خطبه فدكیه تفسیرى بر آیات قرآن كریم(3)
متن خطبه فدکیه
حضرت زهرا علیهاالسلام پس از معرفى خود در این قسمت به عنوان دختر رسول خدا، درباره شیوه زندگى مردم در زمان ظهور پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله و روش برخورد آن حضرت با این اوضاع، با استشهاد به آیه «لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنفُسِكُم» (توبه/ 128) مىفرماید: پیامبرى از خود شما برایتان آمد كه آنچه شما را به زحمت مىانداخت بر او دشوار بود، نسبت به (خیر و صلاح) شما علاقه شدید داشت، و به ایمانآورندگان مهربان و دلسوز بود. سپس در تبیین آیه مزبور ادامه مىدهد: «... آن حضرت رسالت خویش را ابلاغ و بیم و انذار و اندرز خود را اظهار و از مسلك و روش مشركان بركنار بود، كمر آنان را شكست و حلقوم ایشان را فشرد و با حكمت و پند نیكو، ایشان را به راه پروردگارش دعوت نمود، بتها را شكست و گردنفرازان را سركوب كرد تا آنكه جمع ایشان شكست خورده پا به فرار گذاشتند.»
آنگاه با اشاره به مسلمانان و حقخواهى ایشان در آن دوران سخت ایمان آوردن، مىفرماید: «شما به همراه سپیدرویان پاكنهاد، گویاى كلمه اخلاص شدید، و حال آن كه «كنتم على شَفا حُفرةٍ مِن النارِ» (آل عمران/ 103) بر لبه پرتگاه جهنم بودید. به خاطر ضعف و ناتوانى شما، هر كس از راه مىرسید مىتوانست شما را نابود كند، جرعهاى براى هر تشنه و طعمهاى براى هر گرسنه و آتشگیره هر شعلهاى بودید، زیر پاى دیگران له شده بودید، آبهاى گندیده مىآشامیدید و برگ درختان مىچیدید، ذلیل و توسرى خور بودید.» سپس به آیه «تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ» (انفال/ 26) اشاره مىنماید كه «شما وحشت داشتید دیگران از اطراف به شما هجوم آورند، و خداوند به واسطه فیض وجود رسول خدا، شما را از آن گرفتارىها نجات داد.»
و سپس اشاره مىفرماید: شما را از كلیه گرفتارىهاى دیگر نیز در هر زمان رهانید» و به آیه «كُلَّمَا أَوْ قَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللهُ» (مائده/ 64) استناد مىجوید.
پس از فرمایشهاى دیگرى، به طرح فتنهها و بروز نفاقها پس از رسول خدا و سرگشتگى مردم و حیرت ایشان مىپردازد و با آیه «أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُواْ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطَةٌ بِالْكَافِرِین» (توبه/ 49) وقایع را شرح مىدهد و به پشت سر انداختن قرآن و بازگشت به جاهلیت نویدشان مىدهد و آن را جایگزین بدى مىخواند: «بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلا» (كهف/50) و چنین كارى را خسران تفسیر مىنماید: «وَ مَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِین» (آل عمران/ 85) و آنگاه پس از توضیحات دیگرى از این واقعه، به مسئله قطعى ارث خویش از پیامبر اشاره كرده، مىفرماید: شما پنداشتهاید كه ما ارثى نمىبریم؟ «أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ حُكْمًا لِّقَوْمٍ یُوقِنُون» (مائده/50) آیا از دستورات دوران جاهلیت پیروی مىكنند؟ براى مردمى كه باور دارند، چه كسى از خداوند بهتر دستور مىدهد و داورى مىكند؟
سپس مستقیما جانب خطاب را به ابوبكر نموده، مىفرماید: «... اى پسر ابى قحافه! آیا در كتاب خداوند آمده است كه تو از پدرت ارث ببرى و من از پدرم ارث نبرم؟ تو مطلب ناروا و سخن نامناسبى گفتهاى: «لقد جِئتَ شیئا فریّا» آنگاه به وراثت حضرت سلیمان از داود علیهماالسلام اشاره فرموده، مىگوید: «وَ وَرِثَ سُلَیَْمانُ دَاوُود» (نمل/ 16) و سلیمان از داود ارث برد، و به ذكر داستان یحیى بن زكریّا اشاره مىفرماید كه گفت: «... فَهَبْ لی مِن لَّدُنكَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوب» (مریم/ 5ـ 6)؛ پروردگارا! از سوى خودت، به جانشینى به من ببخش كه از من و از خاندان یعقوب ارث ببرد.
