تبیان، دستیار زندگی
گفتار پیشین: تأثیرپذیری فرهنگ غرب از الاهگان همان‌گونه که پیشتر بیان گردید فضیلت در عصر شمن‌گرایی، رازدانی و احاطه به آن اسرار بود و در عصر میتولوژیستیک فضیلت زور بازو و توانمندی و اقتدار همراه تفکر است که فرد را به اسطوره ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دکترین های عصر اسطوره ها



گفتار پیشین: تأثیرپذیری فرهنگ غرب از الاهگان

همان‌گونه که پیشتر بیان گردید فضیلت در عصر شمن‌گرایی، رازدانی و احاطه به آن اسرار بود و در عصر میتولوژیستیک فضیلت زور بازو و توانمندی و اقتدار همراه تفکر است که فرد را به اسطوره تبدیل می‌کند. برای ارزشیایی امروز غرب و حتی خود شرق باید عصر اسطوره‌ها را در ابعاد دکترینال آن بررسی کنیم. بحث اسطوره‌ها بحث از دکترین‌ها است.

یعنی دکترینالیسم و دکترینریسم غرب متأثر از دکترین‌های عصر اسطوره‌هاست. قبل از ورود به بحث لزوماً می‌بایست جنبه‌های چیستی اسطوره‌ها را مورد بررسی قرار دهیم.

در جنوب غربی ترکیه فعلی شهری به نام «تروا» وجود داشت که شاهی به نام پریام با حدود 5 فرزند داشت. از بین دو پسر اوهکتور به شجاعت معروف بود و فرزند دوم او که جوان زیبایی بود پاریس نام داشت. پاریس در سفری که به اسپارت در یونان داشت مورد پذیرش مردم آنجا واقع شد و حاکم وقت اسپارت یعنی منلائوس را فریفت و با همسر او یعنی هلن فرار کرد و به تروا آمد. از این رو یونانی‌ها، به قصد اعاده حیثیت، خود را آماده کردند.

برای ارزشیایی امروز غرب و حتی خود شرق باید عصر اسطوره‌ها را در ابعاد دکترینال آن بررسی کنیم. بحث اسطوره‌ها بحث از دکترین‌ها است.

برادر بزرگ منلائوس از اینکه همسر برادر او ربوده شده بود، به عنوان شاه بزرگ یونانیان می‌بایست با یک حرکت جدی این اعاده حیثیت را صورت می‌داد. لذا با عبور از دریای اژه، تروا را محاصره کرد. دو سردار بزرگ یونانی‌ها یکی آشیل بود و دیگری اولیس. جنگ مدت‌های زیادی طول کشید. اولیس تاکتیکی اعمال کرد و آن همان اسب چوبی بود که درون آنرا پر از سرباز کردند و آنرا به عنوان ودیعه در کنار قلعه گذاشتند و برگشتند. مردم تروا که احساس پیروزی می‌کردند اسب را وارد قلعه کردند و به جشن و پایکوبی پرداختند. در این حالت یونانی‌ها از غفلت آنان استفاده کردند و از اسب خارج شدند و درهای قلعه را گشودند و با تصرف تروا، بزرگان آن را کشتند و خانواده‌های آنان را به اسارت بردند.

در هر صورت بیوه پریام، شاه تروا، کنیز شاه یونان شد و دو دختر دیگر او یکی به اولیس و یکی به آشیل واگذار شد. هلن هم نجات یافت و به منلائوس برگردانده شد.

در آن درگیری‌ها هکتور توسط آشیل کشته شد و پاریس با استفاده از ترفند‌هایی که از خدایان گرفته بود تیر زهرآگینی را به پاشنه آشیل زد. این قسمت که نقطه ضعف آشیل محسوب می‌شد سبب مرگ آشیل شد. بازگشت اولیس به یونان 20 سال طول کشید و در دریاها با مصائب بسیاری مواجه بود.

