی - تاریخیدر این دیدگاه به طور عمده دو بعد از ابعاد شخصیت و زندگانی امام مهدی (علیه السلام) مورد توجه قرار میگیرد: نخست این که آن حضرت، حجتخدا، تداوم بخش سلسله حجتهای الهی و دوازدهمین امام معصوم از تبار امامان معصوم شیعه (علیهم السلام) است که در حال حاضر در غیبتبه سر میبرند ; دوم اینکه ایشان شخصیتی است تاریخی که در مقطع زمانی معینی از پدر و مادر مشخصی به دنیا آمده، حوادث متعددی را پشتسر گذاشته، با انسانهای مختلفی درارتباط بوده و منشا رویدادها و تحولات مختلفی در عصر غیبت صغری بودهاند . براین اساس در بیشتر کتابهایی که با دیدگاه اعتقادی - تاریخی به بررسی شخصیت و ابعاد وجودی امام مهدی (علیه السلام) پرداختهاند با سرفصلهای مشابهی روبرو میشویم که برخی از مهمترین آنها به قرار زیر است: 1 . لزوم وجود حجت الهی در هر عصر2 . اثبات ولادت3 . دلایل امامت4 . ویژگیهای شخصی5 . فلسفه غیبت6 . نواب خاص7 . راز طول عمر8 . معجزات9 . توقیعات (پیامها)10 . نشانههای ظهور آن حضرت و ... قطعا پرداختن به همه کتابهایی که از قرنها پیش تاکنون با دیدگاه یادشده به رشته تحریر درآمدهاند، در گنجایش این مقاله نیست، پس به ناچار به ذکر عناوین و نویسندگان برخی از مهمترین این کتابها - که در واقع مصادر اصلی فرهنگ مهدوی شیعی به شمار میآیند - به ترتیب تاریخ اشاره میکنیم . شایان ذکر است که برخی از این کتابها در زمره مجموعه کتابهای حدیثی یا تاریخی شیعهاند که بخشی را به بررسی ابعاد اعتقادی و تاریخی فرهنگ مهدوی اختصاص دادهاند: 1 . الکافی، ابیجعفر محمد بن یعقوب کلینی (درگذشته به سال 328 یا 329 ق) ; همانطور که میدانید کتاب الکافی جزء کتابهای چهارگانه (کتب اربعه) روایی شیعه است که در 8 جلد (عربی) به چاپ رسیده است . این مجموعه 8 جلدی شامل سه بخش کلی اصول (جلد 1 و 2)، فروع (جلد 3 - 7) و روضه (جلد 8) میباشد که ®اصول کافی¯ دربردارنده روایات اعتقادی، ®فروع کافی¯ در بردارنده روایات فقهی و عبادی و ®روضه کافی¯ شامل، روایات اخلاقی است . شایان ذکر است که جلد اول و دوم کتاب الکافی که مباحث اعتقادی را دربردارد، با عنوان اصول کافی در چهارجلد ترجمه شده و در دسترس همه علاقهمندان به معارف شیعی قرار گرفته است . (4) بخش عمدهای از جلد اول (متن عربی) این کتاب (صص 554 - 168) با عنوان ®کتاب الحجه¯ به بیان دلایل وجود حجتخدا در عالم هستی، ویژگیهای امامان معصوم (علیهم السلام)، دلایل امامت هر یک از امامان شیعه و تاریخ زندگانی آنها اختصاص یافته است . عزیزانی که علاقهمندند مباحثیادشده را از متن ترجمه شده جستوجو کنند میتوانند به جلد اول این کتاب (صص 395 - 236) و جلد دوم آن مراجعه کنند . 2 . کمال الدین و تمام النعمة، ابی جعفرمحمد بن علی بن الحسین معروف به ®ابن بابویه¯ و ®شیخ صدوق¯ (در گذشته به سال 381 ق): چنانکه مرحوم شیخ صدوق در مقدمه این کتاب آورده است، امام مهدی (علیه السلام) در رؤیایی صادقه دستور تالیف کتاب یادشده را به ایشان دادهاند . کتاب کمال الدین و تمام النعمة که یکی از مصادر منحصر به فرد موضوع مهدویتبه شمار میآید، مشتمل بر یک مقدمه و 58 باب است . در مقدمه به پاسخ برخی شبهات در مورد امام مهدی (علیه السلام) پرداخته شده و در ابواب کتاب موضوعات متنوعی مورد بررسی قرار گرفته است . برخی از موضوعاتی که در این ابواب بررسی شده به شرح زیر است: احوال کسانی که عمرهای طولانی داشتهاند; دلایل نیاز مردم به امام; روایاتی که از پیامبر (ص) و امامان معصوم (علیهم السلام) در مورد غیبت امام دوازدهم وارد شده است; میلاد امام مهدی (علیه السلام) ; کسانی که آن حضرت را دیدهاند; توقیعاتی که از امام مهدی (علیه السلام) رسیده است و ... این کتاب نیز ترجمه شده و برای همگان قابل استفاده است . (5) 3 . کتاب الغیبة، ابن ابی زینب، محمد بن ابراهیم بن جعفر، معروف به نعمانی (از علمای قرن چهارم هجری قمری) ; این کتاب یاد شده مشتمل بر یک مقدمه و 26 باب است . نویسنده در مقدمه نسبتا طولانی این کتاب، به بیان دلایل و انگیزه تالیف کتاب پرداخته ودر ابواب مختلف آن موضوعاتی چون ضرورت شناخت امام (علیه السلام) ; غیبت امام زمان (علیه السلام) ; ویژگیها و خصائل حضرت صاحب (علیه السلام) ; علائم پیش از ظهور; وضع شیعه هنگام قیام قائم (علیه السلام) و ... را بررسی کرده است . کتاب الغیبة نیز ترجمه شده و به همراه متن عربی در اختیار اهل پژوهش قرار گرفته است . (6) 4 . الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، محمدبن محمدبن نعمان معروف به ®شیخ مفید¯ (درگذشته به سال 413 ق) . این کتاب مجموعه کاملی از تاریخ زندگانی و شرح احوال و اوصاف امامان شیعه است که در یک مقدمه و 40 باب سامان یافته است . باب 35 تا 40 این کتاب به امام مهدی (علیه السلام) اختصاص یافته و در آنها موضوعاتی چون تاریخ ولادت; ادله امامت; معجزات و نشانههای ظهور آن امام بررسی شده است . متن اصلی این کتاب نیز چون چند کتابی که پیش از این از آنها یاد شد، به همراه ترجمه فارسی به چاپ رسیده است . (7) شایان ذکر است که شیخ مفید (رحمه ا...) رسالههای مستقلی نیز در باب غیبت امام عصر (علیه السلام) و پاسخ به سؤالات و شبهات مطرح در این زمینه دارند که از آن جمله است: الرسالة فیالغیبة (8) (چهار رساله مستقل) و الفصول العشرة فیالغیبة (9) . 