در ادامه، به آیات ذیل استناد مىجوید:«وَ اُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ اَوْلَى بِبَعْضٍ فِی كِتَابِ الله» (انفال/ 75)؛ و خویشاوندان برخى نسبت به برخى دیگر در كتاب خدا مقدّم مىباشند. «یُوصِیكُمُ اللهُ فِی اَوْلاَدِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْن» (نساء/11) و خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش مىكند كه پسر دو برابر دختر سهم ببرد و «اِن تَرَكَ خَیْرًا الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالأقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِین» (بقره/ 18) اگر مالى از خود جاى گذاشت، براى پدر و مادر و خویشاوندان به گونه خیر و شناخته شده و معروف وصیت كند و این براى پرهیزگاران كارى درست و شایسته است. و ادامه مىدهد: شما پنداشتهاید كه من بهرهاى نداشته، از پدرم ارث نمىبرم و هیچ رابطه و پیوندى بین ما نیست؛ در همین زمینه، با اقتباس از آیه 67 سوره انعام و آیه 39 سوره هود مىفرماید: «شما خود را نسبت به عام و خاص قرآن، از پدر و پسرعمویم داناتر مىدانید. پس (این شما و این فدك كه) همچون شتر مهار كشیده و بار كرده در اختیار شما باشد و روز واپسین و رستاخیز تو و آن (فدك) با هم روبهرو خواهید شد ... «لِكُلِّ نَبَإٍ مُّسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُون»؛ «مَن یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذَابٌ مُّقِیم»؛ هر رویدادى را جایگاهى است و به زودى خواهید دانست كه بر چه كسى عذاب خواركننده فرود آمده، شكنجهاى پایدار وارد خواهد شد. همچون قصّه گناهكاران نوح، هم غرق مىشوید و هم عذابى جاودانه در انتظارتان است.
آن حضرت از بازگشت مردم پس از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله شكوه مىكند كه «وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَ مَن یَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللهَ شَیْئًا وَ سَیَجْزِی اللهُ الشَّاكِرِین» (آلعمران/144)؛ محمّد صلىاللهعلیهوآله فرستاده كسى است كه پیش از او نیز فرستادگانى آمدهاند. آیا گر بمیرد یا كشته شود شما به گذشته خود برمىگردید؟ و هر كس به گذشته خود برگردد هرگز زیانى به خداوند وارد نیاورده است و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش خواهد داد. و فریاد برمىآورد: «اى قوم اوس و خزرج! آیا میراث پدرم بلعیده شود، در حالى كه شما مرا مىبینید و صداى مرا مىشنوید و آغاز و فرجام كار به شما برمىگردد و زمام امور در دست شماست؟» و با شِكوه از پنهانكارى مردم و چشمپوشى آنان از حق و انحراف از راه راست، با استناد به آیه «اَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُواْ أَیْمَانَهُمْ وَ هَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَ هُم بَدَؤُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن كُنتُم مُّؤُمِنِین» (توبه/13) مىفرماید: آیا با مردمى كه پیمانهاى خود را شكسته و براى بیرون كردن پیامبر تصمیم گرفتهاند نمىجنگید، با آن كه جنگ را آغاز كردهاند؟ آیا از آنان مىترسید با این كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسید، اگر ایمان آورده و دین را باور كردهاید؟ (1)
در ادامه بیانات تند و گزنده خطبه، حضرت زهرا علیهاالسلام رفاهطلبى و تمایل به زندگى راحت را عامل این چرخش دانسته، مىفرماید:«إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَ مَن فِی الأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ» (ابراهیم/8) اگر شما و همه كسانى كه در روى زمین زندگى مىكنند كافر شوید، بدانید كه خداوند بىنیاز و ستوده است. و با خشم اظهار مىدارد: «این سخنان خروشى بودند كه از جان برآمد و آهى بودند كه از خشم من برخاستند و از بىتابى و توانفرسایى من حكایت مىكردند ...
