تبیان، دستیار زندگی
یکی از راه‌هایی که باعث می‌شود خطاهای عمدی و سهوی ما – و به عبارت دیگر شرهای ما – کم شود بازبینی خود است. به عبارت دیگر هرگاه شری از ما صادر می‌شود، خوب است قدری درباره طرز فکرمان درباره خودمان فکر کنیم و ببینیم که آیا خود را چگونه انسانی می‌پنداریم؟ آیا
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سرآغاز بدی‌ها از زبان مشعلدار خوبی‌ها

امام هادی


در سالروز ولادت امام هادی علیه السلام یکی از روایتهای مشهور ایشان را بازخوانی می‌کنیم تا به اهمیت آن در زندگی خود پی ببریم. در این روایت به عاملی مهم و روانشناختی درباره آزارگری‌ها می‌ پردازیم به امید آنکه این عامل را در وجود خود از بین ببریم.

بازبینی "خود"

در روایتی پرگهر و مشهور از فرزند پرنور جسم و جان پیامبر صلی الله علیه وآله، امام هدایتگر و سراسر پاک، ابوالحسن علی بن محمد علیهماالسلام در کتاب تحف العقول  می‌ خوانیم:

«مَنْ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فَلَا تَأْمَنْ شَرَّهُ»؛ هر که خود را خوار شمرد، خود را از شرش ایمن ندان.

به عبارت دیگر، همواره مراقب کسی باش که خود را خوار می‌داند و هرگز گمان نکن از آسیبهای او خلاص هستی.

از اینجا می‌فهمیم که طرز فکر هر کس درباره خودش تأثیر زیادی بر دیگران نیز دارد و تنظیم کننده روابط او با اطرافیانش می‌باشد. در میان مردم آنانی که خود را حقیر و بی‌ارزش حساب می‌کنند، تولید کننده شر هستند؛ هم برای خود و هم برای دیگران و عاقلان هرگز دست از مراقبت از خود در مقابل افراد خود کم بین بر نمی‌دارند.

بنابراین یکی از راه‌هایی که باعث می‌شود خطاهای عمدی و سهوی ما – و به عبارت دیگر شرهای ما – کم شود بازبینی "خود" است. به عبارت دیگر هرگاه شری از ما صادر می‌شود، خوب است قدری درباره طرز فکرمان درباره خودمان فکر کنیم و ببینیم که آیا خود را چگونه انسانی می‌پنداریم؟ آیا در نظر خودمان موجودی کم ارزش شده‌ایم یا خیر؟

یک اصل مهم

در اینجا، جا دارد یک اصل روشن و اولیه را یادآوری کنیم که ما به علت مخلوق خدا بودن و به طور ویژه به علت انسان بودن – بدون توجه به سن و نژاد و تحصیلات و درآمد – مورد تکریم خداوند هستیم؛ اما ممکن است در طرز نگاهمان به خود دچار خطا شویم و خود را خوار و بی‌مقدار بدانیم.

طرز فکر هر کس درباره خودش تأثیر زیادی بر دیگران نیز دارد و تنظیم کننده روابط او با اطرافیانش می‌باشد. در میان مردم آنانی که خود را حقیر و بی‌ارزش حساب می‌کنند، تولید کننده شر هستند؛ هم برای خود و هم برای دیگران و عاقلان هرگز دست از مراقبت از خود در مقابل افراد خود کم بین بر نمی‌دارند

یک آغاز بسیار بد

از همان لحظه که خود را بی‌مقدار و کم ارزش بدانیم، شرهای ما آغاز می‌شود و آسیبهای ما به خود و دیگران شروع می‌شود. در اینجا چند مثال می‌زنیم که در واقع بازخوانی فکر ما در این هنگامه‌های خطرناک است:

شخصی را در نظر می‌گیریم که خود را فرومایه و بی‌ارزش می‌داند و می‌خواهیم به زبان او و از دریچه فکر او دنیا را ببینیم. در اینجا ضمیرها را به صورت اول شخص مفرد می‌آوریم تا راحت تر بتوانیم خود را هم در این محک قرار دهیم:

-          در نحوه صحبتم با دیگران دقت کافی نمی‌کنم و در جمعهای رسمی یا سنگین کلماتی را که مناسب نیست به کار می‌برم، ممکن است انگشت نمای خلق شوم، آن هم اشکالی ندارد زیرا من شخص بی‌مقداری هستم.