5 . کتاب الغیبة، ابیجعفر محمدبن الحسن الطوسی، معروف به ®شیخ طوسی¯ (درگذشته به سال 460 ق). این کتاب که در مجموعه معارف مهدوی شیعه جایگاه خاص و قابل توجهی دارد، از دیرباز مورد توجه علما و اندیشمندان بوده و بسیاری از کسانی که در سدههای اخیر به تالیف کتاب در این زمینه پرداختهاند، از آن بهرهبرداری کردهاند . چنانکه شیخ طوسی (ره) در مقدمه کتاب آورده است، ایشان این کتاب را برای بررسی مباحث مختلف مرتبط با غیبتحضرت صاحبالزمان (علیه السلام)، دلیل آغاز غیبت و علت استمرار آن و همچنین پاسخ به شبهات و سؤالاتی که در این زمینهها از سوی مخالفان مطرح میشده، به رشته تحریر درآوردهاند . این کتاب نیز چون برخی دیگر از کتابهایی که از آنها یاد شد، ابتدا به مسئله امامت امام عصر (علیه السلام) در زمان غیبت و دلایل موجود در این زمینه و همچنین اثبات تولد آن حضرت پرداخته و با ذکر برخی از توقیعاتی که از سوی آن حضرت صادر شده، معرفی برخی از کسانی که در دوران غیبت صغری توفیق وکالت و نمایندگی از سوی امام مهدی (علیه السلام) را داشتهاند و همچنین بیان برخی نشانههای ظهور مباحثخود را به پایان برده است . کتاب یاد شده نیز ترجمه شده و برای کسانی که توانایی استفاده از متن عربی را ندارند قابل استفاده است . (10) 6 . اعلام الوری باعلام الهدی (11) ، ابی علیالفضلبن الحسن الطبرسی معروف به ®امینالاسلام طبرسی¯ (548 - 468 ق). . این کتاب که در دو جلد به چاپ رسیده دربردارنده تاریخ زندگانی، دلایل و معجزات و فضائل و مناقب پیامبر گرامی اسلام (ص) و اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است . در بخش پایانی کتاب یادشده مباحث مختلف مرتبط با امام دوازدهم شیعیان در ضمن پنج باب به شرح زیر بررسی شده است: باب اول: نام، کنیه، لقب، محل تولد، نام مادر امام دوازدهم و کسانی که آن حضرت را دیدهاند; باب دوم: روایاتی که در زمینه امامت امام دوازدهم از پدران آن حضرت(علیه السلام) رسیده است; باب سوم: چگونگی استدلال به روایات برای اثبات امامت آن حضرت، دلایل و نشانههایی که در دوران غیبت صغری از آن حضرت آشکار شده و دلالتبر امامت ایشان میکنند، برخی از توقیعات (نامهها و پیامهایی) که از آن حضرت رسیده است، کسانی که آن حضرت را دیدهاند و یا وکیل ایشان بودهاند; باب چهارم: نشانههای سال و روز قیام قائم (علیه السلام)، سیره آن حضرت در زمان ظهور و خصال ظاهری آن حضرت; باب پنجم: پاسخ به شبهات و پرسشهایی که مخالفان مطرح میکنند . 7 . بحارالانوار الجامعةلدرر اخبارالائمة الاطهار(علیهم السلام)، محمدباقر مجلسی معروف به ®علامه مجلسی¯ (1111 - 1037 ق). . این مجموعه: 110 جلدی، یکی از بزرگترین مجموعههای روایی شیعه به شمار میآید و دربردارنده روایات بسیاری در زمینههای مختلف اعتقادی، اخلاقی، فقهی، تاریخی و ... است . سه جلد از این کتاب; یعنی جلدهای 51 تا 53 با عنوان ®تاریخالحجة¯ به بررسی ابعاد مختلف زندگی امام عصر (علیه السلام)، از تولد تا غیبت و از غیبت تا ظهور اختصاص یافته و در آن بخش عمدهای از روایاتی که در هر یک از این زمینهها از پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (علیهم السلام) نقل شده، جمعآوری گردیده است . مجلدات یاد شده که دربردارنده مطالب جلد 13 از چاپهای قدیمی بحارالانوار استبه دفعات ترجمه شده و برای همه علاقهمندان قابل استفاده است . (12)پینوشتها: 1 . محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج53، ص176، ح7 . 2 . محمدبن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبة، ص200، ح16 . 3 . محمدباقر مجلسی، همان، ج8، ص368 . 4 . مترجم این کتاب سیدجواد مصطفوی و ناشر آن دفتر نشر فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام) است . 5 . متن کامل کتاب کمالالدین و تمامالنعمة توسط منصور پهلوان ترجمه و در سال 1380 از سوی سازمان چاپ و نشر دارالحدیث و در سال 1382 از سوی انتشارات مسجد مقدس جمکران در دو جلد به همراه متن عربی منتشر شده است . 6 . این کتاب توسط محمدجواد غفاری ترجمه و در سال 1376 از سوی نشر صدوق به همراه متن عربی منتشر شده است . 7 . این کتاب توسط سیدهاشم رسولی محلاتی و ترجمه از سوی انتشارات علمیه اسلامیه منتشر شده است . 