آنچه را شما انجام مىدهید پیشروى پروردگار است و او ناظر و بینا: «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ» (شعراء/227) و به زودى ستمکاران خواهند دانست به چه جایگاهى بازگشت مىكنند! و ادامه مىدهد: «من دختر پیامبر، هشداردهنده شمایم كه شما را از عذاب سرسخت پیش رویتان بیم مىداد. «فاعلَموا إِنَّا عَامِلُونَ وَانتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُون» (اقتباس از آیات 121 و 122 سوره هود)؛ پس هر كارى مىخواهید انجام دهید كه ما هم كار خود را انجام خواهیم داد و چشم به راه باشید كه ما هم منتظریم.
در این فراز از سخن، ابوبكر با دلجویى و آرامش تلاش مىكند تا حضرت را از خشم فرونشاند و در عین حال، حكم خویش را در مورد «فدك» و اموال باقى مانده از رسول خدا ابراز نماید؛ مىگوید: «ما آنچه را كه شما در نظر دارید، در راه خرید اسلحه و ساز و برگ جنگى خرج كردهایم تا به وسیله آنها، مسلمانان با كافران هماورد باشند.» آنگاه در این تصمیمگیرى به اجماع عموم مسلمانان تكیه كرد و از این كه نمىتواند خلاف دستور پیامبر كارى كند و باید این اموال به ولىّ پس از وى سپرده شود، از اموال شخصى خویش پیشكش كرده، مىگوید: در آنچه در اختیار شخص من است و از اموال من به شمار مىرود، هر دستورى كه بفرمایید اجرا مىشود. آیا شما صلاح مىدانید كه من در این مورد، خلاف پدرت حضرت رسول صلىاللهعلیهوآله عمل كنم؟
در این هنگام، حضرت زهرا علیهاالسلام به خروش آمده، مىفرماید: «سبحان الله! ... هیچگاه رسول خدا از كتاب خدا روىگردان و نسبت به احكام او مخالف نبود، بلكه پیرو قرآن و سورههاى آن بود. آیا شما با نیرنگ و فریب، اجماع كرده، بهانهاى دروغین بر او بستهاید؟» و سپس به قرآن اشاره نموده، مىفرماید: «این كتاب خدا، كه داورى دادگر است و بیان آن حل و فصل مىكند، مىفرماید: درخواست زكریّا از خداوند آن بود كه به او فرزندى بدهد و گفت: «یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوب» (مریم/6) و «وَ وَرِثَ سُلَیَْمانُ دَاوُود»(نمل/16) آن فرزند وارث من و آل یعقوب باشد و سلیمان از داود ارث برد.
بنابراین، خداوند متعال در آنچه توزیع و تقسیم كرده، سهم هر كسى را تعیین و مقدار واجب و حتمى از میراث را مشخص ساخته است. سهم پسران و دختران را به گونهاى واضح و روشن بیان داشته، بهانهجویى یاوهسرایى را باطل ساخته و از بدگمانى و شبهه افراد وامانده در آینده جلوگیرى نموده است. نه، چنین نیست: «بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُون» (یوسف/18)؛ بلكه شما خودتان را گول زده و نفوس شما كارى (قبیح) را برایتان با جلوهاى زیبا نمایش دادهاند. و من بردبارى و صبرى نیكو خواهم كرد و بر آنچه شما توصیف مىكنید، از خداوند كمك مىجویم.»
در اینجا نیز ابوبكر به این بهانه كه خلافت را مردم به گردن وى انداختهاند و بر آنان مستبدّانه حاكم نشده، مسلمانان را به داورى بین خود و حضرت فرامىخواند.
