تبیان، دستیار زندگی
م جذاب تبلیغ كرد « قصه كتاب فروشی هدهد مانند سایر آثار من داستان پیچیده‌ای نیست. روایت اتفاقاتی است كه در اطراف ما به عنوان آدم‌های عادی در حال رخ دادن است و همین آن را جذاب می‌كند». *** چند هفته‌ای است كه هر شنبه همرا...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مرضیه برومند :می شود کتاب را هم جذاب تبلیغ كرد

« قصه كتاب فروشی هدهد مانند سایر آثار من داستان پیچیده‌ای نیست. روایت اتفاقاتی است كه در اطراف ما به عنوان آدم‌های عادی در حال رخ دادن است و همین آن را جذاب می‌كند».

***

چند هفته‌ای است كه هر شنبه همراه با کتاب فروشی هدهد، آدم و كتاب‌هایش همراه می‌شویم در خیابان‌ها و كوچه پس كوچه‌های تهران می گردیم و از دیدن حوادثی كه در آن حوالی رخ می‌دهد سرگرم می‌شویم.

بی‌تردید و بدون اغراق كتاب فروشی هدهد اولین سریال ایرانی است كه طی چند سال اخیر به طور اختصاصی بحث كتاب را مطرح می‌كند. حكایت كیوان كتابچی صاحب كتابفروشی هدهد است كه به دنبال مرگ پدرش آن را به دست شوهر خواهرش می‌فروشد تا تبدیل به پیتزا فروشی شود و خود با یك اتوبوس قدیم مستعمل دور و اطراف شهر به فروختن كتاب مشغول می‌شود. حكایتی نه چندان پیچیده با زبانی آمیخته با طنز معمول مرضیه برومند نویسنده و كارگردان سینما و تلویزیون است كه در كارنامه‌ خود آثاری موفق چون مدرسه موش‌ها، خونه مادربزرگه، قصه‌های تابه تا، آرایشگاه زیبا، خودروی تهران یازده، ورثه آقای نیكبخت، الو الو من جوجوام، مربای شیرین و شمسی و مادام را دارد.

« از كودكی تا امروز همیشه كتاب را دوست داشتم. در زیباترین و شیرین‌ترین خاطراتم حتما كتاب نقش اصلی را داشته و با من همراه بوده است. همیشه دلم می‌خواست این دلبستگی به كتاب را جوری به نمایش بگذارم و كتاب فروشی هدهد این فرصت را به من داد.»

برومند سه سال پیش به درخواست خانه كتاب ایران تصمیم گرفت تا مجموعه‌ای با محور كتاب جلوی دوربین ببرد. او با اشاره به این كه در موقعیت‌های مختلف كارهای زیادی توسط حامیان مالی سفارش داده می‌شود، گفت:

« اما معمولا كاری را قبول می‌كنم كه خودم نسبت به آن تعلق خاطر دارم. زمانی كه خانه كتاب از من خواست طرحی در مورد كتاب بدهم،‌با توجه به علاقه‌ای كه نسبت به مقوله كتاب داشتم، آن را پذیرفتم و همان موقع طرح و فیلم‌نامه اولیه را با همراهی خانم نغمه ثمینی آماده و به آن‌ها ارائه دادیم. »

اما كتاب فروشی هدهد در آن زمان با آن طرح اولیه ساخته نشد. برومند علت اجرایی نشدن این طرح توضیح داد:

« متاسفانه خانه كتاب در اثر تغییر مدیریت‌ها نتوانست خودش این طرح را دنبال كند. آن‌ها برنامه گسترده‌ای را براساس این داستان دنبال می‌كردند. قرار بود لوگوی كه الان در سریال می‌بینیدجوری جا بیافتد كه هرگاه نام هدهد شنیده می‌شود، مردم به یاد كتاب بیافتد. كارهای تبلیغاتی می‌خواستند با لوگوی بكنند تا مردم را به كتاب خواندن تشویق كنند. اما به دلیل تغییر مدیریت‌ها این اتفاق نیافتاد.»