8 . ر . ک: مصنفات الشیخ المفید، ج 7 . 9 . ر . ک: همان، ج 3 . 10 . این کتاب توسط شیخ محمد رازی ترجمه و با نام تحفه قدسی در علائم ظهور مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در سال 1350 از سوی انتشارات کتابفروشی اسلامیه منتشر شده است . 11 . ترجمه نام این کتاب این است: ®شناساندن پیشوایان هدایتبه مردمان¯ 12 . جلد 13 بحارالانوار به دفعات ترجمه و منتشر شده است، که معروفترین آنها ترجمه آقای علی دوانی است که با نام مهدی موعود از سوی انتشارات دارالکتب الاسلامیه منتشر شده است .اخیرا هم این کتاب با ترجمه حسن بن محمد ولی ارومیهای از سوی انتشارات مسجد مقدس جمکران منتشر شده است . ابراهیم شفیعی سروستان / ماهنامه موعود جوان شماره 27و 28
سینمای ما در حوزه فرهنگ مهدوی فقیر استگفتوگو با محمد نوریزاداشاره: چهره محمد نوریزاد نویسنده و کارگردان برای جامعه ما کاملاً شناخته شده است. مردم با سبک و سیاق آثار قلمی و تصویری او آشنا هستند. جدید ترین اثر تصویری او سریال «چهل سرباز» است؛ به همین بهانه گفت وگویی با وی ترتیب دادهایم که توجه خوانندگان عزیز را به مطالعه آن جلب میکنیم.جناب نوریزاد به عنوان اولین سؤال بفرمایید هدف از ساخت سریال تاریخی «چهل سرباز» چیست؟«چهل سرباز» فراخوان هویت گمشده ماست. من همواره از اینکه جوانان وبزرگان از گذشته خودشان بهره کافی نمیبرند رنج میبردم؛ زیرا این امر باعث منفک شدن ما از گذشته میگردد و هرگز آینده را با بیاعتنایی به گذشته نمیتوان ساخت. اگر میخواهیم به آخرالزمان فکر کنیم نباید از صدر اسلام غافل بود. پیوند صدر اسلام با آینده لازم و ملزوم هستند. من معتقدم در پروندة ایران زمین و در پیشگاه خداوند یک نگرشی و عنایتی است که این قوم را برای آینده و آخرالزمان برگزیده است. نمیخواهم از منظر قومگرایی به ایران نگاه کنم، ولی وقتی میبینم پدران و مادران ایرانی در گذشته هیچ گاه بتپرست نبودهاند، یک شعف ذاتی به من دست میدهد. در کل اقوام و ملل در طول تاریخ تنها کشوری که مردمانش هیچگاه بتپرست نبودهاند، ایرانیان هستند و این برای ما خیلی با حلاوت است. و ما را سر شوق میآورد، لذا فکر کردم چگونه میتوانم این پیشینه پاک و شریف را با آینده پیوند داد. آمدم بخشی از درخشندگیهای اساطیر را انتخاب کردم، و به بخش دیگری از باورهای خودمان در صدر اسلام پیوند زدم و از آنجا به آینده سفر کردم. چهل سرباز، پیوند این چنینی و دیرینه باور ما به آینده است. امیدوارم که توانسته باشم در این گزینش سخت و طوفانی این امانت را به جایگاه واقعی خود رسانده باشم.«چهل سرباز» چه تفاوتی با فیلم قبلی شما یعنی «انتظار» دارد؟بسیار متفاوت است در عین حال از یک منظر هیچ تفاوتی ندارد؛ از نظر ظاهری متفاوت است، زیرا فیلم انتظار در امروز میگذشت، شهر و روستای امروز بود، ولی چهل سرباز، از عصر رستم و اسفندیار آغاز میشود و به مالک اشتر و امام علی(ع)، پیامبر(ص)، خندق، خیبر و ... میرسد اما از جهاتی مشترکات فراوانی دارند. آنجا شهری بود و رجعت به روستا که مظهر پاکی است، اینجا هم ما رجعت به یک بخشی از تاریخ گذشتة خود داریم. در چهل سرباز، گویی بشریت و ایرانیان در یک انتظار بزرگ به سر میبرند، من باور ندارم که پهلوانان و بزرگان ایران زمین هفتاد سال عمر کردند تا صرفاً پاکی بیفشانند! بلکه آنها به شکل فطری و ذاتی به آینده درخشان میاندیشند پس هر انسان پاکی متوقف در حال نیست لذا به آیندهای خوب و پاکتر چشم دارد.حال که صحبت به فیلم «انتظار» کشید اجازه بدهید سؤال کنم نوع برخورد مخاطبان با این فیلم چگونه بود؟به دلیل اینکه فیلم انتظار در سطح عموم اکران نشد، لذا مخاطبان آنچنانی نداشت. انتظار را من برای جایی ساختهام که میلی برای اکران آن وجود نداشت و متأسفانه در بایگانی ماند؛ بنابراین فرصت برای ظهور و حضور در میان مخاطبان پیدا نکرد. انتظار مخاطب ما با اینگونه مقولهها میتوانند ارتباط برقرار کنند. متأسفانه بینندگان تلویزیون به گونهای تربیت شدهاند که ذائقة آنان اینگونه فیلمها را نمیپذیرد. فیلم سینمایی انتظار دارای چنین شرایطی نبود؛ شاید اگر امروز من میخواستم فیلم انتظار را بسازم تلاش میکردم از باریکهراههایی که باعث علاقمندی مخاطب میشود، عبور کنم و این مفاهیم را در آن راستا به کار بگیریم.اگر اجازه بدهید برگردیم به سؤالات دربارة سریال چهل سرباز. سؤال دیگر من این است که در روند ساخت چهل سرباز با چه مشکلاتی روبرو بودید؟من از خدای خوب و مهربانم سپاسگزارم که این توفیق را به من داد ولی در پاسخ به سؤال شما باید بگویم از لحظهای که کلید سریال چهل سرباز زده شد بسیاری از دوستان از اینکه چنین اثری قرار است توسط بنده ساخته شود برآشفته شدند و لذا موانعی در تداوم کار ایجاد میشد و سختیهای فراوانی، به لحاظ روحی، بر من تحمیل شد ولی لطف خدا را در این کار فراوان دیدم؛ من روزهایی را در این کار گذراندم که دیگران تصمیم گرفته بودند به شدت و با سرعت تولید آن متوقف گردد؛ ولی من احساس میکنم اراده الهی تعلق گرفت این امر محقق شود.