حضرت در آخرین فراز، با دلى آكنده از غم، مردم را به تدبّر در قرآن فراخوانده، مىفرماید: «اى مردم كه شتابان به گفتار باطل روى آورده، كار زشت زیانبار را با دیده اغماض نگریسته، آن را پذیرفتهاید! «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»(محمد/24) آیا در قرآن اندیشه نمىكنند (نمىكنید) یا این كه بر دلهایشان (دلهایتان) قفل است؟ نه چنین است، «بَل رَانَ عَلى قلوبِكم» (اشاره به آیه 14 مطفّفین)، بلكه كارهاى زشتتان بر دلهایتان نقش بسته، گوشها و چشمهایتان را فراگرفته است. به چه جاى بدى برگشتید و به چه وضع بدى گرفتار شدهاید! به چیز بدى اشاره كردهاید و به معاوضه نامناسب و بدى رضا دادهاید! به خدا سوگند! هنگامى كه پردهها به یك سو زده شوند بارش را سنگین و پیامدش را خطرناك خواهید یافت و زیان و ضرر به دنبال خواهد داشت.
سپس در آخرین فرمایشهاى خویش، با تكیه بر دو آیه از قرآن كریم، مىفرماید: «وَ بَدَا لَهُم مِنَ اللَهِ مَا لَمْ یَكُونُوا یَحْتَسِبُونَ»(زمر/47)؛ «وَ خَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُون» (غافر/78)؛ و از پروردگارتان آنچه را كه حساب نمىكردید و به ذهنتان نمىآمد، برایتان آشكار خواهد شد و در آن هنگام، آنها كه بر باطل هستند، زیان خواهند دید. و در انتها، با سرودن اشعارى خطاب به رسول خدا صلىاللهعلیهوآله، به منزل برگشت. (2)
در این گفتوگو، حقخواهى و ادعاى مالكیت زمینى مطرح است كه غصب آن نقطه آغاز حمله به شخصیت معنوى و مادى اهل بیت علیهمالسلام بود و نشان از موضعگیرى مستبدّانه خلیفه چند روزه در برخورد با هر نوع مخالفت در مقابله با خلافت جدید داشت و از اینرو، قدرتمندترین و سرشناسترین مخالفان به عنوان اولین مقابلهگران سقیفه را انتخاب كرد تا همه مسلمانان پس از آن عبرت گرفته، توان هر نوع سركشى و تمرّدى را از دست بدهند. بدینروى، حضرت زهرا علیهاالسلام به عنوان مدافع امامت حضرت على علیهالسلام و حق ارث خویش، باید به چیزى استناد كند كه فصلالخطاب همه رویارویىها بوده و غیر قابل انكار باشد. او به قرآن مجید استناد كرده، مضمون كامل كلام را در اقتباس یا استشهاد از آیات برمىگزیند و این، هم به معناى اعلام یك رویارویى باطنى و درونى با عنصر حكومتى حاضر است و هم به معناى كشف موضوع پشت سر انداختن قرآن توسط حاكمان وقت، و همه مسلمانان را به تأمّلى سخت بر تفسیر مجدّد آیات دعوت مىنماید.
