تبیان، دستیار زندگی
اما آیا میرباقری در این سریال توانسته است، روایتی دقیق و معتبر از حوادث سرنوشت ساز دهه 60هجری به دست دهد؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مختارنامه در ترازوی نقد

چند هفته ای است که شبکه یک با پخش سریال "مختارنامه" بار دیگر صفحاتی از دفتر قطور تاریخ را فرا رویمان گشوده است و بهانه ای خجسته به دست داده  تا با دیده ای عبرت بین به تحلیل حوادث تلخ و شیرین روزگار گذشته بنشینیم.

این سریال تاریخی که با کارگردانی سید محمد داوود میرباقری جمعه شبها روی آنتن می رود همچون دیگر آثار این چهره نام آشنای عرصه سینما و تلویزیون، اثری فاخر و تحسین برانگیز است که اقبال کثیری از مخاطبان را برانگیخته است.

میرباقری را با آثاری چون "امام علی (ع)"، رعنا"، "مسافری از ری" و "معصومیت از دست رفته" می شناسیم، کارگردانی کاربلد، خوش فکر و آشنا به رموز فیلمسازی.

اما آیا میرباقری در این سریال توانسته است، روایتی دقیق و معتبر از حوادث سرنوشت ساز دهه 60هجری به دست دهد؟

به یقین، هیچ اثر هنری و سینمایی غیر مستندی را نمی توان به طور مطلق، منطبق بر حاقّ واقع انگاشت، خاصّه اگر آن رویداد تاریخی، از زوایای مختلف دارای عظمتی خیره کننده و بی بدیل باشد.

متاسفانه باید گفت به رغم همه این تحسین ها و تشویق هایی که بر این سریال رفته و می رود، یکی از حساس ترین سکانس های این سریال یعنی صحنه رویارویی مسلم بن عقیل و عبید الله بن زیاد به گونه ای نمایش داده شد که تحریفی تاریخی و شبهه ای قدیمی را در ذهن و زبان عده ای از مخاطبان قوّت و جان بخشید.

شاید بتوان قیام توابین و انقلاب مختار را با استناد به واقعیات تاریخ روایت کرد اما حماسه بی بدیل عاشورا و ابعاد ژرف آن را به هیچ روی نمی توان به تصویر کشید. خوشبختانه کارگردان و دیگر عوامل اصلی "مختارنامه " نیز بر این دقیقه واقفند و اینقدر زکاوت و درایت دارند که به تصویر سازی حماسه عظیم عاشورا نپردازند جز در صحنه های کوتاه که به اقتضای روند طبیعی داستان به میان می آید.

در اینجا اما سوالی مطرح است و آن اینکه آیا "مختارنامه" در حوزه پیام رسانی، داستان پردازی و سناریونویسی توانسته است به رسالت گران و سنگین خویش جامه عمل بپوشاند؟

دست کم تا قسمت هفتم چنین می نمود که در  بخش محتوا و پیام رسانی، گروه تحقیقاتی خبره ای پشت این سریال حضور دارند که نکته های ریز و درشت تاریخ را به خوبی رصد می نماید.

اما در قسمت هشتم، بر این خوش بینی سایه ای از تردید نشست.

متاسفانه باید گفت به رغم همه این تحسین ها و تشویق هایی که بر این سریال رفته و می رود، یکی از حساس ترین سکانس های این سریال یعنی صحنه رویارویی جناب مسلم بن عقیل و عبید الله بن زیاد به گونه ای نمایش داده شد که تحریفی تاریخی و شبهه ای قدیمی را در ذهن و زبان عده ای از مخاطبان قوّت و جان بخشید.

به اتفاق این صحنه را دوباره بازخوانی می کنیم:

ابن زیاد:

- شما بنی هاشم تمام دعوایتان سر خلافت است و آن را ارث خود می دانید، در حالی که پیامبر فرمود: "ما پیامبران ارث نمی‌گذاریم"

مسلم:

- من هم این حدیث را شنیده ام(!)، اما ملاک برای زمامداری امور مسلمین تقوای الهی و تقرب به خداست و همه حتی خلفای پیش از علی (ع) نیز او و فرزندانش را مقرب ترین امت بعد از رسول خدا می دانند.

سایت رسمی "مختارنامه" نیز در پاسخی بدین شبهه پذیرفته است که طبق تحقیقات کارگردان و گروه پژوهش سریال، این حدیث «ساختگی» است و هیچ سندیت و اعتباری ندارد اما مسلم فقط می گوید که آن را شنیده ام و شنیدن مسلم دلیلی بر صحت این حدیث نیست.(!)

عجبا! این عذر بدتر از گناه است.اصل ایراد همینجاست که چرا و بنا بر چه ضرورت یا مصلحتی می بایست از زبان شخصیتی ممتاز و مقبول چنین سخنان دوپلویی جاری شود که تاییدی بر صحت ادعای مخالفان و معاندان انگاشته شود؟

آیا بنا بر روایت تاریخ، گفتگوی رشادت مندانه جناب مسلم بن عقیل –درود خدا بر او - و سخنان مزوّرانه عبید الله بن زیاد – لعنتش مزید – اینگونه بوده است؟

کی و کجا مسلم بر مفاد این روایت جعلی صحّه گذارده است؟

اگر نمی توانیم به حقایق تاریخ وفادار بمانیم دست کم، قلب حقیقت نکنیم.