از آنجا که شما یکی از صاحبنظران در عرصة سینمای مهدویت و معناگرا هستید نقاط ضعف سینمای ایران را در زمینه ساخت فیلم مهدویت در چه میبینید؟سینمای مهدویت را میتوان به دو نوع تعبیر کرد: یکی اینکه فیلمهایی هستند که از واژههایی مانند: «امام زمان»، «مهدی»، «انتظار»، «عدالت» و... سرشار باشد و در آنها حرف از صاحبالزمان(ع) به میان آید؛ به نظر من اینها اگر چه ظاهری از فیلم مهدوی میتواند داشته باشند، اما باور من این است که هر اثری، چه در سینما و چه در سایر عرصههای هنر را که اصرار به گسترش عدالت، پاکی و درستی و آیندهنگری با بهرهگیری از گذشته و امروز داشته باشد، در قالب فیلمهای مهدوی میتوان قلمداد کرد و میتوان برای آنها ارج و جایگاه قائل شد. تصور من بر این است که یک فیلمساز هالیوودی هم میتواند با ساخت فیلم مناسب در این جایگاه قرار گیرد؛ این گونه نیست که در کشور ما که تعلقات این چنینی دارند فقط و فقط فیلم مهدوی ساخته و پرداخته میشود. من معتقدم فیلمساز اروپایی که بر ناگواریهای سرزمین خودش و اجتماعی پیرامون خود بر میشورد و عدالت و پاکی را آرزو میکند، اشاره به یک جایگاه پاک و آیندة امیدوار دارد، او هم در این راستا قرار میگیرد؛ پس حوزة مهدویت فقط و فقط در میان ما شیعیان مطرح نیست بلکه این یک امر فطری است، که انسانها عدالتجو هستند و امید به آیندة خوب دارند.با تشکر از توضیحاتی که ارائه کردید، سؤال دیگر را این گونه مطرح میکنم، با توجه به تجربیات جدیدی که در روند ساخت این سریال کسب کردهاید فکر میکنید چه مشکلاتی بر سر راه ساخت این چنین فیلمهایی قرار دارد؟کشور ما برای سینما و تلویزیون سرمایهگذاری نمیکند. از طرفی انقلاب ما فرهنگی است و انصاف حکم میکند که فرهنگ محوری در بین تمامی حوزهها صورت پذیرد؛ به عبارتی فرهنگ انقلاب را بگذاریم وسط و سایر حوزهها از آن تغذیه کنند، ولی ظاهراً این گونه است که سرمایههای کشور در سایر حوزهها هزینه میشود و آنچه در انتها میماند به فرهنگ اختصاص مییابد. از این تتمة سرمایه، بخشی به سینما و تلویزیون اختصاص مییابد. شاید به همین دلیل باشد که این گونه آثار کم ساخته میشوند. دوستان هنرمند در این حوزهها کمتر وارد شدند و به همین دلیل سینمای ما در این حوزه فقیر است، هم به لحاظ تکنیک و هم به لحاظ اینکه مخاطب خود را بر این باور بنشانیم که بتواند تماشاگر این گونه آثار باشد. باید یک ممارست همه جانبه در شوق برانگیزی داشته باشیم که هم سازندگان این گونه آثار و هم بینندگان اینگونه آثار بر سر سفره بنشانیم و بگوید میتوان از این دست آثار تولید کرد و لذت برد و از زیبایی و غنای آن بهرهمند شد. امید داریم که در آینده این اتفاق رخ دهد، اگر چه در گذشته کم بوده یا نبوده. ما یک سفره بسیار گستردهای به نام شاهنامه داریم به همان نسبتی که بر سر سفره انتظار و مهدویت ننشستهایم، در حوزة سینما و تلویزیون هم بر سر سفرة فردوسی و شاهنامه ننشستیم؛ این بیتوجهی ما را از دو بال محروم کرده یکی درخشندگی نیاکان و دیگری از افق روشن آینده، که در چنین شرایطی، انتظار پرواز نباید داشت.تا کنون فیلمهای اندکی در حوزه مهدویت ساخته شده، به نظر شما کدام فیلم برترین است و به هدف نزدیکتر است؟با آن تعریفی که بنده قبلاً از فیلم مهدویت ارائه کردم، خیلی از آثار را میتوان در این جایگاه اسم برد فیلم «آژانس شیشهای» یک فیلم مهدوی است، هر اثری که اصرار بر عدالتخواهی و عدالتجویی داشته باشد و آینده پاکی را آرزو کند، به نظر من فیلم مهدوی است، ولی اینکه حالا اسمهایی یا الفاظ و واژههایی در صورت ظاهر یک فیلم میتواند در این جایگاه قرار گیرد، باید بگویم خیر این گونه نبوده است.ما باید روح مهدویت را در متن جامعه و غوغای زندگی و تمدن جستجو کنیم. سینمای ایران در مجموع به غیر از خط زدن بعضی فیلمها که مختص گیشه ساخته میشود، سینمای پاکی است و در عین حال پوک؛ یعنی پاکی پوک، یک پاکی جهتدار و منبعث از یک معرفت بزرگ نیست. من آرزو میکنم این ضعفها که عمدتاً ضعف نگرش و اندیشه است برطرف گردد و سینماگران قوی پا به عرصه ساخت آثار متفکرانه بگذارند. ما به لحاظ تکنولوژی سینمایی فقیر هستیم، علت آن نیز مشخص است ما چه بخواهیم و چه نخواهیم با مردم مواجه هستیم و در میان آنان به سر میبریم؛ اگر اثری نتواند با مردم ارتباط برقرار کند خاک خواهد خورد.به عنوان آخرین سؤال، لطفاً آخرین وضعیت اثر اخیرتان را توضیح دهید و بفرمایید که خوانندگان چه زمانی شاهد پخش آن خواهند بود؟سریال مراحل تدوین، دوبله و موسیقی را طی میکند ولی پیش از آن اصرار داریم که دو بخش سینمایی از این سریال تهیه کنیم، یکی بخش اساطیر رستم و اسفندیار و دیگری مقطعی که در این اثر به زندگی حضرت امیر(ع) در صدر اسلام پرداختهام. و بنا داریم این دو اثر را به جشنواره فیلم فجر ارائه کنم. از طرفی تمام سعی ما این است که در نیمه اول سال 85 آمادة پخش شود، لذا با سختی و سرعت تمام در حال تدوین آن هستیم. امیدوارم مردم در داخل و خارج کشور بتوانند با این اثر ارتباط خوبی برقرار کنند و خاطرة خوبی در ذهن مردم باقی بگذارد.از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، متشکریم.