زمانی كه خانه كتاب از من خواست طرحی در مورد كتاب بدهم،‌با توجه به علاقه‌ای كه نسبت به مقوله كتاب داشتم، آن را پذیرفتم و همان موقع طرح و فیلم‌نامه اولیه را با همراهی خانم نغمه ثمینی آماده و به آن‌ها ارائه دادیم

پس از خانه كتاب شبكه سوم سیما تصمیم به ساخت این طرح گرفت:

«شبكه سوم با اطلاع از چنین طرحی بسیار مایل به ساخت شدند. آقای تخشید و پور محمدی با این طرح همكاری خیلی خوبی كردند. در یك جلسه با خانه كتاب ، متن به شبكه سوم واگذار شد. اگر می‌بینید در تیتراژ پایانی اسم خانه كتاب می‌آید به این دلیل است. »

وی درباره همكاری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران نیز توضیح می‌دهد:

«زمانی كه قرار داد ساخت با شبكه سوم بسته شد. سازمان فرهنگی هنری شهرداری هم پیشقدم شد تا كمك مالی كند و بخشی از هزینه كار بپردازد.»

به گفته برومند:« مسئولان سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران چون فكر می‌كردند، داستان این فیلم در راستای فرهنگ سازی خودشان بود و محتوی آن در شرح وظایف سازمان فرهنگی هنری شهرداری آمده است ساخت این سریال را حمایت كردند. این هم اقدام مثبتی بود كه همراهی شهرداری به خصوص آقایان عسگری و عسگرپور را به همراه داشت. »

--- اتوبوسی كه جای همه طرح‌های كتاب‌فروشی‌های سیار را گرفت

اتوبوس نبود ، یك چیزی شبیه تریلر بود كه یك اتاقك پشتش قرار داشت. طراحی اولیه را هم به ما نشان دادند. اسمش چیزی شبیه خورشید بود. اما شكلی اجرایی كه داشت به درد ما نمی‌خورد. قصه ما تبدیل یك اتوبوس مستعمل به كتابفروشی برای استفاده برای عموم مردم بود. كه به نظر خودمان طرح جالبی داشت. اما چیزی كه شهرداری به ما نشان دادند بیشتر به درد بچه ها می‌خورد. البته طرحشان هنوز هم به مرحله عمل نرسیده بود. قرار بود یك تریلر را از چین بیاورند و رویش اتاقك نصب كنند. اما ما وقت نداشتیم؛ آماده فیلمبرداری بودیم و می‌خواستیم از امكانات خودمان استفاده كنیم.»

--- تبلیغ هیچ كتابی در میان نبود

در كتاب فروشی هدهد برای اولین بار تنها كتاب‌هایی با موضوع ادبیات نیستند كه معرفی می‌شوند. هر قسمت این سریال به نام یك كتاب پخش می‌شود. یك هفته «روی ماه خداوند را ببوس» نوشته مصطفی مستور؛ یك قسمت به نام مثنوی مولانا و یک بار دیگر نیز اتوبیوگرافی هوشنگ مرادی کرمانی « شما که غریبه نیستید». مرضیه برومند پیش از این که درباره انتخاب اسامی نام کتاب ها صحبت کند، با اشاره به این که قصد تبلیغ کتاب خاصی را نداشته است؛ گفت:

« سعی كردم از امكانی که در دست داشتم، سو استفاده نكنم و خدای ناكرده و دنبال تبلیغ یك نوع كتاب خاص كه یك تفكر خاص در آن وجود دارد باشم. تلاشم این بود که با کتاب كمی عادلانه برخورد كنم. كمی سخت بود كه بخواهیم عناوین كتاب‌ها را معرفی كنیم. برای همین از نماهای بسته در بساط كتاب فروشی پرهیز كردم. برای این كه آن موقع این بحث مطرح می‌شد كه چرا كتاب فلانی هست كتاب من نیست.»

كتاب ها را از جنبه كاربردی بررسی كردیم. این كه فكر كنیم كتاب تنها اثر ادبی است یا مختص به یك ژانر خاص ؛ درست نیست. باید با این فکر را تغییر دهیم که كتاب تنها مربوط به یك قشر خاص روشنفكر است.