علاّمه سید شرف الدین در تحلیل مفصّلى از این خطبه، به رموز تفسیرى آن پرداخته، چگونگى تفسیر هر یك از آیات مطرح شده را بیان مىنماید. وى در بخشى از این تبیین آورده است: «ببینید چگونه در آغاز، بر اثر گذاردن پیامبران، به دو آیه مربوط به داود و زكریّا علیهماالسلام، به صراحت در ارثگذارى آن دو استدلال مىكند، و به جان خود سوگند كه آن حضرت بر خلاف دیگر كسانى كه مدتها پس از نزول قرآن پا به عرصه گیتى نهادهاند، ارث را در این آیات شریفه مربوط به ارث حكمت و پیامبرى دانسته، نه ارث در اموال، و معناى مجازى را بدان دلیل بر معناى حقیقى مقدّم داشته كه نسبت به فهم آیات قرآن داناتر و اعلم بوده كه اگر این تصرف و دخالت در معناى حقیقى لفظ بدون دلیل جایز بود، ابوبكر و یا دیگر كسانى كه در آن روزها طرفدار او بودند نیز مىتوانستند بدینگونه پاسخ حضرت زهرا علیهاالسلام را بدهند؛ با این كه آنان چنین پاسخى را به آن حضرت ندادند. علاوه بر این، در اینجا قرائت دیگرى نیز موجود است كه مىگوید: مقصود از ارث، ارث در اموال است.»(3)
پس از استدلال به آیات مربوط به ارث پیامبران، حضرت به عموم آیات مربوط به ارث و عموم آیه «وصیت» استدلال نموده و تخصیص این آیات را بدون دلیل شرعى از كتاب و سنّت، كارى زشت برشمرده، با لحن و بیان كوبندهاى این تخصیصِ بىجهت را بر آنان ایراد گرفته، چنین فرمود: «آیا خداوند درباره شما آیه مخصوصى نازل كرده كه پدرم را با آن آیه از این عموم خارج كرده باشد.» و با این استفهام انكارى، وجود مخصّص را در قرآن مجید نفى كرده، آنگاه مىفرماید: «و یا آن كه شما از پدرم و از پسرعمویم، در فهم عموم و خصوص قرآن آگاهتر و داناترید؟»
با این پرسش توبیخى، وجود مخصّص را در سنّت، بلكه مطلق وجود مخصّص را منتفى دانسته است؛ زیرا اگر مخصّصى وجود مىداشت رسول خدا و یا جانشین آن حضرت به او فهمانیده، بیان مىكردند و نمىتوان گفت كه آنان نمىدانستند و از وجود مخصّص خبر نداشتند و یا در بیان این مسئله به آن حضرت كوتاهى كردهاند؛ زیرا در آن صورت، تفریط و اهمال در بیان حكم الهى و كتمان حق و وادار كردن به جهل و در معرض بازداشتن او از جدال و درگیرى و كینهتوزى و دشمنى بىجهت و بیهوده لازم مىآید كه همگى اینها در مورد پیامبران الهى و جانشینانشان محال و ممتنع مىباشند.»
وى سپس نتیجهگیرى نموده، مىگوید: «براى حضرت زهرا، فقط یك راه و یك سخن باقى مانده است كه با گفتن آن كلمه، غیرت آنان را برانگیخت و با بلاغت و رسایى هرچه تمامتر در گفتارش، جوش و خروش در آنان ایجاد كرد و آن جمله این بود كه فرمود: "... یا این كه مىگویید: اهل دو آیین از یكدیگر ارث نمىبرند!" كه مىخواست با این جمله، بفهماند عموم آیه ارث با آنچه شما ادّعا مىكنید، تخصیص نمىخورد، مگر این كه بخواهید به جمله آن حضرت كه فرمود: "اهل دو ملت و دو آیین مختلف از یكدیگر ارث نمىبرند." استناد كنید و بنابراین، آیا به چنین كلامى لب مىگشایید و چنین جملهاى را خواهید گفت؟ آیا مىتوانید بگویید كه من از امّت اسلامى نیستم و در زمره مسلمانان به شمار نمىآیم و از این نظر، حق ارث ندارم و با این حساب، براى كار خود، كه مرا از ارث محروم ساختهاید، حجت و دلیلى دارید كه در این صورت، باید گفت: «اِنّا لِلّه و اِنّا اِلیهِ راجعونَ».»(4)
علاّمه امینى نیز در تحلیلى از این خطبه، بر آیات وارد شده تفسیرى نمودهاند كه «معلوم است كه حقیقت میراث عبارت از انتقال مال موروث به وارث پس از مرگ او به حكم خداوند متعال است. حمل آیه بر علم و نبوّت ـ چنان كه اهل سنّت انجام دادهاند ـ بر خلاف آیه شریفه است؛ زیرا نبوّت و علم به ارث نمىرسند. نبوّت دایر مدار مصالح عمومى است و از روز نخست آفرینش، در پیشگاه پروردگار مشخص و معیّن گشته و خداوند داناتر است كه رسالت و مأموریت خود را در چه كسى و در چه جایى قرار دهد؛ نسبت و وراثت دخالتى در آن ندارد. همانگونه كه دعا و درخواست از خداوند اثرى براى گزینش و اختیار الهى ندارد، علم نیز متوقف بر آموزش و فراگیرى است و مربوط به كسى مىشود كه خود را در معرض آن قرار دهد.
