تبیان، دستیار زندگی
زندگی من متعلق به دیگران نیست، من برای آن زندگی نمی‌کنم تا مطابق انتظار دیگران رفتار کنم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زندگی مال من است

ابراز وجود (2)

زندگی مال من است...

مقاله ی اول (من حق دارم زندگی کنم)

زندگی من متعلق به دیگران نیست، من برای آن زندگی نمی‌کنم تا مطابق انتظار دیگران رفتار کنم.

شرط لازم ابراز وجود کردن یعنی آن‌که نقطه نظرهای خود را مهم در نظر بگیرم. متأسفانه این چیزی است که اغلب رعایت نمی‌شود. در کودکی و زمانی که بزرگ می‌شویم ، به ما القاء کردند که آنچه را می‌پنداریم و باور داریم درست نیست. مهمّ خواسته ی دیگران است، مهمّ این است که دیگران چه خواسته‌ای دارند. شاید اگر پای حرف و رای خود می‌ایستادیم ما را به خودخواه بودن متهم می‌ساختند.

پایبند باقی ماندن به خواسته خود و ابراز نمودن آن نیازمند شجاعت است. امّا برای بسیاری از مردم از خود گذشتن و پایبند خواسته‌های خود قرار نگرفتن ساده‌تر است.

مرد چهل و هشت ساله‌ای که سال‌های دراز به سختی کار کرده و معیشت زن  و سه فرزندش را تامین نموده، در رویای روزی است که به پنجاه سالگی برسد، کار راحت‌تری اختیار کند، پول کمتری بدست آورد امّا فراغتی را که هرگز نداشته تصاحب کند. او همیشه آرزو داشته که فرصت بیشتری را صرف خواندن، سفر کردن و اندیشیدن بکند و نگران آنچه در کارش می‌گذرد نباشد. وقتی سر میزشام این آرزویش را با افراد خانواده  در میان می‌گذارد، همه به شکلی مخالفت می‌کنند، می‌گویند که سطح زندگی خانواده تحت تأثیر تصمیم اخیر او پایین می‌آید. تحصیل پول کمتر، زندگی خانوادگی او را مختل می‌کند. کسی به خواسته‌های این مرد توجّه نمی‌کند. مرد از خود می‌پرسد : «چگونه می‌توانم در برابر توقّع خانواده‌ام بایستم. آیا وظیفه ی اصلی مرد تامین معیشت خانواده نیست؟» او می‌خواهد در نظر خانواده‌اش مرد خوبی ظاهر شود و اگر این مهمّ به قیمت کنار گذاشتن خواسته هایش صورت پذیرد اشکالی ندارد. این مرد حتی مجبور نیست که به موضوع فکر کند. به خود می‌گوید:«دست کم خودخواه نیستم. خودخواهی چیز خوبی نیست، مگر غیر از این است؟»

وقتی در جریان رسیدن به خواسته‌های خود به دیوار برخورد می‌کنیم، ابراز وجود کردن است، اگر مقاومت و مداومت نشان دهیم. وقتی مصمم می‌شویم که دانش و مهارت جدیدی بیاموزیم؛ وقتی تصمیم می‌گیریم به فضاهای ناشناخته برویم، ابراز وجود می‌کنیم.

عزّت‌نفس سالم بدین معناست که آستین‌های خود را بالا بزنیم و دست به کار شویم.

ترس از ابراز وجود

در جامعه ی ما و در بسیاری از جوامع دیگر ممکن است اشخاص ترجیح بدهند که به جای ابراز وجود کردن همرنگ جماعت شوند. اگر کسی احساس کند هم رأی و هم رنگ ظاهر شدن با باورهای قبیله‌ای یا خانوادگی جامعه، یا شرکتی که در آن کار می‌کند به سود اوست، در این صورت حتی عزّت‌نفس می‌تواند برایش موضوعی تهدید کننده و هول‌انگیز به نظر برسد.

یک انسان خردمند، زن یا مرد، کسی است که در دو زمینه ی مکمّل یکدیگر رشد کرده باشد: تفرد و رابطه. استقلال از یک‌سو و توانایی برای داشتن صمیمیت و پیوندهای انسانی از سوی دیگر.

اشخاصی که احساس هویّت رشد نکرده دارند اغلب به خود می‌گویند اگر ابراز وجود کنم، ممکن است مخالفت‌هایی را برای خودم بخرم. اگر خودم را دوست بدارم و تایید کنم، ممکن است دیگران را برنجانم. اگر بیش از اندازه شاد و مسرور باشم ممکن است تولید حسادت کنم. اگر روی پای خود بایستم و حرفم را بزنم ممکن است بی‌یار و یاور بمانم. این اشخاص در معرض این احتمالات منجمد می‌شوند و برای از دست دادن عزّت‌نفس‌شان بهای سنگینی می‌پردازند.

در این کشور روانشناسان این‌گونه هراس‌ها را درک می‌کنند امّا در نظر بسیاری از ما این ذهنیت نشانه ی عدم بلوغ و درایت ناکافی است. ما می‌گوئیم: شجاعت داشته باش و حرفت را بزن.

ادامه دارد...

منبع : بر گرفته از کتاب روان شناسی عزت نفس -  با تغیر و تلخیص

مقالات مرتبط :

جمله ها را تکمیل کن              

14ویژگی‌ زندگی آگاهانه            

15روش در تصمیم گیری منطقی            

مثل برنده ها بیاندیش!

هر چه بخواهی، می یابی اگر  ...

دنیا، سرجنگ ندارد        

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.