ضرورت طرح مباحث مهدویتقسمت چهارمچهار. بعد تاریخی«مهدویت» در راستای مسألة امامت و در امتداد نبوت و خاتمیت است؛ از این رو در مرحلهای حساس از تاریخ آغاز شده و تا امروز ادامه یافته است و تا آخرین لحظة حیات دنیوی بشر نیز باقی خواهد بود. بنابراین چگونگی «امامت» از امام علی«علیه السلام» تا ولی عصر«علیه السلام» و عکس العمل مسلمانان دربارة امامت (به طور عام) و مهدویت (به طور خاص) و نیز حوادث تاریخی در این زمینه، میتواند از موضوعات مهم و حساس تاریخ اسلام به شمار آید.مسأله مهدویت در طول تاریخ مطرح بوده است، روایات شیعه و سنی مملو از بشارات پیامبر گرامی به آمدن حضرت مهدی(عج) بوده است.1موعود باوری اسلامی یا «مهدویت» نقش مؤثری درایجاد جریانات دینی ـ سیاسی در تاریخ اسلام ایفا کرده است. پنج یا شش2 نهضت متکی به اندیشة «مهدویت» را ـ که به توفیقاتی در صحنة سیاسی و اجتماعی دست یافتهاند ـ میتوان از این میان بر شمرد. این چند جریان توانستهاند با اتکاء به گستردگی اعتقاد به آمدن «مهدی» به عنوان درهم کوبندة بساط ظالمان و ریاکاران حاکم، تودهها را همراه خود کنند و به مقاصد سیاسی خود دست یابند.پیدایی و رشد این جریانها ـ در طول تاریخ اسلام ـ صرف نظر از راستی یا کژی آنها – بیانگر اصالت و ریشهداری اندیشه مهدویت در نزد مسلمانان است.پنج. بعد فرهنگیدر این قسمت وظیفه مسلمانان برای زمینه سازی و گسترش فرهنگ مهدویت و جلوگیری از انحراف،... بیان میشود و کار فرهنگی در عرصه مهدویت در چند محور ترسیم میگردد:5 – 1. تعیین استراتژی انتظار«استراتژی»؛ یعنی، «هنر توزیع و به کارگیری همه افراد و امکانات موجود برای نیل به هدفی کلان». این تعریف مسائل گوناگونی را در برمیگیرد؛ از سادهترین مسائل امنیتی گرفته تا تحقّق یک امپراطوری و حکومت یکپارچه جهانی. در طراحی استراتژی کلان برای مهدویت، باید به سه نکته مهم توجه کرد:1. نظر به «آینده» از جایگاهی مهم برخوردار است؛ زیرا مقصد همه را در نحوة بودن و زیستن در هیئت فردی و جمعی معلوم میسازد. بسیاری از نابهسامانیها و آشفتگیهای ملّتها، ناشی از گنگ و مبهم بودن همین موضوع است. وقتی آینده و مقصد نامعلوم باشد، بسیج و سازماندهی هیچ نیرویی امکان پذیر نیست.2. تعیین« نقطه مطلوب و مفروض» در دوردست که اولین گام واقعی در تدوین استراتژی است.3. هرگونه طرح و برنامه«منفعلانه» در تدوین استراتژی، ممنوع است. باید در تدوین «استراتژی انتظار» فعّال برخورد کرد؛ فعال بودن برنامهها و طرحها با مبانی اعتقادی ما در مهدویت سازگاری دارد و به هیچ وجه با طرحهای منفعلانه و غیرفعال نمیسازد.پس برای رسیدن به چنین استراتژی لازم است، سه اصل را همیشه مدّ نظر داشت:الف. شناسایی وضع موجود انسان معاصر، ب. ترسیم وضع مطلوب،ج. ترسیم نحوة سیر از وضع موجود به وضع مطلوب (آینده نگری)35 – 2. آسیب شناسی و لزوم مقابله با آناعتقاد به «مهدویت» پیامدهای مثبتی برای بشر دارد؛ زیرا ایمان به امام زمان«علیه السلام» مانع از تسلیم شدن است. ملتهای با ایمان که حضور آن حضرت را در میان خود احساس میکنند، از حضورش امید و نشاط میگیرند و برای مجد و عظمت اسلام، مبارزه و مجاهدت میکنند.حال کسانی که منافعشان به خطر میافتد چه میکنند؟ آیا ساکت مینشینند تا همه بافتههای آنان به راحتی رشته شود؟ قطعاً چنین نخواهند کرد؛ بلکه با روشهای مختلف، به مبارزه با افکار و اندیشههای موعودگرایی و مهدویت میپردازد.4 بنابراین با شناخت دشمن و آسیبشناسی به موقع، میتوان دشمن را در اجرای طرحها و برنامههایش ناکام گذاشت. البته مهدویت از زوایا، و ابعاد دیگر نیز قابل بررسی است که به آنها پرداخته نشد.جمع بندیهریک از ابعاد «مهدویت» درعلوم مختلف مورد بحث قرار میگیرد: بعد اعتقادی آن در علم کلام، بعد سیاسی آن در علومی مانند فلسفه سیاست و جامعه شناختی و بعد تاریخی آن در مسائل تاریخ اسلام مورد بحث قرار میگیرد.ابعاد سیاسی، اجتماعی و تاریخی مهدویت اختصاص به علمای اسلام ندارد و مبتنی بر داشتن باور اسلامی نیست؛ ولی بحث اعتقادی دربارة آن، مبتنی بر ایمان اسلامی، و مخصوص متکلمان اسلامی است. البته اگر کسی کلام اسلامی را از جنبه تاریخی مطالعه کند، در این صورت بحثی پیرامون دینی خواهد بود.5 پی نوشت ها:1. ر.ک : سنن ابی داود، ج 4، ص 107، ح 4285؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص 1366، ح 4083 و...2. مثل، فاطمیان، موحدان، مهدی سودانی،...3. استراتژی انتظار، اسماعیل شفیعی سروستانی، ج 1 و 2.4. فصلنامه انتظار، ش 5، ص276 - 271.5. ربانی گلپایگانی، علی؛ عقاید استدلالی، ج 2، ص98.انتظار 1 / ضرورت طرح مباحث مهدویت / روح الله شاکری زواردهی / اصل این کتاب از سایت isfahan.mahdi313.org گرفته شده که در چند قسمت ارائه شده است.