علاوه بر این، زكریّا علیهالسلام از خداوند درخواست كرد كه از فرزندانش كسى را وارث او قرار دهد كه وجود وى مانع و حاجب از دیگر افراد خویشاوند و فامیل و پسر عموهایش باشد و این ممنوعیت تنها با میراث اموال مناسبت دارد و معنا ندارد كه بخواهد موالى و خویشاوندانش را از علم و نبوّت مانع شود.
وى در ادامه مىگوید: «نكته دیگر این كه شرط كرد كه این ولى و وارث مورد پسند باشد، در آنجا كه گفت: «واجعلهُ ربِّ رضیا»،(مریم/6) و این درخواست پسندیده بودن با نبوّت و رسالت سازگار نیست؛ زیرا عصمت و تقدّس در ویژگىهاى نفسانى و ملكات روحى هیچگاه از پیامبران جدا نیست و بنابراین، درخواست این خصوصیت بىمعنا و بیهوده است.
... و اما این كه حكم مخصوص حضرت رسول باشد، این سخن مستلزم آن است كه عموم آیات ارث را تخصیص بزنیم؛ مانند آیات «یُوصِیكُمُ اللهُ فِی اَوْلاَدِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْن» (نساء/11)؛ «وَ أُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی كِتَابِ الله» (انفال/75)؛ «إِن تَرَكَ خَیْرًا الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالأقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوف.» (بقره/180)
قرآن مجید را جز با دلیل ثابت و مسلّم نمىتوان تخصیص زد و خبر واحدى كه عمل به ظاهر آن به خاطر مخالفتش با سیره تمام پیامبران گذشته امكان ندارد، نمىتواند مخصّص عموم آیات ارث باشد.(5)
ابن ابى الحدید نیز ضمن ذكر روایاتى مىنویسد: «مردم مىپندارند كه نزاع فاطمه با ابوبكر در دو چیز بوده: در میراث و در نحله. من در احادیث یافتم كه آن حضرت در مسئله سومى با او نزاع داشته و ابوبكر او را از آنها نیز منع كرده بود كه عبارت بود از سهم ذوى القربى.»(6)
علاّمه مظفّر در دلائل الصدق آورده است: «حضرت زهرا حق چهارمى نیز داشت كه مربوط به خمس غنایمى بود كه پس از پیامبر حادث مىگردیدند؛ چون ابوبكر، همانگونه كه خمس اهل بیت علیهمالسلام را ـ كه در زمان رسول خدا (مانند خمس خیبر) مالك شده بودند ـ گرفته بود، آنها را از خمس غنایمى كه پس از آن حضرت حادث شده بود نیز منع كرد و حضرت زهرا علیهاالسلام درباره آنها نیز با او به نزاع پرداخت و اخبار در این مورد بسیارند.»(7)
پینوشتها:
1- علاّمه مجلسى ذیل این بخش از خطبه مىفرماید: «در بین مفسّران مشهور است كه این آیه درباره آن عده یهودیانى نازل شد كه پیمان خود را شكستند و با احزاب همكارى كردند و تصمیم گرفتند حضرت رسول را از مدینه بیرون كنند و به پیمانشكنى و جنگ پرداختند.» و ادامه مىدهد: «همچنین گفته شده است كه درباره مشركان قریش و اهالى مكّه نازل شده كه پیمان خود را با پیامبر و مؤمنان، كه قرار گذاشته بودند با دشمنان آنان همكارى نكنند (صلح حدیبیه)، شكستند و قبیله "بنىبكر" را علیه "خزاعه" یارى كردند و تصمیم گرفتند حضرت را از مكّه بیرون كنند. اینان در "دارالندوه" گرد آمدند و شیطان، كه به صورت پیرمرد نجدى بر آنان ظاهر شده بود، آنها را راهنمایى كرد ... .» در واقع، از آن زمان دشمنى و مخالفت با رسول خدا را آغاز نمودند و جنگ بدر و پیمانشكنى را از این زمان شروع كردند.
