تبیان، دستیار زندگی
در دوره جدید، بعد از قرن هجدهم در دنیای غرب وجود اندیشه هایی مثل: بنگاردن و یا کانت موجب شد که هنر تا حدی به معنای یک نوع زیبایی حسی تعبیر شود. آیا زیبایی شناسایی را که ما در تمدن غرب می بینیم همان معنایی است از زیبایی که گذشتگان مثلاً غزالی در فرهنگ ما ا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هنرها در فرهنگ اسلامی

هنر در فرهنگ اسلامی

بخشی از هنرها در فرهنگ ما توسط کسانی یا هنرمندان آفریده می شد که شدیداً گرایشات معنوی داشتند.

نسبت هنرها و فتوت نامه ها:

یکی از عرصه ها و بسترهایی که می شود پیشینه هنرهای اسلامی را در آن مورد بررسی قرار داد بررسی متونی است در فرهنگ ما معروف بر فتوت نامه است.

جوانمردان در تاریخ عرفان جزو چهار گروه (فرقه) بودند که در کنار افراد یا فرقه هایی مثل ملامتیه ،این ها طیف های خاصی بودند و اندیشه های خاصی هم داشتند که کتاب های زیادی در این حوزه نوشته شده اجمالاً عرض کنیم که یک عده از جوانمردان بودند که تحت تأثیر انبیا و ائمه به ویژه حضرت علی(ع) قرار می گرفتند در اجتماع حاضر بودند که به خاطر مردم گاهی خود را به خطر انداخته و به نفع مردم کار کند و از حقوق مردم حمایت کنند (که معروف به اهل فتوت (جوانمردان) بودند) این جوانمردان بعدها در شغل ها یا حرفه های متفاوت اشتغال داشتند و این روحیه فتوت را در این مشاغلی که بودند استفاده می کردند به طوری که به تدریج در تمام این اصناف و حرفه ها افرادی که خود جرو بزرگان و اهالی معنویت و عرفان بودند در هر شغلی مجموعه از پند و اندرزها را نوشتند. اندرزنامه یا توصیه نامه در آن شغل را به صورت منسجم مکتوب کردند و کسی که تازه وارد شغلی می شد، می بایست پای بند به اصول اخلاقی آن حرفه یا شغل باشد.

هنر در فرهنگ اسلامی

در اندرزنامه ها نسبتی میان ذوق، هنر و عبادت  وجود داشت و هیچ فاصله ای میان آن ها  وجود نداشت. در واقع معماری که به تزیین مسجد می پرداخت و در حالی که شغلش بود احساس عبادت می کرد و در همان حال ذوق و هنر خود را در کار اعمال می کند، به طوری که بعضی از هنرمندان ما به خود اجازه نمی داند که نام خود را در پایان آثار خود بنویسند.

بسیاری از خطاطان گرایشات عرفانی داشتند، حتی یکی از ویژگی های سلوک عرفانی این بود که اساتید عرفان یکی از تکالیفی را که به مریدان خود می دادند این بود که یک جز از قرآن را خطاطی کنند و هنر را مایه تقرب می دانستند و سلوک خود را در آن میدیدند.

هر چه به گذشته باز می گردیم و از مدرنیسم دور می شویم می بینیم که رابطه بین هنر ، شغل و عبادت قوی تر می شود و در واقع هنر همراه است با زندگی.

هنر در تمدن اسلامی و تفاوتش با هنر در دوره مدرن در غرب:

در گذشته اگر بخواهیم به سراغ هنر برویم باید در حرفه ها، مهارت ها و صنایع دنبال کرد. در گذشته هنر به معنای فضیلت می باشد در کنار بی هنری و عیب (در حالی که امروز تعریف هنر، هنرهای هفت گانه است) در ادبیات فارسی وقتی گفته می شود: «تا مرد سخن نگفته باشد / عیب و هنرش نهفته باشد » همان طور که از شعر متوجه می شویم هنر در مقابل بی فضیلتی معنا می دهد.

در گذشته انواع هنرهایی کنونی در ضمن حرفه ها و مهارت ها وجود دارد و کسی که می خواهد تاریخ هنری اسلام را دنبال کند باید به متون فتوت نامه ها مراجعه کند.

هنر در فرهنگ اسلامی

در دوره جدید، بعد از قرن هجدهم در دنیای غرب وجود اندیشه هایی مثل: بنگاردن و یا کانت موجب شد که هنر تا حدی به معنای یک نوع زیبایی حسی تعبیر شود.

آیا زیبایی شناسایی را که ما در تمدن غرب می بینیم همان معنایی است از زیبایی که گذشتگان مثلاً غزالی در فرهنگ ما اراده کرده یا ابن سینا در مقالات آخر اشارات معنا کرده یا بزرگانی مثل روزبهان بَغلی یا ابن هیثم؟

زیبایی و هنر در فرهنگ اسلامی بسیار متفاوت است با معنایی که در غرب از این ها اراده می شود به تعبیری می توانیم بگوییم در دنیای مدرن که هنوز این هنری را که امروزه اراده می شود.

اگر از غزالی بپرسیم که زیبایی چیست؟

او جمال را جلوه ای از الوهیت و زیبایی الهی می داند. در واقع زیبایی در فرهنگ اسلامی نزدیک می شود به مفهوم خِیر و زیبایی الهی و مراتبی که در این عالم وجود دارد.

روز بهان بَغلی تعریفی را که از زیبایی ارائه می دهد به گونه ای است که انسان احساس می کند که فردی که شاید از دیدگاه مدرن زیبا نباشد ولی دارای صفات و رفتار زیبا باشد، او جزو مصادیق زیبایی است در فرهنگ اسلامی یک انسان سیاه چُرده هم می تواند زیبا باشد به این جهت که زیبایی، زیبایی حسی معنا نمی شود؛ بلکه زیبایی امر محسوس است که برگرفته است از زیبایی معنوی.

پس می توانیم نتیجه بگیریم که تصویر و تعریف مفاهیمی مثل هنر و زیبایی در فرهنگ ما متکی بر مبانی و اندیشه های عرفانی و اعتقادی ماست به همین جهت است که بعضی ها مفهوم زیبایی شناسی را که در فلسفه غرب مطرح است درباره هنر اسلامی صادق نمی دانند و معتقدند که این اصطلاح را نباید در فرهنگ اسلامی به کار گرفت

به جهت این که بزرگان ما که در ذیل مفاهیمی هم چون: عالم خیال، جمال و جلال، تشبیه و تنظیم و یا دیگر مفاهیم عرفانی که درباره زیبایی و هنر سخن گفتند، مبانی را اتخاذ کردند که بسیار متفاوت با مبانی مدرن است. بنابراین در پاسخ به این پرسش به این نتیجه می رسیم که مسلمانان باید قرائت و تفسیری را که عارفان، عالمان و حکیمان در گذشته از هنر ارائه می دادند، وفادار به آن باشند و لزوماً قرار نیست که تعریفی را که مسلمانان از زیبایی و هنر می دهند همان باشد که فیلسوفان غربی به آن می پردازند و ما به جای این که به دنبال تطبیق این مفاهیم باشیم در یک نگاه پدیدار شناسانه یا در یک روش شناسایی مبتنی بر این که این تفکر و اندیشه درباره زیبایی و هنر چه می گوید، وفادار باشیم به اصول مورداعتقاد آن فرهنگ خاص.


نویسنده:دکتر سید رضی موسوی

منبع:دبیر خانه دائمی جشنواره هنر آسمانی

تنظیم:گروه حوزه علمیه تبیان-امید آشتیانی