تبیان، دستیار زندگی
زندگینامه حجت الاسلام و المسلمین سید محمد تقی آل احمد طالقانی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حکایت برادر جلال آل احمد

زندگی نامه حجت الاسلام و المسلمین سید محمد تقی آل احمد طالقانی

سید محمد تقی آل احمد طالقانی

بسم الله الرحمن الرحیم

حجت الاسلام و المسلمین سید محمد تقی آل احمد طالقانی در سال 1280ه.ش (1) در خانوادهای بسیار متدین و روحانی در یکی از محلههای قدیمی تهران به نام «نصرالدین» چشم به جهان گشود. وی فرزند ارشد حجة الاسلام و المسلمین "سید احمد حسینی طالقانی" روحانی محبوب و خوشنام آن سالهای پایتخت و امام جماعت مساجد «پاچنار» و «لباسچی» بود که آیتالله سید محمود طالقانی درباره ایشان اینچنین میگوید: «او از پیشنمازان خوشبیان و متعبد بود، وی تعبدش خشک بوده و آدمی اهل دعا بود» و مادرش نیز "امینه بیگم اسلامبولجی" خواهر زادهی "شیخ آقا بزرگ تهرانی" -صاحب کتاب الذریعة- بود.

وی دوران کودکی را در خانوادهای نسبتا شلوغ سپری کرد. خانوادهای 14 نفره که تنها 8 تن از کودکان سید احمد توانسته بودند دوران کودکی را به سلامت پشت سر بگذراند (2) و یکی از برادران ایشان جلال نام داشت که اگر چه مدتی برای حزب توده قلم زد اما با آشکار شدن خیانت این حزب به اسلام وایران، به دامان اسلام برگشته و بعدها به جلال اهل قلم شهرت یافته و قلم و نوشتههای ماندگارش در خدمت آزادی و اسلام و انقلاب به کار گرفته شد.

حجت الاسلام سید محمد تقی آل احمد طالقانی در دوران نوجوانی برای تحصیل علوم دینی به مدرسه خان مروی در تهران وارد شده و علوم مقدماتی را نزد حجة الله و المسلمین "سید هادی طالقانی" که از قضا استاد پدرش نیز بوده، فرا گرفت (3) سپس برای تکمیل دروس سطح به حوزهی مقدسه ی قم که در آن زمان با آیت الله بروجردی دوران تازه ای را تجربه می کرد وارد شد و در همین زمان بود که با دختر حضرت آیت الله محمد تقی آملی امام جماعت مسجد مجد و استاد بزرگ اخلاق، ازدواج کرد که ثمره اش یک فرزند به نام محمد علی بود و پس از مدتی کوتاه در سنین جوانی وطن را به قصد تحصیل در  نجف اشرف ترک کرد ایشان تحصیلات تکمیلی حوزوی را در نجف اشرف با اساتید نام آشنای آن روزهای عالم تشیع چون آیت الله شیخ مرتضی طالقانی (4)، آیت الله عراقی، و آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی مرجع عالیقدر جهان تشیع به پایان رسانید ایشان در طول تحصیلشان در نجف اشرف نخبهی شاگردان حوزهی مرجع زمان، آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی بود.

سید محمد تقی آل احمد طالقانی

تصویر: مرحوم سید محمدتقی طالقانی وسط در میان ایستادگان

و پدر ایشان مرحوم سید احمد طالقانی اولین نفر سمت چپ ردیف جلو

ایشان حسب الامر مرجع عالیقدر آن زمان حضرت آیت الله بروجردی در سال 1330ه.ش به عنوان نماینده ایشان وارد شهر مدینه منوره گردید و زعامت شیعیان مدینه را عهده دار شد و نهایتا در سال 1332ه.ش در همان شهر مقدس دار فانی را وداع گفت؛ البته برادر کوچکتر وی یعنی شمس آل احمد معتقد است وی به مرگ طبیعی از دنیا نرفته است بلکه فوت ایشان را یک دسیسه و قتل میداند ایشان در کتاب خودش در این باره مینویسد "برادرمان آرزو داشته است که قبرستان بقیع پا بگیرد و برای قبور ائمه بقیع بُقاعی بسازد. در این امر هم از جانب مرجع وقت، آیت الله بروجردی و هم از جانب بازاریان تهران تشویق می شد و این اقدام در حوزهی اهل سنت و بهویژه وهابیها یک بدعت بوده است. مرگ برادرم را از زبان همسرش –صبیهی حضرت آیت الله عاملی امام جماعت مسجد مجد- و برادر زاده ام سید محمد علی شنیده بودم. ساعت 3 بعد از ظهر 7/2/1332 دعوت شده بود به کاخ بیضاد و دیدار ملک سعود. نیم ساعتی در آن مجلس بوده و تنها استکانی قهوه خورد که دو ساعت بعد در خانهی خویش دچار سرگیجه و تهوع و استفراغ خون می شود." (5)

همانطور که از گفتههای برادر ایشان مشخص میشود وی علاقهی زیادی به پا گرفتن قبرستان بقیع و قبور ائمه شیعیان [علیهم السلام] داشته است که متأسفانه هرگز نمیتواند به آرزوی دیرین خود جامهی عمل بپوشاند.

جلال آل احمد در کتاب خسی در میقات خود در این باره مینویسد «به یاد برادر افتادم که با چه خون دلی تنها توانسته بود دور قبور چهار امام  را سنگ چین کند.» (6)

به هر حال ایشان در هفتم اردیبهشت ماه سال 1332 در شهر مدینه بدرود حیات گفته و در قبرستان بقیع به فاصله 3 متر با قبور ائمه بقیع به خاک سپرده میشود. (7)

اگر بخواهیم دربارهی خلقیات و ملکات نفسانی ایشان صحبت کنیم، شاید نقل بخشی از نامهی کاردار آن زمان سفارت ایران در جده برای پدر ایشان گویا و کافی باشد.

«... در حقیقت حضرت آیت الله العظمی [بروجردی] با ارسال آن مرحوم به سمت نمایندگی روحانی از طرف خود به مدینهی منوره وسیله ی سربلندی هر ایرانی را در این شهر فراهم فرموده بودند صفات حمیدهی آن مرحوم از حسن خلق و علو طبع و متانت و وقار و بردباری و مهربانی به خلق و دستیاری از نیازمندان و ناتوانان به صدق عزیمت در ارشاد و راهنمائی مردم بسیار مستعده بود. و بدین جهت در مدت کوتاهی توانست کلیه شیعیان مدینه را شیفتهی خود سازد و جنب و جوش قابل توجهی در آنها به وجود آورد...» (8)

پی نوشت ها:

(1) جلال از چشم برادر / ص 161

(2) همان

(3) همان

(4) سایت اندیشه قم http://andisheqom.com/files/olama.phb?level=48scid=31075

(5) جلال از چشم برادر/ ص 115

(6) خسی در میقات / ص 42

(7) جلال از چشم برادر / ص 119

(8) جلال از چشم برادر / ص 116 نامه شماره 114 به تاریخ 16/02/1332 – کاردار جعفر رائد


منابع:

جلال از چشم برادر/ شمس آل احمد

خسی در میقات/ جلال آل احمد

روزنامه کیهان/شماره 11087


نویسنده: علیرضا جمالی