اما مقصود حضرت زهرا علیهاالسلام از مردمى كه عهد و میثاق خود را شكستند، یا همانهایى هستند كه در آیه شریفه از آنان نامبرده شده است كه در این صورت، بیانكننده وجوب جنگ با غاصبان خلافت و ربایندگان حق آن حضرت است كه پیمان و عهدى را كه با رسول خدا در مورد وصیت آن حضرت و نسبت به خویشاوندان و اهل بیتش بستند، نقض كردند؛ همانگونه كه خداوند قتال با پیمانشكنان قریش را واجب فرموده بود، و یا اینكه مقصود حضرت زهرا علیهاالسلام جنگ با غاصبان حق اهل بیت علیهمالسلام است و مقصود از پیمانشكنى آنان نقض همان عهدى بود كه با رسول خدا بسته بودند كه از آن حضرت اطاعت كرده، پیرو اوامر و نواهى او باشند و در باطن با او دشمنى نكنند، اما این عهد و پیمان را شكستند و به دستورات آن حضرت عمل نكردند و مقصود از «اخراج رسول» اخراج كسى است كه همچون پیامبر و نفس آن حضرت و جانشین او در دستورات و اوامر و نواهى است كه او را از مقام خلافت بیرون كرده، دستورات حضرت را در مورد اهل بیتش نادیده گرفتند، كه در این صورت، ذكر آیه قرآن در ضمن فرمایش حضرت زهرا علیهاالسلام یك نحوه اقتباس از قرآن مجید است. (محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 8، ص 109.)
2- قد كانَ بَعْدَكَ انباءٌ و هَنبثَةٌ لو كُنتَ شاهدها لم تكبر الخَطْبُ
انّا فقدناك فَقْدَ الارضِ و اِبلها واختَلَّ قومُك فاشْهَدْهم و قد نكبوُا
و كُلُّ اهلٍ له قربى و منزلةٌ عِند الالهِ على الاَدنَینِ مقتربٌ
اَبدَتْ رجالٌ لنا نجوى صُدورِهم لمّا مَضَیتَ و حالَتْ دونكَ التُّربُ
تجَهَّمَتْنا رجالٌ واستُخِفَّ بِنا لما فقدِتَ و كُلُّ الارضِ مَغتَصَبٌ
و كُنتَ بَدرا و نورا یُستَضاءُ به علیك تُنْزَلُ مِن ذِىالعزَّةِ الكُتُبِ
و كان جبریلُ بالآیاتِ یُؤنِسنا فَقَد فُقِدْتَ فَكُلُّ الخیرِ مُحتَجِبٌ
فلیتَ قبلَكَ كانَ الموتُ صادَفَنا لمّا مَضَیْتَ و حالَتْ دونَ الْكُتبُ
انّا رُزِئنا بما لم یُزْرَءْ ذُوشَجَنٍ مِن البَریّةِ لاعجمٌ و لا عَرَبٌ.
16. سیّد شرفالدین عاملى، النص و الاجتهاد، ص 103ـ 109.
17. همان.
18. عبدالحسین احمد الامینى النجفى، الغدیر فى الكتاب و السنّه و الادب، بیروت، دارالكتب العربى، 1397 ق، ج 7، ص 190ـ 197.
19. ابن ابى الحدید، پیشین، ج 16، ص 230ـ 231.
20. محمّدحسن مظفّر، دلائل الصدق؛ دراسة علمیة عن الدلائل، مرتضى الحكمى، قاهره، دارالعلم، 1396، ج 3، ص 75.
منبع:
مجله بانوان شیعه، ش 4، معصومه ریعان