مهدویت قسمت دومدو. بعد اجتماعی بشر از روزی که روی زمین قرار گرفت، پیوسته در آروزی یک زندگی اجتماعی سعادت بخش بوده و به امید رسیدن چنین روزی قدم برداشته است. اگر این خواسته تحقق خارجی نداشت، هرگز چنین آرزو و امید در نهاد وی نقش نمیبست؛ همانطور که اگر غذایی نبود، گرسنگی نبود و اگر آبی نبود، تشنگی نبود.... «مهدویت»؛ یعنی، امیدواری به آیندهای روشن، پیام رهایی بخش به بشر سرخورده و ستم دیده و اینکه روزی یک مرد الهی خواهد آمد و آنچه مردم بدان امید دارند، یقیناً برآورده خواهدکرد. اعتقاد به وجود مصلح جهانی ـ یا «فوتوریسم»1 ـ همیشه ما را در عرصههای مختلف مبارزات اجتماعی حمایت خواهد کرد، زیرا اگر واقعاً معتقد به امام زمان«علیه السلام» باشیم، خواهیم دید که همواره یک پشتیبان نیرومندی ما را درکارهای اجتماعی، یاری میکند. بدون تردید نتیجه اعتقاد به امام زمان «علیه السلام» این نیست که ما از تمامی کوششهای اجتماعی دست برداریم و درگوشهای نشسته و انجام همة کارها را به ظهور امام زمان«علیه السلام» حواله کنیم! اصولاً حضرت ولی عصر«علیه السلام» از چنین افراد عاطل و باطلی که صبح میکنند و به امور مسلمین اهتمام نمیورزند، بیزار است. و یک فرد مسلمان معتقد، همواره در کوشش و فعالیت است و برای خدا کار میکند و به زندگی (فردی و اجتماعی خود) خوشبین و امیدوار است و همیشه منتظر تعمیم عدالت و امنیت، بسط عدل و داد، آزادی و برادری و برابری و توسعه گزارههای دینی بر اساس توحید بوده و برای آنها تلاش میکند.2 شخص مسلمان، باور قطعی دارد که تنها نظام اجتماعی عادلانه ـ که به تمام خواستهای مشروع بشری پاسخ داده و منصفانهترین قوانین را برای انسانها آماده کرده است ـ نظام حکومتی اسلام و قانون الهی قرآن است و زیباترین آن در عصر ظهور حضرت ولی عصر«علیه السلام» تحقق خواهد یافت و این، یعنی امید، نشاط و زندگی. ماربین فیسلوف و مستشرق آلمانی در کتاب خود دربارة فوتوریسم شیعه میگوید:«از جمله مسائل اجتماعی بسیار مهم که همیشه (میتواند) موجب امیدواری و رستگاری (باشد) همانا اعتقاد به وجود حجّت عصر و انتظار او است. چون معتقدات مذهبی از ملل شرق زمین تا دو قرن دیگر، کاملاً اثرات خود را خواهد بخشید و میتوان گفت که در این مدت و با این همه جمعیّت و اسباب طبیعی، شیعه پیشرفت محیّرالعقولی نموده و از حیث عده و نیرو و قدرت، مقام اول را حائز خواهد شد. و حتی اگر آثار معتقدات مذهبی از بین برود، شیعه دارای آن سرمایهای خواهد بود که ماورای قوای طبیعیه و عارضیه، شوکت و اقتدار و قوت و حکومت خود را در عالم نگه دارد».3 بنابراین اعتقاد به وجود مقدس مهدی موعود ـ ارواحنا فداه ـ امید را در دلها زنده میکند. هیچ وقت انسانی که معتقد به این اصل است، ناامید نمیشود؛ چون میداند یک پایان روشن حتمی وجود دارد.... و سعی میکند که خودش را به آن برساند.4 و از حرکت نمیایستد و در برابر ناملایمات و سختیها تن به شکست نمیدهد. این بزرگترین ره آرود اجتماعی برای بشر در پرتو اعتقاد به«مهدویت» است. شناخت و اعتقاد به امام زمان«علیه السلام» مانع از همکاری شخص معتقد، با ستمگران و ظالمان میشود و در برابر حکومتهای فاسد تا حد توان پایداری میکند؛ چون او منتظر امامی است که هرگز با ظلم و ستم سازش نکرده؛ بلکه برای عدالتگستری قیام خواهد کرد. همچنین آن که منتظر مصلح است، در اصلاح خود میکوشد تا برای جامعة ایمانی عنصری مفید، مؤثر و کار آمد باشد؛ بلکه برای اصلاح دیگران هم تلاش میکند. به این شکل اجتماع به سوی خوبیها و ارزشها پیش میرود. «اجتماع منتظر» جامعهای هدف دار و ارزشی است و این از برکات شناخت عمیق نسبت به امام زمان است. پی نوشت ها:1. «Futurism » یعنی اعتقاد به دورة آخر الزمان و انتظار ظهور منجی و مصلح جهانی بزرگ. برای بیشتر ر.ک: سیدهادی خسروشاهی، مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت، ص 55. 2. سید هادی خسرو شاهی، مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت، ص 76. 3. سید هادی خسروشاهی، مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت، ص 77 به نقل از رولیسیون بزرگ یا سیاست الحسینیه، فصل 7، صص49 و 50 تحت عنوان : فلسفه مذهب شیعه. 4. مقام معظم رهبری، (رسالت 26 / 9 / 76 ). انتظار 1 / ضرورت طرح مباحث مهدویت / روح الله شاکری زواردهی / اصل این کتاب از سایت isfahan.mahdi313.org گرفته شده که در چند قسمت ارائه شده است.