-          در هنگام خرید دقت کافی نمی‌کنم. ممکن است جنسی را بدون پرس و جو به قیمتی گزاف بخرم و بعد هم اگر پشیمان شدم دوباره مسیر طولانی را برگردم تا آن را پس دهم. اگر فروشنده به من بی حرمتی کند اشکالی ندارد؛ هدر دادن وقت و هزینه هم برایم مهم نیست زیرا من کلا انسان کم ارزشی هستم.

-          حاضر نیستم در راه‌هایی که درست و خداپسندانه باشد، پول و وقت صرف کنم زیرا انسان کم ارزشی هستم از کجا بدانم که خدا آن را جبران می‌کند.

-          به انتظار بهشت هم نیستم و اگر هم به بهشت بروم، در کمترین مراتب بهشت جای خواهم گرفت؛ باز به این دلیل که من اساساً شخص حقیری هستم.

-          به یاد خدا نمی‌افتم و دنبال آن هم نیستم که خودم را با رعایت تقوا به تعادل برسانم زیرا من که شخص مهمی نیستم.

-          رعایت قوانین را هم اگر نکردم که مسأله‌ای نیست.

-          برای بهبود وضعیت مالی،‌ تحصیلی، اجتماعی، فکری و دینی خود کاری نمی‌کنم و حتی حاضر به فکر کردن هم نیستم زیرا شخص حقیر را چه به این فکرها.

-          عمده فعالیتهایم عبارت است از کارهای بی فایده و فکرهای بی فایده و حرفهای بی فایده؛ از فرمایه‌ای مثل من که بیشتر از اینها بر نمی‌آید.

یکی از راه‌هایی که باعث می‌شود خطاهای عمدی و سهوی ما – و به عبارت دیگر شرهای ما – کم شود بازبینی "خود" است. به عبارت دیگر هرگاه شری از ما صادر می‌شود، خوب است قدری درباره طرز فکرمان درباره خودمان فکر کنیم و ببینیم که آیا خود را چگونه انسانی می‌پنداریم؟ آیا در نظر خودمان موجودی کم ارزش شده‌ایم یا خیر؟

- انتظار ندارم دیگران از زندگی و همکاری با من راضی باشند زیرا این انتظارها مربوط به اشخاص مهم است نه کسانی که مثل من هستند.

-          هیچگاه برای تغییر و درست کردن اشکالات فکری و رفتاری خود همت نمی‌کنم زیرا من درست شدنی نیستم.

-          در امور دنیایی خود نیز موفق نیستم زیرا زندگی متعادل و رعایت کردن همه جوانب درست در زندگی مخصوص افراد سطح بالاست نه من.

اما اگر دقت کنیم، خطر این افراد محدود به خود نیست. نمونه‌ای از طرز فکرهای دیگر این اشخاص چنین است:

-          در نحوه صحبتم با دیگران دقت کافی نمی‌کنم، ممکن است کلماتی به کار ببرم که آنها را برنجانم، در آن صورت از آنها معذرت می‌خواهم و اگر هم این کارها را تکرار کنم یا معذرت نخواهم، باز هم مسأله خاصی نیست؛ مگر من چه اهمیتی دارم؟

-          خلاف کردن برای من خیلی هم کار بدی نیست، مگر نه آنکه نهایتا قرار است نزد مردم رسوا شوم؟ مگر چه می‌شود؟

-          از زندگی خود لذت نمی‌برم، حال چه اشکالی دارد دیگران از رفتار یا گفتار من آزار ببینند؟

پایانی خطرناک

آنچه در بالا خواندیم نمونه‌هایی از طرز فکر افرادی است که خود را حقیر می‌دانند و همانطور که مشخص است ردپای بسیاری از کج فکریها و کج رفتاری‌ها از این نحوه تفکر ناشی می‌شود. در حقیقت آنچه در بالا گفته شد را می‌توان به صورت پخته و مختصر در این فرمایش امام هادی علیه السلام بخوانیم که:

« مَنْ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فَلَا تَأْمَنْ شَرَّهُ».

روح الله رستگارصفت            

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.