پنلوپه همسر او که وفادار به او مانده بود به همراه فرزندش، توسط اطرافیان تحت فشار بود. لذا باید به شکلی جوابگوی مسائل می‌بود. بالاخره در انتها شرطی گذاشت که هر کس خواستار اوست باید کمان ویژه اولیس را بکشد و تیری را به هدف زند که اولیس در بازگشت این کار را توسط پسرش کرد و توانست دوباره همسر خود را از چنگال رقیبان خارج کند.

این معروفترین و شاخص‌ترین حماسه‌ای بود که در طول عصر میتولوژیستیک غرب گنجانده شده و بنیان شناخت و آگاهی ما از غرب را شامل می‌شود. یعنی از این روایت شاخص‌تر و دقیق‌تر نسبت به دوره اسطوره‌گری غرب پیدا نمی‌کنیم.

گفته شد مؤلفه اساسی معرفت است. به این دلیل عصر جادوگری و اصالت ساحران عصر اول محسوب می‌شد که بشر آن عصر، هیچ آگاهی از پدیده‌ها نداشت. نمونه‌ آن، اعتقاد ایشان پیرامون آتشفشان‌ها بود که به آن اشاره شد. در عصر اول این جادوگر است که شناخت نسبی دارد و برای هر پدیده‌ای یک رمز و رازی را جعل می‌کند و مردم از آن تأثیر می‌گیرند. حتی برای بیماری‌ها در عصر دوم یعنی عصر اسطوره‌ها، این عدم شناخت علمی باعث می‌شود پشت هر پدیده طبیعی یا پشت هر حالت انسانی مثل خیر و شر و نیکی و زیبایی یا نسبت به هر پدیده طبیعی مثل سیل و زلزله و رودخانه و رویش گیاهان و ماه و خورشید و ستاره‌ها یک خدا ببینند.

یعنی رمز و راز و پیچدگی آن پدیده را در حد یک خدا محدود می‌کردند. حد معرفت بشر اینقدر جلو آمده که دیگر قائل نیست آنچه که جادوگر و ساحر؛ می‌گوید صحت دارد. در این صورت در هر حالتی که هر خدایی دچار نقصان چالش شد در برابر او یک اهریمنی در نظر می‌گیرد.

ما در چنین شرایطی می‌بایست بحث شناخت و ناشناخته‌ها را در تبیین اسطوره‌ها جدی بگیریم. از این زاویه خود دکترین‌ها یک پایه شناختند. امروز در سیاست، حقوق، فلسفه و جامعه‌شناسی غرب، «اسب تروا» که پدید آورنده آن استراتژیستی به نام اولیس بود یک دکترین است(1) که بسیاری از رفتارهای امروز غرب را رقم می‌زند. در فلسفه علم، موضوعی را می‌بینیم به نام متودولوژی یا روش‌شناسی. روش‌شناسی به طور عمومی یعنی اینکه یک روش را که کسی دیگر ابداع کرده ما همان را نسخه برداری کرده، استفاده کنیم. عموماً هم می‌گوییم: خوش بود‌ گر محک تجربه آید به میان. بنیان متودولوژی در فلسفه غرب را همین جمله به ظاهر کوچک می‌گذارد.

لذا اگر اولیس پس از مدت‌ها جنگ، شیوه رخنه به قلعه دشمن را پیدا کرده که توسط اسب‌چوبی معروف او این عمل صورت گرفته، این می‌تواند مبنایی قرار گیرد به عنوان یک روش که در جاهای دیگر هم استفاده شود.

برای مثال امروز یکبار از راه دور کسی را ترور می‌کنند یکبار هم یک بسته را توسط پست برای او می‌فرستند و شخص بسته پستی را وارد منزل یا دفتر کارش می‌کند و هنگام باز کردن بسته مذکور منفجر می‌شود. این دکترین تاکتیکی متأثر و مبتنی بر همان دکترین استراتژیکی اسب تروا است؛ حتی اگر کسی هم اساساً با این دکترین آشنا نباشد، این مسئله به صورت فرهنگ شده و جا افتاده که به طور مثال برای انهدام و انحلال یک ملت، تمدن و یا فرهنگ از این روش می‌توان استفاده کرد.

