تبیان، دستیار زندگی
«و به هنگام گام زدن در زیر خورشید خیره‌کننده/ با شگفتی حزن‌آلودی دریافتن که/ سراسر زندگی و محنتش/ چنان دنبال کردن دیواری بلند است/ با شیشه خرده‌های بطری بر فراز آن»...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شادی نفی شده (2)

درآمدی بر شعر معاصر ایتالیا

قسمت اول ، قسمت دوم :

شادی نفی شده (2)

در ادامه ی بررسی شعر قرن بیستم ایتالیا به دوره‌ای بسیار حساس می‌رسیم: دوره ی بین دو جنگ جهانی که در آن فصل مهمی از شعر ایتالیا رقم خورد. با آغاز جنگ، بسیاری از ارزش‌های معنوی و انسانی رو به زوال می‌روند. سلطه ی فاشیسم و ترس و خفقان ناشی از آن، موجب شکل‌گیری جریانی به نام ارمتیسم یا مبهم‌گرایی در ایتالیا گردید. شاعران به دلیل سانسور و حاکمیت فاشیسم به این جریان گرایش پیدا کردند و با بیانی مبهم و مغلق به سرودن دنیای پر اضطراب خود پرداختند. در این دوره ادبیات ایتالیا بیشتر تحت تأثیر شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم و تئوریهای اگزیستانسیالیسم (هایدگر، یاسپرس، سارتر) بود که بر بحران جامعه ی اروپا، ناامنی، خلأ و پوچی زندگی معاصر تأکید می‌گذاردند.

از مهم‌ترین شاعران این دوره می‌توان به جوزپه اونگار‌تی، ائوجنیو مونتاله، سالواتوره کوازی‌مودو و اومبرتو سابا اشاره نمود. هرچند دو شاعر اخیر را نمی‌توان به سادگی به ارمتیسم و یا مکتب مشخص دیگری مرتبط ساخت.

اومبرتو سابا از شاعرانی است که همواره به جهان خود وفادار مانده است. او از جریان‌های شعری دوران خود گسست و تمام دوران حیاتش را به جستجوی مفاهیم شاعرانه جدیدی وقف نمود. او علی‌رغم این که از مشکلات و بدی‌های انسان آگاه است، همچنان زندگی بشری و ارزش‌های آن را در همه ی اشکالش می‌ستاید. زبان ساده و شیوای سابا گاه لحنی شکوهمند به خود می‌گیرد. او به خوبی قادر است وقایع روزمره را به مفهومی شاعرانه و جهانی بدل کند. موضوع شعر او اغلب بر عناصری چون خانواده، زادگاه، امید و سعادت انسان تکیه دارد که بر خلاف مونتاله از نظر وی امری دست‌یافتنی است. جهان شعری سابا را به واقع باید بازنمایی از صداقت، فرزانگی و تعادل دانست.

دیگر شاعر برجسته این دوران جوزپه اونگار‌تی است که شعر ارمتیسم یا شعر ناب از طریق اشعار او به ثمر نشست.

واژه ی ارمتیسم ermetismo برگرفته از واژه ی هرمس hermes خدای یونانی است که مبدع ستاره‌بینی، کیمیاگری و هنر نوشتن به شمار می‌آید. واژه ی ارمتیسم به هر چیز بغرنج، مبهم، تاریک و ادراک‌ناپذیر اشاره دارد. از همین روست که شعر ارمتیک بسیار مبهم و تا حد زیادی متفکرانه ظاهر می‌شود. دیدگاه فلسفی ارمتیسم در اگزیستانسیالیسم، در اندیشه‌های برگسون، و کی‌یرکگور ریشه دارد و اساس و پایه ارمتیسم ایتالیا را می‌توان در سمبولیسم فرانسه (مالارمه، بودلر، رمبو، والری) و سوررئالیسم جست.

ارمتیک‌ها بر آن بودند تا رنج زیستن، ناتوانی انسان و شعر، انزوا و فقدان امید را از طریق واژه ناب و زبان مجازی بیان کنند همچنانکه اونگار‌تی با تحلیل هیجانات و احساسات شخصی، بیانات اصیل را به تصویر می‌کشید و وزن سنتی شعر را درهم می‌شکست و شعر را به کلمات تقلیل می‌داد. شعر برای او به نوعی ارتعاش روح بدل شده بود.

