تبیان، دستیار زندگی
در این طرح دانش آموزان با صفت شمارشی ، انواع آن و ویژگی هریک از آنان آشنا می شوند....
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

صفت های شمارشی

رمان

اهداف یادگیری:

  • آشنایی با صفت شمارشی و ویژگی های آن
  • آشنایی با انواع صفت های شمارشی و معدودهای مشهور

شرح درس:

در این طرح دانش آموزان با صفت شمارشی ، انواع آن و ویژگی هریک از آنان آشنا می شوند.

صفت شمارشی چیست؟

اعداد اصلی یا کلماتی از قبیل یک، دو، سه، ده، دوازده، بیست، بیست و چهار و صد و هزار و... که شماره را بیان می کنند به عنوان صفت های شمارشی به کار می روند که پیش از موصوف خود که معدود نامیده می شوند، می آیند.

-         صفت های شمارشی کار علامت جمع را انجام می دهند اما ابهام علامت جمع را ندارند.

صفت های شمارشی ( اعداد اصلی ) به دو دسته تقسیم می شوند: ساده و مرکب.

اعداد اصلی ساده: عبارتند از : یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت، هشت، نه، ده، بیست، سی، چهل، پنجاه، شصت، هفتاد، هشتاد، نود، صد، هزار، میلیون و ... ( اعدادی مثل پنجاه و هفتاد و هشتاد در اصل مرکب بوده اند ولی اکنون حالت ترکیبی خود را از دست داده اند ).

اعداد اصلی مرکب: این اعداد به دو شیوه ساخته می شوند: بدون واو و با حرف واو. به این طریق که اگر عدد بزرگتر اول بیاید باید میان دو قسمت عدد حرف « واو » افزوده شود مثل: بیست و چهار، صد و بیست، هزار و صد.

اما اگر عدد کوچکتر اول بیاید حرف واو لازم ندارد؛ مانند: چهارده، هشتصد ( منظور ما ساختار عدد است نه معنای آن ).

در مورد شک و تردید دو یا سه عدد اصلی بدون واو پشت سر هم می آیند و غالبا اعداد اصلی متوالی هستند؛ مانند: یک دو روز، هفت هشت ساعت، هفت هشت ده روز، دو سه هزار، سی چهل میلیون.

از یک تا نه را یکان، از ده تا نود و نه را دهگان، از صد تا نهصد و نود و نه را صدگان و از هزار تا نهصد و نود و نه هزار را هزارگان می نامند.

نوشتن هیفده و هیجده غلط است و آنها را باید به صورت هفده و هجده نوشت.

کلمه ی « اند » نشانه ی عدد نامعلوم از سه تا نه است.

کلمات « چند » و « چندین » و گاهی « چندان » نیز به جای عدد نامعلوم به کار می رود: چند روزی پیش و پس شد/ چندان مال به چندین روز برانداخت ( چند در ضمائر پرسشی اگر به جای چقدر نیاید عدد را سوال می کند و ضمیر مبهم است ).

گاهی عدد اصلی ( صفت شمارشی ) به جای اسم به کار می رود؛ مانند: چهار بزرگتر از سه است، یعنی عدد چهار بزرگتر از عدد سه است.

معدود در اعداد اصلی مفرد است؛ مانند: دو روز، پنج مداد و ... اما در قدیم گاهی معدود به صورت جمع به کار می رفته است و هم اکنون ما نیز در کلماتی که عده ی معدودی را برساند، معدود را جمع می آوریم؛ مانند: چهار ارکان، هفت برادران، چهل تنان و ...

در زمان قدیم در اخر معدود حرف « ی » می آوردند و عدد را بعد از آن قرار می دادند یعنی به جای دو تن و چند روز، تنی دو و روزی چند می گفتند اما در شعر به موارد نادری برمی خوریم که عدد بعد از معدود آمده است و در آخر معدود حرف « ی » نیامده است:

بسی رنج بردم در این سال سی                       عجم زنده کردم بدین پارسی ( فردوسی )

گاهی قبل از معدود کلمه ی « از » می آوردند؛ مانند: « پنج هزار از آدمی » به جای « پنج هزار آدمی ».

گاهی بعد از عدد ( صفت شمارشی ) و قبل از معدود اصلی ( موصوف ) کلماتی می آورند که بر مقدار یا شاخص وجودی هر چیزی دلالت می کند ؛ دستور نویسان این حالت را چنین تعبیر می کنند که بعد از عدد را معدود کلی و پس از آن معدود کلی را تمییز یا حالت تمییزی می گویند؛ مانند: ده خروار شکر خریدم ( ده : عدد یا صفت شمارشی ، خروار: معدود کلی یا موصوف، شکر: تمییز و مفعول بی واسطه، خریدم: فعل و فاعل ).

اما بهتر است که عدد و معدود کلی را یک صفت شمارشی مرکب بدانیم یعنی ( ده خروار = صفت شمارشی مرکب ) و پس از آن را ( شکر= موصوف و مفعول ) بگیریم.

معدودهای کلی مشهور در زبان فارسی که با عدد، صفت شمارشی مرکب می سازند عبارتند از:

گرم، گندم، نخود، مثقال، سیر، کیلو، من، بار، خروار، تن ( برای وزن )، نفر( برای شتر و انسان )، تن ( برای انسان )، راس و سر ( چهارپایان )، قطار ( شتر، فشنگ )، قبضه ( شمشیر و کارد و تفنگ )، فروند ( کشتی و هواپیما )، حلقه ( انگشتری و چاه )، رشته ( قنات و مروارید )، زنجیر ( فیل)، عدد ( بسیاری از اشیا )، دست ( لباس و ظروف )، قلاده ( شیر و ببر و پلنگ و سگ شکاری )، اصل ( تیر و چوب و درخت)، تخته ( پارچه و فرش و لحاف و تشک )، دانگ ( قسمتی از ملک و خانه ).

کلمه ی « بار » بعد از عدد اصلی علامت تکرار و به معنی دفعه و مرتبه است؛ مانند: او ده بار به اینجا آمد ( در اینجا تذکر این نکته لازم است که گاهی عدد با معدودش تشکیل یک قید می دهند؛ مانند : مثال مذکور ).

در زمان قدیم گاهی معدود را حذف می کردند مانند:

پیموده شد از گنبد بر من چهل و دو               جویای سخن گشت مرانفس سخنور( ناصر خسرو)

یعنی چهل و دو سال.

اعداد ده، صد، هزار، ده هزار، صد هزار، میلیون را می توان جمع بست؛ مانند: دهها، صدها، هزارها( هزاران)، ده هزارها ( ده هزاران، ده ها هزار )، صدهزارها ( صد هزاران، صدها هزار).

تست:

گزینه ی نادرست را انتخاب کنید:

الف) کلمه ی « بار » بعد از عدد اصلی علامت تکرار و به معنی دفعه و مرتبه است.

ب) در زمان قدیم گاهی معدود را حذف می کردند.

ج) معدود در اعداد اصلی مفرد است.

د) نوشتن هیفده صحیح است.


مرکز یادگیری سایت تبیان - تهیه: فاطمه شیرزاده