این روش‌ها وقتی یک یا دو بار برای یک ملت یا برای یک فرد موضوعیت پیدا کرد و تبیین شد و تبدیل به فرهنگ شد بعدها ملت‌های بعدی بدون اینکه بدانند از آن استفاده می‌کنند. همین‌طور دکترین پاشنه آشیل. مثلاً پاشنه آشیل غرب در عرصه نظامی این است که نمی‌خواهد تلفات دهد. یعنی نقطه ضعف نظامی گری غرب این است که از آن تلفات بگیرید.

امروز ضعف صهیونیست‌ها در خاک فلسطین این است که از آنان دو نفر کشته شود. اگر دو نفر از آنان کشته شود با تمام ارتش خود به جنگ نوجوانان فلسطینی که سنگ پرتاب می‌کنند می‌آیند. آمریکایی‌ها هزینه‌های کلانی می‌کنند که در درگیری‌ها حداقل کشته‌ها را بدهند چون تمدن مادی تحمل کشته شدن را ندارد.

وقتی وارد اسلام می‌شویم می‌بینیم در اسلام برای نیت و منظور و مقصودی که هست به شهادت رسیدن یک افتخار است. از نوع این عملیات انتهاری و مرگ طلبانه نیست؛ بلکه استشهادی است. از این زاویه دو گزاره متفاوت روبروی هم قرار می‌گیرد یعنی دو دکترین متفاوت. یکی دکترینی که پاشنه آشیلی دارد که آن پاشنه آشیل نقطه ضعفی دارد که مرگ را بر نمی‌تابد؛ چون اساساً در این دنیا به دنبال بهترین چیزها می‌گردند.

انسان امروز غرب که آرام آرام در 350 سال گذشته اومانیست یعنی انسان محور شده و فقط از تولد تا مرگ را بر می‌تابد و نه به قبل از تولد انسان کار دارد و نه به بعد از مرگ انسان، طبیعتاً مایل است هر چه بیشتر زندگی کند.

انسان امروز غرب که آرام آرام در 350 سال گذشته اومانیست یعنی انسان محور شده و فقط از تولد تا مرگ را بر می‌تابد و نه به قبل از تولد انسان کار دارد و نه به بعد از مرگ انسان، طبیعتاً مایل است هر چه بیشتر زندگی کند. از این رو از این جا و از کشورهای جهان سومی کودکان و زنان را به غرب قاچاق می‌کنند و در آنجا قلب، کلیه و کبد اینها را در می‌آورند و به انسان‌های پیر آن تمدن پیوند می‌زنند که مدتی بیشتر زنده بمانند. مبنای اینکه امروز اومانیزم اساس مدرنیته را در غرب تشکیل می‌‌دهد، در شناخت این دکترین‌ها است.

در گوشه‌ای دیگر از ادبیات داستانی غرب چنین می‌بینیم: دموکلس حاکم بسیار مستبدی بود¬(2) اما مدتی رفتار او کنترل شده بود و خوب کار می‌کرد. از او پرسیدند که چه اتفاقی افتاده و تو چنین چهره‌ای نبودی. بالای تخت سلطنتی‌اش گنبدی بود که داخل آن طبیعتاً خالی است، اشاره کرد به شمشیری که بالای سر او بود این شمشیر سنگین رومی به تار موی دم یک اسب آویزان شده بود و آن کسی هم که این شمشیر را بالای سر دموکلس قرار داده بود نیز یک چهره منفی محسوب می‌شد.

رمز این شمشیر در این بود که اگر دموکلس از حد خاصی در عداوت و شقاوت و رفتارش پیشروی می‌کرد آن تار موی دم اسب پاره می‌شد و شمشیر روی سر دموکلس می‌افتاد. امروز این یک دکترین است.

شما به سادگی در عرصه علوم ژورنالسیتی، در علوم سیاسی، حقوق و جامعه‌شناسی غرب می‌شنوید شمشیر دموکلس. به سادگی می‌گویند حزب الله لبنان در شمال فلسطین اشغالی، شمشیر دموکلس جمهوری اسلامی بر شاهرگ حیاتی تمدن غرب یا رژیم صهیونیستی است.

