"احکم الحاکمین" چه کسی است؟
داوری یکی از اموری است که مورد نیاز وافر زندگی بشری است و قرآن نیز از آن غافل نمانده و برای آن اهمیت خاصی قائل شده است؛ حتی اهمیت این نوع داوری از داوری به معنای خاص بیشتر است؛ زیرا افرادی که به طور رسمی به قضاوت مشغولند درصد کمی از افراد جامعه را تشکیل میدهند و اکثریت مردم هیچ گاه در چنین نقشی ظاهر نمیشوند، اما قضاوت به معنای عام تمام انسانها را در برمی گیرد؛ زیرا هر فردی در موقعیتهای گوناگون زندگی، ناچار به اظهارنظر، موضع گیری و انتخاب و داوری در عرصههای گوناگون است.
انسان در زندگی نیازمند برقراری مناسبات و روابط اجتماعی با دیگران است. زندگی اجتماعی نیز محل بروز اختلافات، درگیریها و اظهارنظرها در مورد اشخاص، حوادث و رویدادهای گوناگون است. اسلام به عنوان دین جاودانهای که برای هدایت و سعادت زندگی دنیوی و اخروی بشر آمده، در قرآن، نکات لازم را در این زمینه برای افراد ذکر کرده است؛ زیرا امکان ندارد به موضوعی امر نماید، اما راه و روش اجرای آن را به تفصیل یا اجمال ذکر نکند. بنابراین، باید در این زمینه به قرآن مراجعه کرد، با رهنمودهای آن آشنا شد و سپس آنها را به کار بست.
داوری یکی از اموری است که مورد نیاز وافر زندگی بشری است و قرآن نیز از آن غافل نمانده و برای آن اهمیت خاصی قائل شده است؛ حتی اهمیت این نوع داوری از داوری به معنای خاص بیشتر است؛ زیرا افرادی که به طور رسمی به قضاوت مشغولند درصد کمی از افراد جامعه را تشکیل میدهند و اکثریت مردم هیچ گاه در چنین نقشی ظاهر نمیشوند، اما قضاوت به معنای عام تمام انسانها را در برمی گیرد؛ زیرا هر فردی در موقعیتهای گوناگون زندگی، ناچار به اظهارنظر، موضع گیری و انتخاب و داوری در عرصههای گوناگون است.
هر انسانی با فطرت سلیم، حق را از باطل تشخیص میدهد و کار انبیاء، تقویت این شناخت فطری و مقدمه عمل قرار دادن آن است
جواز داوری بشر
مقام قضا و حق حکومت بر جان، مال، عرض و ناموس مردم نزد خدای تعالی از اهمیت و حساسیت ویژهای برخوردار است و از جمله حقوق الهی معرفی شده است. قرآن کریم خداوند را «خیرالحاکمین» و «احکم الحاکمین» توصیف کرده و درباره حکومت مطلقه الهی در روز رستاخیز فرموده است: « فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فیما کانُوا فیهِ یَخْتَلِفُونَ»؛ «خداوند روز قیامت، درباره آنچه در آن اختلاف داشتند، داوری میکند».(1)بنابراین، حق قضاوت و داوری به طور مطلق، در دنیا و آخرت مخصوص خداوند است؛ اما خدای سبحان برای پایان بخشیدن به نزاعها و حل اختلافاتی که در زندگی دنیوی مردم رخ میدهند، ابتدا پیامبران و جانشینان ایشان را به خلافت خویش در زمین برگزیده و این مسئولیت خطیر را بر عهده ایشان نهاده است: «یا داوُودُ إِنّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی اْلأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النّاسِ بِالْحَقِّ»؛ «ای داوود! ما تو را خلیفه و (نماینده خود) در زمین قرار دادیم؛ پس در میان مردم به حق داوری کن.»(2) سپس در یک خطاب، نسبت به عموم افراد میفرماید: «وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ»؛ «و هنگامی که میان مردم داوری میکنید، به عدالت داوری کنید».(3)
ملاکها و قواعد داوری بشری
عدل: از جمله عواملی که حقّانیت داوریها را تضمین میکند و منجر به صدور حکم صحیح و حق میشود، عادلانه بودن روند قضاوت و داوری است. عدالت سبب میشود که حکم ـ حاصل قضاوت است ـ آن گونه که صحیح است، صادر شود و هر چیزی در جای خودش قرار گیرد و در نتیجه به کسی ظلم نشود؛ هم چنانکه خداوند در قرآن میفرماید: « وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ»؛ «و میان آنها به حق داوری میشود و به آنان ستم نخواهد شد».(4)قسط: در آیات متعددی از قرآن کریم، علاوه بر تأکید به اجرای عدالت در قضاوت و داوری، رعایت عامل دیگری تحت عنوان «قسط» نیز توصیه شده است: « وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ»؛ « و اگر میان آنها داوری کنی، با قسط داوری کن».(5)
«قسط» تساوی در حقوق است که بر اشتراکات انسانی و دینی استوار است؛ همچون حق حیات، حق ازدواج و حق مسکن و نیز حقوق دیگری که در این مقوله مطرح میباشند، اما «عدل» حقوق ویژهای است که بر ویژگیهای قابل قبول عرفی و شرعی استوار هستند، هم چنانکه پدر و فرزند علاوه بر حقوق یکسان (قسط) دارای حقوق ویژهای نیز در مقابل دیگری هستند؛ همچنین زن و مرد، مؤمن و کافر و مانند آنها. بنابراین میتوان گفت قسط اعم از عدل و در واقع، رعایت عدل است و به دنبال آن میآید و «حق» نیز بر عدل و قسط استوار است.(6)
از سوی دیگر خدای سبحان در جهت یاری رساندن به بندگان خود، برای اجرای حق و عدالت در داوریها، مصادیق و جلوههای گوناگون ملاکهای حق و عدل را معرفی نموده و فرمان داده است که در قضاوتهای خود از آنان مدد بجویید و بر اساس رهنمودهای آنان عمل نمایید. قرآن، پیامبراکرم صلی الله علیه و آله، امامان معصوم علیهم السلام و فطرتهای سلیم انسانها مظاهر حق و عدلند.