ائوجنیو مونتاله یکی دیگر از شاعران برجسته‌ای است که ارمتیسم را تکامل بخشید. جهان شعری مونتاله جهان شکست و نومیدی است که تنها در فرصت‌ها راه نجات یافت می‌شود. شعر مونتاله بازنمایی ویرانی، اضطراب و سقوط معنویت و ارزش‌ها است بی‌آنکه بخواهد به مبارزه و طغیان بپردازد: شکست، اضطراب و آگاهی از پوچی هر نوع پیکاری. از همین رو شعر او تا حد بسیاری بر «امر منفی» بنا نهاده شده است. شاعر هر چه بیشتر سعی دارد تا مفاهیم را از طریق عناصر عینی و در قالب اشیاء به خواننده منتقل کند و بدین‌گونه تا حد زیادی به تئوری «پیوستگی عینیت‌گرایی با ذهنیت‌گرایی» الیوت نزدیک می‌گردد.

«و به هنگام گام زدن در زیر خورشید خیره‌کننده/ با شگفتی حزن‌آلودی دریافتن که/ سراسر زندگی و محنتش/ چنان دنبال کردن دیواری بلند است/ با شیشه خرده‌های بطری بر فراز آن».

به اعتقاد شاعر «مرگ خدا» نه‌تنها باعث رهایی بشر نگردیده بلکه موجب انحطاط و پوچی ارزش‌های انسانی گشته است و قدرتی هراسناک به دست خدایی اهریمنی (یا همان جامعه تکنولوژی ‌زده) افتاده است.

مونتاله هرگز نماینده مکتب خاصی نبوده و در دوران حیاتش بیانیه ادبی خاصی را امضا نکرده است مگر بیانیه ضد فاشیستی کروچه. وی تمامی افکار و عقایدش را از طریق شعر و ادبیات منعکس کرد و عظمت او در جستجوی مداوم امید و رهایی است که گاه با مضامینی چون زردی لیموها، گل آفتابگردان، شادی آفتابی، چهره‌ای زنانه و... پدیدار می‌گردد.

شادی نفی شده (2)

در ادامه سخن از ارمتیسم به سالواتوره کوازی‌مودو می‌رسیم. وی که از بزرگ‌ترین مفسران درام انسان معاصر و از بزرگ‌ترین مترجمان شعر غنایی یونان است، در دوران نخست شاعرای‌اش به ارمتیسم گرایید که برای او به مثابه کاوشی بود جهت رسیدن به ریشه و اصل؛ اما در دوره دوم به شیوه‌ای شخصی‌تر نزدیک شد که در آن احیای زبان، غنای مفاهیم و تمایل شاعر به تغییر واقعیت پیرامون و بازسازی جهان به بهترین شکل مشاهده می‌شود. از مضامین اساسی شعر کوازی‌مودو به رنج، انزوا و بی‌ریشگی انسان که تا حدود زیادی با جدایی از دوران کودکی پیوند دارد می‌توان اشاره نمود: آن نیکی و معصومیت نخستین که دست‌نیافتنی جلوه می‌کند.

پس از جنگ با جنبش‌ها با مرحله تازه‌ای در ادبیات ایتالیا روبرو می‌شویم. مبارزات ضد فاشیستی، ارتباط با ادبیات جهان، مطالعات و تحقیقات گسترده هر چه بیشتر شرایط آزادی بیان را فراهم آورد. شاعران دیگر به استفاده از نمادها و بیان مبهم پناه نمی‌جستند بلکه به بیان هر چه واقعی‌تر و ملموس‌تر روی آوردند. تحت شرایط فاجعه‌آمیزی چون بیکاری، فقر، اضطراب و بحران‌های پس از جنگ جنبش رئالیسم یا نئورئالیسم سربرآورد.

دو چهره برجسته این دوران چزاره پاوزه و پیر پائولو پازولینی هستند. شعر این دو شاعر در تقابل با شعر ارمتیک برخاست. شعری که بر واقعیت تکیه داشت و به رنج و اضطراب جامعه بحران زده پس از جنگ می‌پرداخت. اشعار روایی و گزنده پاوزه میان رئالیسم و سمبولیسم جای دارد. بهره‌گیری او از روایت، افسانه و اسطوره بویژه در کتاب «گفتگوهایی با لئوکو» بسیار قابل توجه است.