چون تمدن غرب جوهره‌اش در صهیونیزم خلاصه می‌شود و همه تمدن غرب امروز وجود دارد تا صهونیزم را حفظ کند. لذا وقتی غرب این عبارت را در مورد حزب الله لبنان به کار می‌برد این عبارت متأثر از یک داستان 3000 ساله است.

این دکترین‌ها هر کدام معنا و مفهوم خاص خود را دارد و عصر میتولوژیستیک این‌چنین استمرار حرکت و فرهنگ غرب را می‌سازد. دکترین دیگری هم هست که آنرا ممکن است شنیده باشید. و آن برگ درخت زیگفرید است. زیگفرید پهلوان و قهرمان اسطوره‌ای نژاد ژرمن است. او شاهزاده‌ای بود که جادوگران و اهریمنان قدرت را از پدر و مادر او گرفتند و او را به یک دیو تبدیل کردند. آنان گیاه کوتاهی را به زیگفرید دادند که گیاه کوتاه هر از چند گاهی یک برگش می‌افتاد. با افتادن هر برگ، زیگفرید یک گام به لحظه مرگ خود نزدیکتر می‌شد.

نقطه ضعف او هم در این بود که باید از این درختچه مواظبت می‌کرد در غیر این صورت اگر این برگ‌ها می‌ریخت یا شاخه‌های آن آسیب می‌دید، درخت از بین می‌رفت. در واقع زیگفرید اینجا زمین‌گیر شده بود و نمی‌توانست از کنار درختچه فاصله بگیرد مبادا نسیمی بوزد و بر‌گ‌‌های آن را بریزد.

امروز وقتی صحبت از برگ درخت زیگفرید می‌شود بیان‌گر شمارش معکوس برای خاتمه حیات یک فرهنگ، تمدن، فرد یا یک جامعه محسوب می‌شود. هر چند در حرکت‌های اخیر که در کارهای عروسکی و اسباب‌بازی‌ها یا در تولیدات انیمیشن یا فیلم‌های سینمایی‌شان دارند بگونه‌ای در حال تحریف تاریخ اسطوره‌ای خود هستند. مثلاً اودیسه 2001 را می‌سازند یا چهره‌های جدیدی را ایجاد می‌کنند یا آشیل‌ها و اولیس‌های جدیدی را می‌سازند که دیگر آن نقص‌های گذشته را ندارد. یا در تهیه فیلم اینمیشنی دیو و دلبر می‌بینید سرانجام زیگفرید، سرانجام مبارک و پیروزمندانه‌ای می‌شود یعنی قبل از اینکه برگ آخر بیفتد او از این وضع خارج می‌شود و تبدیل به شخصیت اصلی قبلی خود می‌شود. یعنی فرجام اینها را مثبت می‌کنند.

پایان حیات را از انتهای حماسه‌هایشان حذف می‌کنند و امید را برای جوانان و نوجوانان ترویج می‌دهند و هم اینکه در دیگر ملت‌ها وقتی چهره یک جوان برومند نمایش داده می‌شود متوجه می‌شوند که این چهره در برابر بیماری‌ها و حوادث مصون است. در واقع استعاره‌ای است بر این که این تمدن قادر است خود را حفظ کند. ساخت غرب امروز بسیار متأثر از این دکترین‌هاست. خیلی از این دکترین‌ها مبانی معرفتی و علمی غرب را شامل می‌شود.

پی نوشت ها:

1- اسب‌های ترلوا برنامه‌هایی هستند که مهاجم‌های اینترنتی یا هکرها، به سیستم رایانه شما اضافه می‌کنند؛ این اسب‌ها‌گر چه در نفوذ به رایانه و برنامه‌ رایانه‌ای بسیار قدرتمند هستند ولی اغلب قابل شناسایی‌اند. زیرا برنامه‌های جداگانه‌ای هستند که برای سیستم هدف اجرا می‌شوند.

اما برنامه‌های دیگری موجود است که از نظر اجزای برنامه بسیار موذی‌تر و مخفی‌تر از اسب‌های ترووا هستند.

آنها با تغییر اجزا و یا جایگزینی، قدرت برتر خود را نشان می‌دهند و در موقعیت مناسب اطلاعات رایانه شما را هک می‌کنند و یا آن را انتقال می‌‌دهند.

