خیانت کردی؟ خیانت میکنم
در این میان ممکن است زوج خیانتدیده تصمیم بگیرد همسرش را با خیانت متقابل تنبیه کند به این امید که بتواند دوباره او را به دست بیاورد. اما باید این مهم را دانست که تلافی کردن آن هم به این شکل فقط میتواند میزان باقیمانده احتمالی شانس درمان رابطه را از بین برده و از این گذشته سلامت هیجانی فرد تلافیجو را با آسیبهای جدی مواجه کند. در این مقاله بر آنیم که مخاطرات تلافیجویی از طریق خیانت متقابل را بررسی نماییم.
هدف از تلافی به وسیله خیانت متقابل، تصفیه حساب کردن با همسر خائن است. در این مواقع انگیزه غالب زوج خیانت دیده این است که رفتاری کند که احساس تلخ قربانی شدن (یعنی همان احساسی که خیانت همسر در خودش ایجاد کرد) را در همسر به وجود بیاورد و همان صدمهای را که خیانت همسر به زوجش وارد کرد بر او وارد کند و او را مجبور کند که احساس زوج دیگر را بفهمد و درسی فراموش نشدنی به او بیاموزد. همچنین بسیاری از افراد تلافیجو امیدوارند که بعد از آموختن این درس به همسرشان، بتوانند رابطه قبلیشان را از سر بگیرند. اما آنچه در اکثر قریب به اتفاق موارد بعد از انتقام اتفاق میافتد درست بر عکس انتظار است.
با خیانت در برابر خیانت، نمیتوان به تصفیه حساب با همسر امیدوار بود. چرا که خیانتِ همسر قبلاً اعتماد و احترام بین زوجین را خدشهدار کرده و پیوند عاطفی بین آنها را کمرنگ کرده است. به عبارت دیگر چیزی را که قبلاً از بین رفته و از هم گسیخته شده نمیتوان دوباره از بین برد و چیز زیاد دیگری هم بین آنها باقی نمانده که گرفتن آن از زوج خائن برای او گران تمام شود. بنابراین خیانتِ متقابل هرگز تأثیری را که زوج خیانت دیده انتظار دارد، در طرف مقابل ایجاد نخواهد کرد.
امید به بهوجودآوردن احساسِ قربانی شدن در همسرِ خیانتکار نیز به جایی نمیرسد. در واقع خیانتِ متقابل نه تنها چنین احساسی در طرف خاطی ایجاد نمیکند بلکه بر عکس بهانه خوبی برای خیانتهای بیشتر هم در حال حاضر و هم در آینده به دست او میدهد. خیانت متقابل میتواند به راحتی سبب شود که زوجِ خائن، خیانت را یک مسئله پذیرفته شده بداند چرا که زوجین هر دو همین کار را کردهاند.
خیانتِ متقابل هرگز احساسات تلخی را که در زوج خیانت دیده به وجود آمده در همسر او ایجاد نخواهد کرد، چه برسد به این که او را به درک کم و کیف واقعی این احساسات برساند. همچنین خیانت متقابل به جای ایجاد احساس گناه در همسر خیانتکار، بهانه خوبی به او میدهد تا احساسات طرف دیگر را کاملاً نادیده بگیرد و پیامدهای رفتارهای خودش را هم کوچک و ناچیز بنمایاند.
با این حساب، بعید است که با این شیوه بتوان درسی به همسر خیانتکننده داد. تنها چیزی که خیانت در برابر خیانت به او میآموزد نقاط ضعف و خصلت کینهجویی زوج آسیبدیده است.
همچنین انتقامجویی از طریق خیانتِ متقابل احتمال بهبود و از سرگیری مجدد رابطه را ضعیف میکند. این رفتار، طرف خیانتدیده را از مواجهه با مسائلی که به خیانتِ اولیهی همسر منجر شده دور میکند، تعهد زوجین نسبت به یکدیگر را نابود میکند و در نتیجه فاصله روانی و عاطفی بین آنها را بیشتر میکند و حتی میتواند به دشمنی بین زوجین و اقدام به خشونت نیز بینجامد. از سوی دیگر خیانت در برابر خیانت، رابطه آسیب دیدهی بین زوجین را پیچیدهتر و آسیبپذیرتر میکند طوری که ممکن است هر فرصتی برای بهبود یافتن رابطه را از بین ببرد. از این رو خیانتِ متقابل به هیچ وجه راه خوبی برای ایجاد زمینه مناسب برای بازسازی ارتباط و اعتماد به نظر نمیرسد.