آخرین مجموعه شعری که از او بر جای مانده «مرگ خواهد آمد و چشمان تو را خواهد داشت» به رغم تیره و تار و نومیدانه بودن، حاوی زیباترین و فرزانه‌ترین نمونه‌های شعر معاصر ایتالیا در رابطه با عشق، هستی و مرگ، و امید و روشنایی است.

«ای امید گرامی/ آن‌روز ما نیز خواهیم دانست/ که هستی و نیستی تویی».

پیر پائولو پازولینی از دیگر چهره‌های نام‌آور این دوره است. او در تلاش بود تا رابطه جدیدی میان ادبیات و سیاست ایجاد کند. هنر پازولینی، هنر عصیان و شورش است علیه هر آنچه که مبتذل می‌نماید. به واقع او از طریق بازنمایی واقعیتِ تباه شده بر این واقعیت می‌شورد. او به طرزی شاعرانه و غرقه در بدبینی خود به پیکار میان عقاید فرهنگی و اخلاقی در تقابل با جهان اجتماعی که مفهوم الوهیت و زندگی در آن از بین رفته است می‌نشیند.

در ادامه سخن از شعر معاصر ایتالیا لازم به ذکر است که شاعران دیگری چون کاپرونی، سینیزگالی، کارداره‌لی، کامپو، روسلی و... علیرغم این که در دوران حیاتشان چندان شناخته نشدند اما بدون شک تأثیر بسزایی بر شعر ایتالیا نهادند و پرداختن به تک‌تک آن‌ها از حوصله این یادداشت خارج است. تنها اشاره به سه چهره شاعر زن ضروری به نظر می‌رسد: این سه شاعر علی‌رغم شعر تأثیرگذار و قدرتمندشان با سکوت جامعه ادبی مواجه شدند و زندگی هر سه در انزوایی خودخواسته و سکوت مطلق سپری شد.

آنتونیا پوتزی که به زعم مونتاله و الیوت از بزرگترین شاعران قرن بیستم ایتالیا تلقی می‌شود، در انزوا و نومیدی مطلق در سن 26 سالگی به زندگی خویش خاتمه بخشید. در دوران حیاتش هیچ‌کدام از آثارش منتشر نشدند و زندگی شخصی‌اش همچون شعرش عصیانی بود علیه جامعه سنت‌گرا و بسته آن دوران.

بحران آن دوره با تراژدی شخصی‌اش درهم آمیخت و به طرزی دردآور در شعرش منعکس شد. او همچون سیلویا پلات معتقد بود که شعر نوعی فوران خون است و از طریق شعر باید درد و رنج را به بهترین شکل بیان کرد. او در اشعارش تا حدودی فضای انزواجویانه و ناآرام اکسپرسیونیسم آلمان را منعکس می‌کرد.

«و هزاران تاج گل شیرین/ پوشیده از شن/ شاید به شامگاه/ پلی غرقه شود/ تنهایی و اشکِ/ تنهایی و اشک/ صنوبران».

کریستینا کامپو نیز با وجود بیماری و ضعف جسمانی راه کمال خویش را به خوبی در ادبیات پیمود. او به دلیل بیماری ناگزیر از سپری کردن زمانی دراز در بستر بود؛ و در چنین فضایی که انگار همه‌چیز متوقف و سکوت حاکم شود او هرچه بیشتر به جهان افسانه‌ نزدیک شد.

این شاعر و مترجم خاموش، تا حد زیادی از اندیشه‌های سیمون وی اندیشمند فرانسوی الهام می‌گرفت و از همین رو گاه او را سیمون وی ایتالیایی می‌خوانند. با این که در طول حیاتش آثار کمی از خود به جا گذاشت. اما همین آثار معدود خود سرشار از معنا، شکوه و زیبایی هستند. کامپو با توانایی بی‌نظیر و با الهام از افسانه‌ها و آئین‌های بیزانس و مسیحیت می‌توانست هر جمله را به تابلویی هنری بدل کند. شعر به اعتقاد او بیان زیبایی و الوهیت بود:

«زیبایی... همچون سنبلی کبودفام است که با عطرش پرسفونه را به قلمرو زیرزمینی آگاهی و سرنوشت می‌کشاند و بی‌شک می‌توان این جذب کردن روح را «جن‌گیری» از طریق اشکال نامید، روحی که همواره از چیزهایی خاص هراس عظیمی داشته است. افسانه‌ها این‌گونه عمل می‌کنند. شعر نیز باید اینچنین باشد».