از جمله عواملی که حقّانیت داوریها را تضمین میکند و منجر به صدور حکم صحیح و حق میشود، عادلانه بودن روند قضاوت و داوری است
قرآن: خداوند در مورد رفع اختلاف میان مردم خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید: « فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ»؛ «پس بر طبق احکامی که خدا نازل کرده، در میان آنها حکم کن، از هوی و هوسهای آنان پیروی نکن».(7)
قرآن، منبع سرشار و جوشان عدالت و ملاک تشخیص حق از باطل و مقیاس سنجش همه چیز از جمله داوریهاست؛ از این رو کسانی که بر مبنای حق یا همان «ما انزل اللّه» حکم نمیکنند، کافر، ظالم و فاسق معرفی شدهاند.(8)
رسول خدا صلی الله علیه و آله: همراه قرآن، رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز نماد دیگری از حق و منبع تشخیص آن است؛ هم چنانکه خداوند به رسولش میفرماید: « إِنّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ بِما أَراکَ اللّهُ وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنینَ خَصیمًا»؛ « ما این کتاب را بحق بر تو نازل کردیم؛ تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در میان مردم قضاوت کنی و از کسانی مباش که از خائنان حمایت نمایی».(9) خداوند رأی و نظر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به طور کامل حق دانسته؛ زیرا او جز حق نمیگوید و در سخنانش اثری از هوا و هوس نیست و آنچه بر زبان میراند، جز وحی چیز دیگری نمیباشد: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی * إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی»؛ «و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید، آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست».(10)
امامان معصوم علیهم السلام: اهل بیت پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام، همانند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ملاک و معیار شناخت حق هستند که همواره حق با آنان است و آنان با حق هستند؛ زیرا آنان معصومند و موانع درونی مخالفت با حق در ایشان وجود ندارد، به واقعیتها آن گونه که هستند و وجود دارند، مینگرند و به ارزیابی صحیح آنها میپردازند، از فطرت سالم و کامل برخوردارند و از علم غیب نیز بهرهامند میباشند؛ چنان که امام علی علیه السلام خطاب به مردم فرمود: «شما مردم به وسیله ما، از تاریکیهای جهالت نجات یافتید و هدایت شدید».(11)
فطرت سلیم انسان: در نظام عالی آفرینش، کمترین نشانهای از هرج و مرج و هوس بازی و ذرهای برنامه غیر حق و خطی از باطل دیده نمیشود: « وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ بِالْحَقِّ»؛ « اوست که آسمانها و زمین را به حق آفرید».(12) این واحد حقیقی با حرکت عام و نظام فراگیرش به سوی حق مطلق یعنی «الله» در حرکت است و با کل خلقت هم در ارتباط، یعنی همه چیز گرایش تمام به حق دارد؛ زیرا خدا مردمان را بر فطرت «الله» یعنی بر سرشت عشق به کمالهای نامحدود آفریده و بذر همه کمالات و حقایق و واقعیات را در سرزمین وجود او قرار داده است. خدا حق است و فطرت خدایی فطرتی است حق طلب؛ زیرا منسوب به حق است. انسان به طور فطری قدرت تشخیص حق از باطل را دارد. خداوند به نفوس اعلام کرد که فجور و معصیت و انواع شرور، قبیح و مذموم و طاعت و تقوا و انواع اعمال خیر حسن و ممدوحاند.(13)
چنان که امام علی علیه السلام خطاب به مردم فرمود: «شما مردم به وسیله ما، از تاریکیهای جهالت نجات یافتید و هدایت شدید
هر انسانی با فطرت سلیم، حق را از باطل تشخیص میدهد و کار انبیاء، تقویت این شناخت فطری و مقدمه عمل قرار دادن آن است.(14)
پی نوشت ها:
1. بقره: 113.
2. ص: 26.
3. نساء: 58.
4. زمر: 69.
5. مائده: 42.
6. نقی پورفر، اصول مدیریت اسلامی و الگوهای آن، ج 1، ص 135.
7. مائده: 47.
8. مائده: 44، 45، 47.
9. نساء: 105.
10. نجم: 3 و 4.
11. نهج البلاغه، خطبه 4.
12. انعام: 73.
13. حسین بن احمد الحسنی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، ج 14، ص 229.
14. ر.ک: ساروی، محمد حسین، مقاله داوریهای بشر از نگاه قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن.
زهرا رضاییان
بخش قرآن تبیان