ضرورت طرح مباحث مهدویتقسمت اولپیش از پرداختن به هر کاری، اگر ضرورت و بایستگی آن معلوم باشد، انسان برای انجام آن، انگیزه و نشاط لازم را پیدا میکند.وقتی سخن از مباحث «مهدویت» به میان میآید، ممکن است سؤال شود: با وجود موضوعات بسیار و گوناگون که در جهان علم و دانش وجود دارد و نیازهای آدمی به دانشهای مختلف و نیز محدودیت وقت و امکانات، چرا باید به مباحث مهدویت پرداخت؟آیا مباحث مهدویت، مسائلی کاربردی است که در زندگی روزمرّه تاثیر گذار باشد یا صرفاً بحثهایی است که دانستن آنها بهتر از ندانستنش است؟ آیا کسانی که از مهدویت چیزی نمیدانند یا بسیار کم اطلاعاند، در زندگی و حیات دنیوی خود به بنبست گرفتار آمدهاند؟ بنابراین ضرورت طرح معارف مهدویّت باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد. برای اثبات لزوم طرح این معارف، میتوان از ابعاد مختلف به این بحث نگاه نمود و بایستگی آن را از ابعاد و زوایای گوناگون بررسی کرد.یک. بعد اعتقادیبیتردید «اعتقاد» بنیان اصلی زندگی انسان است و آنچه در میدان عمل محقق میشود، به ساختار اعتقادی مربوط است. اگر آدمی از اعتقادی صحیح و منطقی برخوردار باشد، در عمل گرفتار تناقض، بیهدفی و سردرگمی نخواهد شد و از همه فرصتهای عمر خود، برای ساختن شخصیت انسانی و الهیاش بهره خواهد گرفت. البته این اعتقاد باید سازنده، حرکت آفرین و هویّت بخش باشد و در همه فراز و نشیبهای زندگی، مسیر درست و هموار را برای آدمی بگشاید.در فرهنگ دینی ـ قرآن و روایات شیعه و سنّی ـ بحث معرفت و شناخت امام و اعتقاد به او، از اهمیتی ویژه برخوردار است؛ به گونهای که در ردیف اصول اعتقادی؛ یعنی، توحید، نبوت و معاد شمرده شده است.در اینجا اهمیت شناخت امام از نظر اعتقادی، در انگارههای مختلف بررسی میشود.1 – 1. شناخت امام راه معرفت خدانخستین و مهمترین وظیفه انسان، شناخت پروردگار و آفریننده خویش است و تا شناخت او حاصل نشود، راهِ درست بندگی و اطاعت از او به روی انسان باز نخواهد شد.1 به همین جهت در قرآن و روایات، مطالب فراوانی درباره لزوم «معرفت خدا» مطرح شده است.بعضی از آیات قرآن، به توصیف خدا و صفات گوناگون او پرداخته است و امامان معصوم نیز در روایات و دعاها و خطبهها، به شکل گسترده از خدا و اوصاف او سخن گفتهاند.2از نظرگاه روایات راه معرفت خدا و اوصاف او، شناخت اولیای خدا و امامان معصوم«علیه السلام» است؛ چون اینان مظهر اسماء و صفات الهی و آینه جمال و جلال پروردگارند. معصومین انسانهای کاملیاند. که خداوند آنان را خلیفه و نمایندة خود در زمین قرار داده و اراده کرده است که با آنان شناخته شود و از مسیر اطاعت آنها، اطاعت شود و ثواب و عقاب را نیز بر مدار اعتقاد و اطاعت آنان قرار داده است.وقتی از امام حسین«علیه السلام» درباره معرفت خدا و چگونگی آن سؤال شد؛ حضرت فرمود:«مَعْرفَةُ اَهْلِ کُلِّ زَمانٍ اِمامِهُمُ الَّذی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طاعَتُهُ»؛3 «مراد از شناخت خدا، شناخت اهل هر زمانی نسبت به امام خویشتن است، آن امامی که اطاعت او بر آنان واجب است».به عبارت روشنتر شناخت امام، طریق معرفت خدا است و انسان با شناخت امام و توجه به گفتار و دستورات او، میتواند در جاده صحیح زندگی گام بردارد و به سعادتی که خداوند برای او رقم زده، برسد. معرفت خدا بدون شناختِ کسی که از جانب او سمت راهنمایی و راهبری بندگان را دارد، امکان پذیر نیست.شیخ صدوق(رحمة الله) در تبیین حدیث یاد شده میگوید: مراد این است که مردم هر زمان بدانند، خداوند کسی است که آنها را در هر زمان از امام معصوم خالی نگذاشته است. پس کسی که عبادت کند خدایی را که برای آنان حجت قرار نداده، پس غیر خدا را عبادت کرده است.41 – 2. شناخت امام، شراط اسلام واقعیشیعه و سنّی به اتفاق از پیامبر اسلام نقل کردهاند:«... وَ اَنَّ مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ میتةً جاهِلیَّةً» 5 «و هر آینه هر کس بمیرد و حال آنکه امام زمان خود را نشناخته باشد، به مگر جاهلیت مرده است.»