تبیان، دستیار زندگی
به مناسبت فرا رسیدن ایام سوگواری رحلت خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی(ص)، و با توجه به وظیفه خطیر و سنگین شما دبیران پرورشی نسبت به شناخت مقام والای ایشان به دانش آموزان ایران اسلامی ...
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

غروب خورشید مکه

غروب خورشید مکه

به مناسبت فرا رسیدن ایام سوگواری رحلت خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی(ص)، و با توجه به وظیفه خطیر و سنگین شما دبیران پرورشی نسبت به شناخت مقام والای ایشان به دانش آموزان ایران اسلامی، مرکز یادگیری سایت تبیان طبق روال همیشه، متنی را ارائه نموده است که حتماً مورد استفاده در برگزاری مراسم شما دبیران پرورشی عزیز در مدرسه قرار خواهد گرفت.


سال ١١ هجری بود

یک ماه پیش از رحلت جانسوزتان که به روشنی فرمودید:

فراق نزدیك شده و بازگشت ‏به سوى خداوند است. نزدیك است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت  نمایم و من دو چیز گران در

میان شما مى ‏گذارم و مى ‏روم: كتاب خدا و عترتم، و خداوند لطیف و آگاه به  من خبر داد كه این دو هرگز از یكدیگر جدا نشوند تا كنار حوض كوثر برمن ‏وارد شوند. پس خوب بیندیشید چگونه با آن دو رفتار خواهید نمود.

آه ای رسول خدا

ای فرستاده و هدایت گر بشریت

تنها یک ماه بعد بود که عطر عبور تو دیگر در کوچه های مدینه نپیچید

تنها یک ماه بعد بود که دیگر هیچ کس صدای صوت ملکوتی قرآن تو را نشنید

تنها یک ماه بعد بود که غار حرا دیگر با مناجات و دلتنگی های تو همنوا نشد

آه مسجد مدینه دیگر به نماز ایستادن تو را هرگز  به خود ندید ...

***

بعد از تو فاطمه زهرا تنها  60 روز در این دنیا تاب آورد.

چه دنیای بی رحمی است

دیگر چگونه می شود بعد از تو که برای هدایت آمده بودی، به زندگی ادامه داد

تویی که چراغ رستگاری را برای ما افروخته بودی

تویی که خاتم انبیاء الهی بودی

کاش می دانستی این دنیا بدون تو و اهل بیت تو چقدر سخت خواهد شد.

و همگان خطبه روز غدیر را به فراموشی سپردند.

بعد از رفتن تو بود که خانه یگانه فرزندت فاطمه زهرا (س) و همسرش امیرالمؤمنین (ع) را به آتش کشیدند و یگانه دخترت را بین در و دیوار گذاشتند.

غروب خورشید مکه

بعد از رفتن تو بود که حق گریه کردن را هم از فاطمه زهرا گرفتند

بعد از رفتن تو بود که یگانه دخترت هرگز متولد شدن فرزندش را ندید

بعد از رفتن تو بود که چاه نخلستان تنها شنونده سخنان علی(ع) شد

بعد از رفتن تو بود که حسن و حسین، در کوفه تنها ماندند

بعد از رفتن تو بود که ....

آه کاش، ای کاش هرگز نرفته بودی.

***

غروب خورشید مکه

اذان که می گویند وضو می گیرم و می ایستم رو به قبله

آن هنگام است که تصویر کعبه جان می گیرد پیش چشم هایم

دست هایم را رو به پروردگارم می گیرم

همان زمان است که احساس می کنم چیزی کم است

آری من فقط یک زبان مشترک کم دارم

می دانم

می دانم که می توانم با هر زبانی با او سخن بگویم

اما همیشه کلامت در ذهنم جاریست:

دو چیز گرانبها را در بین شما به امانت می گذارم. کتاب خدا را که چون ریسمانی است از عرش به زمین کشیده شده، و دومین آن ها اهل بیت و عترتم می باشد و به راستی که هیچ یک از آن ها از هم جدا نخواهند شد تا زمانی که نزد من بر سر حوض (کوثر) باز گردند.

آن هنگام است که کتاب الهی را که تو بر ایمان به امانت گذاشتی، با هر دو دست بر می دارم و می بوسمش، آرامشی عجیب سر تا سر وجودم را می گیرد.

آری و در همان زمان است که احساس می کنم آرامشی عجیب، در در وجودم جاری می شود.

چقدر در این لحظات جای تو خالیست ای رسول مهر و مهربانی


مرکز یادگیری سایت تبیان – نویسنده: مریم فروزان کیا

تنظیم: مریم فروزان کیا