با این همه درباره کتاب هایی که نامشان به طور خاص در فیلم برده می شود، توضیح داد:

« فقط كتاب‌هایی را كه به نظر خودم كتاب‌های خاصی بودند كه در تاریخ ادبیات ایران به تاریخ پیوسته یا ویژگی هایی داشتند را انتخاب كردم. از حافظ نام بردیم. حافظ را نمی‌توان نگفت. از مثنوی معنوی نمی‌شود حرفی نزد. »

او از کتاب شما که غریبه نیستید به عنوان یکی از این کتاب های خاص نام می برد:

« قصدم این بود كه از نویسندگان معاصر هم كتاب‌هایی را داشته باشم. آقای مرادی كرمانی به عنوان یك نویسنده معاصر می‌شود با توجه به فعالیتشان در حوزه ادبیات و شناخت جهانی مطرح هستند. این کتاب هم اتو بیوگرافی اوست و بدون اشاره ما با این کتاب نیز برای مردم جذاب است. به طور قطع كسانی كه در قصه راه داشتند و قصه راه می‌داد و آن قصه در امتداد داستان حركت می‌كرد. »

نکته مهم کتاب هایی که در این فیلم به آن ها اشاره می شود این است که تنها ادبیات مد نظر نویسنده و کارگردانش نبوده است. برخی از کتاب ها در سایر گونه ها نیز معرفی شدند. برومند در این باره می گوید:

« كتاب ها را از جنبه كاربردی بررسی كردیم. یعنی این كه فكر كنیم كتاب تنها كتاب ادبی است یا مختص به یك ژانر خاص است؛ درست نیست. باید با این فکر را تغییر می دادیم که كتاب تنها مربوط به یك قشر خاص روشنفكر است. کتاب باید در تمام جامعه جاری باشد تا مردم به این نكته برسند كه كتاب در زندگی روزمره اشان كاربرد دارد. حتی كتاب قلاب بافی و آشپزی . به نظر من كتاب از جنبه‌های مختلف در زندگی مردم تاثیر می‌گذارد. كمترین تاثیرش این است كه به سواد مردم كمك می‌كند. به این كه زبان فارسی را درست حرف بزنند.

کتاب باید در تمام جامعه جاری باشد تا مردم به این نكته برسند كه كتاب در زندگی روزمره اشان كاربرد دارد. حتی كتاب قلاب بافی و آشپزی .

وی با عرض ادب به تمام نویسندگان و ناشرین ایرانی گفت:« من نه جهت گیری كردم و نه گذاشتم جهت گیری اعمال شود. با وجودی كه كتاب‌های به من پیشنهاد داده می‌شد، اما من هیچکدام را قبول نکردم. از همه دوستان و مسئولان خواهش كردم كه به من بگویند چه كتابی نه؛ نگویید چه كتابی بله. این شعار من بود.»

-- كتاب ها را خودم انتخاب كردم

کتاب های کتاب فروشی هدهد با انتخاب خود برومند انتخاب شده است:

« کتاب ها را به صورت گسترده خودم انتخاب كرد. رفتم كتاب فروشی‌ها و كتاب‌ها را خرید و لیست كردم. كتاب‌هایی را هم كه قرار بود معرفی كنم را در اختیار مسئولان گذاشتم. در برخی موارد هم متاسفانه كتاب‌ها مخالفت شد. آن چه هم مربوط به داستان بود در فیلم معرفی شده است.»

زمانی كه یك مجموعه تلویزیونی این گونه تاثیر می‌گذارد ما به عنوان کسانی که برنامه تهیه می کنیم و مسئولان و برنامه ریزان باید دقت کنند. این دقت هم نه در جزئیات كه در كلیات است.

با این همه برخی از کتاب ها به گفته کتابفروشان و ناشران بعد از معرفی در کتابفروشی هدهد مورد توجه مردم قرار گرفتند. برخی از کتاب ها مانند روی ماه خداوند را ببوس نوشته مصطفی مستور در عرض چند روز نایاب شد. برومند با اشاره به این که در مورد استقبال مردم از کتاب ها نکاتی شنیده است، گفت:

« از دوستانی كه رفتند كتاب روی ماه خداوند را ببوس و یا كتاب‌های دیگر را بخرند، شنیدم که چاپ کتاب ها تمام شده است. به تازگی تلفنی از اتحادیه ناشرین کشور داشتم كه می‌خواستند نامه تقدیر برای من بفرستند. همین برای من خوب و دوست داشتنی است. »

او یکی از دلایل این استقبال را قدرت تلویزیون به عنوان یک رسانه قدرتمند می داند:

« این نشان دهنده این است كه چقدر تلویزیون موثر است و چقدر وسیله خطیری است. یعنی باید با رسانه‌ای كه بخصوص در بحث تبلیغات این گونه تاثیر می‌گذارد و نفوذ در مردم با احتیاط بیشتری برخورد كرد.»