مسلم ِ مختارنامه روایتی را تایید و تصدیق کرد که خاتون دو سرا – حضرت صدیقه فاطمه- سلام الله علیها، با برهانی قاطع و منطقی استوار، بر کذب آن از قرآن کریم حجت آورد و راوی آن را–خلیفه اول- به شدّت زیر سوال برد.

مختارنامه

باز تاریخ را ورق بزنیم ببینیم حقیقت ماجرا چیست؟

این روایت برای اولین بار توسط خلیفه اول و در خلال ماجرای فدک مطرح شد. وی برای محروم ساختن خاندان وحی از مزرعه "فدک" - که پیامبر اکرم(ص) آن را در سال هفتم هجرت و به دنبال سرکوبی یهودیان و تسخیر دژهای خیبر به تنها دخترش بخشیده بود - این روایت را از قول پیامبر اکرم(ص) نقل نمود که: نحن معاشر الأنبیاء لا نورث ما تركناه صدقة

و بدین بهانه خواست بگوید کسی از ماترک پیامبر ارث و سهم نمی برد.

در همان مجلس، ادلّه فراوانی از حضرت زهرا -سلام الله علیها- مطرح شد؛ از جمله احتجاج ایشان به قرآن و آیه کریمه:

وَ وَرِثَ سُلَیمَانُ دَاوُودَ (نمل/16)

[و سلیمان وارث داوود شد].

یعنی اینکه بر مبنای قرآن پیامبران نیز وارث دارند و محال است سخن رسول خدا بر خلاف منطق قرآن باشد.

در فرازهایی از خطبه نورانی آن حضرت موسوم به خطبه"فدکیه" چنین می خوانیم:

«و شما اكنون گمان مى‌كنید كه ما ارث نمی‌بریم، آیا به دنبال حكم جاهلیت هستید ؟ و براى اهل یقین،  چه حكمى، نیكوتر از حكم خداوند است؟

...اى پسر ابوقحافه! آیا در كتاب خدا هست كه تو از پدرت ارث ببری؛ ولى من از پدرم ارث نبرم، همانا سخن دروغ به خدا و رسولش نسبت داده‌ای.»(الجرزی ابن الاثیر، منال الطالب فی شرح طوال الغرائب،)

در طول تاریخ نیز میان شیعه و سنی همواره بر سر این روایت نزاع ها رفته است و بزرگانی چون شیخ مفید، علامه مجلسی و... با استناد به قرآن و سنت پیامبر، بر جعلی بودن آن دلیل اقامه کرده اند.

روایت یاد شده هم با نص صریح قرآن مخالفت دارد و هم با سنت نبوی.

برای روشن شدن مدعا باید بگوییم:

اولا: "ارث قانونى است عام كه شامل همه افراد بشر از هر رنگ و نژاد و عقیده و مذهبى مى‌شود و هیچ گونه استثناء و منعى به صورت طبیعى در آن وجود ندارد؛ مگر در شرائطى خاص و ویژه مثل قاتل بودن وارث و یا كفر آن؛ بنا براین عمومیت آیات قانون ارث مانع محروم نمودن افراد یا گروههائى از این حق انسانى و الهى مى‌شود و شامل همه‌ گروه‌ها؛ چه پیامبران و چه غیر پیامبران خواهد بود؛ لذا با توجه به این نكته كه، در بخشى از آیات قرآن به صورت خاص و صریح از ارث بعضى از پیامبران؛ مانند حضرت سلیمان و حضرت زکریا سخن به میان آمده است می‌گوییم: اگر كسى ادعاء كند كه عمومیت آیات ارث به وسیله حدیث ابوبكر، مختص به غیر پیامبران، گشته، ادعائى باطل و بدون دلیل نموده؛ زیرا همان‌گونه كه پیش از این اشاره شد: در خصوص ارث پیامبران دلیل قرآنی وجود دارد و با این وجود، تنها این آیات در مورد غیر پیامبران قابل تخصیص می‌باشند و تخصیص پیامبران ممكن نیست زیرا قرآن در رابطه با حضرت سلیمان و داوود مى‌فرماید:

وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِنْ كُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ.

و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: «اى مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده، و از هر چیز به ما عطا گردیده این فضیلت آشكارى است.( النمل/ 16)

و از قول حضرت زكریا نیز نقل مى‌كند:

وَإِنّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِنْ وَرَائِی وَكَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْكَ وَلِیًّا * یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آَلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا.

و من از بستگانم پس از خودم بیمناكم (كه حق پاسدارى از آیین تو را نگاه ندارند)! و (از طرفى) همسرم نازا و عقیم است تو از نزد خود جانشینى به من ببخش‏ كه وارث من و دودمان یعقوب باشد و او را مورد رضایتت قرار ده!.(مریم/ 6 ـ 7)

برای روشن‌تر شدن این مطلب به این مثال دقت نمایید:

اگر كسی به خادم خود بگوید: از مهمانان پذیرایی كن و از طرف دیگر، به صورت خاص در مورد یك مهمان تاكید نماید، تخصیص در آن فرد خاص ممكن نبوده و تنها در غیر او معنا خواهد داد.