چندی پیش اعلام شد که اکثر سایت‌های مهم ایران، شامل وزارت‌خانه‌ها، دانشگاه‌ها و شرکت‌های کامپیوتری ‌مورد حمله قرار گرفتند. خطوط ارتباطی در ایران به گونه‌ای است که برای ارسال یک بسته اطلاعاتی بین دو نقطه نزدیک در داخل کشور، این بسته باید تا آمریکا برود و برگردد، روندی که امکان دسترسی به آن را فراهم می‌کند. همچنین به علت نازل بودن کیفیت سرویس‌دهی و خدمات رسانی سایت‌های داخل کشور، پست الکترونیکی اغلب مسئولان ارشد مملکتی در خطر حمله هکرها هستند و یا بسته‌های اطلاعاتی آنها در دیسک‌های سخت‌تر درون خاک آمریکا ثبت می‌شود. این در حالی است که اخبار تأئید نشده‌ای مبنی بر کنترل دیسکت سخت توسط سرویس‌های امنیتی آمریکا وجود دارد.

این مسئله به همین جا ختم نمی‌شود و حتی در مواردی که سرویس‌دهنده‌های مسئولان کشور، داخلی نیز هستند، بدلیل عدم رمزنگاری دقیق به سادگی قابل بازگشایی است و استفاده وسیع از نرم‌افزارهای ویروس کش‌ خارجی توسط کاربران ایرانی خطر ردگیری را به شدت افزایش می‌دهد.

اگر بتوان با ویروس یاب اطلاعات خاص کامپیوتر فردی را به نحوی در جایی ثبت کرد، در آن صورت فرد هر جای دنیا که برود، به واسطه کامپیوتر شخصی‌اش قابل ردیابی است و هر مذاکره یا اطلاعات تازه‌ای که وارد کامپیوتر شود قابل شناسایی و ردگیری است. پس در اینجا لزوم شبکه نرم‌افزاری پیشرفته و سرویس‌‌دهنده‌های پست الکترونیکی داخلی پیشرفته برای حفظ امنیت داخلی احساس می‌شود و این امر محتاج تحقیقات و پژوهش‌های دانشگاهی و تحقیقاتی کشور است. هفته نامه پرتو- شماره 107.

2- DAMOCLES: اغلب در محاورات به شمشیر او اشاره می‌شود و منظور از بدبختی‌هایی است که در بحبوحه خوشبختی و کامرانی به انسان روی آور می‌گردد. داموکلس از درباریان دنیس پیشین (D. L, ANCIENT) پادشاه جابر سیراکوز بود (قرن چهارم قبل از میلاد). وی همواره خوشبختی و عظمت پادشاه را می‌شود و دنیس برای این که بی ثباتی این عظمت را به او نشان دهد، روزی هنگام برگزاری مراسمی رسمی او را به جای خود نشاند و به خدمتگزاران خود دستور داد همانند خود او نسبت به داموکلس ادای احترام کنند. داموکلس که سرمست از این موهبت بود ناگهان متوجه شد که بالای سر او شمشیر تیزی به یک موی یال اسب آویخته است و هر آن بیم آن می‌رود که تارمو پاره شود و آن شمشیر بر سرش فرود آید. در این حال جام پر از شرابی که در دست او بود از شدت هراس رها شد و از آن پس دریافت که خوشبختی یک سلطان جابر چگونه است و به چه چیزی بستگی دارد.

تاریخ عقاید و مکتب‌های سیاسی از عهد باستان تا امروز، پروفسور گائتا نوموسکا.

منبع: سلسله مباحث غرب شناسی استاد بلخاری


لینک مطالب مرتبط:

نگرشی به بحران معنویت حاکم بر غرب

غرب دنیای یکپارچه فاسدی نیست

چرا باید غرب را شناخت؟

اسلام و دموكراسى

ارزیابى دمكراسى

ایران و مستشرقین غربی...

گذار از سیطره سكولاریسم

ظهور پوزیتیویست‌های افراطی

تكثر بر پایه عقلانیت حق مدار

گوش دادن به بیگانه