تبیان، دستیار زندگی
اینک، نام تو را چون مقدّس‏ترین کلمات، درشت و کشیده می‏نگارم و چون زیباترین اسامی، در مرکزِ تالارِ دوست داشتنی‏های زندگی‏ام حک می‏کنم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مادر! تو از تبار فاطمه ‏ای

حضرت فاطمه

مادر! خاطره لطیف دستانت، یادگار همیشه جاری در احساس من است و نقش تو درقالب خاطره‏ام هماره جاودان.

هنوز گوش‏هام بوی لالایی تو را می‏دهند و چشم‏هام هنگام شب، سراغ قصه‏های تو را می‏گیرند.

مادر! از همان آغاز که بوسیدمت و از همان آغاز که چشمانت را شناختم، دانستم در پاغ بهشت ایستاده‏ای که تمامت بوی بهشت می‏داد.

نگاهت که می‏کنم، مثل همه این سال‏ها و مثل همه بامدادان عمرم، آرامشی غریب، مرا به تمامی، در خویش می‏گنجاند.

نگاهم که می‏کنی، مثل همه این سال‏ها و مثل همه شب‏های عمرم، صدای لالایی آشنا، مرا به سرزمین خواب‏های خوش می‏فرستد؛ به سرزمین تمام قصّه‏هایی که تو برایم گفته‏ای، آن گاه که سرم را به زانو می‏گرفتی و می‏گفتی: «بخواب کودکم، که پادشاه پریان، در قصر طلایی‏اش، به انتظار توست» و باورِ من به تو، مرا هر شب به قصر طلایی پادشاهان می‏بُرد.

همه رۆیاهای من، پرداخته دست مقدّس تو بود، مادر! و همه آرزوهایم؛ آرزوهایی که بنیان فردای مرا می‏گذاشتند؛ بنیان همیشه زندگی مرا.

هان مقدّس زیبا! همان گهواره قدیمی که دست تو می‏جنباندش، سال‏هاست که تمامِ حسرتِ مرا برانگیخته است.

روزگار، روزگارِ بی‏رحمی است و امنیّت آغوشِ تو را هرگز در جای دیگری نیافته‏ام. عشقِ تو، چنان حریمِ آسایشِ آرامی را برای من ساخته بود، که جز در سایه سارِ محبت تو، در هیچ جای دنیا نمی‏توان یافت.

پس آیا کدام اسطوره عشق می‏تواند بگوید که از تو عاشق‏تر است و جز این نیست که اینک جزءِ عظیمِ رسالتِ قلم من، تقدیس توست مادر!

سپاس حقیر و ناتوانِ مرا بپذیر که جز این، کار بزرگ‏تری برای قدردانی نمی‏توانم.

تنها بدان که شکوهِ تو را دانسته‏ام، ای ملکه و بزرگ محبّت، ای عشق و ای عصاره هر چه ایثار! بزرگترین فداکاران زمین، تنها قسمتی از وجود تو را آموخته‏اند، مادر!

تو مادرم؛ ظریف‏ترین آفریده خدایی زیباترین ارمغان دوست و تجلی واضح و روشن عشقی و احساس تو خلاصه و چکیده همه بزرگی هایی

مگر جز این است که بزرگ‏ترین‏ها، روزی حقیر و کوچک، در دامنِ تو غنوده‏اند و از مکتبِ تو آموخته‏اند، آن‏چه را که بزرگشان کرده است.

اینک، نام تو را چون مقدّس‏ترین کلمات، درشت و کشیده می‏نگارم و چون زیباترین اسامی، در مرکزِ تالارِ دوست داشتنی‏های زندگی‏ام حک می‏کنم.

بهشت، ارزانی تو باد، مادر! آری! آن‏چه که زیرِ پای تو گسترده شده است، شاید تنها شایسته تو باشد و بس!

تو مادرم؛ ظریف‏ترین آفریده خدایی زیباترین ارمغان دوست و تجلی واضح و روشن عشقی و احساس تو خلاصه و چکیده همه بزرگی هایی.

صبر از تو شکیبایی می‏آموزد.و کوه از تو استواری. مثل آذری، گرم و روشن و مثل رود، پاک و آبی از تبار فاطمه ‏ای.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


مهدی میچانی فراهانی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.