تبیان، دستیار زندگی
هر یک از افراد بشر واجد قوای خالقه و استعدادهای خاصی است که، هر گاه به طور صحیح پرورش یابد، وی را در این جهان آشفته و پرمشقت، کمک به سزایی می‌کند. بزرگترین وظیفه تعلیم و تربیت پژوهش این قوا و استعدادها و تربیت و تبدیل آنها به عادات اخلاقی پایدار است. .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اخلاق اسلامی در شاهنامه فردوسی (3)

قسمت اول ، دوم ، سوم

عدل
عدل و داد

اگر داد ده باشی ای نامجوی
شوی بر همه آرزو کامجوی
ز خود داد دادن به هر نیک و بد
به از هر چه گویی به نزد خرد

(در کشتن افراسیاب برادر خود را، ص101)

در قرآن کریم در قسمت اخیر آیه 12سوره مبارکه مائده چنین آمده: و لا یجرمنکم شنآن قوم علی الاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی و اتقوالله ان‌الله خبیر بما تعملون (سوره مائده، آیه 12).

حضرت علی (ع) نیز گفته است:انصف الناس من نفسک و اهلک و خاصتک و من لک فیه هوی و اعدل فی العدو و الصدیق. (کلمات قصار، ص 21).

نیکی و احسان

تو تا زنده‌ای سوی نیکی گرای               مگر کام یابی به دیگر سرای

(در انجام کار رستم، ص 555)

درازست دست فلک بر بدی                همه نیکویی کن اگر بخردی

(در کشتن افراسیاب برادر خود را، ص 102)

که نیکیست اندر جهان یادگار            نماند به کس جاودان روزگار

(کیخسرو نامه، ص 431)

در قرآن چند جا به نیکی و احسان اشارت رفته، از جمله در آیه 90 سوره نحل می‌فرماید: ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی. و در آیه 8 سوره مبارکه اسراء آمده است:ان احسنتم احسنتم لا نفسکم و ان اساتم فلها.

امیرالمومنین علی (ع) نیز فرموده:لا فضیلة اجل من الاحسان.( کلمات قصار، ص 46).

بردباری

سر مردمی بردباری بود                 سبک سر همیشه بخواری بود

(بدیع‌الزمان فروزانفر، سخن و سخنوران، 1350، ص 82)

سر بردباران نیابد به خشم
زنابودی‌ها بتابند چشم
و گر بردباری ز حد بگذرد
دلاور گمانی به سستی برد

(پادشاهی هرمز اول، ص 615)

چنان‌که ملاحظه می‌شود، فردوسی از جنبه ‌روانی، حلم و بردباری بیش از اندازه را، که گمان ضعف و سستی در آن برود، نمی‌پسندد. سعدی نیز به همین معنی توجه داشته در آنجا که گفته است:

درشتی و نرمی به هم در به است              چو رگ زن که جراح و مرهم نه است

(بوستان سعدی به تصحیح دکتر غلامحسین یوسفی، تهران 1359، ص 16).

حدیث نبوی معروف: خیرالامور اوسطها. (نهج‌الفصاحه، ص 312) نیز که از لحاظ جامعیت به مصداق؛ اوتیت جوامع الکلم، (نهج الفصاحه، ص 195) سخنی اعجازآمیز است ناظر به اعتدال در همه صفات آدمی است.

حضرت رسول (ص) فرمود:اللهم اغننی بالعلم و زینی بالحلم (همان، ص 97) و نیز گفته است:الحلیم سید فی الدنیا و سید فی الاخرة (همان، ص 298).

علی (ع) هم فرموده: الحلم یطفی نار الغضب (کلمات قصار، ص 12).

اقتصاد و میانه روی
ا اسلام

هزینه مکن سیمت از بهر لاف
به بیهوده مپراکن اندر گزاف
میانه گزینی بمانی به جای
خردمند خواند ترا پاک رای

(دستورهای اردشیر به بزرگان ایران، ص 610)

پیامبر بزرگ اسلام (ص) در این باره فرموده: الاقتصاد فی النفقة نصف المعیشة. (نهج الفصاحه، ص‌213).

آیه 22 سوره مبارکه اسراء نیز دستور جاودانی رعایت اقتصاد و میانه روی برای همه افراد آدمی در تمام قرون و اعصار است که می‌فرماید: و لا تجعل یدک مغلولة الی عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسوراً.