مخاطره دیگر ِ خیانت در برابر خیانت، آسیبی است که این رفتار به سلامت فردیِ زوجِ خیانت دیده وارد میکند. در این رفتارِ تلافیجویانه، طرفِ آسیبدیده از خشم استفاده میکند تا از خود در برابر درد هیجانی ناشی از خیانت همسر محافظت نماید. نتیجه پیش گرفتن این شیوه، فقط و فقط ابتلا به بیماریهای جسمانی-روانی متعدد است. مواجه شدن با درد و احساسات تلخ و کنار آمدن با آنها (کنار آمدن به معنای تسلیم شدن و انفعال نیست)، راهی است که بهبود فردی را به همراه خواهد آورد و در نتیجه این بهبودی میتوان به از سرگیری رابطه نیز امیدوار بود.
قبلاً گفتیم که یکی از انگیزههای خیانت در برابر خیانت چشاندن طعم تلخ احساسات ناشی از این رفتار در همسر خاطی است. حتی اگر فرض کنیم که این کار اثربخش بیفتد و احساس بد قربانی شدن را در همسر خائن ایجاد کند، اما به قطع و یقین این شرایط موجب نخواهد شد که احساس خوبی در طرفِ تلافیجو ایجاد شود. دلیل آن روشن است: واقعیتِ احساس مورد خیانت واقع شدن، آسیب دیدن و مورد بی حرمتی قرار گرفتن همچنان در فرد خیانتدیده وجود خواهد داشت و این قابل انکار نیست. بنابراین در پیش گرفتن این ساز و کار کودکانه، تکانشی، ناپخته و نابخردانه یعنی تلافی کردنِ خیانت همسر با عمل مشابه نه تنها از لحاظ روانشناختی فایدهای نخواهد داشت بلکه در آیندهای نه چندان دور احساس گناه، حسرت و افسوس زیادی را هم در فرد تلافیجو ایجاد خواهد کرد.
گذشته از این مضرات، خیانت در برابر خیانت خطر دیگری را نیز متوجه فرد تلافیجو خواهد کرد. این خطر از جانب فرد سومی خواهد بود که به هر ترتیب وارد چرخه معیوب انتقامگیری شده است.
در نظر داشته باشیم، فردی که از ارتباط با او برای تلافیجویی استفاده میشود یک انسان است با نیازها و احساسات انسانی و زمانی که به نیت فرد تلافیجو پی ببرد احساس قربانیشدن و مورد سوءاستفاده واقع شدن خواهد کرد و به این ترتیب شبکه روابط عاطفی زوج خیانتدیده پیچیدهتر از قبل خواهد شد.
این در حالی است که بعد از مواجهه با خیانت همسر زمان مناسبی برای تجربه کردن روابط هیجانی دیگر که میتواند مخاطرهآمیز نیز باشد نیست. بلکه فرصتی است برای کنارآمدن با خود.
(ممکن است در این زمینه ذهن فرد تلافیجو و همینطور خود ما دچار قضاوت درباره دیگران شود، برای مثال گفته شود که فرد سوم به خواست خودش وارد رابطه شده و حتماً او هم دلایلی داشته، کسی که مجبورش نکرده بوده و یا این که او خودش این کاره است و ... فرد سوم هر که باشد و مشکلات او هر چه باشد از بار گناه فرد تلافیجو در سوءاستفاده از انسانی دیگر کم نمیکند).
و آخرین زیان روانی خیانت در برابر خیانت برای زوج تلافیجو زیر پا گذاشتن معیارهایی است که تا به حال او را از این رفتار بازداشته است. شاید این معیار برای شخص اخلاقیات و وفاداری و تعهد و ... بوده باشد شاید هم تقید به مذهب تا به حال او را از انجام چنین رفتاری حفظ کرده، به مخاطره انداختن این معیارها- هر چه باشند- در آینده احساس شرمندگی و افسوسی را در فرد تلافیجو ایجاد میکند که به تصور از خود، رضایت از خود و سلامت او آسیب میزند.
همیشه راههای بهتری وجود دارد، این انتخاب ماست که حال و وضع ما را بهتر یا بدتر میکند!
راحله فلاح
بخش خانواده ایرانی تبیان
مطالب مرتبط: