فرشتگان در بوته آزمایش
معلّم واقعى خداست و قلم، بیان، استاد و كتاب، زمینههاى تعلیم هستند. برترى انسان بر فرشتگان، به خاطر علم است .و انسان براى دریافت تمام علوم، استعداد و لیاقت دارد.
البته فرشتگان عبادت بیشترى داشتند و آدم، علم بیشترى داشت. رابطه مقام خلافت با علم، بیشتر از عبادت است.
فرشتگان در بوته آزمایش
آدم به لطف پروردگار داراى استعداد فوق العادهاى براى درك حقایق هستى بود. خداوند این استعداد او را به فعلیت رسانید و به گفته قرآن" به آدم همه اسماء (حقایق و اسرار عالم هستى) را تعلیم داد" گر چه مفسران در تفسیر" علم اسماء" بیانات گوناگونى دارند، ولى مسلم است كه منظور تعلیم كلمات و نامهاى بدون معنا به آدم نبوده، چرا كه این افتخارى محسوب نمیشده است، بلكه منظور دادن معانى این اسماء و مفاهیم و مسماهاى آنها بوده است.
البته این آگاهى از علوم مربوط به جهان آفرینش و اسرار و خواص مختلف موجودات عالم هستى، افتخار بزرگى براى آدم بود.
در حدیثى داریم كه از امام صادق (علیه السلام) پیرامون این آیه سؤال كردند، فرمودند:" الارضین و الجبال و الشعاب و الاودیه ثم نظر الى بساط تحته، فقال و هذا البساط مما علمه «منظور زمین ها، كوهها، درهها و بستر رودخانهها (و خلاصه تمامى موجودات) مىباشد، سپس امام (علیه السلام) به فرشى كه زیر پایش گسترده بود نظرى افكندند فرمودند: حتى این فرش هم از امورى بوده كه خدا به آدم تعلیم داد"! (مجمع البیان ذیل آیات مورد بحث)
بنابراین علم اسماء چیزى شبیه" علم لغات" نبوده است بلكه مربوط به فلسفه و اسرار و كیفیات و خواص آنها بوده است، خداوند این علم را به آدم تعلیم كرد تا بتواند از مواهب مادى و معنوى این جهان در مسیر تكامل خویش بهره گیرد.
همچنین استعداد نامگذارى اشیاء را به او ارزانى داشت تا بتواند اشیاء را نامگذارى كند و در مورد احتیاج با ذكر نام آنها را بخواند تا لازم نباشد عین آن چیز را نشان دهد، و این خود نعمتى است بزرگ، ما هنگامى به اهمیت این موضوع پى مىبریم كه مىبینیم بشر امروز هر چه دارد به وسیله كتاب و نوشتن است و همه ذخائر علمى گذشتگان در نوشتههاى او جمع است، و این خود بخاطر نامگذارى اشیاء و خواص آنها است، و گر نه هیچگاه ممكن نبود علوم گذشتگان به آیندگان منتقل شود.
"سپس خداوند به فرشتگان فرمود اگر راست مىگوئید اسماء اشیاء و موجوداتى را كه مشاهده مىكنید و اسرار و چگونگى آنها را شرح دهید" (ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ)
ولى فرشتگان كه داراى چنان احاطه علمى نبودند در برابر این آزمایش فرو ماندند لذا در پاسخ" گفتند (آیه بعد):
قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَكِیمُ (بقره 32)
فرشتگان گفتند: پروردگارا! تو پاك و منزهى، ما چیزى جز آنچه تو به ما آموختهاى نمىدانیم، همانا تو داناى حكیمى. یعنی:«اگر ما در این زمینه سؤالى كردیم از ناآگاهیمان بود، ما این مطلب را نخوانده بودیم، و از این استعداد و قدرت شگرف آدم كه امتیاز بزرگ او بر ما است بیخبر بودیم، حقا كه او شایسته خلافت تو است و زمین و جهان هستى بىوجود او كمبودى داشت.»
قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ (بقره33)
(خداوند) فرمود: اى آدم فرشتگان را از نامهاى آنان خبر ده. پس چون آدم آنها را از نامهایشان خبر داد، خداوند فرمود: كه آیا به شما نگفتم كه اسرار آسمانها و زمین را مىدانم و آنچه را آشكار مىكنید و آنچه را پنهان مىداشتید (نیز) مىدانم.
در اینجا فرشتگان در برابر معلومات وسیع و دانش فراوان این انسان سر تسلیم فرود آوردند، و بر آنها آشكار شد كه لایق خلافت زمین تنها او است!.
جمله"ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ" (آنچه را در درون مكتوم مىداشتید) اشاره به این است كه فرشتگان چیزى جز آنچه را اظهار كردند در دل داشتند، بعضى گفتهاند این اشاره به آن حالت استكبار ابلیس است كه آن روز در صف فرشتگان قرار داشت، و مخاطب به خطاب آنان بود. او در درون خود تصمیم داشت كه هرگز در برابر آدم خضوع نكند.
ولى این احتمال نیز وجود دارد كه منظور این بوده كه فرشتگان خود را واقعا شایستهتر از هر كس براى خلافت الهى در روى زمین مىدانستند، گر چه اشارهاى به این مطلب كردند ولى با صراحت آشكار ننمودند.
پاسخ به دو سؤال
در اینجا دو سؤال باقى مىماند و آن اینكه خداوند چگونه این علوم را به آدم تعلیم نمود؟
وانگهى اگر این علوم را به فرشتگان نیز تعلیم مىنمود آنها نیز همین فضیلت آدم را پیدا مىكردند، این چه افتخارى براى آدم است كه براى فرشتگان نیست؟
در پاسخ باید به این نكته توجه داشت كه تعلیم در اینجا جنبه تكوینى داشته یعنى خدا این آگاهى را در نهاد و سرشت آدم قرار داده بود و در مدت كوتاهى آن را بارور ساخت.
اطلاق كلمه" تعلیم" در قرآن به" تعلیم تكوینى" در جاى دیگر نیز آمده است، در سوره رحمن آیه 4 مىخوانیم" علمه البیان" خداوند بیان را به انسان آموخت، روشن است كه این تعلیم را خداوند در مكتب آفرینش به انسان داده و معنى آن همان استعداد و ویژگى فطرى است كه در نهاد انسانها قرار داده تا بتوانند سخن بگویند.
و در پاسخ سؤال دوم باید توجه داشت كه ملائكه آفرینش خاصى داشتند كه استعداد فراگیرى اینهمه علوم در آنها نبود، آنها براى هدف دیگرى آفریده شده بودند، نه براى این هدف، و بهمین دلیل فرشتگان بعد از این آزمایش واقعیت را دریافتند و پذیرفتند، ولى شاید خودشان در آغاز فكر مىكردند براى این هدف نیز آمادگى دارند، اما خداوند با آزمایش علم اسماء تفاوت استعداد آنها را با آدم روشن ساخت.
باز در اینجا سؤال دیگرى پیش مىآید كه اگر منظور از علم اسماء علم اسرار آفرینش و فهم خواص همه موجودات است پس چرا ضمیر" هم" در جمله" ثم عرضهم" و" اسمائهم" و كلمه" هؤلاء" كه معمولا همه اینها در افراد عاقل استعمال مىشود در این مورد به كار رفته است؟
در پاسخ مىگوئیم:
چنین نیست كه ضمیر" هم" و كلمه" هؤلاء" منحصرا در افراد عاقل به كار برده شود بلكه گاهى در مجموعهاى از افراد عاقل و غیر عاقل و یا حتى در مجموعهاى از افراد غیر عاقل نیز استعمال مىشود، چنان كه یوسف (علیه السلام) در باره ستارگان و خورشید و ماه گفت" رَأَیْتُهُمْ لِی ساجِدِینَ":" من در خواب دیدم همه آنها براى من سجده مىكنند" (سوره یوسف آیه 4)
پیامهای آیه 31بقره:
1ـ معلّم واقعى خداست و قلم، بیان، استاد و كتاب، زمینههاى تعلیم هستند. «عَلَّمَ»
2ـ برترى انسان بر فرشتگان، به خاطر علم است. «وَ عَلَّمَ آدَمَ»
3ـ انسان براى دریافت تمام علوم، استعداد و لیاقت دارد.«كُلَّها»
4ـ فرشتگان عبادت بیشترى داشتند و آدم، علم بیشترى داشت. رابطه مقام خلافت با علم، بیشتر از عبادت است. «نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ») ( «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ»
5ـ براى روشن كردن دیگران، بهترین راه، برگزارى امتحان و به نمایش گذاشتن تفاوتهاست. «عَلَّمَ») ( «ثُمَّ عَرَضَهُمْ») ( «فَقالَ أَنْبِئُونِی»
پیامهای آیه 32بقره:
1ـ عذرخواهى از سؤال بدون علم، یك ارزش است.«سُبْحانَكَ»
2ـ اوج گرفتنها و خود برتر دیدنها باید تنظیم شود. گویندگان سخن «نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ» گفتند: «لا عِلْمَ لَنا»
3ـ به جهل خود اقرار كنیم. «لا عِلْمَ لَنا» فرشتگان عالىترین نوع ادب را به نمایش گذاشتند. كلمات: «سُبْحانَكَ»، «لا عِلْمَ لَنا»، «عَلَّمْتَنا»، «إِنَّكَ»، «أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَكِیمُ»، همه نشانهى ادب است.4ـ علم فرشتگان، محدود است. «لا عِلْمَ لَنا»
5ـ علم خداوند، ذاتى است «إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِیمُ» ولى علم دیگران، اكتسابى است. «عَلَّمْتَنا»
6ـ امور عالم را تصادفى نپنداریم. «أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَكِیمُ»
پیامهای آیه 33بقره:
1ـ به استعدادهاى لایق، فرصت شكوفایى و بروز بدهید. «أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ»
2ـ در آزمون علمى كه خداوند برگزار نمود، آدم بر فرشتگان برترى یافت.«فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ»
3ـ ملائكه علاوه بر آنچه گفتند، مسائلى را هم كتمان مىداشتند. «كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ»
آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان
منابع:
1- تفسیر نور ج1
2- تفسیر نمونه ج1
3- تفسیر نورثقلین
4- مجمع البیان ذیل آیات مورد بحث