این کلام کامپو یادآور این گفته داستایوفسکی در رمان برادران کارامازوف است که زیبایی نه‌تنها دهشتناک که پررمزوراز است و پیکار میان شیطان و خدا همینجا شکل می‌گیرد.

شادی نفی شده (2)

یکی دیگر از چهره‌های مؤثر نیمه دوم قرن بیستم آملیا روسلی است. شعر روسلی که پرورده انزوا و سکوت است کاملاً متفاوت و شخصی ظاهر شد. او از طریق زبان خاص خویش به بیان واقعیت ژرف روانی خویش پرداخت. به واقع روسلی زبان و متن را به تن بدل می‌کند. واژه به حدی به تصویر نزدیک که با آن یکی می‌شود و در اثر این تماس هر دو درهم می‌شکنند و به صورت تکه‌هایی بی‌شمار تکثیر می‌شوند. به عقیده پازولینی زبان روسلی به مثابه لغزشی lapsus است که توسط خود شاعر پرداخته می‌شود؛ زبانی تا حدودی مکانیکی و بیانی که به تجارب آزمایشگاهی وحشتناک، تومورها و انفجارات اتمی نزدیک است. زبانی که تا مرز بی‌معنایی پیش می‌رود.

هیولا را متقاعد کردم به کناره‌گیری/ در اتاق‌های پاکیزه‌ی هتلی خیالین/ در جنگل‌ها افعی‌های کوچک مومیایی شده‌ای بودند./ خود را به شفای شعر آراستم/ اما برای زندگی مرده بودم/ احشایی که گم می‌شوند/ در میان آشوب/ در آنجا تو پس‌ رانده شده به دست علم جان می‌سپاری./ جهان کم ضخامت است و مسطح:/ فیل‌های کمی به آهستگی در آن گردش می‌کنند.

آندره‌آ پونسو شعر روسلی را به خوبی توصیف می‌کند: «این فوران مداوم خون و نفس، این تشنج پیشا موسیقایی تن. تنها تماسی فیزیکی، میان دو سطح، مرگ زبان و رمزگان، از مرگ تدریجی و اضطراب آور فرم‌ها رهایی می‌بخشد. خدا علیه خدا. از برهوت تا برهوت. بی ‌مردم دیگر».

و در چنین نوشتاری است که با زخم‌ها و جراحاتی درون زبان روبرو می‌شویم. به واقع روسلی به پیکار با فرشته مرگ که در اندیشه آگامبن همان زبان است، پرداخته است: پیکاری سنگدلانه و مداوم در تن زبان. و تنها آن کس که بی‌گناهی زبان را درک می‌کند، مفهوم واقعی پیام فرشته را درک خواهد کرد و خواهد توانست مردن را بیاموزد.

«در آنجا جاریست/ جوانه شیفته/ مرگِ من».

در پایان ذکر این نکته ضروری است که شعر ایتالیا از دانته ، پترارک و لئوپاردی تا بدین دوره همواره نمودی از ناشادی و اندوهی تیره بوده است و به زعم آگامبن شاید بیش از این نخواهد توانست به گاز زدن به این پوسته تلخ «شادی نفی‌شده» ادامه دهد.


منابع:

1. هفت چهره از شاعران معاصر ایتالیا، تدوین و ترجمه: نادر نادرپور و جینا لابریولا کاروزو با همکاری بیژن هوشیدری و فرناندو کاروزو، موسسه فرهنگی ایتالیا و موسسه انتشارات فرانکلین، تهران 1353

2. ادبیات و نویسندگان معاصر ایتالیا، محسن ابراهیم، انتشارات فکر روز 1376

3. Appunti di Storia della Letteratura taliana, Giuseppe Bonghi, Luigi Tripodaro, classicitaliani.it

4. Resti del corpo, resti della scrittura: la poesia di Amelia Rosselli, Roberta Resta, Griseldaonline, n. VI (2006-2007


اثمار موسوی‌نیا  

تنظیم:بخش ادبیات تبیان