برومند معتقد است:

« زمانی كه یك مجموعه تلویزیونی این گونه تاثیر می‌گذارد ما به عنوان کسانی که برنامه تهیه می کنیم و مسئولان و برنامه ریزان باید دقت کنند. این دقت هم نه در جزئیات كه در كلیات است. نباید به جزئیات كه این كلمه گفته نشود یا فلان حركت صحیح نیست توجه نكرد . مهم اندیشه‌ای است كه با یك سریال منتقل می‌شود.»

--- تبلیغ خشک دفع کننده است

برومند در پاسخ به این سئوال که سال هاست کتاب در برنامه های مختلف تلویزیون در حال تبلیغ است اما جز در یکی دو مورد تاثیر چندانی نداشته است، می گوید:

«برای این كه تبلیغات هم روش دارد. تبلیغات خشك و كلیشه‌ای بیشتر دفع كننده است تا جذب كننده. آیا شده ما برنامه‌ای داشته باشیم و هر بار یكی از بازیگران سرشناس یا آدم‌هایی كه مردم دوست دارند را بیاوریم و در آن تبلیغ كتاب كنیم. مثلا از آقای پرستویی یا آقای شکیبایی كه مردم هم خودشان و هم صدایشان را دوست دارند، خواهش کنیم تا کتاب معرفی کنند.حتی یك بخشی از یك كتاب را با صدای آقای شكیبایی بشنویم كه بینیم چقدر موثر است. چطور این همه چیپس و پفك را جذاب تبلیغ می‌كنند. خب كتاب را هم باید همین قدر جذاب تبلیغ كرد . یعنی كالای هنری هم از این قاعده مستثنی نیست. افرادی كه آگاه به این موضوع هستند كتاب را تبلیغ می كنند. »

وی درباره ادامه سریال کتاب فروشی هدهد می گوید:«من فكر می‌كنم سریالی در سیزده قسمت ساختم، كه تمام شد. این تفكر را تلنگر را زدم. این تفكر در شهرداری بوده است اما احتیاج به تلنگر داشت. ادامه اش مربوط به مسئولین است. البته من حتی شنیدم در اتوبوس‌های واحد هم كتاب قرار است بگذارند یا در مترو. این خودش خیلی خوب است.»

برومند با اشاره به برنامه هایی که بعد از پخش این سریال برگزار شد، گفت:« آقای بصیری دو هفته با همین اتوبوس در محله‌های مختلف رفته بود. می‌گفت اگر تریلی با خودم می بردم می‌توانستم كتاب‌هایش را بفروشم. این نشان می‌دهد كه كتاب مخاطب خودش را پیدا كرده است. به سراغ مردم رفته است. زمانی كه مردم درگیر مسائل عدیده هستند چرا كتاب به سراغشان نرود. خود ما زمان فیلمبرداری مردمی را می‌دیدیم كه دور ما جمع می‌شدند و كتاب می‌خواستند كه می‌گفتیم كتاب‌ها قابل فروش نیست. این نشان دهنده این است كه كتاب هم اگر درست و زیبا عرضه شود مردم تمایل به خرید دارند. »

به گفته کارگردان آرایشگاه زیبا:«من توقع ندارم الان بچه‌ها و جوان‌ها مثل زمانی كه ما همسن و سال آن‌ها بودیم كتاب بخوانند. برای این كه خیلی رسانه‌ها جایگزین كتاب شدند. اما باید شرایطی به وجود بیاید كه این قدر هم مردم از ادبیات غافل نشوند. ادبیات كلاسیك خودمان كه در شكل گیری شخصیت آدم تاثیر ویژه‌ای دارد. آدم در هر شغلی كه باشد اگر كه كتاب زیاد خوانده باشد آن شغل را بهتر انجام می‌دهد.»