ثانیا: لفظ ارث و مشتقات آن مثل: وارث و موروث و یرث و… براى اموال و حقوق قابل انتقالى كه میت به جا مى‌گذارد وضع شده و معناى حقیقى ارث چیزى غیر از این نیست، و در هر معنایى غیر از این، مجاز است.

این روایت برای اولین بار توسط خلیفه اول و در خلال ماجرای فدک مطرح شد. وی برای محروم ساختن خاندان وحی از مزرعه "فدک" - که پیامبر اکرم(ص) آن را در سال هفتم هجرت و به دنبال سرکوبی یهودیان و تسخیر دژهای خیبر به تنها دخترش بخشیده بود - این روایت را از قول پیامبر اکرم(ص) نقل نمود که: نحن معاشر الأنبیاء لا نورث ما تركناه صدقة

مسلم در قصر ابن زیاد

ابن منظور افریقى در لسان العرب، عبد القادر الرازى در مختار الصحاح، فیومى در مصباح المنیر و زبیدى در تاج العروس در معناى ارث مى‌گویند:

(ووَرَّثَه) تَورِیثاً، أَی أَدخَلَه فی مالِه على وَرَثَتِه.( به او ارث داد؛ یعنى او را در مالش در زمره‌ى وارثانش داخل كرد.)

و از طرفى تا جایى كه ممكن است باید هر لفظى را بر معناى حقیقى اش حمل كنیم نه مجاز.

بنابراین تفسیر آیات ارث در باره حضرت زكریا و حضرت سلیمان و تأویل و انصراف آن به ارث در نبوت از موارد حمل بر معناى مجازى بدون قرینه و دلیل است؛ چون با هدف دست و پا زدن جهت یافتن قرینه و محملى براى از كار انداختن ادعا و در خواست حضرت زهرا از حق طبیعى او؛ یعنى به دست آوردن میراث رسول خدا بوده است.

روایت یاد شده با سنت نیز مخالف است زیرا:

رسول خدا(ص) وصیت نمود كه آنچه پس از نفقه همسرانم باقى مى‌ماند، صدقه است، نه این كه تمام آنچه پس از من باقى مى‌ماند، صدقه است از جمله بخاری در صحیح خود می‌نویسد:

حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ قَالَ حَدَّثَنِى مَالِكٌ عَنْ أَبِى الزِّنَادِ عَنِ الأَعْرَجِ عَنْ أَبِى هُرَیْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ - صلى الله علیه وسلم - قَالَ: « لاَ یَقْتَسِمُ وَرَثَتِى دِینَارًا، مَا تَرَكْتُ بَعْدَ نَفَقَةِ نِسَائِى وَمُؤْنَةِ عَامِلِى فَهْوَ صَدَقَةٌ ».( البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 3، ص 1020، ح2624، كتاب الوصایا، بَاب نَفَقَةِ الْقَیِّمِ لِلْوَقْفِ و ج 3، ص 1128، ح2929)

گفتنی است خلیفه اول و دوم و سوم نیز به گونه عملی بر خلاف این روایت عمل نموده اند، مثلا ابوبکر نامه‌اى مبنى بر باز پس گیرى فدك براى آن حضرت نوشت و عصا،‌ كفش و مركب پیامبر (ص) به امیر مؤمنان(ص)بازگرداند.

پس از رحلت پیامبر(ص)، لباس وی(ص) نزد همسرش عایشه بود و انس بن مالک نیز، کفشها و ظرفهای طعام پیامبر(ص) را نزد خود داشت،به راستی اگر خلیفه اول این روایت را از زبان پیامبر(ص) شنیده است چرا خود بدان پایبند نیست.

خلیفه دوم نیز صدقات مدینه را که جزو اموال نبوی به شمار می رفت به امیرمومنان و عباس باز گردانید.همینطور اموال خیبر را نیز میان همسران پیامبر تقسیم کرد.و در نهایت خلیفه سوم، عثمان نیز در طول حکومت خود بارها بر خلاف این روایت عمل کرد که بخشش فدک و غنایم آفرقا به مروان، نمونه ای از آن است.(با استناد به تحقیقات ژرف گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج))

آنچه گذشت مشتی از خروار بود و ادله فراوان دیگری در باب ساختگی بودن این روایت وجود دارد که مجالی فراختر از این مقال می طلبد

ختام سخن اینکه شایسته است در پروژه های سنگین و پرهزینه (از جهت مادی و معنوی) سریال های تاریخی و مذهبی، نسبت به آنچه در ذهن صحنه گردانان و و زبان نقش آفرینان می گذرد، مواظبت و عطف توجه بیشتری صورت پذیرد تا مبادا به قصد خدمت به دین، با شبهه افکنی ناصواب از اصل رسالت خویش باز بمانیم.

نوشته ی: شکوری_کارشناس گروه دین و اندیشه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.