دوری از نادانان و هم‌نشینی با دانایان

ز نادان نیابی جز از بدتری              نگر سوی بی‌دانشان ننگری

(از اندرزهای هرمز به فرزند خود بهرام، ص 615)

ز نادان بنالد دل سنگ و کوه
ازیرا ندارد برکس شکوه
نداند از آغاز انجام را
نه از ننگ داند همی نام را

(صفا، تاریخ ادبیات، ص 52)

آری چون نادان از ننگ و نام غافل است و نسبت به فضایل جاهل، به قول حضرت علی (ع) گرفتار زشت‌ترین رذایل است چنان که در این باره گفته است: الجهل بالفضائل من اقبح الرذائل. (کلمات قصار، ص 12)؛ و از مجالست با وی منع کرده و فرموده: احذر مجالسة الجاهل کما تأمن مصاحبة العاقل. (همان، ص 27)

فردوسی در تحریض به هم‌نشینی با مردم خردمند چنین سروده است:

دگر با خردمند مرد نشین
که نادان نباشد بر آیین و دین
که دانا تو را دشمن جان بود
به از دوست مردی که نادان بود

(داستان دستان سام، ص 59)

پند و عبرت گرفتن

زمین گر گشاده کند راز خویش

نماید سرانجام و آغاز خویش

کنارش پر از تاجداران بود
برش پر زخون سواران بود
پر از مرد دانا بود دامنش
پر از ماهرخ جیب پیراهنش
چه افسر نهی بر سرت بر چه ترک
برو بگذرد چنگ و دندان مرگ

(کناره‌گیری کیخسرو از سلطنت، ص 458)

کجا آن سرو تاج شاهنشهان
کجا آن دلاور گرامی مهان
کجا آن حکیمان و دانندگان
همان رنج بردار خوانندگان
کجا آن که در کوه بودش کنام
بریده ز آرام و زنام و کام
کجا آن که سودی سرش را به ابر
کجا آن که بودی شکارش هژبر
همه خاک دارند بالین و خشت
خنک آنکه جز تخم نیکی نکشت
زخاکیم باید شدن سوی خاک
همه جای ترس است و تیمار و باک
جهان سر به سر حکمت و عبرت است
چرا بهره ما همه غفلت است

(داستان سیاوش، ص 322)

درباره پند وعبرت در قرآن آمده است: فاعتبروا یا اولی الابصار.(آخر آیه 3 سوره حشر، شماره 59)

و علی (ع) نیز در همین مورد سخنی نغز و موجز فرموده که به راستی عبرت‌انگیز است: ما اکثر العبر و اقل الاعتبار.

آیه: اینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیدة... (آیه 81، سوره نساء) و قل سیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة الذین من قبل... (آیه 42، سوره روم) نیز مناسب این معنی است.

فردوسی در جای دیگر پس از تباهی روزگار جمشید، در مقام پند و عبرت بیتی بسیار بلند و استادانه  سروده که دریغ است از ذکر آن خودداری شود:

چنینست کیهان ناپایدار                تو در وی به جز تخم نیکی مکار

(داستان ضحاک، ص 15)

باری، سخن به درازا کشید. اگر تمام مواعظ و حکم و اشعار نغز الخلاقی و عبرت‌آمیز حکیم طوس، که بر صدها بیت بالغ است، به همین شیوه مورد بحث و استقصا قرار گیرد، مجموعه‌ای به اندازه خود شاهنامه می‌شود. به قول مولانا:

گر بگویم شرح این بی حد شود                مثنوی هفتاد من کاغذ شود

 اسلام

از این رو به مصداق: ما لا یدرک کله لا یترک کله در اینجا نمونه را به چند مورد اشارت رفت. طالبان و پژوهندگان این معانی باید خود بخش‌هایی از شاهنامه یا خلاصه آن را در مطالعه بگیرند که، به راستی تا کسی شاهنامه را نخواند به عظمت کار و بلندی پایگاه فردوسی در ادب فارسی، خاصه موضوع مورد بحث، واقف نگردد.

در جهان پرآشوب کنونی که، بر اثر غلبه تمدن مادی بر جنبه‌های معنوی، مدار و مبنای بیشتر امور جوامع انسانی بر خودپرستی و پیروی از امیال پست حیوانی و هوی و هوس‌های نفسانی قرار گرفته است و ظلمت اهریمنی مکر و دروغ و ظلم و فساد و جنگ و خونریزی بر بسیاری از شئون حیات آدمی سایه گسترده و مکارم صفات را در محاق زوال افکنده است، برای تهذیب نفوس و ترویج فضایل اخلاقی این‌گونه سخنان چراغ توفیق و هدایتی فرا راه آدمیان تواند بود، زیرا به قول جان دیویی ، دانشمند علوم تربیتی معاصر آمریکایی:

هر یک از افراد بشر واجد قوای خالقه و استعدادهای خاصی است که، هر گاه به طور صحیح پرورش یابد، وی را در این جهان آشفته و پرمشقت، کمک به سزایی می‌کند. بزرگترین وظیفه تعلیم و تربیت پژوهش این قوا و استعدادها و تربیت و تبدیل آنها به عادات اخلاقی پایدار است.

(مدرسه و شاگرد، ترجمه مشفق همدانی، ص 138)


دکتر حمید فرزام

تنظیم : بخش ادبیات تبیان