-- یک شخصیت نه جمعی از شخصیت ها

با مرضیه برومند کمی هم از شکل ساختاری اتو کتاب هدهد صحبت کردیم. زمانی که این سئوال را مطرح کردیم که به نظر می آید در اتو کتاب هدهد مانند سایر آثار او شخصیت اصلی خود اتوبوس است نه کسی شخصیتی مانند کیوان کتابچی گفت:

« این هم تعبیری است. به نظر من هیچ كسی در هیچ فیلمی نقش اصلی نیست. مردم و اشیا در موقعیت‌های مختلف است كه نقش‌های مختلفی را می‌گیرند. حتی یك مكان هم چنین خاصیتی را دارد. آرایشگاه زیبا یك مكان بود كه آدم‌های زیادی در آن رفت آمد داشتند. خیلی خودم راغب به قصه هایی كه یك شخص محور است نیستم. همه آدم‌ها اهمیت یكسان در قصه دارند. همه را هم دوست دارم. این جوری نیست كه به یك كدام علاقه داشته باشم. بقیه برایم نقش فرعی باشند و پرسوناژهای دوست نداشتنی. همه آدم‌ها را دوست دارم و باید هر كدام را در موقعیت خودشان تحلیل كرد. یك جا یك اتوبوس است یك جا یك پراید سبز رنگ و در یك داستان دیگر پیرزنی به نام شمسی. این ها همه بهانه است تا ما همه آدم‌ها را ببینم و موقعیتی كه به وجود می‌آید.»

از کارگردان کتاب فروشی هدهد درباره پیام هایی اجتماعی و اخلاقی که همزمان با داستان اصلی فیلم مطرح می شود مانند فرهنگ شهروندی، احترام به بزرگترها یا رعایت حقوق کودکان می پرسیم:

«پیام‌های اجتماعی جزو دغدغه‌های من است و قصه یك بعدی آدم‌ها را نمی‌شود تعمیم داد. هیچ وقت دوست نداشتم یك قصه را بگیریم كه خاص یك آدم است و اصلا باور كردنی نیست. این روزها در تلویزیون قصه‌هایی ساخته می شود كه برای یك آدم اتفاق می‌افتد و غیر ممكن است برای آدم دیگری هم رخ دهد. این چیزهایی عجیب غریبی ساخته می‌شود كه هیچ نسبتی با جامعه ما ندارد. آدم‌های جعلی كه نمی‌توان باورشان كرد. »

برومند می گوید:« کتاب فروشی هدهد مانند سایر کارهایی که ساختم قصه پیچیده‌ای ندارد. اساسا قصه‌های پیچیده را دوست ندارم. بنابراین به دنبال ماجرا‌هایی می‌روم كه خیلی قصه نیست. عین آنهایی كه در اطراف ما رخ می‌دهد. این‌ها خیلی جذاب‌تر هستند. »

-- اشانتیونی به نام کتاب

برای آخرین بحث این سئوال را از مرضیه برومند پرسیدیم که فکر نمی کنید کیوان کتابچی یک مقداری بیشتر از حد معمول یک کتاب فروش کتاب هدیه می کند. او با تایید این نظر گفت:

« یك كتاب فروش كه مشاور ما بود می‌گفت كتاب فروش كمتر كتابی را به دیگران هدیه می‌دهد. حق هم دارد. اما در مسیر كار جوری پیش می‌رفت كه برخورد می‌كردیم به ماجراهایی كه مجبور بودیم كتاب بدهیم. این هم یك نگاه است. شاید كیوان می‌خواهد اشانتیون در اختیار مردم قرار می‌دهند. كتاب را در اختیار مردم قرار دهد. چون اول كارش هست.»

در برخی از قسمت ها هم مجبور می شود که کتاب را به صورت رایگان در اختیار مردم قرار دهد:«در قسمت سوم كه به بچه‌ها برای اولین بار كتاب می‌فروشد طبیعی است به آن ها می گوید من امروز كتاب می‌دهم فردا بخرید. در همان قسمت كتاب آشپزی را می‌فروشد پول می‌گیرد. شاید یك كم زیاده روی می‌كند. اما زمانی كه دارد كتاب می‌فروشد در فیلم زیاد است که ما آن را شاخص نکردیم. مثلا زمانی كه جمیعت دور كتاب فروشی جمع شدند آقای بصیری پول می‌گیرد و در صندوق می‌گذارد كتاب را می‌فروشد.»

وی شخصیت كیوان كتابچی کلیشه ای ندانست:

« اهل دعوا نیست. با شوهر خواهرش دعوا نمی‌كند. اصولا شخصیت آرام ساكت است و برخلاف كلیشه آدم‌های كتابخوان و روشنفكر عبوس گنده دماغ نیست. خیلی معمولی است. »

منبع : خبرگزاری میراث فرهنگی – مصاحبه از فرزانه ابراهیم‌زاده