بر این اساس شناخت امام شرط اسلام است و اگر کسی بیشناخت امام بمیرد، گویا از اسلام بیبهره بوده است؛ هر چند مناسک و اعمال اسلامی را انجام داده باشد. «امامت» شاهراه بندگی خدا است و آن که در این صراط مستقیم قرار گرفته، کارها و اعمالش در مسیر درست، منطقی و عاقبت به خیری واقع شده است؛ و گرنه آن اعمال ره به جایی نبرده و کمالی برای او نخواهد آورد. امامت ستون اصلی خیمه اسلام است که اعمال اسلامی وابسته به آن است.1 – 3. شرط قبولی اعمال، پذیرش ولایتمسأله «ولایت امامان» چنان جایگاهی دارد که در روایات گوناگون، پذیرش همه اعمال منوط به آن شده است: امام صادق«علیه السلام» پیشوای ششم شیعیان در این باره میفرماید:«لایقبلُ اللهُ مِنَ العِبادِ عَمَلاً اِلّا بِمَعْرِفَتنا»؛6 «خداوند از بندگان عملی را نمیپذیرد، مگر به معرفت و شناخت ما».براساس این روایات همه اعمال انسان، در ظرف معرفت و آگاهی او نسبت به امام زمان، ارزش مییابد.1 – 4. بایستگی شناخت ولی نعمت«امام» واسطه فیض الهی است و آنچه از نعمتها به عالم وجود میرسد، به واسطه وجود او است و در این میان انسانها نیز به واسطه وجود او، از انواع نعمتهای الهی بهرهمند میشوند. امام هم در«تشریع» واسطه است و هم در جنبه تکوین:«بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء»7 « به برکت او به خلق روزی میرسد و به واسطه وجود او زمین و آسمان پا برجاست».در فرمایش از امام هادی«علیه السلام» است که وقتی میخواهید امامی را زیارت کنید اینگونه بگویید:«...بکم فتحَ اللهُ وَ بِکُم یَخْتِمُ وَ بِکُم یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّماء أنْ تَقَعَ عَلی الارضِ اِلّا بِِاِذْنِهِ»؛8 «به واسطه شما خدا آغاز کرد و به شما پایان میدهد و به وسیله شما باران را فرو میفرستد و به واسطه شما نگه میدارد آسمان را که بر زمین نیفتد، جز به اذن او».پیامبر«صلی الله علیه وآله» میفرماید:«یا عَلیُ ! لَولا نحنُ ما خَلََقَ اللهُ آدمَ وَ لا حَواءَ وَ لاالجَنةَ وَ لاالنّارَ وَ لا السّماءَ وَ لا الارضَ»؛9 « ای علی! اگر ما نبودیم، خدا نه آدم و نه حوّا را میآفرید و نه بهشت و نه جهنم را و نه آسمان و نه زمین را». آیا این خلاف ادب نیست که ما دربارة بسیاری از امور ـ که تأثیر چندانی در زندگی ما ندارد ـ آگاهی و اطلاع داشته باشیم؛ ولی از ولی نعمت خود بی خبر باشیم؟!1 – 5. امامت، سفارش پیامبر اکرم«صلی الله علیه وآله»در روایتی از شیعه و سنی آمده است که رسول گرامی اسلام«صلی الله علیه وآله» فرمودند:«اِنّی تارِکُ فیکُمُ الثَقَلَینِ کِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی اَهْلَ بَیتی ما اِنْ تَمَسَکْتُمْ بِهِما لَنْ تَضلوا بَعدی اَبَداً...»10 برابر این فرمایش مسلمین مأمور شدهاند همانگونه که به قرآن متمسک میشوند، به خاندان پیامبر«صلی الله علیه وآله» و ائمه هدی علیهمالسّلام نیز تمسک جویند تا در مسیر هدایت قرار گیرند. و این ضامن سعادت ابدی آنان است. روشن است که تمسّک به قرآن، بدون فهمیدن محتوای آن معنا ندارد و نیز تمسک به امامان معصوم«علیه السلام» بدون معرفت و آگاهی به جایگاه رفیع و ویژگیهای منحصر به فرد آنان ـ که الگوی بشریتاند ـ ممکن نیست. بنابراین از این جهت نیز معرفت و آگاهی به امام زمان (عج) لازم است.کوتاه سخن اینکه شناخت امام و حجت الهی. چنان مهم است که در روایات فراوان بر آن تأکید و به مسلمین سفارش شده است در این مسیر از خدای بزرگ استمداد کنند و پیوسته از او بخواهند که راه معرفت حجتهای الهی بر آنان گشوده شود. از امام صادق«علیه السلام» نقل است که بهترین دعا برای دوران غیبت آخرین حجت الهی چنین است:«اللهم عَرِّفْنی نَفْسَک فَاِنَّکَ اِنْ لَم تُعَرِّفنی نفسَک لَمْ اَعْرِف نَبِیّک. اللهم عَرِّفنی رسولک فَانّکَ ان لم تُعَرفِّنی رسولک لَمْ اَعرف حُجَّتک اللهم عَرَّفنی حجتک فَاِنَّکَ ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی».11 پی نوشت ها:1. ر.ک: شیخ کلینی، کافی، ج8، ص 247، ح 347.2. برای بررسی اوصاف الهی در قرآن ر.ک : فهرست موضوعی«تفسیر نمونه» برای نگاه به روایات ر.ک: «میزان الحکمه» ذیل کلمه «الله».3. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 9، ح 1.4. همان.5. شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمة، ج 2، ص 409، ح 9، و قریب به این مضمون. ر.ک: صحیح بخاری، ج5، ص 13؛ صحیح مسلم، ج6، ص 21 و 22 ؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج9، ص 155؛ مسند ابی داود، ص 259؛ حلیة الاولیاء ج 3، ص244؛ مستدرک حاکم، ج1، ص77؛ ینابیع المودة،ص117.6. کافی، ج1، باب نوادر، ص143، ح 4.7. مفاتیح الجنان، دعای عدیله.8. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 615، ح 3213.9. علل الشرایع، ج 1، ص 5، ح 1؛ کمالالدین و تمام النعمة، ج 1، ص 254، ح 4.10. ر.ک: کمالالدین و تمام النعمة، ج 1، ص 279؛ عیون اخبار الرضا «علیهالسلام»، ج 2، ص62، امالی طوسی، ص 161 و....11. کافی، ج 1، ص 337، ح 5.انتظار 1 / ضرورت طرح مباحث مهدویت / روح الله شاکری زواردهی / اصل این کتاب از سایت isfahan.mahdi313.org گرفته شده که در چند قسمت ارائه شده است.